34.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
__ امام زمان عجـل الله در کنــار ماست...♥️
__توصیه امام هادی علیه السلام برای ارتباط با امام زمان عجل الله فرجه✨️
_اگـرحـاجـتـی داری لــب هـای خـود را تـکـان بـده..._
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
به حق
#زینب_کبری_سلام_الله_علیها
🔹دعاي امام سجاد (ع) در شب ٢٧ ماه رمضان🔹
استاد فاطمی نیا:
حضرت سجاد (ع) در شب بيست وهفتم ماه مبارك رمضان اين دعا را از ابتداي شب تا صبح تكرار ميفرمودند:
" اللهم ارزقني التجافي عن دار الغرور و الإنابة الي دارالخلود و الإستعداد للموت قبل حلول الفوت "
(خدايا دل كندن از دنيا، و توجه به خانه ي آخرت را روزيم فرما و موفقم ساز براي آمادگي مرگ پيش از ، ازدست رفتن فرصت ها)
اگر در مضامين اين دعا دقت شود ، اميد است مواهب باطنيه اي به شخص داده شود.
🌹نمازمهمّ شب بیست و هفتم ماه رمضان
🍃 4 رکعت نماز 🍃
در هر رکعت یک بار سوره حمد و یک بار سوره تبارک( و اگر سوره تبارک را حفظ نباشد، در هر رکعت، 25 مرتبه سوره توحید بخواند)،
👈خداوند او و والدین او را می آمرزد.
📕 بحارالأنوار، ج97، ص384- 385 به نقل از اربعین شهید
🌹امام سجادعليه السلام در شب بیست و هفتم از اول شب تا اخر شب مكرر ميخواندند 👇
💥اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ
💥بار خدايا دورى گزيدن از خانه غرور و فريب را ، روزى من فرما
و هم بازگشت بسوى خانه جاويدان و هم آمادگى براى مرگ را پيش از فرا رسيدنش روزى من گردان.
📕مفاتیح الجنان ص٤٢٨
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت229 گذر از طوفان✨ پریسا جلوی در شرکت دستم رو گرفت صدا زد _ج
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت230
گذر از طوفان✨
اخم کردم و ناراحت گفتم
_چرا باید حرف نزنم ؟من نمیخوام پیشنهادتون قبول کنم بدون شک هم بابام این برگه رو بخونه امضا نمیکنه
سرش رو متاسفم تکون داد وخیلی جدی گفت
_قبول کردن یا نکردن شما مهم نیست منو و آقای نیکجو این تصمیم رو گرفتیم
دستم رو روی دسته مبل کوبیدم بلند شدم
_بابای من برای بدبخت تر شدنم اینطور تصمیمی نمیگیره
خیلی خونسرد از روی مبل بلند شد جلوم ایستاد
_میتونی همین الان زنگ بزنید به پدرتون ازش بپرسید
فروغی الکی یه حرفی رو نمیزنه ولی متوجه نمیشم چرا بابا قبول کرده اصلا چطور بدش نیومده ،خدایا چه اشتباهی کردم پیش این کِنه حرف زدم
به تلفن روی میز اشاره کرد
_زنگ نمیزنید؟
لبهای بهم چسبیدم رو باز کردم
_اصلا اگر حرف شما درست باشه بابام بهتون گفته این متن آماده کنید که امضاش کنه
ولی من مخالفم و بهش میگم شماهم لطف کنید دیگه این بحث رو ادامه ندید
قدم زنان سمت صندلیش رفت ونشست دست به سینه تکیه زد وگفت
_باشه حالا که مخالف هستید اصراری ندارم ولی با یکی از عموهات یا خانواده مادریتون صحبت میکنم که مواظب شرایط زندگیتون باشن
کلمه به کلمه حرفهاش توی سرم شروع به دور زدن کرد و دهنم خشک شد
چی از جون زندگیمون میخواد با این کارش نازبانو باید به همه جواب پس بده و در آخر دیگه جرات حرف زدن هم نداره
ولی غرو بابا پیش همه شکسته میشه معلوم نیست چه حرفای بهش بزنن و چقد سرزنش بشه
بزور زبونم رو چرخوندم وگفتم
_آقای فروغی کارتون درست نیست خواهش میکنم تمومش کنید
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام
دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍
🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند
.
https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
🌹نمازمهمّ شب بیست و هفتم ماه رمضان
🍃 4 رکعت نماز 🍃
در هر رکعت یک بار سوره حمد و یک بار سوره تبارک( و اگر سوره تبارک را حفظ نباشد، در هر رکعت، 25 مرتبه سوره توحید بخواند)،
👈خداوند او و والدین او را می آمرزد.
📕 بحارالأنوار، ج97، ص384- 385 به نقل از اربعین شهید
🌹امام سجادعليه السلام در شب بیست و هفتم از اول شب تا اخر شب مكرر ميخواندند 👇
💥اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ
💥بار خدايا دورى گزيدن از خانه غرور و فريب را ، روزى من فرما
و هم بازگشت بسوى خانه جاويدان و هم آمادگى براى مرگ را پيش از فرا رسيدنش روزى من گردان.
📕مفاتیح الجنان ص٤٢٨
•💛🕊•
دلخوشمباتواگرازدورصحبتمیکنم
باسلامی،هرکجاباشمزیارتمیکنم..!
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
__هکری که عاشق امام خامنه ای است
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت230 گذر از طوفان✨ اخم کردم و ناراحت گفتم _چرا باید حرف نزنم ؟م
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت231
گذر از طوفان✨
_پنهون کاری شما از اول اشتباه بوده الانم از این دو راهی که دارید میتونید یکیش رو انتخاب کنید
نفس کلافه ای کشیدم از شدت عصبانیت انگشت های دستم رو جمع کردم
خدایا من راه درست شدن مشکلات ازت میخوام چرا راهی رو پیدا نمیکنم اینطوری یه استرس دیگه م به بقیه استرس هام اضافه میشه
با پخش شدن زنگ تلفن از فکر بیرون اومدم و دستم روی پیشیمون گذاشتم
فروغی تلفن روبرداشت
_بله خانم شفقت
چندلحظه ای سکوت کرد
_باشه الان میان
تلفن رو قطع کرد برگه ای که باید امضا میشد رو تا زد وگفت
_خانم خجسته جلوی در بایگانی منتظرتونن برید نهار بخورید من دیگه حرفی ندارم میتونید برید، همون راه دوم رو انجام میدم
کوله پشتیم رو از روی مبل برداشتم سمت در رفتم
اگر دایی اینا بفهمن یه اختلاف بزرگ بین خانواده ها می افته عمو بفهمه سعی میکنه خانواده مامانم باخبر نشن ولی بازم برای بابا بد میشه
مجبورم راه اول انتخاب کنم راهی که نمیدونم چرا بابا حرف فروغی رو قبول کرده باید دلیلش رو ازش بپرسم
بدون اینکه به فروغی نگاه کنم گفتم
_شما میدونید اگر یکی از اعضا خانواده م متوجه بشن بابام زیر سوال میره حالا چرا گزینه دومتون این شرط بود رو نمیدونم همون راه اول قبول میکنم ولی باید بگید چیا به بابام گفتید که این پیشنهاد رو قبول کرده
دستش رو از روی میز برداشت به صورتش کشید
_باشه بهتون میگم فعلا برید نهارتون بخورید خانم خجسته رفتن میام اتاقتون
دستش رو سمت کمد کنار پنجره دراز کرد
—چند تا پرونده و برگه های که داخل کاور هستن رو ببرید بعد توضیح میدم چطوری جمع بندیشون کنید
سرم رو تکون دادم
ادامه حرفاش گفت
_همه حرف های امروز همین جا میمونه هیچکسی باید خبردار نشه حتی خانم خجسته
باشه زیر لبی گفتم وسمت کمد رفتم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام
دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍
🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند
.
https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخت است بگذرم من از این باورم حسین علیه السلام
استاد میگفت؛
سراغ قبرِ شهیدهایی که زیاد زائر ندارن برید.
اونا چیزایی که میخوان به صدنفر بدن رو به یک نفر میدن...
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت231 گذر از طوفان✨ _پنهون کاری شما از اول اشتباه بوده الانم ا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت232
گذر از طوفان✨
پرونده هارو برداشتم و سمت در رفتم دستگیره رو پایین کشیدم وبدون هیچ حرفی بیرون رفتم
پریسا معترض چند قدم جلو اومد
_کجایی غذاها سرد شدن
کلید رو داخل قفل در چرخوندم
_ببخشید خانم شفقت گفت فروغی کارم داره اول رفتم اتاق مدیریت
در باز کردم و داخل رفتیم غذاهارو روی موکت گذاشت وبه بخاری اشاره کرد
_نمیخوای بگی بیان برش دارن؟
کوله پشتیم رو روی میز انداختم
_نه فعلا بعد از تعطیلات جمعشون میکنن
ظرفهای یه بار مصرف ونوشابه ها رو از داخل پلاستیک بیرون آورد
_بیا بشین نهارمون بخوریم از دهن افتاد
_یادم رفت دستمو بشورم
نگاه چپ چپی بهم انداخت
_با قاشق میخوری بیا بشین دیگه امروز چقد حرص خوردم از دست هیچی نخوردنت
کفش هامو کنار موکت گذاشتم و روبروی پریسا نشستم قاشق یه بار مصرف رو برداشتم ظرف رو باز کردم
_چرا کوبیده سفارش دادی جوجه میگرفتی
_به این چیزا کار نداشته باش بخور
یه قاشق از غذاش رو خورد بسم الله گفتم وشروع کردم
نارنج کنار ظرف رو برداشت
_خانم ملک از جای خوبی سفارش داده دستش دردنکنه ،میخواستم بگم پیتزا سفارش بده ولی پشیمان شدم
_چرا گرون تر بود؟
_نه پیش خودم فکر کردم یه روز بریم کافی شاپی که ملک رفته بود همون جا میخوریم
_آها برات تعریف کرده پیتزا خورده؟
_نه یه روز دوتا پیتزا آورده بود شرکت گیر داد بخور یکی رو برداشتم خوردم خیلی خوشمزه بود طعمش باهمه پیتزاهای که تا حالا خوردیم فرق داشت
_مگه از کجا خریده بوده؟
_کافی شاپه دوتا خیابون پایین تر از شرکته
دامادشون مهمونشون کرده بود دوتا هم برای بچه های شرکت خریده بودبعد از تعطیلات یه روز میریم
لقمه داخل دهنم رو قورت دادم
باشه ای گفتم قاشق رو کنار ظرف گذاشتم
با دهن پر وناراحت گفت
_چرا نمیخوری؟
_سرم خیلی درد میکنه چند قاشق خوردم
_باید همه غذاتو بخوری وگرنه من میدونمو تو
_پریسا الان به مسکن بیشتر از غذا احتیاج دارم
_از صبح هیچی نخوردی فشارت افتاده نهارتو بخور بعدش هم چایی برات میارم هم مسکن ولی نخوری نمیارم
با چشم و ابرو به قاشق اشاره کرد برش داشتم و بزور مشغول خوردن شدم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام
دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍
🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند
.
https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
ما ارتش زینبیهی محترمیم،
با چادر خود نماد بانوی غمیم
هرچند به ما جهاد ممنوع شده
با چادرمان مدافع حرمیم!
[روز ارتشیان جان بر کف گرامی باد🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستم را بگیر و مرا هم ببر با خودت تا آسمان...
.گذر از طوفان
پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت232 گذر از طوفان✨ پرونده هارو برداشتم و سمت در رفتم دستگیره
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت233
گذر از طوفان✨
غذا روکامل با اصرار واجبار پریسا خوردم بلند شد پلاستیکی که ظرفهارو داخلش انداخته بود رو برداشت
_الان میرم از پیش خانم خادمی دوتا چایی میارم قرص مسکن هم بپرسم ببینم شفقت داره اگر نداشته باشه میرم بالا احتمالا الهام داشته باشه
_نمیخواد همون چایی بیار شاید بهتر شدم
_چی چی رو نمیخواد داری از حال میری امروز توی دلم همش دعا میکردم یهو غش نکنی راهی بیمارستان بشیم
کفش هاش رو پوشید از اتاق بیرون رفت
روی موکت راز کشیدم به سقف خیره شدم
حواسم نبود بگم پریسا کلید ببره در کلید کنه از شدت سر درد هم نمیتونم بشینم یکی بیاد داخل ببینه دراز کشیدم زشت میشه
دوتا دستم رو روی پیشونیم گذاشتم با صدای باز شدن سریع نشستم پریسا با سینی که دستش بود داخل اومد
_عه چرا ترسیدی؟
_فکر کردم تو نیستی
_هرکی باشه قبل از اینکه بیاد داخل در میزنه
سینی رو سمتم گرفت
دستم رو دراز کردم و سینی رو ازش گرفتم و روی زمین گذاشتم
_چرا نمیشینی ؟
_منتظرم خانم خادمی قرص مسکن بیاره ازش بگیرم
چند لحظه بعد خانم خادمی با یه ظرفی که نبات داخلش بود ویه بسته قرص ژلوفون داخل اومد نگاه نگرانی بهم انداخت
_دخترم چطوری؟
لبخند بی جونی زدم
_بد نیستم سرم درد میکنه مسکن بخورم خوب میشه
نزدیکتر اومد دستش رو روی پیشونیم گذاشت
_برم به آقا طاها بگم مرخصی بهت بده بری خونه استراحت کنی ؟
_نه ممنون باید کارامو انجام بدم انباشته نشن
_باشه مادر چاییت رو با نبات شیرین کن بخور شاید سر دردت بخاطر سردی هوا باشه اگر سینوزیت داشته باشی مال همونه
کاش میشد بگم سردی زندگی و اتفاق هاش باعث سردرد های پی در پی شده
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام
دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍
🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند
.
https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستم را بگیر و مرا هم ببر با خودت تا آسمان...