فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا خواسته تو عزیز باشی ...
**می دانم که میخندی به بازی های اهل دنیا!
بعد طلاق فکر انتقام کورم کرد. وضعیت حجابم روز به روز بدتر میشد. طوری که اگر خودم رو معرفی نمیکردمکسی نمی شناختم. اولین سوژهم رو انتخاب کردم. یکی از هم محلی هامون بود. مرده دلش پسر میخواست و همسرش دو تا دختر بدنیا آورده بود. این ضعف خوبی بود برای فریبش. خودم رو سرراهش قرار دادم. با هر ترفندی بود بهش نزدیک شدم و از درد دل شروع کردم.کمکم بهم پا داد و صمیمی شدیم. درد از ظاهر رو به درد دل های یک زن بیوه رسوندم و گفتم که دنبال یه سایهی سر هستم. خودم پول دارم و اصلا دنبال خرجی گرفتن نیستن. خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو میکردم گول خورد و محرمم کرد...
https://eitaa.com/joinchat/925958166C647d227a1a
محرمش شدم. دوست داشتم تحقیر و آزار همسرش رو ببینم. بهش گفتم من اصلا ناراحت نمیشمتوی این وضع گرونی از کجا بیاری دو تا خونه بگیری. منو ببر خونه پیش زنت. طوری جلوه دادم که انگار اینرفتار خیلی طبیعی هست. احمق تر از هر حرفی بود.دستم رو گرفت و برد خونهش. همسرش با دیدنم....
https://eitaa.com/joinchat/925958166C647d227a1a
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ
قصص/۸۸
و با خدای یکتا خدای دیگری مخوان.
یه وقتا یادمون میره این خداست که همه ی گره ها رو باز میکنه...
#قرآن_بخوانیم 🍃
to ay eshgh.mp3
4.66M
👌تو ای عشق و تمام وجودم
❣ #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
🎙علی فانی
.گذر از طوفان
پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
•💛🕊•
دلخوشمباتواگرازدورصحبتمیکنم
باسلامی،هرکجاباشمزیارتمیکنم..!
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
می گفت:
تو یه گودال شهید پیدا کردیم
هر چی خاک بیرون میریختیم انگار دوباره بر می گشت و تمومی نداشت..
اذان شد گفتیم بریم فردا برگردیم شب خواب جوونی رو دیدم گفت:
دوست دارم گمنام بمونم، بیلت رو بردار و ببر...
✍اگــر در خواسته هایت
حکمت خـــدا را در نظــر بگیری؛
هــرگــز نـاراحت نخواهے شــد..
🌷#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت187 گذر از طوفان✨ فروغی چند دقیقه ای توی فکر رفت دستش رو زیر چ
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت188
گذر از طوفان✨
تا سر از کل زندگی من در نیاره کوتاه بیا نیست
_همسربابام بهش گفته بود همه رو تسویه کرده ولی دروغگو گفته بود
فروغی زیر لب عجبی گفت دوباره دستش رو روی میز گذاشت وپرسید
_زن بابات از نظر روح و روان وعقلی سالمه؟
_آره چطور مگه؟
_آخه کسی با این طرز رفتاری بعید میدونم در سلامت عقلانی به سر ببره
شما چرا به پدرتون نگفتید بدهی ها تسویه نشدن
کاش گردنم میشکست پام به اتاقش نمیرسید هرچی میگم سوالاش تموم نمیشه
آروم روی میز زد
_خانم نیکجو باشمام سوالم رو نشنیدید؟
نفس عمیقی کشیدم
_چرا شنیدم
_خب جواب نداره؟
چرا انقد سمجه وقتی جواب ندادم باید متوجه بشه دوست ندارم بگم
باخانم نیکجو گفتنش کلافه تر از قبل گفتم
_بله ؟
_نمیخواید جواب بدید یا دنبال جواب میگردید
از حرفش جا خوردم
_متوجه منظورتون نشدم
_جواب دادن به یه سوال انقد سکوت وفکر کردن نمیخواد
چقد پررو تشریف داره بزور میخواد حرف از دهنم بیرون بکشه معلومه تا جوابشو ندم ول کن نیست
گلوم رو صاف کردم وگفتم
_بخاطر شرایط بابا نمیشد حرف بزنم
طوری که حرفم رو باور نکرده باشه نگاهی بهم انداخت وسوالی پرسید
_چه شرایطی؟
بهتره برم بیرون خسته شدم از دست سوال پرسیدنش
کلافه از روی مبل بلند شدم فروغی نگاهش رنگ تعجب گرفت
_از حرف من ناراحت شدید؟
چه رویی داره خدایا خیال داره ناراحت نشم از ریز و درشت زندگیم با خبر بشه
به مبل اشاره کرد
_بشینید حرف بزنیم میخوام یه راهی برای حل کردن مشکلتون پیدا کنم اگرم سوالی پرسیدم از رو فضولی نبوده
چقد خودشم تحویل میگیره
_خانم نیکجو بشینید
_آقای فروغی ممنون از لطف شما گفتم که خودم حلش میکنم
از بالای چشم نگاهی بهم انداخت
_چطوری میخواید حلش کنید ؟
به سرامیک های وسط اتاق خیره شدم
_پول قرض میگیرم بعد پسش میدم
_توی این سن پول قرض گرفتن برای یه دختر بد نیست؟
چه حرف پر دردی زد پول قرض گرفتن و رو انداختن بدترین چیزیه که برای یه دختر پیش بیاد
_وقتی مجبوربشی فقط میخوای حلش کنی
ابرو هاش رو بالا انداخت
_یعنی اگر کسی مجبور بشه از دیوار مردم بره بالا تا بدهیش رو بده کارش اشتباه نیست؟
چی فکر کرده راجب من فقط مونده تهمت از دیوار مردم بالا رفتن بهم بچسبونن
اخم کردم وناراحت گفتم
_نخیر مگه دیونه م از دیوار مردم بالا برم شماهم مثل همسر بابام که میگفت برو از خودت مایه بزار فکر کردی بخاطر حل مشکلاتم حاضرم برم دزدی
فروغی با چشم های گرد شده وصورت متعجبش بهم خیره شد
_زن باباتون چی گفتن؟
خاک تو سرم انقد رو اعصابم راه رفت وهی سوال پرسید چه گندی زدم نفهمیدم چی گفتم آبروم رفت
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
تو مناجات شعبانیه میخونیم :
وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ
أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا
أَنِّي أُحِبُّكَ ...
#معبودم
اگر در دوزخم افكني
به دوزخيان اعلام خواهم كرد كه
تو را دوست دارم...♥️
با اون شـٰال سبز محمدیش💚؛
با هیبت علویش ، با وقار فاطمیش ،
با بیانِ زینبیش، از همھ دلبرۍ میکنھヅ
هࢪ دل سختـے رو آب میڪنھ . .
هر پشیمونـے رو میبخشھ!(:🙃🍃'
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا صاحب الزمان ...💔😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدام یک از این شهیدان حال شما را متحول می کنند...
#الهم_ارزقنا_توفیق_الشهادت
همیشه میگفت:
در زندگی، آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد.و کار بی منطق انجام ندهد.
و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود...
#شهید_ابراهیم_هادی🕊🌹
وقتی سر به سجده می گذاشت، صدای سین های ذکرش در گوشم چرخ می خورد! ذکر مدامش، یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی و
اللهم عجل لولیک الفرج بود!
آن قدر گفت و چشید که خداوند در روز نیمه ی شعبان خریدارش شد
شهید جعفر احمدی میانجی🕊🌷
🌷 یادش با ذکر #صلوات
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت188 گذر از طوفان✨ تا سر از کل زندگی من در نیاره کوتاه بیا نیست
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت189
گذر از طوفان✨
به طرف در اتاق رفتم قبل از اینکه به در نزدیکتر بشم صدای فروغی بلند شد
_فکر کردید با یه بچه طرف هستید !یا پیش خودتون گفتی فروغی رو با این حرفها گول میزنم
شنیدن حرفش باعث شد شوکه بشم با عصبانیت روی پاشنه پا چرخیدم جلوی درمثل چوب خشک شده ایستادم با بغضی که به گلوم حمله ور شده بود گفتم
_متاسفم برای طرز فکرتون گول زدن شما چه سودی داره که رفتار پلیدی داشته باشم
من اینطور بزرگ نشدم توی هیچ شرایطی به گول زدن کسی فکر نمیکنم
چند لحظه ای به میز خیره شد با لحنی که انگار طلبکار بود گفت
_مگه میشه یه پدر از زندگی دخترش بی خبر باشه!
کاش میمردم و اینجا استخدام نمیشدم
خودکار توی دستش رو روی میز گذاشت
_کسی که مشکلی داشته باشه وقتی بهش بگن میتونن مشکلش رو حل کنن دنبال راه در رو نمیگرده
به خودکار و کاغذی که روی میز بود اشاره کرد خیلی جدی وشمرده شمرده گفت
_اگر دروغ نگفتید شماره پدرتون بنویسید
چقد بیشعوره که باز داره بهم میگه دروغگو اصلا بجهنم هرطوری دوست داره فکر کنه
اخم کردم با بغضی که داشت خفه م میکرد گفتم
_هرطوری که راجبم فکر میکنید مهم نیست خدا از اوضاع زندگیم خبر داره همین کافیه
نگاه زیر چشمی بهم انداخت باصدای آروم وسرزنش باری گفت
_خیلی بده راجب زن بابات اینطور حرف بزنی مگه میشه یه انسان اینطور رفتارای داشته باشه ازش خوشت نمیاد بحثش جداست ولی پشت سرش حرف زدن وتهمت ودروغ گفتن خیلی کار زشتیه
کلمه های آخرش و طرفداریش از ناز بانو باعث شد بغضم منفجر وصورتم غرق در اشک بشه
_آقای مثلا متشخص که راحت بخودت اجازه میدی قضاوت کنی وتهمت بزنی
من پدر کشتگی با زن بابام ندارم
بابام بیمارستان بستری تحت نظر دکتره مریضیشم بخاطر نقشه کشیدن های زنشه دکتر گفته باید از حرف وخبر اتفاق شوکه کننده دور باشه وگرنه سکته میکنه یا فلج میشه یا میمیره الان همه بد بختی های زندگی مارو فهمیدید خیالتون راحت شد
سریع از روی صندلیش بلند شد نگاه شرمنده وپیشمانی بهم انداخت
_ببخشید نمیخواستم ناراحتتون کنم
اشک های که وسط حرف زدنم ناخواسته از چشم هام سرازیر شده بود رو با پشت دستم پاک کردم و از اتاق مدیریت بیرون رفتم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
وقتی سر به سجده می گذاشت، صدای سین های ذکرش در گوشم چرخ می خورد! ذکر مدامش، یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی و
اللهم عجل لولیک الفرج بود!
آن قدر گفت و چشید که خداوند در روز نیمه ی شعبان خریدارش شد
شهید جعفر احمدی میانجی🕊🌷
🌷 یادش با ذکر #صلوات
💠وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
🌱✨ و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
📖سوره مبارکه اسراء، ۸۱
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت189 گذر از طوفان✨ به طرف در اتاق رفتم قبل از اینکه به در نزدیکت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت190
گذر از طوفان✨
باقدم های تند سمت اتاق رفتم در اتاق رو باز کردم و داخل رفتم کلید رو توی قفل چرخوندم به در تیکه زدم بی خیال اشک های که پشت سر هم روی صورتم غلت میخوردن شدم سرم رو روبه سقف بالا گرفتم
خدایا دلم گرفته خسته ام این همه اخلاق بد وحرفهای ناز بانو رو تحمل کردم کسی از شرایط زندگیمون باخبر نشه بعد امروز طاها فروغی از سیر تا پیاز زندگیمون فهمید
کاش پام میشکست به اتاقش نمیرسیدم چرا اون لحظه لال نشدم ونتونستم جلوی عصبانیت خودم رو بگیرم همه چی رو کف دست یه غریبه گذاشتم خاک تو سر من که اینطوری گنـد زدم
خدا مواظبم باش دیگه کم آوردم کمکم کن این قسط هارو پس بدم این کابوس لعنتی هم تموم بشه
با صدای زنگ تلفن سمت میز رفتم نگاهی به صفحه ش انداختم
هرچی دلش خواست بهم نسبت داد انقد پررو داره زنگم میزنه جوابش رو ندم خودش خسته میشه دیگه زنگ نمیزنه
چند دقیقه ای از قطع شدن زنگ تلفن نگذشته بود که صدای ضربه زدن به در اتاق بلند شد
نگاهی به ساعت روی دیوار انداختم
حتما پریساس
کوله پشتیم رو برداشتم و سمت در رفتم کلید رو توی قفل چرخوندم ودستگیره رو پایین کشیدم به محض باز شدن در با فروغی که با اخم روی پیشونیش نقش بسته بود به اتاق زل زده بود روبرو شدم
طلبکار گفت
_تلفن نصب نکردیم که وقتی کاری داشته باشیم تا جلوی در اتاق بیایم
بخودم جرات دادم و مثل خودش طلبکار جواب دادم
_کاری نمونده که بخوام انجام بدم
بی توجه به حرفم وارد اتاق شد چند برگه توی دستش رو روی میز کوبید
_پس این لیست ها چیه؟
از لحن عصبانی حرف زدنش ناراحت شدم مثل خودش اخم کردم
_کارای که وظیفه م بوده رو تا امروز همه رو انجام دادم الانم کلیدرو تحویل خانم شفقت میدم از فردا دیگه اینجا نمیام
با خودکار توی دستش ضربه ای روی برگه ها زد
_شما خودتون به خانم شفقت گفتید بهش کمک میکنید پس وظیفه تون کامل انجام بدید
_آها باشه الان کارای ثبتش رو انجام میدم به خانم شقت تحویل میدم
همونطوری که سمت در میرفت گفت
فردا برای تسویه اومدید کلید رو به خودم تحویل بدید
بغض توی گلوم رو با سعی تلاش پس زدم
_میگم خانم خجسته بیاد کلید رو هم میدم بهش بیاره
_کلید رو میتونید بدید به خانم خجسته ولی برگه تسویه حقوق فقط به خودتون داده میشه
از حرفش حرصم گرفت نفس کلافه وعمیقی کشیدم
_تسویه حساب نمیخوام
خونسرد هر طور مایل هستید گفت و از اتاق بیرون رفت
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
برای #مردم زندگی نکن!
تباه میشوی...
غمگین ترین آدم ها
کسایی هستن که
برداشتِ دیگران
براشون زیادی مهمه..!
کار درست رو انجام بدیم ، حتی اگه مسخره بشیم یا از رو حسادت زخم زبون بزنن..!
فقط یادت نره ؛
گاهی وقتا سکوت خوبه اما بعضی وقتام #نباید قضاوت و بی احترامیشون رو بی جواب گذاشت!
چون اینجوری تو توهم حق بودن خودشون غرق میشن
#برخوردصحیح یعنی بهترین شکل مقابله
گاهی میشه سکوت
گاهی میشه حرف
گاهی میشه گذشت
گاهی وقتام باس عملی حالیشون کنی کت تن کیه😊
#عروس_خیانتکار
شب عروسی، پدرم اومد تا دست من رو تو دست های داماد بزاره و راهی خونهی خودمون بشیم. ناگهان صدای فریاد مردی توی تالار بلند شد.خوب میشناختمش، امین بود! با صدای بلند فریاد زد و گفت: مونا تو به من قول ازدواج دادی چرا بهم خیانت کردی. این دختر اگر وفادار بود به همه قول ازدواجنمیداد.
بعد هم عکس های دونفرمون رو جلوی تمام مهمون ها ریخت وسط تالار...
https://eitaa.com/joinchat/970522708C83ac1b3f1e
مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ
حج/۷۴
خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، بی تردید خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.
آرزوهایت را یادداشت کن. خدا آنها را فراموش نمیکند، اما تو از خاطرت میرود آنچه امروز داری خواسته ی دیروز تو بوده...
#قرآن_بخوانیم 🍃