eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دُرنـجف
سر دفتر عالـم معانـے سٺ علے وابستہ‌ے اسـرار نهانـے سٺ علے نہ اهل زمین ڪه آسمانے سٺ علے فے الجملہ بهشٺ جاودانے سٺ علے 💚
عملیات وعدۀ صادق.mp3
5.61M
📣 خیلی فوری حاج آقا عملیات ✅پانزده نکته در پانزده دقیقه 🔴حالا که دشمن جنگ رسانه‌ایش رو دربــارۀ ایــن عملیــات شــروع کرده تــــــو هم باش و بـا گوش دادن به این صوت خودت رو مسلح کن! خیلی‌ها نیاز به دونستن این نکــــــات دارند از این صوت دریغ نکنید!
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت797 گذر از طوفان✨ چه روی داره لج کردن خوب نیست ،خودش لج کرده خو
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ با صدای آروم فروغی وتکون خوردن دستم چشم هام رو باز کردم _نورا جان؟ساعت خواب انگشت های دست چپم رو روی صورتم کشیدم _وای نفهمیدم کی خواب رفتم آروم خندید _وقتی بهت میگم برو بخواب حرف گوش نمیدی صبح اینطوری خواب آلود هستی میخوام جگر بخر همین جا بخوریم یا ببریم خونه؟ نگاهم سمت کبابی که خیلی شلوغ بود رفت _چقد شلوغه من میل ندارم ولی برای خودتون بخرید _مگه صبحانه خوردی؟ سرم رو تکون دادم _آره _چی خوردی؟ _شکلات لبخندی زد _شکلات هم شد صبحانه،میخوای فسفرهای مغزتو بسوزونی باید شکلات خوردن که نمیشه _کاش همونم نمیخوردم معده م ریخته بهم نگاهش رنگ نگرانی گرفت _قرصهات همراهت نیست؟ _چرا هست ولی نمیخورم ابروهاش رو بالا انداخت _چرا؟ _میترسم بخاطر قرص ها معده م بیشتر درد بگیره _چون صبحانه نخوردی اینطور شدی صبحانه بخوری خوب میشی برم چند سیخ سفارش بدم و زود بیام _باشه کیف پولش و گوشیش رو برداشت و پیاده شد مثل همیشه در ماشین رو قفل کرد و به طرف کبابی رفت به بابا خبر بدم بیدار نشه ببینه نیستم نگران بشه گوشیم رو از کوله پشتیم بیرون آوردم و وارد صفحه پیام ها شدم و برای بابا نوشتم _سلام بابایی صبح چند بار صداتون زدم بیدار نشدید رفتم کلاس برای رفع اشکال شیمی پیام رو فرستادم فروغی بهم محرمه و بابا ازهمه چی خبر داره ولی بازم چقد سخته بگم همراه فروغی هستم خداکنه زودتر این روزها تموم بشه نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
هدایت شده از دُرنـجف
هدیه به    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت798 گذر از طوفان✨ با صدای آروم فروغی وتکون خوردن دستم چشم هام
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ فروغی در خونه رو باز کرد کنار رفت با دستش اشاره کرد _بفرمایید _ممنون داخل رفتم پشت سرم اومد و در رو بست کفش هام رو کنار جاکفشی گذاشتم سمت هال رفتم فروغی با قدم های بلند به طرف آشپزخونه رفت پلاستیکی ظرف کباب داخلش بود رو روی میز نهار خوری گذاشت و سمت ظرفشویی رفت نگاهی گذری به کل خونه انداختم همه جا تمیزه و برق میزنه حتما به دفتر خدمات زنگ زده اومدن کوله پشتیم رو روی مبل گذاشتم از پشت اپن نگاهی بهم انداخت و لبخندی زد _بیا صبحونه بخوریم بعدشم بریم سراغ درس شیمی ببینیم تاصبح بیدار موندنت نتیجه ش خوبه یانه _فعلا هیچی نخورم بهتره یه کم معده م خوب بشه بعد میخورم _اینطوری بدتر درد میگیره زود بیا حرف حرف خودش _دستم رو بشورم الان میام سمت سرویس رفتم دست چپ رو شستم بیرون اومدم سمت آشپزخونه رفتم روی صندلی روبروی فروغی نشستم به سینی که کباب هارو داخلش ریخته بود نگاهی کردم آقایون چقد تنبل و شلخته هستن همه کباب هارو قاطی کرده لقمه ای جلوی صورتم گرفت سرم رو بلند کردم _ممنون الان خودم میگیرم _با دست چپ غذا خوردن یا کار کردن برای کسی که چپ دست نیست سخته بگیر لقمه رو گرفتم _ممنون لبخندی زد _خواهش میکنم ،چرا انقد با من تعارف میکنی؟ از سوالش جا خوردم لقمه ای توی دهنم رو بزور قورت دادم نفسی کشیدم فروغی سریع از روی صندلی بلند شد سمت سینک رفتم با یه لیوان آب برگشت لیوان رو از دستش گرفتم کمی خورم _دستتون درد نکنه ،تعارف ندارم آروم خندید _اگر تعارف نداری چرا راحت حرف نمیزنی ؟چرا هرچی میگم سعی میکنی مخالفت کنی خودت تنهایی انجامش بدی درسته بهش محرمم ولی نمیتونم مثل خودش حرف بزنم آب دهنم رو قورت دادم _نمیخوام خیلی مزاحمتون بشم _نورا جان اولا مزاحم نیستی بعدشم مگه باغریبه حرف میزنی نمیگم پیش همه راحت حرف بزن ولی الان که کسی پیشمون نیست نفس عمیقی کشیدم حرف بدی نمیزنه ولی برای من سخته _آخه خندید _آخه نمیشه نداریم باشه؟ چرا نمیتونه یه نه محکم بهش بگم سرم رو تکون دادم _سعی میکنم چند لقمه دیگه م به اصرارش خوردم از روی صندلی بلند شد کتری رو برداشت داخلش آب ریخت و روی گاز گذاشت و زیرش رو روشن کرد چرخید بهم خیره شد و گفت _نوشابه نخریدم چون برای معده ت بده لبخندی زدم _کار خوبی کردید ابرو هاش رو بالا انداخت _بازم که رسمی حرف زدی _عه خب تا الان اینطوری حرف زدم یهو نمیشه تغییر کنم خنده صدا داری کرد _این چند امتحان آخرت تموم بشه باید ببرمت پیش یه متخصص یا فوق تخصص خوب اگر بگم خودم میرم بازم میگه تعارف میکنم تا بعد از امتحان ها معلوم نیست قرار چی بشه یه باشه بگم که بحث نکنیم سرم رو رو تکون دادم _دکتری که رفتیم خوبه _نظر چند دکتر رو بپرسم سعی کردم لبخند بزنم _باشه نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت799 گذر از طوفان✨ فروغی در خونه رو باز کرد کنار رفت با دستش اشا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بعد از توضیح کل مبحث های امتحان کتاب و جزوه رو برداشت و برگه و خودکاری رو روی میز گذاشت عسلی گذاشت کمی بهم نزدیک تر شد برگه نمونه سوال امتحانی رو جلوی دستم گذاشت و گفت _مسئله ها رو بخون جواب ها رو بگو بنویسم به سوال ها خیره شدم شروع به جواب دادن کردم هرچی میگفتم رو فروغی روی کاغذ مینوشت بعد از تموم شدن سوال های صفحه اول نفس عمیقی کشیدم _حاضرم با دست چپ بنویسم ولی توضیح ندم سرش رو بلند کرد به چشم هام زل زد _انقد بیان کردن جواب ها برات سخته؟ _مثل ادبیات و یا زبان نیست عدد و فرمول برای توضیحش گیج میشم _امتحان فیزیک و ریاضی اذیت شدی؟ _خیلی تا سوال آخر دیگه سر درد گرفتم میخواستم بزنم زیر گریه مراقب هم متوجه شد کلافه شدم رفت یه لیوان برام آورد گفت کمی استراحت کن نگاه مهربونش توی صورتم چرخید _شیمی رو میتونی خودت بنویسی _اگر مدیر گیر نده دستت مجروح شده مراقب مینویسه سعی میکنم خودم بنویسم یه طوری میگه مجروح شدی خودمم میترسم صدای خنده ش بلند شد _خب نمیخواد شاگرد نمونه مدرسه شون اذیت بشه از تعریفش لبخندی روی لبم نشست گوشیش رو برداشت و گفت _نهار رو زنگ بزنم رستوران یا فست فوت میخوری؟ مکثی کرد و با لبخند گفت فست فوت نه فعلا برای معده خوب نیست لبم رو پایین کشیدم _کاش برم خونه ادامه سوال هارو جمعه با خانم خجسته بیام حل میکنم کامل سمتم چرخید _مگه به حاجی نگفتی نهار نمیری خونه ؟ _چرا گفتم ولی نمیدونم ناز بانو نهار برای بابا چی درست کرده نهار نخوره داروهاش قوی هستن حالش بد میشه نفس رو محکم بیرون فرستاد سرش رو متاسف تکون داد _یه زنگ بزن خونه ببین نهار چی دارن درست نکرده بود سفارش بدم وسط حرفش پریدم _نه نه چرا سفارش بدی به مبل تکیه داد و گفت _میخوام باهات حرف بزنم وگرنه توی این شرایط دوست ندارم از حاجی دور باشی _اشکالی نداره زنگ بزنم ببینم چیزی درست کرده _باشه نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از  حضرت مادر
هدیه به (ع) به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج حاجت روایی همگی تعدادی که میخونید اینجا بگید👇 @Karbala15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم امیدم به تو بسته نمیشه مونده به راهت ولی خسته نمیشه🤍
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت800 گذر از طوفان✨ بعد از توضیح کل مبحث های امتحان کتاب و جزوه ر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ کمی از برنجی که توی بشقابم بود رو با خوشت خوردم _نورا ؟ سرم رو بلند کردم _بله؟ _چرا نمیخوری؟داره از دهن می افته ،با حاجی هم که حرف زدی گفت ته چین دارن، باز چرا توی فکری؟ لبخندی زدم _تو فکر نبودم به بشقابم اشاره کرد،نهارتو بخور بعد حرف میزنیم چند لقمه دیگه خوردم صندلی رو کمی عقب کشیدم فروغی دستش رو دراز کرد شروع به جمع کردن ظرفهای روی میز کرد دستم رو دراز کردم یکی از ظرفهارو بردارم اجازه نداد و مهربون گفت _برو بشین خودم جمع میکنم _با دست چپ میتونم بردارم _میدونم ولی امروز کار کردن ممنوع سرم رو تکون دادم از آشپزخونه بیرون رفتم بعد از جمع کردن ظرفها از آشپز خونه بیرون اومد روی مبل کناریم نشست و چند باری دستش رو روی ته ریش صورتش کشید و گفت _نورا صبرکن حرفهای که میخوام بزنم تموم بشه بعد جواب بده وسط حرفهام نپر باشه؟ خدا بخیر کنه مگه میخواد چی بگه _باشه نوراجان؟ سرم رو تکون دادم و آروم گفتم _باشه _بعد از خوب شدن حاجی بابا وداداش اینا میخوان بیان با حاجی صحبت کنن نفس کلافه ای کشیدم باز شروع شد کاش قبول نمیکردم تا آخر حرفهاش صبر کنم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ از عکس العملم خنده ش گرفت و گفت _چرا تا حرف از خواستگاری میزنم ناراحت میشی _ناراحت نشدم ولی چند بار گفتم نه چرا بازم تکرارش میکنی _دلیل مخالفتت قانعه کننده نیست _وقتی اصلا هیچیمون شبیه هم نیست چرا اصرار میکنید؟من خودم اینطور انتخابی رو از روی ترحم میدونم نوچی کرد _داری اشتباه میکنی ترحم چیه مگه میشه وقتی علاقه ای نباشه دوست نداشته باشم حرف از خواستگاری بزنم چرا هرچی میگم قانعه نمیشه از زمین تا آسمون باهم فرق داریم بعد میگه ترحم نیست _خانواده تون تا بیان شرایط زندگی مارو ببینن اولین سوالشون اینه این دختره و خانواده ش کلی با ما فرق دارن از روی چه عقلی انتخابش کردی ؟ نفسی کشیدم و ادامه دادم مگه میشه کسی که دانشجوی دکترا باشه کسی روبگیره که هنوز دانشگاه نرفته لبخندی زد _نورا این چه حرفهای که میزنی ؟چرا اینطوری راجب خانواده م فکر کردی ،بعدشم توام درس تو میخونی دانشگاه میری مگه خودت دوست نداشته باشی ادامه تحصیل ندی اجازه بده همه چی رسمی بشه اون وقت راحت تر میتونم خودمو بهت ثابت کنم که انقد این کلمه ترحم رو نگی حتی اگر خانواده شم حرفی نزنن به انتخابش احترام بزارن باز من میگم ترحم ،بعدش توسری خوردن های من شروع میشه پس باید یه دختری رو بگیره که خانواده ها مثل هم باشن _نورا؟ از فکربیروم اومدم سرم رو بلند کردم _بله؟ _بگم داداش با بابا حرف بزنه به حاجی زنگ بزنن باید امروز یه کاری کنم کلا از فکر خواستگاری اومدن بیرون بیاد آب دهنم رو قورت دادم و گفتم _یه قولی ازم گرفتید تا الان روی قولم موندم و تا خوب شدن بابا هرچی شما بگید ولی حالا من یه قول ازتون میخوام خندید وبه شوخی گفت _گرفتید نه گرفتی باز داری رسمی حرف میزنی با کلافگی گفتم _عه بقول خودت صبرکن حرفم رو بزنم _سراپا گوشم _تا روزی که بابا کامل خوب بشه هرچی بگید نه نمیگم ولی همین الان قول بدید دیگه هیچ وقت این حرف خواستگاری رو نزنید نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت801 گذر از طوفان✨ کمی از برنجی که توی بشقابم بود رو با خوشت خور
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ نفس کلافه ای کشید دستش رو پشت گردنش کشید وگفت _اینطوری که نمیشه نگاه سوالی بهش انداختم _چرا نمیشه؟ _اگر تا خوب شدن حاجی چند لحظه ای سکوت کرد با صدای گرفته ای گفت خواستگار اومد چی ؟ _من که قصد ازدواج ندارم نفس عمیقی کشید _مگه میشه ازدواج نکنی ! _من تنها چیزی که برام مهم خوب شدن کامل حال باباس و قبولی دانشگاه ،باید تا کنکور و ثبت نام دانشگاهم زن بابام رو تحمل کنم باهاش کنار بیام که کمتر اذیت کنه وقتی برم دانشگاه حتی اگر تهران قبول بشم که تمام سعیم همینه از بابا خیلی دور نشم میرم خوابگاه ولی در طول روز به بابا سر میزنم وقتی بتونم دستم توی جیب خودم باشه دیگه چرا به ازدواج فکر کنم به چشم هام خیره شد وگفت _اول این زن بابای تو عمرأ بیخیال اینکه ازدواج نکنی نمیشه بعدشم مگه میشه تا وقتی زنده ای تنها باشی کمی فکر کردم و گفتم _بابا تا وقتی من خودم اجازه ندم نمیزاره کسی بیاد خواستگاری مگر زنش بگه مهمون هستن که جواب رد میدم بعدشم تا بابا باشه تنها نیستم سر گرم درس و کار و دانشگاهم میشم حالا شاید بعد ها چندین سال دیگه اگر زنده بودم نظرم عوض شد اگر خواستگار اومد بهش فکر کنم نفسش رو محکم بیرون فرستاد و گفت _پس فعلا هرچی من میگم _باشه قبوله _ولی بازم میگم داری اشتباه میکنی _نه اینطوری برای آینده م بهتره _انقد لجباز بودن خوب نیست لبخندی زدم _لج نیست ،وقتی کسی من رو بخاطر خودم نمیخواد بخاطر کار کردن یا شرایط زندگی خودش میخواد چرا خودمو بدبخت کنم _منو اینطور شناختی؟ _شما نه ،حتما دلتون برام سوخته که ترحم میشه زیر لب گفت _وای نورا وای ،بخدا من تو رو بخاطر خودت میخوام چون دوست دارم چرا نمیخوای قبول کنی از شنیدن کلمه آخرش دهنم خشک شد وچند دقیقه ای بهش خیره موندم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ...
هدایت شده از  حضرت مادر
امام صادق (ع): هرکس سوره جمعه را در هر بخواند کفاره گناهان ما بین دوجمعه خواهد بود.🍃 (بحارالانوار ج۸۶ ص۳۶۲) به نیت سلامتی و تعجیل درفرج آقا امام زمان عج https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c