eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگید خدای من یکیه... هیچ معبودی جز او نیست... منم توکلم به اونه، خودش هدایتم میکنه ان شاء الله شهید نوید صفری🌷
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسلام‌برمحبوب‌ما‌ ڪہ‌خود‌غریب‌بود‌اما ماراصاحب‌وطنے‌بہ‌نام‌ ڪرد♥️ @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت561 گذر از طوفان✨ جواب آزمایش ها رو گرفتم به طرف صندلی های گوش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ عمو جلیل و سلمان وارد سالن شدن بلند شدیم و سمتشون رفتیم با عمو سلمان احوال پرسی کردیم هرچهارتا پشت سرهم بیرون رفتیم عمو با بابا هم قدم شد _داداش دکتر داخلی تا سه یا چهار روز دیگه نمیاد _اشکالی نداره هروقت اومد نوبت میگیریم عموسلمان وسط حرفشون گفت _دکتر داخلی چرا؟ _برای ترانه میخوام ببینم وضعیت معده ش چطوره _این همه مطب دکتر متخصص داخلی هست بیمارستان چرا _بابا نیم نگاهی به عمو انداخت _میتونی یه دکتر خوب پیدا کنی عمو سرش رو تکون داد _آره خودم میبرمش دکتر _دستت درد نکنه آدرس رو بهم بگی کافیه _نه داداش خودم میبرمش نگران نباش _ممنون عمو جلیل جواب آزمایش رو ازم گرفت رو به بابا گفت _داداش با ترانه همین جا بشینید با سلمان بریم ببینیم تیم پزشکی اومدن _باشه پس زنگ بزنید خودمون میایم بالا _میان داخل اتاق کمیسیون میایم پایین آها باشه رو بروی اتاقی که چند باری برای تحویل مدارک پزشکی بابا با عمو اومده بودم نشستیم رفتن عمو اینا رو با چشم دنبال کردم روصندلی جا بجا شدم و گفتم _بابا میشه یه سوال دیگه بپرسم لبخندی زد _بپرس بابا جان _من اینطوری که از حرف هاتون متوجه شدم نازبانو رو مثل مامان دوست ندارید درسته یامن اشتباه متوجه شدم؟ نفس عمیقی کشید به روبروش خیره شد _نه بابا جون درست متوجه شدی "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
وی‌آی‌پی می‌تونند، رمان رو با نگارش در لحظه نویسنده مطالعه کنند دوستان رمان تموم نشده روزانه دو پارت داریم بزنید رو شماره ذخیره میشه 👇👇👇👇
6280231321098179
محمدی چهل هزارتومن قابل هم نداره شات فیش واریزی فراموش نشه🌹 بعد از واریز فقط نام رمان رو هم بگید گذر از طوفان✨ فیش رو برای ادمین ارسال کنید و لینک رو بگیرید @Karbala15 فیش رو همون روز ارسال کنید. دو روز بعد سه روز بعد بفرستید شرمندتون میشم❌
خدایا دستتو از رو شونه‌ی من برندار، پشت منو خالی نکن... روزای سختمو، سخت نگیر... من که جز تو خدای دیگه ایی ندارم، کل امیدم فقط به خودته...
أعيش هنا، بعيد عن كربلاء بين اشياء محطمة قلبي واحد من بينها... اینجا زندگی میکنم، به دور از کربلا لابلای این خرتُ پرتهای شکسته يكيشان هم ...💔
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت562 گذر از طوفان✨ عمو جلیل و سلمان وارد سالن شدن بلند شدیم و سم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ چند لحظه ای سکوت کرد و دوباره ادامه داد _ناز بانو انتخاب من نبود و توی بدترین شرایط وارد زندگیمون شد اصلا نمیدونستم چه کاری درسته چه کاری غلط به انتخاب خانواده اعتماد کردم فکر کردم اینطوری برای توام بهتره دیگه استرس اینکه هر روز یه بحثی بخاطر ما تو خونه آقا جونت راه بی افته رو نداریم ولی انگار قرار بود کلا چند وقتی رنگ و بوی آرامش نداشته باشیم نگاه گذری بهم انداخت و نفس عمیقی کشید _خیلی شرمنده تم توی روزهای که لازم بود مراقبت باشم ولی نبودم روزهای خیلی سختی رو گذروندی خدا کنه فرصت جبران کردن رو داشته باشم وسط حرفش پریدم _عه بابا این چه حرفیه که میزنید _واقعیته بابا جان نه فراموش میشه نه میشه که پنهانش کنیم نوچی کردم ای کاش سوال نمیپرسیدم که بابا رو اینطور ناراحت نمیکردم باصدای عمو سرم رو سرچرخندم _ترانه؟ _جانم عمو جلو تر اومد _جانت سلامت عزیزم برو دست هاتو بشور چند سیخ جگر گرفتم با بابات بخوری فکر کنم چند ساعتی دیگه اینجا هستیم فعلا جراح مغز نیومده از روی صندلی بلند شدم با نگاهی به دست عمو انداخت _چرا زحمت کشیدی صبر میکردی سر راه برگشت میخریدیم میرفتیم خونه میخوردیم _زحمت کجابود داداش کاری نکردم شماهم که اجازه نمیدید هزارتومن خرج کنیم سریع هزینه ش رو یاد داشت میکنی و پسش میدی بابا لبخندی زد _بگو به سلمان هم بیاد باهم میخوریم _الان میاد برم قسمت ایستگاه پرستاری بگم دکتر اومد خبر بده بهمون سمت سرویس آخر راهرو رفتم دست هام رو شستم و برگشتم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین جانم❤️ اللهم ارزقنا... شب زیارتی امام حسین علیه السلام آرامش قلبم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا