34.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باور نمیکنی
عیبی ندارد
عشق حسین جان ع جهانی شده
بهتراست زودتر از خواب بیدار شوی و حقایق را ببینی و به عاشقان بپیوندی
یک ماه از عروسی گذشته بود و من
اهل نماز و روزه بودم اما ماندانا اعتقادی نداشت بهش سخت نمی گرفتم و چیزی نگفتم.
خیلی پدر ومادرم بهم تاکید کردن مراقبش باش
منم واقعا بهش علاقه پیدا کرده بودم
کمکش کار میکردم و نمیذاشتم خسته بشه. عصر ها با اینکه خسته از شرکت برمیگشتم اما میبردمش پیاده روی یا خرید.
همه چیز خوب بود اما تنها چیزی که اذیتم میکرد این بود که ماندانا نه تنها چادری نبود بلکه مانتوهای کوتاه و آرایش میکرد و بیرون میرفت.
نمیدونستم چطور باهاش مطرح کنم که یکم مانتوها بلند تر و روسریش جلو تر بیاد
یک روز همینطور که آروم با خوشی و خنده بهش گفتم بلند شد و شروع کرد به دعوا و داد زدن....
https://eitaa.com/joinchat/1909326006C2fcb3adffd
چند روز پیش رفتم خونهی دوستم از زیبایی دکوراسیونش نمیتونستم نگاه از خونهش بردارم
با گل های طبیعی یه جوری خونش رو تزیین کرده بود که فکر میکردمتو بهشتم💐
طاقت نیاوردم و ازش پرسیدم آدرس این کانال رو بهم داد😍😍
https://eitaa.com/joinchat/3772711076C9933cb4d43
🌿☘💐🌿☘💐🌿☘💐🌿☘💐🌿💐
#دکوراسیون
#فنگشویی
#شمعآرایی
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت440 گذر از طوفان✨ لباس هام رو عوض کردم از اتاق بیرون رفتم ناز
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت441
گذر از طوفان✨
شالم رو روی سرم مرتب کردم کیف و پرونده رو برداشتم از اتاق بیرون رفتم
صفحه گوشیم رو باز کردم برای فروغی نوشتم
_سلام دیشب گفتید قبل از اینکه بیام پیام بدم
_سلام صبح بخیر سر چهار راه منتظرتونم
ساعت روی صفحه گوشی رو نگاه کردم
_چقد زود رسیده
در هال رو بی سرو صدا باز کردم کفش هام رو پوشیدم از خونه بیرون رفتم
با قدم های بلند خودم رو سر خیابون رسوندم بعد از چند دقیقه معطلی یه تاکسی زرد جلوی پام توقف کرد نزدیک تر رفتم
_در بست میرم سر چهار راه اول
_باشه سوارشید
در ماشین رو باز کردم سوارشدم
کمی جلوتر از چهار راه کرایه رو حساب کردم
_ممنون پیاده میشم
راننده روی ترمز زد با دستش به جلو اشاره کرد
_چهار راه اونجاست ها
_ممنون میدونم
درماشین رو باز کردم پیاده شدم نگاهی به دو طرف خیابون انداختم
گوشیم رو بیرون آوردم شماره فروغی رو گرفتم بعد از اولین بوق صداش پخش شد
_الو
_کجایید؟
_سرچهار راه کمی پایین تر از چراغ راهنما رسیدی؟
_آها بله الان میام
نگاهی به پشت سرم انداختم به راه رفتنم سرعت دادم سمت ماشین فروغی رفتم کنار ماشین وایسادم در رو باز کردم نفس عمیقی کشیدم و سوار ماشین شدم
_سلام پیاده اومدی؟
سرم رو روبه بالا تکون دادم
_سلام نه کمی پایین تر از چهار راه پیاده شدم
_عه چرا؟
_خواستم مطمئن بشم کسی پشت سرم نیست
سرش رو متاسف تکون داد ماشین رو روشن کرد حرکت کرد
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
کوچههای زندگی.. )_5807542661824907706.mp3
2.86M
تو رو به جونِ مادرت آقا دیگه بیا..
سلامارباب خوبم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ..
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ..
اَلسَّلامُ عَلَیالْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْنالْحُسَین
وَ عَلی اَوْلادِالْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِالْحُسَین🏴
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت441 گذر از طوفان✨ شالم رو روی سرم مرتب کردم کیف و پرونده رو بردا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت442
گذر از طوفان✨
جلوی در آپارتمان منتظربودم توقف کنه کلید رو بهم بده ولی ریموت در پارکینگ رو زد و داخل رفت
این یعنی میخواد بیاد خونه کاش زودتر زنگ بزنه خانمه بیاد کارها تموم بشه من هم برگردم
ماشین رو پارک کرد پیاده شدیم سمت آسانسور رفتیم
چقد خوب میشد اگر میتونستم بهش بگم کلید رو بدید خودم میرم ولی شاید اینطوری فکر کنه خیلی پررو هستم بدش بیاد
باتکون خوردن دستش جلوی صورتم از فکربیرون اومدم
_حواست کجاست؟
_هیچ جا
لبخندی زد
_اینجا که نیستی ولی هرجا هست معلومه خیلی برات مهمه
در آسانسور رو هول داد اشاره کرد داخل برم
با اعصاب خوردی جلوتر رفتم پام به لبه در آسانسور خورد تعادلم رو از دست دادم قبل از اینکه بی افتم فروغی دستپاچه شد از پشت سر گرفتم نگاه نگرانی بهم انداخت
_میگم حواست نیست میگی هست نزدیک بود باکله بری توی آینه آسانسور
نگاهم روی دستش که روی کمرم بود ثابت موند منتظر بودم دستش رو برداره ولی برنداشت
از درد مچ پام صورتم جمع شد فروغی نگران تر از قبل گفت
_خیلی درد داری؟
_نه الان خوبم یه لحظه مچ پام درد گرفت
_کفشتو در بیار پاتو ببینم شاید لازم باشه بریم بیمارستان
چشم هام از حرفش گرد شد، چه رویی داره انتظار داره مچ پام رو ببینه
—چرا اینطور نگاه میکنی؟
_خوبم بیمارستان لازم نیست، خانمه ساعت چند میاد؟
_کدوم خانم؟
یعنی قرار نیست کسی بیاد الکی به من گفت بیام خونه ش
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سال ۷۳ تو خانواده ی پولدار و سرشناسی به دنیا اومدم از همون دوران نوجوانی بخاطر چهره ی زیبا و خانواده ی پولدارم همیشه مورد توجه دخترها بودم تا اینکه شب جشن فارغ التحصیلیم عاشق نرگس دختر همکارِ پدرم شدم و با هم نامزد شدیم...
چند ماه بعد تو سفری که به خارج از کشور داشتم تصادف کردم و دچار سانحه شدم، چند روز بعد دکتر منو کشید کنار و گفت تواناییِ پدر شدن رو از دست دادم باورش برام خیلی سخت بود به دکترهای زیادی مراجعه کردم اما نظر همه این بود که من هرگز نمیتونم پدر بشم...
به قدری عاشق نامزدم بودم که از ترس از دست دادنش جریان عقیم شدنم رو ازش پنهان کردم و چند ماه بعد با هم ازدواج کردیم...
زندگی خوبی داشتیم و در کنار هم احساس خوشبختی میکردیم تا اینکه یه روز همسرم با خوشحالی بغلم کرد و گفت مشتلق بده عشقم بابا شدی، شوکه شدم اما به سختی خودمو کنترل کردم . بهش شککردم. توی خونه دوربین گذاشتم و ماموریت رو بهانه کردم....
https://eitaa.com/joinchat/1909326006C2fcb3adffd
پنیر پیتزا کیلویی #60تومن شده😱🍕🧀🍕
دخترمم هی گیر داده بود بخر بخر😍
اومدم خونه، رفتم تو کانال آشپزی مورد علاقم، آموزش #پنیرپیتزایخونگی رو پیدا کردم و خودم درست کردم😋💪
10تومن هم هزینهاش نشد😁👇
واقعا #عاليه 😍همه فيلماش يك دقيقه اي😳
ازدستش ندین👇
https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
بیا اینجا خودت با کمترین هزینه #پنیرپیتزا و #سوسیس #کالباس درست کن👆👆👆👆