_😭😭😭😭
+چرا گریه میکنی؟
_دیروز مادر شوهرم اومد #خونمون، یخچالو باز کرد، دید که #میوه هارو با پلاستیک گذاشتم تو #یخچال، کلی #مسخرم کرد😭
+اخه کی دیگه از این کارا میکنه #دختر؟🤦♀
_خب من که بلد نیستم😢
+مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒
_نه، چی هست؟
+یه کاناله که ترفند #خونه داری یاد میده، این که چجور وسایل رو #تزئین کنی و خونت #شیک و #باکلاس باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره...
_وااقعا؟ وای نمیدونستممم😳
+بیا لینکشو بهت میدم ولی به کسی نگیا🤫خزش میکنن..👇
https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
خانمی که خونت کوچیک و بد مدله دیگه غصه نخور با این کانال خونتو تغییر بده😍
ایده های #دکوراسیون خونه هاتون رو اینجا انتخاب کنید و همیشه بدرخشید 🏡😍
اینجا دیگه #متراژ خونه دست خودته که چطور باشه 😍
مخصوصه خونه های مستاجری و کوچیک🏡💒
https://eitaa.com/joinchat/3772711076C9933cb4d43
جهت ایده😍😉
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت726 گذر از طوفان✨ نگاهی به برنج شفته شده انداختم قابلمه رو روی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت727
گذر از طوفان✨
انگشتم رو روی صفحه کشیدم تماس رو رد کردم براش نوشتم
_آقای فروغی نمیتونم جواب بدم،با پیام جواب بدید ممنون میشم
چند دقیقه بعد صدای زنگ پیامک گوشی بلند شد
صفحه رو باز کردم
_خونه نیستی؟
چرا فکر کرده جواب ندادم یعنی خونه نیستم
_چرا خونه م
_برنامه پنجشنبه درست شد اگر نمیتونی بیایی بندازمش یه روز دیگه؟
کاش میگفت نمیریم،حوصله ندارم بندازش یه روز دیگه از الان فکر و استرس اینکه قرار کجابریم چرا بریم به جونم افتاده بخواد بندازش یه روز دیگه بدتر اعصابم بهم میریزه
براش نوشتم
_نه همون پنجشنبه باشه
_مطمئنی کاری نداری؟
_میخواستم برم پیش مامانم ولی جمعه میرم
چند دقیقه ای چشم هام روی صفحه گوشی خیره موند و پیامی نیومد
پلکهام که سنگین شده بود رو روی هم گذاشتم با صدای زنگ پیامک از خواب پریدم
گوشی رو برداشتم قفلش رو بازکردم
_خب اینکه مشکلی نیست هر ساعتی که بگی میریم سر مزار
چرا بعضی وقتها بدون اینکه فکر کنه حرف میزنه روز پنجشنبه که اونجا خیلی شلوغه میخواد منو ببره پیش مامانم که عالم و آدم ببینن
نفس کلافه ای کشیدم و نوشتم
_نه ممنون ،یه روز دیگه با خانم خجسته میرم
پیام رو فرستادم نگاهی به ساعت روی صفحه گوشی انداختم
برم برای کنار شام یه سالاد درست کنم ،خواب هم از سرم بپره بعد از شام درس بخونم
گوشی رو روی سکوت گذاشتم داخل کشو میز گذاشتم و از اتاق بیرون رفتم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
#السلام_علے_العشـق ❤️
صبحی که در آن ذکر لبم نام حسین است
ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است
#صبحتون_حسینی🌿
هدایت شده از دُرنـجف
حکمت های ۱۷۸_۱۷۶.mp3
13.89M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: #حکمت۱۷۶
#حکمت۱۷۷ و #حکمت۱۷۸
📆 ۲۶ آذر ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت176
#حکمت177
#حکمت178
❇️روزانه 15 دقیقه از کلام امیر لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم.🌺
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
هدایت شده از حضرت مادر
.
*#نیایش_صبحگاهی
#پنجشنبه10اسفند1402*
به نام خدایی که عاشقانه مرا میپذیرد .🌟
بنام خدایی که از دلم خبر دارد و فقط
میخواهد من آماده ی دریافت و لایق
موهبتش شوم ...🌟
بنام خدای عزیزم که در زمان و مکان
نمیگنجد و جهان و کائنات او آن قدر
سریعِ عمل میکند که لحظه ای در اون
برابر با سالهای ماست ... 🌟
خدایا من از تو کم نمی خواهم ، چون
خودم را لایق میدانم ...🌟
امروز به لطف تو باورهایم قویست ...
چون حالم خوب است و با این باور
درست در مسیر درست قرار گرفته ام 🌟
ممنونم که به من قوه تفکر را بخشیدی
تا زندگی ام زیبا شود ... 🌟
خدایا شکرت❤
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت727 گذر از طوفان✨ انگشتم رو روی صفحه کشیدم تماس رو رد کردم براش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت728
گذر از طوفان✨
همراه با عمه خانواده عمو رو بدرقه کردیم برگشتیم داخل هال کنار گوش عمه آروم گفتم
_عمه سرم درد میکنه فکر نکنم خانواده ناز بانو هم فعلا قصد رفتن داشته باشن برم بخوابم شاید سر دردم بهتر شد
_برو عزیزم اینا رفتن منم میام داخل اتاقت میخوابم
_باشه
به طرف اتاق رفتم در رو بستم و سمت میز رفتم گوشی رو از داخل کشو برداشتم
رختخوابم رو وسط اتاق پهن کردم برای عمه هم بافاصله کمی رختخوابی پهن کردم
چراغ رو خاموش کردم، نور گوشیم رو روشن کردم سر جام دراز کشیدم
صفحه گوشی رو باز کردم انگشتم رو روی پاکت نامه بالای صفحه کشیدم
فروغی در جواب پیام آخرم نوشته بود
_خب هر وقت بخوای خودم میبرمت
چه اشتباهی کردم بهش گفتم
با انگشتم ضربه ای روی گزینه پاسخ زدم
_اگر کسی ببینه که حتما میبینه دردسر درست میشه
پیام رو فرستادم از صفحه پیام فروغی بیرون اومدم جواب پیام های پریسا رو دادم
پریسا هم بدتر از من امشب کلا در حال پذیرایی و مهمون داری بوده
پیام فروغی روی صفحه ظاهر شد
_حالا تا پنجشنبه با هم حرف میزنیم
انقد سرم درد میکنه که حوصله کل کل با فروغی ندارم براش نوشتم
_باشه شبتون بخیر
چند دقیقه ای از ارسال پیام گذشته بود که صدای زنگ پیامک بلند شد
_چرا پَکَر بنظر میایی؟چیزی شده؟حالت خوبه؟
نفس کلافه ای کشیدم، بهش بگم سرم درد میکنه شاید بیخیال پیام دادن بشه
_یه کم سرم درد میکنه میخوام استراحت کنم
بعد از فرستادن جوابش چند دقیقه به صفحه خیره شدم
_سر کسی که الکی درد نمیگیره از چی ناراحت شدی؟زنگ بزنم حرف بزنیم؟
وای فقط با تلفن حرف زدن الان رو کم دارم تند تند نوشتم
_نمیتونم حرف بزنم ،از دست حرفهای زن بابام اعصابم بهم ریخته، بیشترم بخاطر حال بابا ناراحت شدم ،بخوابم شاید سر دردم خوب بشه
جواب پیامش زودتر از پیام های قبلی روی صفحه اومد
_باشه پس بخواب فردا حرف میزنیم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا