شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت828 گذر از طوفان✨ _برف بازی با تعجب گفتم _جدی میگی؟ کمی سرعت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت829
گذر از طوفان✨
بین خنده هاش سرفه ای کرد سعی کرد جلوی خندیدنش رو بگیر که زیاد هم موفق نشد
_زمستون ها بخوایم خانوادگی بگیرم برف بازی اگر طرفهای چالوس هم برف اومده باشه همگی میریم ویلای خودمون اونجا حیاطش بزرگ یه روز به یادمونی میشه
وگرنه داخل پارک یا جایی که شلوغ باشه برای برف بازی نمیریم
حیاط ویلاشون چقد بزرگه که همه شون باهم برای برف بازی میرن
نیم نگاهی بهش انداختم و گفتم
_پس چرا منو میخوای ببری برف بازی ؟چون باخانواده ت فرق دارم
از سوالم جا خورد وسط حرفم پرید
_داشتم شوخی میکردم که خودتم متوجه شدی ،هیچ فرقی هم باخانواده خودم نداری مگه بی غیرت هستم؟برای نهار میریم دربند جایی که کسی نباشه میشه بگم بریم برف بازی ولی اونجا الان انقد شلوغه که اجازه نمیدم اصلا بازیشون نگاه کنی بعد بگم بریم وسط اون جمعیت ؟
_خب از اول همین رو میگفتی ،این همه راه رو چرا بریم برای نهار خوردن
_کجارو دوست داری بگو بریم همون جا
وقتی میخواد نهار رو باهم بخوریم از حرفشم کوتاه نمیاد هرجا که خودش انتخاب کرده بریم چون منم جایی رو بجز اطراف خودمون بلد نیستم که اونجاهم نمیشه رفت
_نورا بگو کجا برم
_همون جایی که از اول در نظر داشتی برو
_ناراحت شدی نمیخوای پیشنهاد بدی؟
لبخندی زدم
_نه جاهای که من بگم نمیشه بریم
متفکرانه گفت
_چرا نمیشه؟
_دوست و آشنا یا کسی اونجا میبینمون
_آها ،اگر میخوای از یه رستوران غذا سفارش بدیم میریم خونه میخوریم
_خیلی از خونه دور نشدیم؟
_چرا ولی با سرعت بالا برمیگردم
_ببین یه کاری نمیکنی تصادف کنیم زن بابام
آبرو مو ببره
اخمی کرد
_کسی بی جا میکنه بخواد بد درموردت حرف بزنه
چند ثانیه سکوت کرد و ادامه داد
_پس میریم دربند بعد بر میگردیم خونه برات خرید کردم اگر دوست نداشتی بریم عوضش کنی
کلافه گفتم
_وای چرا باز برام خرید کردی
_وقتی میگم بریم خرید نمیایی خودم میرم به سلیقه خودم برات میخرم
اینطوری پیش بره کلی بدهیمون زیادتر میشه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت829 گذر از طوفان✨ بین خنده هاش سرفه ای کرد سعی کرد جلوی خندیدنش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸
#پارت830
گذر از طوفان✨
وارد رستوران سنتی که فضای داخل حیاطش با سنگ های کوچیک و بزرگ تزیین شده و برف روی درختها و پله های ورودی رو سفید پوش کرده بود شدیم،قبل از اینکه پام رو روی اولین پله بزارم فروغی دستم رو محکم گرفت
نفس کلافه ای کشیدم
هرچی بگم گوش نمیده بازم کار خودش رو میکنه
پا به پاهای هم وارد سالنی که تخت های بزرگی با فضای سنتی چیده شده بود شدیم
نیم نگاهی بهم انداخت
_کجا بشینیم ؟
دور تا دور سالن رو با چشم رصد کردم و گفتم
_کنار پنجره بشینیم که زیبایی حیاطشم ببینیم
لبخندی زد
_بریم
نزدیک بخاری برقی روی تخت نشستم مشغول تماشای حیاط شدم
_سردته؟
چشم از حیاط برداشتم و سرم رو چرخوندم
_از ماشین پیاده شدیم احساس سرما کردم بعدش دستم یخ زد
با لحن شوخی گفت
_دستت رو گرفت سردت نشه
نوچی کردم ،آروم خندید
_بیا مِنو رو ببین چی دوست داری سفارش بدم
اگر انتخاب نکنم مثل دفعه قبل خودش چند نوع سفارش میده ،بهم نزدیک شد مِنو رو جلوی صورتم گرفت
قیمت غذاهاش چقد گرونه من خوشحال میخواستم بگم به پریسا یه روز با پونه و نامزدش بیایم اینجا
با صدای فروغی از فکر در اومدم
_نورا انقد انتخاب یه غذا سخته؟
_نه قیمت هاش
وسط حرفم پرید
_سری قبل هم گفتم به قیمت نگاه نکن ،خودم انتخاب میکنم
آب دهنم رو پایین فرستادم سریع گفتم
_چنجه میخورم
لبخندی گوشه لبش نشست
_آفرین حالا شد
غذاهای که انتخاب کردیم رو با مخلفاتی که خودش گفت رو سفارش داد
دوباره محو تماشایی منظره بیرون شدم
_نورا جان؟
سرم رو چرخوندم قبل از جواب دادنم بهم نزدیک تر شد و با گوشیش یه عکس سلفی از دوتاییمون گرفت
_عه چرا یهویی عکس میگیری
صفحه گوشیش رو جلوی چشم هام گرفت
_ببین چقد قشنگ شد
گوشی رو از دستش گرفتم
_قشنگی فضا و سفید بودن همه جا برای عکس گرفتن محشره
لبخندی زد
_چه تفاهی داریم
ای وای این چه حرفی بود زدم الان تا چند عکس دونفره نگیره بیخیال نمیشه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸 #پارت830 گذر از طوفان✨ وارد رستوران سنتی که فضای داخل حیاطش با سنگ های
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت831
گذر از طوفان✨
بعد از خوردن نهار از رستوران بیرون اومدیم و سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم
محض سوار شدنمون بخاری رو روشن و حرکت کرد
بعد از چند دقیقه سکوت گفت
_فضای اینجارو دوست داشتی ؟
_قشنگ بود
_هفته بعد میریم یه جای دیگه
کامل سمتش چرخیدم
_نه دیگه چه خبره هر هفته بریم رستوران دکتر رو هم با خانم خجسته میرم دستت دردنکنه
ابرو هاش رو به نشونه نه بالا انداخت
_خودم میبرمت اول نهار میریم بیرون بعدشم پیش دکتر
_آخه
با لبخند گفت
_آخه نداریم،قرارمون یادت رفته
_نه یادمه ولی نمیخوام زحمتت بی افتی
از گوشه چشم نیم نگاهی بهم انداخت مهربون گفت
_دیگه از این حرفها نشنوم ها
لبخندی زدم و دیگه جوابش رو ندادم با نزدیک شدن به خیابون خونه ش خواستم بگم یه روز دیگه برای لباس ها بریم
قبل از اینکه حرفی بزنم گفت
_به چی فکر میکنی؟
چند ثانیه ای فکر کردم جوابی برای سوالش پیدا نکردم ،بیخیال حرفی که میخواستم بزنم شدم لبخندی زدم و گفتم
_هیچی
_بگو دوست ندارم بگم ولی نگو هیچی
_آخه چیز مهمی نبود
با لبخند گفت
_باشه نورا خانم باشه
تا رسیدن به داخل پارکینگ مجتمع دیگه حرفی نزدیم ماشین رو پارک کرد پیاده شدیم و سمت خونه رفتیم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از دُرنـجف
در بین چله های مختلف، یک مورد خاص و مهم وجود دارد، به نام «چله کلیمیه» که از اولین روز ماه ذی القعده که امسال از جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه آغاز می شود.
حضرت آیت الله جوادی آملی درباره این اربعین می فرماید:
«از اول ذی القعده تا دهم ذی حجّه که اربعین موسای کلیم است، این یک فصل مناسبی است؛ بهار این کار است. این اربعین گیری، این چله نشینی همین است!
وجود مبارک موسای کلیم 40 شبانه روز مهمان خدا بود. فرمود: *و واعدنا موسی ثلاثین لیلهً فاتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیله.* به او وعده دیدار و ملاقات خصوصی دادیم؛ آمد به دیدار ما. اوّل 30 شب بود؛ بعد 10 شب اضافه کردیم، راهش باز بود؛ جمعاً شد40 شب.»
از جمعه۲۱ اردیبهشت که اول ذی القعده هست تا روز عید قربان که 40 روز متوالیه بهترین زمان برای گرفتن حاجاته و بهش چله ی ذی القعده یا چله کلیمه گفته میشه که به اصطلاح علما بهار حاجت هاست! یعنی اگه کسی چله ذی القعده داشته باشه و تو این چهل روز دعا کنه محاله دست خالی برگرده.
تو هم مثل من این روز را به دوستات یادآوری کن؛ به این امید که از باغ دعاشون، یه گل استجابت هدیه بگیرى!!!
👈بهترین پیشنهادها یکی از اذکار و سوره های زیره(یکیش که به دلتون می افته):
❤️ چهل روز روزی یکبار سوره فجر
❤️چهل روز ذکر لااله الاالله
❤️صلوات روزی ۳۵۰ مرتبه
❤️چهل روز ذکر یابصیر ۳۰۳ مرتبه
❤️ چهل روز زیارت عاشورا
❤️چهل روز سوره یاسین
❤️چهل روز آیه رب ادخلنی مدخلأ صدق واخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لدنکَ سلطانأ نصیرأ روزی۱۰۰ مرتبه
خیلی ها گرفتارن و خیلی ها مشکلات کوچیک و بزرگ دارن. لطفا به همه یادآوری کنید وفرستنده این متن را از دعای خیرتون بی نصیب نفرمایید
هدایت شده از حضرت مادر
باباحسین؛
یه نگاهی به دلِمون بنداز!
نوکرتون بجز شما کسیو نداره
ما بهشدت حرم لازمیم . .
نیازمندِ بغلکردنِ ضریحتونیم!
رسیدیم به اون مداحی که میگفت؛
بغل وا کن که پناهِ خودمی؛
بغل وا کن تکیهگاهِ خودمی . .💔:)!
هدایت شده از حضرت مادر
4_5846160757187679525.mp3
3.4M
هدایت شده از دُرنـجف
*کسی که گهواره ات را تکان داد؛
میتواند با دعايش
دنیایت را هم تکان بدهد؛
مراقب گرانبهاترين الماس زندگيت باش،
كه برای خوشبختی ات محتاج
دعای خيرش هستی
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت831 گذر از طوفان✨ بعد از خوردن نهار از رستوران بیرون اومدیم و س
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت832
گذر ازطوفان✨
نزدیک های سر خیابون سرعتش رو کم کرد
_نورا ببینمت
بی حوصله سرم رو چرخوندم چند ثانیه نگاهش کردم سرم رو پایین انداختم
_چراناراحتی؟
جوابی ندادم به صندلی تکیه دادم و چشم هام رو بستم
_از من دلخوری
چرا جواب نمیدم هم بیخیال سوال پرسیدن نمیشه ،باتوقف ماشین چشم هام رو باز کردم
چرا اینجا وایساده فکر کردم رسیدیم، دستش رو روی بازوم گذاشت
_نورا منو ببین
کلافه سرم رو چرخوندم
_جان طاها چته
از شنیدن حرفش شوکه شدم و چشم هام گرد شد
چی گفت! چرا قسم جان خودش روداد، چی فکر کرده
نفس عمیقی کشید
_اینطوری که نمیتونم برسونت خونه بگو ببینم چته ؟
آروم لب زدم
_هیچی فقط دوست دارم زودتر برسم خونه انقدم سوال جوابم نکنی
_انقد تحمل کردن من برات سخت شده؟
نوچی کردم
الان یه کاری میکنه تند جوابش روبدم دلخور بشه
کاش وقتی که حوصله ندارم هیچ حرفی نزدیم
_میشه حرکت کنی؟داره دیر میشه میخوام قبل از برگشتن عمه برسم خونه
_جوابم رو بده تا حرکت کنم
چه جوابی بهش بدم چرا وقتی نمیخوام جواب بدم از دست پیله شدن بر نمیداره
_نورا
وسط حرفش پریدم
_خواهش میکنم بیخیال سوال پرسیدن بشو بزار یه روز دیگه الانکه زیر گریه بزنم
نگاهش رنگ ناراحتی گرفت
_باشه پس شب زنگ میزنم حرف بزنیم
_امشب نه بزارید برای چند روز دیگه
نفسش رو محکم بیرون فرستاد
_باشه من که دوست ندارم تو رو اذیت کنم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوج اعتماد به خدا..
#خدا
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی توصیه شده
هر روز زیارت عاشورا بخونیم ✨
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت832 گذر ازطوفان✨ نزدیک های سر خیابون سرعتش رو کم کرد _نورا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت833
گذر از طوفان✨
نزدیک های سر کوچه توقف کرد دستش رو دراز کرد پاکت خرید ها رو از روی صندلی عقب برداشت سمتم گرفت
_لباس هات یادت نره
نفس عمیقی کشیدم
_ممنون
_خواهش میکنم ،نمیخوای بگی یهو چت شد
سرم رو روبه بالا تکون دادم
_چیزی نیست یه کم دلم گرفته
_از من؟
برای اینکه بحث عوض کنم گفتم
_ از صبح تا الان هشت ساعته بیرونم تا عمه برنگشته برم
_خب میگفتی زودتر برت گردونم
_نمیدونستم سر راه میریم خونه سر بزنی دوساعت هم اونجا بودیم برای همین دیر شد
نفسش رو صدا دار بیرون فرستاد
_درست میگی
در ماشین رو باز کردم
_نورا؟
چرخیدم
_بله؟
_رفتی داخل خونه پیام بده
آب دهنم رو قورت دادم
_باشه میگم رسیدم،خداحافظ
_مواظب خودت باش خدا نگهدار
در ماشین رو بستم با قدم های بلند سمت کوچه رفتم نفس نفس زنان جلوی در رسیدم و بازش کردم
به جلوی در راهرو خیره شدم،کفش های عمه که نیست مگر داخل جا کفشی گذاشته باشش
آروم در راهرو رو باز کردم و داخل رفتم در جا کفشی رو باز کردم نفس راحتی کشیدم
خوبه فعلا نیومده
در هال رو باز کردم و داخل رفتم به محض بستن در نیلو گفت
_بابا آبجی اومد
از روی تخت بلند شد
_سلام باباجان چند بار به گوشیت زنگ زدم جواب ندادی نگران شدم دیگه میخواستم زنگ بزنم پریسا که اومدی
وای خداروشکر به پریسا زنگ نزده،صبح یادم رفت بگم با فروغی میرم جلسه، بابافکر کرده رفتیم شرکت سرکار بودم
_سلام باباجون ،گوشیم روی سکوت بوده ببخشید صبح یادم رفت بهتون بگم
_خداروشکر صحیح وسالم هستی ترسیدم یه وقت تصادف نکرده باشید
خاک تو سرمن که باعث نگران شدن بابا شدم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت833 گذر از طوفان✨ نزدیک های سر کوچه توقف کرد دستش رو دراز کرد
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت834
گذر از طوفان✨
سشوار رو برداشتم خواستم روشنش کنم که پشیمان شدم
موهام رو با حوله و گرمای بخاری خشک کنم ،بابا با صدای سشوار بد خواب میشه
تند تند شروع به خشک کردن موهام کردم
گلسرم رو برداشتم موهام رو جمع کردم و بستم
عمه چرا امروز دیر اومده، یه زنگ بزنم ببینم کجاست اصلا امشب میاد یانه
در اتاق رو بستم شماره عمه رو گرفتم بعد از چند لحظه صداش پخش شد
_سلام ترانه جان
_سلام عمه خوبی ؟کجایی؟
_ممنون عزیزم اومده یه سر بزنم به آقاجون اینا منتظرم عمو سلمان برسه بیام پیشتون اگر تا یه ربع دیگه نیاد با آژانس میام
_عجله نکنید عمه هر وقت عمو اومد بیاید منتظرتون بودیم خواستم ببینم امشب هم میاید پیشمون
_آره عزیزم میام ،باید زودترم می اومدم چند روزه به نیلو قول دادم پیتزا درست کنم خواستم برای شام پیتزا درست کنم از ساعت سه داداش میگه الان میام هنوز نیومده
خدارو شکر این یه بار دیر اومدن عمو به نفع من نشد وگرنه عمه میپرسید کجابودم و خرید ها رو میدید میگفت کجا خریدی چقد خریدی
گلوم رو صاف کردم و گفتم
_عمه الان خودم مواد پیتزا رو آماده میکنم تا شماو عمو برسید آماده بشه
_ببخشید عزیزم دستت دردنکنه
_خواهش میکنم
خداحافظی کردم و گوشی رو قطع کردم از اتاق بیرون رفتم
وسایل پیتزا رو روی اپن چیدم و مشغول درست کردن موادش شدم
شعله گاز رو بیشتر کردم و مواد گوشتی رو داخل ماهیتابه ریختم شروع به همزدن کردن شعله رو کم کردم سمت یخچال رفتم درش رو باز کردم بسته خمیر آماده ای که فروغی خریده بود رو بیرون آوردم
چرا یادم رفت بهش بگم رسیدم الان فجر میکنه عمدإ نگفتم
خمیر رو کنار بقیه وسایل گذاشتم از آشپرخونه بیرون رفتم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫