eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.9هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت194 گذر از طوفان✨ پرونده های روی میز رو برداشتم نگاهی به کل اتاق
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بعد از یک ساعت ونیم کار پانچ و مهر پرونده ها تموم شد از روی صندلی بلند شدم کش وقوسی به بدنم دادم پوشه ها و کوله پشتیم رو برداشتم از اتاق بیرون رفتم در رو کلید کردم سمت اتاق مدیریت رفتم چند ضربه به در زدم صدای بفرمایید گفتن فروغی بلند شد دستگیره در رو پایین کشیدم و داخل رفتم زیر لب سلامی کردم جواب داد چند قدم بلند برداشتم جلوی میزش وایسادم پرونده هارو روی میزش گذاشتم کلید رو از داخل جیب پالتوم بیرون آوردم روی اولین پوشه گذاشتم وگفتم _کار پرونده های خانم شفقت هم تموم شد همه کار های اتاق بایگانی هم تا امروز انجام شده کلیدشم خدمت شما همین الان اگر لازم برید چک کنید اگر مشکلی هست یاکاری مونده درستش کنم که اتاق تحویل بگیرید بی توجه به حرفم کلید رو از روی پرونده ها برداشت روی میز گذاشت پرونده هارو سمت خودش کشید نگاه گذری به چند پرونده اول انداخت پرونده بعدی رو باز کرد گلوم روصاف کردم وگفتم _اگر پرونده ها کار دیگه ای ندارن برم پرونده جلوی دستش رو بست به صندلیش تکیه داد به مبل روبروش اشاره کرد حالت دستوری گفت _بشینید چقد پرروه نخوام بشینم باید کی رو ببینم لب زدم _همینطور راحت هستم اگر کاری مونده بگید درستش کنم نگاه زیر چشمی بهم انداخت _بشینید میخوام یه پیشنهادی بهتون بدم _چه پیشنهادی؟ تیکه ش رو از صندلیش برداشت دست هاش رو روی میز گذاشت باهمون جذبه همیشگیش گفت _میشه بجای یکی به دو کردن لطف کنید بشینید چه گیری افتادم نمیخوام بشینم _خب همینطور راحتم امرتون روبفرمایید _اینطوری نمیتونم پیشنهادم رو بگم کوتاه بیانیست بشینم زودترحرفش روبزنه برم کلافه چرخیدم و سمت مبل روبروی میزش رفتم ونشستم طلبکار گفتم _بفرمایید _آدرس بیمارستانی که پدرتون بستری هستن رو بگید کارشون دارم کلافه نوچی کردم و از روی مبل بلند شدم چه غلطی کردی همه چی رو براش تعریف کردم _آقای فروغی میشه یه لطفی در حق من بکنید سرش رو تکون داد _بله _خواهشأهرچیزی که شنیدید رو فراموش کنید اصلا نمیدونم چرا همه چی رو به زبون آوردم هرچی رو که تعریف کردم همین جا خاکش کنید بزارید منم یاخیال راحت از این شرکت برم دستش رو به ته ریشش کشید چند ثانیه ای سکوت کرد وبلاخره به حرف اومد _خیالتون راحت باشه هرچی گفتید هیچ وقت از این اتاق ییرون نمیره الانم میخوام کمک کنم شرایطتتون از این بدتر بهم نریزه _نمیشه یعنی نشدنیه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫