هدایت شده از حضرت مادر
#صدقهاولماهقمریوشبجمعهفراموشنشه
امام صادق(ع)فرمودند:
ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است.
#بحار_الانوار
از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شِعر دَر دَست ندارَم،
وَلي از رویِ ادَب
اَلسَلام اِی همِهیِ
دار و ندارِ زِینب (سلام الله علیها)
#سلام_ارباب ✋🏻
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
#صدقهاولماهقمریوروزجمعهفراموشنشه
امام صادق(ع)فرمودند:
ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است.
#بحار_الانوار
از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤ یهجوری باش سرنوشتت هرچی شد ختم به امام زمان بشه...
🌿 اللهم عجل لولیک فرج
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
#صدقهاولماهقمریوروزجمعهفراموشنشه
امام صادق(ع)فرمودند:
ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است.
#بحار_الانوار
از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
هدایت شده از حضرت مادر
بَعد اَز شَهنشهِ نَجفُ
شاهِ ڪـَربَلا
دَر طالِعم نِوشتِه خدا،
عبدِ سامِرا
#ختمصلوات
هدیه به
#آقاامامهادی(ع)
به نیت
#سلامتیوتعجیلدرفرجامامزمانعج
#برداشتهشدنموانعظهور
#سلامتیحضرتآقا
#پیروزیجبههمقاومت
#نابودیاسرائیل
#نابودیآمریکا
#نابودیصهیونیست
#حاجترواییهمگی
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
#سلامعلےساڪنسامرا✋🏻
#شهادت_امام_هادی(ع) 🥀
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شِعر دَر دَست ندارَم،
وَلي از رویِ ادَب
اَلسَلام اِی همِهیِ
دار و ندارِ زِینب (سلام الله علیها)
#سلام_ارباب ✋🏻
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
نگاه خاص همسری که تازه بهش محرم شده بودم ازارم میداد.
_چه موهای قشنگی داری؟
تازه متوجه شدم که روسری سرم نیست. دستم رو کشید مجبور شدم بشینم کنارش.
_من چقدر خوشبختم صبح که چشم هام رو باز کردم با یه فرشته ی کوچولو روبرو شدم.
سر به زیر گفتم:
_اقا اشتباه کردیم بی اجازه ی مادرتون ...
_تو درست ترین تصمیم زندگی منی.
_شما نمی ترسید؟
_میترسم ولی نه از مادرم، اونو راضی میکنم.
_پس از کی میترسید؟
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
نگار دختر تنهایی که عاشق استاد دانشگاهش میشه و وقتی عنوانش میکنه متوجه میشه که برای ازدواج با استاد از لحاظ شرعی ممنوع شده،⛔️ بعد اتفاقی میافته که اون میمونه و عشقی که بیشتر از قبل پررنگ شده💔
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
اثری دیگر از هدیبانو نویسنده رمان #یگانه
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمتبیستوشش سراب🕳 چادرم رو جمع کردم و در ماشین رو بستم زهرا از تو آینه نگاه
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨
✨🌘
#قسمت_بیستوهفت
سراب🕳
زهرا ماشین رو پارک کرد و نفس عمیقی کشید
_امروز چقد خیابون ها شلوغه و ترافیکه هیچ وقت برای جای پارک انقد اذیت نشدم
فائزه آروم خندید
_فکر میکردیم زودمیرسیم دیر هم شد
خودم رو سمت در کشیدم به شوخی گفتم
_خداروشکر خوبه حداقل سالم رسیدیم
زهرا چشم هاش رو ریز کرد از توی آینه نگاهی بهم انداخت
_رانندگی من رو مسخره میکنی! باشه صنم خانم تلافی این حرفت یادم نمیره
صدای خنده من و فائزه بلند شد
_زهرا صنم بیدی نیست به این باد ها بلرزه مگه یادت رفته زیر بارون شدید بخاطر اینکه غفاری ضایع کنه سوار ماشینش نشد مثل جوجه آب کشیده اومد سرکلاس نشست انگار نه انگار زیر بارون خیس شده بود
زهرا کوتاه خندید
_آره مگه میشه یادم بره، پیاده شیم فکر کنم ندا زودتر از ما رسیده تا قهر نکرده بزاره بره زودتر بریم
پیاده شدیم زهرا در ماشین رو قفل کرد با قدم های بلند سمت کافی شاپ رفتیم
وارد حیاط شدیم از کنار آلاچیق های که دور تا دورشون پوشش عایقی شده بودن ردشدیم
فائزه دستگیر در رو پایین کشید داخل رفتیم
جواب سلام پیشخدمتی که با روی خوش جلو اومد و خوش آمد گفت رو دادیم
زهرا نگاه گذری به کل میز و صندلی ها انداخت گوشیش رو از داخل جیب پالتوش بیرون آورد
_ندا چرا نیومده!
_کاش قبل از اینکه بیایم بهش زنگ میزدی میپرسیدی میاد یا نه
زهرا گوشی رو کنار گوشش گذاشت
_صبح گفت حتما میاد بریم بشینیم تا ببینم کجا مونده که هنوز نرسیده
فائزه به میزی که روبروی در ورود بود اشاره کرد
_همین جا بشینیم که وقتی بیاد ببینمون
سمت میز رفتیم و نشستیم زهرا گوشی رو از کنار گوشش پایین آورد دوباره شماره رو گرفت
کیفم رو روی میز گذاشتم
_جواب نمیده؟
_نه مشغوله
دوباره شماره رو گرفت روی بلند گو گذاشت
بعد از اولین بوق صدای ندا پخش شد
_سلام زهرا جون کجایی؟
_سلام عزیزم کافی شاپ شما نرسیدی؟
_چرا عزیزم من چند دقیقه ست که رسیدم طبقه بالا هستم بیاید اینجا
_باشه الان میایم فعلا
گوشی رو قطع کرد فائزه از روی صندلی بلند شد و با صدای پایینی گفت:
_این همه میز و صندلی خالیه چرا رفته بالا!
زهرا شونه ای بالا انداخت
_نمیدونم والا
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54932
✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
√ تنها مانع رسیدنت به امام زمانت، خودتی!
از خودت پیاده شو!
👤استادشجاعی
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
هدایت شده از حضرت مادر
56.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگاه خاص همسری که تازه بهش محرم شده بودم ازارم میداد.
_چه موهای قشنگی داری؟
تازه متوجه شدم که روسری سرم نیست. دستم رو کشید مجبور شدم بشینم کنارش.
_من چقدر خوشبختم صبح که چشم هام رو باز کردم با یه فرشته ی کوچولو روبرو شدم.
سر به زیر گفتم:
_اقا اشتباه کردیم بی اجازه ی مادرتون ...
_تو درست ترین تصمیم زندگی منی.
_شما نمی ترسید؟
_میترسم ولی نه از مادرم، اونو راضی میکنم.
_پس از کی میترسید؟
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
نگار دختر تنهایی که عاشق استاد دانشگاهش میشه و وقتی عنوانش میکنه متوجه میشه که برای ازدواج با استاد از لحاظ شرعی ممنوع شده،⛔️ بعد اتفاقی میافته که اون میمونه و عشقی که بیشتر از قبل پررنگ شده💔
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
اثری دیگر از هدیبانو نویسنده رمان #یگانه
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1185 گذر از طوفان✨ سیب زمینی هارو داخل بشقاب ریختم و گاز رو خام
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1186
گذر از طوفان✨
آخرین بشقاب رو سرجاش گذاشتم دستهام رو خشک کردم از آشپزخونه بیرون رفتم
_طاها جان بریم بچه هارو بیاریم
به صفحه لپ تاپ خیره شد
_فعلا بیا بشین چند دقیقه دیگه میریم
_هنوز کارت تموم نشده؟
_آخراشه
_چایی برات بیارم؟
_اگر اذیت نمیشی قهوه یا نسکافه درست کن
_الان بخوری که خواب از سرت میپره
_امشب باید بیدار باشم روی مقاله کار کنم
_آها هنوز کامل نشده؟
_نه یه قسمت هایش باید ویرایش بزنم قبل از ترم جدید ثبتش کنم
بلند شدم و برای درست کردن قهوه رفتم
کابینت رو باز کردم
_طاها قهوه تموم شده نسکافه برات درست میکنم
_باشه عزیزم ممنون
استکان رو روی سینی گذاشتم و بیرون رفتم
_ باید یه روز بریم فروشگاه چیزی های که لازم داریم رو بخریم
لپ تاپ رو روی میز عسلی گذاشت کش و قوسی به بدنش داد
_دست گلت درد نکنه ،چشم میریم قبلش لیست بگیر هرچی میخوایم رو یاد داشت کن
_خواهش میکنم باشه حتما ،فقط میشه یه روزی بریم که کار نداشته باشی قبلش بریم یه سر به بابا بزنم
لبخندی زد
_انقدکنجکاو بودن خوب نیست اذیت میشی ،پیش بابا هم میریم ،قربان دستوری دیگه نیست
از لحنش قربان گفتنش خنده م گرفت
_بگم کنجکاو نشدم دروغ گفتم ولی دلم برای بابا تنگ شده ،حالا شاید دوتا سوال هم ازش پرسیدم
صدای خنده ش یهویی بلند شد
_دایی حق داره میگه تا کاری که میخوای رو انجام ندی کوتاه نمیایی
_نخیر اینطور هم نیست
_چرا اتفاقا هست ،یه نمونه ش همین الان داری غیر مستقیم سعی و تلاش میکنی از من حرف بکشی
_عه چقد بدجنس شدی مگه الان حرفی زدم
سرش رو تکون داد
_غیر مستقیم بله
اخم ریزی کردم
_نه تو اشتباه برداشت کردی
استکانش رو برداشت کمی از نسکافه رو خورد
_هرکی رو خوب نشناسم رفتار تو رو حفظم،چرا برای خودت نسکافه نیاوردی؟
_بخورم بد خواب میشم صبح هم بچه ها نمیزارن بخوابم دیگه خوابم بهم میریزه
_پس تا نخوابیدی برات تعریف کنم امشب با فکر و خیال نخوابی
لبخند عمیقی زدم
_ممنون
_چه ذوقی هم میکنی
آروم خندیدم و سرم رو پایین انداختم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شِعر دَر دَست ندارَم،
وَلي از رویِ ادَب
اَلسَلام اِی همِهیِ
دار و ندارِ زِینب (سلام الله علیها)
#سلام_ارباب ✋🏻
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمت_بیستوهفت سراب🕳 زهرا ماشین رو پارک کرد و نفس عمیقی کشید _امروز چقد خیا
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨
✨🌘
#قسمت_بیستوهشت
سراب🕳
آخرین پله رو بالا رفتیم به سالن طبقه دوم که چیدمانش تقریبا شبیه پایین بود رسیدیم فائزه به ندا که کنار پنجره نشسته بود و غرق در افکارخودش بود و سیگار میکشید و دودی که به آرامی توی هوا می رقصید اشاره کرد
_اونجا رو باش تا حالا همچین چیزی رو اینجا ندیدیم
زهرا پوزخندی زد و آروم گفت
_فکر کنم قانون طبقه پایان با بالا فرق داره ما هم همیشه پایین بودیم برای همین با جو بالا نا آشنا هستیم بریم بشینیم
چشم از حلقه های دودی که از دهنش بیرون میفرستاد برداشتم و سرم رو متاسفم تکون دادم
_شما برید بشینید من الان میام
فائزه نگاه کنجکاوش توی صورتم چرخید
_کجا؟از سیگار کشیدن این ناراحت شدی میخوای بری؟
نیشخندی زدم
_نه نمیرم، وقتی خودش اینطوری دوست داره من چرا ناراحت بشم
خدا امروزمون بخیر کنه ،برم زنگ بزنم صدرا بگم دانشگاه نیستم شاید همین جا بیاد دنبالم.
_خب زهرا میرسونت چه کاریه بهش بگی بیاد
_باید بهش بگم که نره جلوی در دانشگاه معطل بشه، برید بشینید به این خانم مفتخر هم بگید سیگارش رو خاموش کنه لباس هامون بو نگیرن
زهرا سرش رو با احساس تاسف و نگرانی تکون داد
_من فقط کافیه مامانم از کنارم رد بشه بو سیگار حس کنه بیچاره میشم
ندا روی صندلی جابجا شد سیگارش رو روی نوک انگشتاش گرفت و سرش رو چرخوند با دیدنمون لبخندی زد
_چه عجب اومدید بالاخره، دیگه داشت علف زیر پام سبز میشد چرا نمیاید بشینید؟ نکنه میخواید سر پا حرف بزنیم
فائزه چادرش رو جمع کرد با لحن آرومی گفت
_سلام ندا جان منتظریم سیگارت رو خاموش کنی بیایم بشینیم
صدای خنده ندا بلند شد و سرش رو تکون داد سیگار رو توی بشقاب جلوی دستش خاموش کرد
_بفرمایید فائزجان اگر دیگه مشکلی نیست بیاید بشینید
چند قدمی از فائزه و زهرا فاصله گرفتم و شماره صدرا گرفتم از پله ها پایین رفتم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54932
✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨
هدایت شده از حضرت مادر
از ۱۶ دی تا ۲۶ بهمن(روز ولادت امامزمانمون)
زمان مناسبی هست برای چله گرفتن✨
#التماسدعا 🤍