farahmandAUD-20210812-WA0021.mp3
زمان:
حجم:
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
از صبح تا شب پای دوربین نشستم.نرگس توی خونه تنها بود و فقط دو بار به خودم زنگ زد. گفتم حتما روز بعد دستش رو میشه بهش گفتم کارم طول کشید نمیام. روز دوم تلفن خونه رو برداشت وزنگ زد به یکی گفت بیا تنهام محسن نمیاد. خون، خونم رو میخورد. منتظر بودم کسی بیاد خونه تا زنگ بزنم پلیس و مچ هر دوشون رو بگیرم. نرگس به اتاق خواب رفت و لباس مرتبی پوشید. چایی دمکرد و میوه ها توی ظرف چید. شیرینی هم گذاشت دلممیخواست همین الان برم و با دست های خودم خفهش کنم. صدای زنگ خونه بلند شد. بدون اینکه بپرسه کیه دکمهی آیفون رو زد و در رو باز کرد. دیگه دلم نمیخواست به صفحهی مانیتورم نگاه کنم. با چشمهای پر اشک و عصبی خیرهی صفحهموندم تا ببینم اونی که به خاطرش بهم خیانت کرده کیه که در باز شد و نرگس با خوشرویی شخصی که اصلا باورم نمیشد اون باشه رو به داخل تعارف کرد. ناباورانه به مانیتور نگاه کردم
https://eitaa.com/joinchat/1520828567C964a95438a
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت828 گذر از طوفان✨ _برف بازی با تعجب گفتم _جدی میگی؟ کمی سرعت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت829
گذر از طوفان✨
بین خنده هاش سرفه ای کرد سعی کرد جلوی خندیدنش رو بگیر که زیاد هم موفق نشد
_زمستون ها بخوایم خانوادگی بگیرم برف بازی اگر طرفهای چالوس هم برف اومده باشه همگی میریم ویلای خودمون اونجا حیاطش بزرگ یه روز به یادمونی میشه
وگرنه داخل پارک یا جایی که شلوغ باشه برای برف بازی نمیریم
حیاط ویلاشون چقد بزرگه که همه شون باهم برای برف بازی میرن
نیم نگاهی بهش انداختم و گفتم
_پس چرا منو میخوای ببری برف بازی ؟چون باخانواده ت فرق دارم
از سوالم جا خورد وسط حرفم پرید
_داشتم شوخی میکردم که خودتم متوجه شدی ،هیچ فرقی هم باخانواده خودم نداری مگه بی غیرت هستم؟برای نهار میریم دربند جایی که کسی نباشه میشه بگم بریم برف بازی ولی اونجا الان انقد شلوغه که اجازه نمیدم اصلا بازیشون نگاه کنی بعد بگم بریم وسط اون جمعیت ؟
_خب از اول همین رو میگفتی ،این همه راه رو چرا بریم برای نهار خوردن
_کجارو دوست داری بگو بریم همون جا
وقتی میخواد نهار رو باهم بخوریم از حرفشم کوتاه نمیاد هرجا که خودش انتخاب کرده بریم چون منم جایی رو بجز اطراف خودمون بلد نیستم که اونجاهم نمیشه رفت
_نورا بگو کجا برم
_همون جایی که از اول در نظر داشتی برو
_ناراحت شدی نمیخوای پیشنهاد بدی؟
لبخندی زدم
_نه جاهای که من بگم نمیشه بریم
متفکرانه گفت
_چرا نمیشه؟
_دوست و آشنا یا کسی اونجا میبینمون
_آها ،اگر میخوای از یه رستوران غذا سفارش بدیم میریم خونه میخوریم
_خیلی از خونه دور نشدیم؟
_چرا ولی با سرعت بالا برمیگردم
_ببین یه کاری نمیکنی تصادف کنیم زن بابام
آبرو مو ببره
اخمی کرد
_کسی بی جا میکنه بخواد بد درموردت حرف بزنه
چند ثانیه سکوت کرد و ادامه داد
_پس میریم دربند بعد بر میگردیم خونه برات خرید کردم اگر دوست نداشتی بریم عوضش کنی
کلافه گفتم
_وای چرا باز برام خرید کردی
_وقتی میگم بریم خرید نمیایی خودم میرم به سلیقه خودم برات میخرم
اینطوری پیش بره کلی بدهیمون زیادتر میشه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت829 گذر از طوفان✨ بین خنده هاش سرفه ای کرد سعی کرد جلوی خندیدنش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸
#پارت830
گذر از طوفان✨
وارد رستوران سنتی که فضای داخل حیاطش با سنگ های کوچیک و بزرگ تزیین شده و برف روی درختها و پله های ورودی رو سفید پوش کرده بود شدیم،قبل از اینکه پام رو روی اولین پله بزارم فروغی دستم رو محکم گرفت
نفس کلافه ای کشیدم
هرچی بگم گوش نمیده بازم کار خودش رو میکنه
پا به پاهای هم وارد سالنی که تخت های بزرگی با فضای سنتی چیده شده بود شدیم
نیم نگاهی بهم انداخت
_کجا بشینیم ؟
دور تا دور سالن رو با چشم رصد کردم و گفتم
_کنار پنجره بشینیم که زیبایی حیاطشم ببینیم
لبخندی زد
_بریم
نزدیک بخاری برقی روی تخت نشستم مشغول تماشای حیاط شدم
_سردته؟
چشم از حیاط برداشتم و سرم رو چرخوندم
_از ماشین پیاده شدیم احساس سرما کردم بعدش دستم یخ زد
با لحن شوخی گفت
_دستت رو گرفت سردت نشه
نوچی کردم ،آروم خندید
_بیا مِنو رو ببین چی دوست داری سفارش بدم
اگر انتخاب نکنم مثل دفعه قبل خودش چند نوع سفارش میده ،بهم نزدیک شد مِنو رو جلوی صورتم گرفت
قیمت غذاهاش چقد گرونه من خوشحال میخواستم بگم به پریسا یه روز با پونه و نامزدش بیایم اینجا
با صدای فروغی از فکر در اومدم
_نورا انقد انتخاب یه غذا سخته؟
_نه قیمت هاش
وسط حرفم پرید
_سری قبل هم گفتم به قیمت نگاه نکن ،خودم انتخاب میکنم
آب دهنم رو پایین فرستادم سریع گفتم
_چنجه میخورم
لبخندی گوشه لبش نشست
_آفرین حالا شد
غذاهای که انتخاب کردیم رو با مخلفاتی که خودش گفت رو سفارش داد
دوباره محو تماشایی منظره بیرون شدم
_نورا جان؟
سرم رو چرخوندم قبل از جواب دادنم بهم نزدیک تر شد و با گوشیش یه عکس سلفی از دوتاییمون گرفت
_عه چرا یهویی عکس میگیری
صفحه گوشیش رو جلوی چشم هام گرفت
_ببین چقد قشنگ شد
گوشی رو از دستش گرفتم
_قشنگی فضا و سفید بودن همه جا برای عکس گرفتن محشره
لبخندی زد
_چه تفاهی داریم
ای وای این چه حرفی بود زدم الان تا چند عکس دونفره نگیره بیخیال نمیشه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
farahmandAUD-20210812-WA0021.mp3
زمان:
حجم:
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸 #پارت830 گذر از طوفان✨ وارد رستوران سنتی که فضای داخل حیاطش با سنگ های
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت831
گذر از طوفان✨
بعد از خوردن نهار از رستوران بیرون اومدیم و سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم
محض سوار شدنمون بخاری رو روشن و حرکت کرد
بعد از چند دقیقه سکوت گفت
_فضای اینجارو دوست داشتی ؟
_قشنگ بود
_هفته بعد میریم یه جای دیگه
کامل سمتش چرخیدم
_نه دیگه چه خبره هر هفته بریم رستوران دکتر رو هم با خانم خجسته میرم دستت دردنکنه
ابرو هاش رو به نشونه نه بالا انداخت
_خودم میبرمت اول نهار میریم بیرون بعدشم پیش دکتر
_آخه
با لبخند گفت
_آخه نداریم،قرارمون یادت رفته
_نه یادمه ولی نمیخوام زحمتت بی افتی
از گوشه چشم نیم نگاهی بهم انداخت مهربون گفت
_دیگه از این حرفها نشنوم ها
لبخندی زدم و دیگه جوابش رو ندادم با نزدیک شدن به خیابون خونه ش خواستم بگم یه روز دیگه برای لباس ها بریم
قبل از اینکه حرفی بزنم گفت
_به چی فکر میکنی؟
چند ثانیه ای فکر کردم جوابی برای سوالش پیدا نکردم ،بیخیال حرفی که میخواستم بزنم شدم لبخندی زدم و گفتم
_هیچی
_بگو دوست ندارم بگم ولی نگو هیچی
_آخه چیز مهمی نبود
با لبخند گفت
_باشه نورا خانم باشه
تا رسیدن به داخل پارکینگ مجتمع دیگه حرفی نزدیم ماشین رو پارک کرد پیاده شدیم و سمت خونه رفتیم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از دُرنـجف
در بین چله های مختلف، یک مورد خاص و مهم وجود دارد، به نام «چله کلیمیه» که از اولین روز ماه ذی القعده که امسال از جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه آغاز می شود.
حضرت آیت الله جوادی آملی درباره این اربعین می فرماید:
«از اول ذی القعده تا دهم ذی حجّه که اربعین موسای کلیم است، این یک فصل مناسبی است؛ بهار این کار است. این اربعین گیری، این چله نشینی همین است!
وجود مبارک موسای کلیم 40 شبانه روز مهمان خدا بود. فرمود: *و واعدنا موسی ثلاثین لیلهً فاتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیله.* به او وعده دیدار و ملاقات خصوصی دادیم؛ آمد به دیدار ما. اوّل 30 شب بود؛ بعد 10 شب اضافه کردیم، راهش باز بود؛ جمعاً شد40 شب.»
از جمعه۲۱ اردیبهشت که اول ذی القعده هست تا روز عید قربان که 40 روز متوالیه بهترین زمان برای گرفتن حاجاته و بهش چله ی ذی القعده یا چله کلیمه گفته میشه که به اصطلاح علما بهار حاجت هاست! یعنی اگه کسی چله ذی القعده داشته باشه و تو این چهل روز دعا کنه محاله دست خالی برگرده.
تو هم مثل من این روز را به دوستات یادآوری کن؛ به این امید که از باغ دعاشون، یه گل استجابت هدیه بگیرى!!!
👈بهترین پیشنهادها یکی از اذکار و سوره های زیره(یکیش که به دلتون می افته):
❤️ چهل روز روزی یکبار سوره فجر
❤️چهل روز ذکر لااله الاالله
❤️صلوات روزی ۳۵۰ مرتبه
❤️چهل روز ذکر یابصیر ۳۰۳ مرتبه
❤️ چهل روز زیارت عاشورا
❤️چهل روز سوره یاسین
❤️چهل روز آیه رب ادخلنی مدخلأ صدق واخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لدنکَ سلطانأ نصیرأ روزی۱۰۰ مرتبه
خیلی ها گرفتارن و خیلی ها مشکلات کوچیک و بزرگ دارن. لطفا به همه یادآوری کنید وفرستنده این متن را از دعای خیرتون بی نصیب نفرمایید