eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
‌_😭😭😭😭 +چرا گریه می‌کنی؟ _دیروز مادر شوهرم اومد ، یخچالو باز کرد، دید که هارو با پلاستیک گذاشتم تو ، کلی کرد😭 +اخه کی دیگه از این کارا می‌کنه ؟🤦‍♀ _خب من که بلد نیستم😢 +مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒 _نه، چی هست؟ +یه کاناله که ترفند داری یاد میده، این که چجور وسایل رو کنی و خونت و باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره... _وااقعا؟ وای نمی‌دونستممم😳 +بیا لینکشو بهت می‌دم ولی به کسی نگیا🤫خزش می‌کنن..👇 https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
فقط یک‌ نابغه میتونه در عرض ۱۵ دقیقه گوزن رو پیدا کنه😎 بزن رو لینک تا بهت بگم کجاش بود😅👇 https://eitaa.com/joinchat/2673672343Cc8cec83c1d
عزیزان ۱۰میلیون ۵۰۰هزار برای خرید لباسشویی جمع شده ۱۳۰۰برای صدقه اول ماه که احتمالا لوازم تحریر برای دانش آموزهای که توان خرید ندارن بخریم رفقا برای خرید لباسشویی ۷یا۸میلیون کمه هر عزیزی میتونه کمک کنه صدقه بده یاعلی بگه واریز بزنه قدمی برای این خانواده برداریم به نیابت از یا یا واریز بزنید
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی عزیزان اگر بیشتر جمع شد برای کارهای خیر دیگه ای هزینه میشه https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید 🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
شـــهــیــدانـــه🌱
عزیزان ۱۰میلیون ۵۰۰هزار برای خرید لباسشویی جمع شده ۱۳۰۰برای صدقه اول ماه که احتمالا لوازم تحریر برای
دوستانی که روزانه صدقه میدن هر عزیزی میتونه صدقه بده کمک کنه یاعلی بگه واریز بزنه مشکل این خانواده بتونیم حل کنیم
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1020 گذر از طوفان✨ چقد زرنگه از کجا فهمید ولی باید یه طوری بهش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بعد از رد کردن دو خیابون فروغی پشت سر ماشین پدرش وارد کوچه ای شد جلوی در حیاط بزرگی توقف کرد چند دقیقه نگذشت که در باز شد پدر و پسر پشت سر هم داخل رفتن ماشین هاشون رو کنار هم پارک کردن نگاه گذری به کل حیاط انداختم ،توی روشنایی روز قشنگی و چشم نواز بودن حیاط و نمای ساختمون بیشتر به چشم میاد با صدای فروغی چشم از حیاط برداشتم و سمتش چرخیدم و با قیافه کلافه ش روبرو شدم _من بهت میگم اینجا حرف نزن تو توی فکر کردن غرق شدی چی بگی و چی نگی از حرفش ناراحت شدم و اخم کردم به چشم هاش خیره شدم و با حرص گفتم _چرا حرف الکی در میاری _توی این دوسال رفتار و توی فکر رفتن هاتو خوب میشناسم _نه اتفاقا اصلا نشناختی وگرنه بلد بودی تشخیص بدی ،برای حرف زدن هم منتظر صادر شدن اجازه تو نمیمونم بخوای هم اینجا بهم گیربدی به حاجی و حاج خانم میگم چشم از نگاه بُهت زدش برداشتم و منتظر جوابش نموندم در ماشین باز کردم و پیاده شدم محکم در بهم کوبیدم پیاده شد نگاه چپ چپی بهم انداخت _نورا فکر نکن چون اینجا هستیم میتونی هر طوری میخوای رفتار کنی و جواب بدی، احترام مامان و بابام مهم ولی در برابر شلوغ بازی کردن تو هم کوتاه نمیام پس حواست به رفتارت باشه که بعد بهت بر نخوره در ماشین رو قفل کرد سمت در ورود راه افتاد در رو باز کرد با سر اشاره کرد داخل برم کفش هام رو کنار جا کفشی گذاشتم سمتش چرخیدم به خودم جرأت دادم و گفتم _اصلا به حاجی میگم من تا وقتی بابام بیاد همین جا میمونم هیچ جا هم با تو نمیام دوباره نگاه عصبانیش رو به چشم هام داد با باز شدن در هال و بیرون اومدن مامانش زیر لب گفت _فعلا برو داخل نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
رمان 50هزار تومن قابل هم نداره آخر30 هزار تومن قابل هم نداره بزنید رو شماره ذخیره میشه 👇👇👇👇
6280231321098179
هانیه محمدی تخفیف نداره لطفا درخواست نکنید شات فیش واریزی فراموش نشه🌹 بعد از واریز فقط نام رمان رو هم بگید گذر از طوفان✨ فیش رو برای ادمین ارسال کنید و لینک رو بگیرید @Karbala15 فیش رو همون روز ارسال کنید. دو روز بعد سه روز بعد بفرستید شرمندتون میشم❌
سلام خوبید؟اگر سوالی دارید بپرسید بعد میام جواب میدم فقط سوالهای تکراری و انرژی منفی نباشه چون داخل کانال ارسال نمیشه😊 https://harfeto.timefriend.net/16895292453129
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1021 گذر از طوفان✨ بعد از رد کردن دو خیابون فروغی پشت سر ماشین
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ زهرا خانم با لبخند و لحن مهربونش بدون اینکه به پسرش نگاه کنه ازمون استقبال کرد سمت مبل یه نفره کنار شومینه رفتم و نشستم روی مبل سه نفره دراز کشید و چشم هاش رو بست حاج حسین بعد از چند دقیقه از اتاق بیرون اومد نگاهش سمت آشپزخونه رفت _زهرا جان چایی داریم؟ _بله آماده س الان میارم _دستت درد نکنه حاج حسین روی مبل دو نفره ای کمی با مبلی که نشسته بود فاصله داشت نشست و صدام زد _نورا جان دخترم خوبی؟ سرم رو چرخوندم _بله ممنون زهرا خانم سینی به دست از آشپزخونه بیرون اومد سینی رو روی میز عسلی گذاشت و نگاهش سمت مبل سه نفره رفت حاج حسین متوجه نگاهش شد و زیر لب گفت _نگران نباش خوبه صداش کن بیاد چاییش رو بخوره با صدای آرومی گفت _فکر کنم خوابید ابرو هاش رو به نشونه نه بالا انداخت زهرا خانم یکی از استکان ها رو برداشت سمت مبل سه نفره رفت و روی میز عسلی گذاشتش و گفت _طاها بیدار؟ آرنجش رو از روی چشم هاش برداشت _بله مامان _بلندشو چاییت روبخور میخوایم نهار بخوریم بلند شد تشکری کرد و کمی رو مبل جابجا شد حاج حسین کمی از چاییش رو خورد و پرسید _نورا جان مسافرت رفتن رو دوست نداری ؟ آب دهنم رو قورت دادم حتما بخاطر ماه عسل داره میپرسه _چطور مگه؟ _طاها هتل رزرو کرده بود با ماشین خودتون برید مشهد گفت مخالف بودی خودم بلیط براتون گرفتم هوایی برید باز قبول نکردی کنسلش کرد چه جوابی بهش بدم که قانعه کننده باشه اگر حرف از بی خبری بابا رو بزنم شاید حاجی بهم بگه چه خبره _مسافرت رفتن حال و حوصله خوب میخواد نه نگران با فکر نا آروم استکان چاییش رو روی میز گذاشت _چی شده که دختر ما حالش خوب نیست؟‌ آینده https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
هدایت شده از دُرنـجف
*امام باقر عليه السلام: إنَّ اللّهَ عزّوجلّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أقفالاً، وجَعَلَ مَفاتيحَ تِلكَ الأَقفالِ الشَّرابَ خداوند عزّوجلّ براى بدى، قفل هايى قرار داده و شراب را كليدهاى اين قفل ها قرار داده است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1022 گذر از طوفان✨ زهرا خانم با لبخند و لحن مهربونش بدون اینکه
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ نگاهم سمت فروغی که بی حال روی مبل نشسته بود رفت یا سوال باباش و جواب من رو نشنیده یا حالش انقد بده که متوجه نشده صدای حاجی بلند شد _نورا جان دوست نداری جواب بدی؟ نفسی کشیدم _ببخشید میشه یه سوال بپرسم؟ لبخندی زد _بله دخترم چرا نشه؟ _شما نگران کسی باشید و بی خبر باشید چکار میکنید؟ وسط حرف زدن صدای نوچ گفتن فروغی بلند شد پدرش سمتش چرخید _ باباجان چی شده؟ با حرص و همون بی حالیش گفت _چرا فلسفه بافی میکنی حرف تو بزن که جواب بابا رو هم بشنوی ببینم بیخیال این کنجکاوی میشی نگاه حاجی بین هر دوتامون جابجا شد و رو به پسرش گفت _باباجان چرا انقد چکشی حرف میزنی حالت خوبه؟ استکان دستش رو روی میز عسلی گذاشت دستش رو از بین موهای کنار سرش رد کرد وگفت _ببخشید بابا نمیدونم چرا یهویی از صبح حالم بده، معذرت میخوام صدا بلند شد چند روزه دارم به نورا میگم بابا گفته تا برگشتش نگم کجاست به هربهانه ای داره بحث رو میرسونه به اینجا که به همه بگه طاها جوابم رو نمیده پدرش نگاهش سمتم برگشت و مهربون گفت _دخترم حق با طاهاست حاجی خودش خواست تا اومدنش صبرکنی بیاد برات توضیح میده فروغی چشم های بسته ش رو باز کرد با همون حالش گفت _خیالت راحت شد دست از پیله کردن بردار تا بابا برگرده بعد هر سوالی داشتی ازش بپرس یعنی انقد با بابام صمیمی شده که راحت بابا صداش میزنه ،چقد برای بابام غریبه شدم که اندازه یه خبر دادن بهم که کجا میخواد بره حسابم نکرده صدای زهرا خانم بلند شد _نهار رو بکشم؟ حاجی لبخندی زد _بله خانم دستت دردنکنه الان میام کمک صبرکن از حرف حاجی خجالت کشیدم من نشستم حاجی بره کمک سریع بلند شدم فروغی چشم های خسته ش رو بهم دوخت آروم گفتم _برم کمک حاج خانم پلک هاش رو بست و باز کرد _باشه برو هنوز چند قدمی از پدر و پسر دور نشده بودم که حاجی گفت _طاها جان بابا بلند شو بریم نهار بخوریم امروز کلی کار داریم _بابا حالم خوب نیست میل ندارم تا نهارتون میخورید من یه چرت بزنم شاید حالم بهتر بشه با نگاه زهرا خانم قدم هام رو بلند تر برداشتم و سمت آشپزخونه رفتم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام ممنون 🌸 سلام هروقت تخفیف بزنم متنش رو داخل کانال میزارم😊
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1023 گذر از طوفان✨ نگاهم سمت فروغی که بی حال روی مبل نشسته بود
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ زهرا خانم لبخندی زد ظرف خورشت رو روی میزگذاشت و مهربون گفت _نورا جان چیزی لازم داری؟ جواب لبخندش رو دادم _نه اومدم کمک لبخندش عمیق تر شد _ممنون عزیزم دستت درد نکنه به پارچ دوغ اشاره کرد _زحمت پارچ و لیوان هارو میکشی بیاریشون _چشم سینی رو برداشتم که سریع گفت _همه رو باهم برندار سنگینه پارچ رو جدا بیار بعد لیوان ها سینی رو روی کابینت گذاشتم کاری گفت رو انجام دادم بعد از چیدن کل میز دوباره شوهرش و پسرش رو صدا زد چند دقیقه ای نگذشت که حاجی داخل اومد و روی صندلی رو بروی صندلی خانمش بود نشست زهرا خانم آروم پرسید _طاها چرا نیومد؟ _حالش خوب نیست دراز کشیده نگاه زهرا خانم نگران شد _یهویی چش شد؟ _از صبح حالش روبه راه نیست زنگ زدم طیب یه زنگ به منشی دکتر مفتخر بزنه اگر امروز مطب باشه یه نوبت بگیره بعد از نهار ببرمش دکتر ببینم چش شده حاجی به بشقابم اشاره کرد _هنوز برای دخترمون برنج نکشیدی نگاهش سمتم اومد بشقاب رو برداشت دو کف گیر برنج ریخت سومی رو پر کرد که زود گفتم _ممنون نریزید زیاده به حرفم گوش نداد برنج رو داخل بشقاب خالی کرد وگفت _چی چی رو زیاده چند قاشق که نمیشه غذا خوردن بشقاب رو جلوی دستم گذاشت و پرسید _نورا جان وقتی خونه بودید حال طاها بدبود؟ اگر بگم توجه نکردم شاید بدش بیاد ولی خونه طیب هم زیاد حالش خوب نبود احتمال داره بخاطر معده ش باشه چون دیشب شام نخورد صبح هم درست وحسابی صبحانه نخورد سرم رو چرخوندم وگفتم _فکر کنم بخاطر معده ش حالش بد شده _غذای بیرون رو خوردید؟طاها تا به حال سابقه معده درد نداشته گفت مادرش تاکید کرده فعلا از فست فوت و رستوران هیچی نخوریم چه سوالی پرسید نه بگم آره نه بگم نه که دروغ هم نگفته باشم قاشقم رو برداشتم و گفتم _دیشب شام نخورد صبح هم صبحانه نخورد برای همین فکر کردم شاید معده ش درد گرفته سرش رو متاسف تکون داد صندلی رو عقب کشید و بلند شد که حاجی فوری گفت _طاها خوابه کجا میری؟ _جایی نمیرم میخوام بارهنگ دم کنم بخوره شاید بهتر بشه بتونه نهارش رو بخوره ، شما نهارتون بخورید الان میام آینده https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
عزیزان خانمی که چند سال درگیر بیماری روماتیسم و توانایی خرید داروها و پیگیری درمان نداشتن الان مریضیشون به سیل استخوانی رسیده و توان شستن لباس با دست ندارن و شرایط مالی خوبی ندارن همسرشون کارگر هستن هر عزیزی میتونه از ۲۵یا ۵۰هزار یا بیشتر کمک کنید بتونیم براشون لباسشویی بخریم خیلی از وسایل زندگیشون دیگه قابل استفاده نیست رفقا یاعلی بگید بتونیم گرهی از مشکلاتشون باز کنیم به نیابت از اهل بیت یا شهدا یا امواتتون واریز بزنید
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی عزیزان اگر بیشتر جمع شد برای کارهای خیر دیگه ای هزینه میشه https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید 🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
حواستون به این خانواده هست؟ عزیزان فیلم و مدارک پزشکی این بنده خدا رو ببینید🙏
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1024 گذر از طوفان✨ زهرا خانم لبخندی زد ظرف خورشت رو روی میزگذاشت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بشقاب ها رو روی سینک ظرف شویی گذاشتم آستینم رو بالا زدم که زهرا خانم با یه سینی کوچیکی که یه لیوان بارهنگ داخلش بود جلو اومد گفت _خودم ظرفهارو میشورم این دمنوش برای طاها ببر زودتر حالش خوب بشه برید دنبال وسایل جهیزیه ت تا عصر بیارنشون کاش کل ظرفهای آشپزخونه رو میشستم ولی بهم نمیگفت دمنوش ببرم حالا چطوری جلوی باباش بهش بگم فروغی از روی اجبار سینی رو گرفتم از آشپزخونه بیرون رفتم کاش حداقل باباش روی مبل های بالاتر مینشست نه نزدیک به پسرش سینی رو روی میز عسلی گذاشتم نفسم رو کلافه بیرون فرستادم دستم رو روی دستش گذاشتم و آروم تکونش دادم آرنجش رو از روی چشم هاش برداشت و چشم هاش رو نیمه باز کرد با صدای خیلی پایینی گفتم _مامانت برات دمنوش درست کرده بلند شو بخور بعدش نهار بخوری سرش رو تکون داد چند ثانیه دوباره چشم هاش رو بسته کلافه گفتم _بلندشو دیگه نوچی کرد نشست دوتا دستش رو روی صورتش کشید باباش نگاهش روش ثابت موند وگفت _مامانت نگران شد سریع برات دمنوش درست کرد خانمت هم زحمت آوردنش رو کشید پاشو برو یه آبی به دست و صورتت بزن یه کم سرحال بشی و دمنوش رو بخوری بعدشم نهار بخوری باید برید وسایل رو ببینید طیب هم نوبت دکتر برات گرفته اونجا هم باید بری _چشم ،دکتر لازم نیست بابا خوب میشم قبل از اینکه بلند بشه بی صدا لب زدم و گفتم _من برای دیدن وسایل نمیام نگاه چپ چپی بهم انداخت جوابم رو نداد و سمت سرویس رفت نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫