eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت490 گذر از طوفان✨ نفس نفس زنان کنار تاکسی زرد وایسادم گفتم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ چشم از خیابونی که چراغ های داخل پیاده رو ها روشن کرده بودن برداشتم ای کاش با پریسا اینا رفته بودم خوبه بابا فکر میکنه با اونا بر میگردم وگرنه تا این وقت شب بیرون بودنم نگرانش میکرد و برای سرش خطر داشت باید به پریسا زنگ بزنم بگم زنگ نزنه خونه وگرنه ناز بانو بابا رو شوکه ش میکنه حالش بد میشه ولی اینطوری هم خود پریسا نگران میشه بهش پیام بدم بهتره به عمو اینا هم نمیشه بگم ماشین برام بگیرن و بفرستن یا بیان دنبالم گوشیم رو از کیفم بیرون آوردم قفل صفحه رو باز کردم تماس های بی پاسخی که روی صفحه افتاده رو بود باز کردم ای وای پریسا چند بار بهم زنگ زده خدا کنه به خونه زنگ زده باشه انگشتم رو روی پوشه پیام ها گذاشتم پیام اسم فروغی و پریسا پشت سرهم روی صفحه ظاهر شد فروغی چرا چند تا پیام فرستاده اصلا تمرکز ندارم جوابش رو بدم با توقف ماشین چشم از صفحه گوشی برداشتم راننده از داخل آینه نگاهی بهم انداخت _دخترم اون طرف خیابون یه ایستگاه تاکسی اول مسیرت رو بهشون بگو بعد سوار ماشین بشو باز اشتباهی نری _ممنون دستتون درد نکنه دستگیره در رو کشیدم و پیاده شدم با ترس و دلهره ای که داشتم سرم رو چرخوندم دیدن پرویزی که موتورش نزدیک ماشین بود باعث شد دوباره تپش قلبم بالا بره نگاهی به چراغ راهنما که هنوز قرمز بود انداختم تا چراغ سبز نشده باید خودم رو برسونم ایستگاه تاکسی اونجا زنگ میزنم به فروغی یه ماشین برام بگیره یا با به یکی از راننده ها بگه دربست برسونم در خونه الان فقط فروغی میتونه کمکم کنه از ماشین فاصله گرفتم با قدم های بلند از بین ماشین ها رد شدم شماره فروغی رو گرفتم با صدای نزدیک شدن موتوری که از پشت سرم شنیده میشید ترسم روبیشتر شد صدای فروغی توی گوشی پخش شد _الو سلام اشک از چشم هام سرا زیر شد زبون خشک شده م رو بزور چرخوندم وگفتم _سلام یه نفر مزاحمم شده از شنیدن حرفم و لرزش صدام شوکه و نگران شد با صدای بلندی گفتی _کجایی ؟کی مزاحمت شده! نفس نفس زنان خودم رو به گوشه بلوار رسوند قبل از اینکه از خیابون رد بشم با کشیده شدن دسته کیفم و زمین خوردنم وکشیده شدن دستم روی زمین جیغ بلندی کشیدم فروغی از صدای جیغم به هول ولا افتاد _نورا کجایی تو؟ حرف بزن نورا باتوام چند خانم که برای کمکم اومدن دستم رو گرفتن نگاه پر از دلسوزی و ناراحتی بهم انداختن کمک کردن بلند بشم دو تا از راننده های که از ماشین پیاده شده بودن سمت پرویزی رفتن باهاش دست به یقه شدن یکیشون به طرفم اومد _خانم این آقا چه نسبتی باهاتون داره ؟ ببین هق هق کردن هام گفتم _هیچی نسبتی بامن نداره مزاحمم شده راننده با عصبانیت سمت پرویزی برگشت دوباره یقه ش رو گرفت چند تا حرف بارش کرد یکی از خانم ها گوشیم رو از دستم بیرون آورد جلوی صورتم گرفت _دخترم صدای یه آقا داره میاد خاک تو سرم فروغی رو هم نگران کردم حالا چی بگم اینجاروببینید: کلی وسایل دلبره تو این کانال تنـوع مدلا زیاده میخوای برای کسی که دوستش داری یه هدیه به یاد موندنی ویژه بخری؟ عضو این کانال بشید و کارهاشون ببنید https://eitaa.com/joinchat/1862926649C63debfdba5 ✅ جنسـااامون چـون اجـاره مغـازه و مالیـات نداریـم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫