eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🔻 : ای کاش سحاب هم همراه امام رضا شود 🔗mehrnews.com/xXRB9 📡 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔻 : کتابی مخفی در دل تاریخ؛ غدیر خم به روایت یک ایرانی 🔗https://tn.ai/2744189 📡 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔻 : توفیق در ایجاد تعلیق تاکتیکی 🔗https://www.ibna.ir/vdcir5aput1aru2.cbct.html 📡 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔻 : مقابله خیر و شر با 🔗https://tn.ai/2759218 📡 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔻 : گر صبر کنی ز کاموای غمگین، کاموای خوشحال سازی 🔗https://www.ibna.ir/vdch-knxv23nimd.tft2.html 📡 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔻 : ثبت کردن خاطره‌ها از جمع کردنشان مهم‌تر است 🔗https://www.ibna.ir/vdccx4q1s2bqis8.ala2.html 📡 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔺 انعکاس رشادت‌ها برای حفظ از دست قاچاقچیان نگاهی به کتاب به مناسبت ادامه را اینجا https://www.ibna.ir/vdcf0mdm1w6dmca.igiw.html بخوانید. 📙 🖋 📡 🔊 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗http://ketabejamkaran.ir/123125 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا ⛔️ کودک کشی مقابل چشمان مادر! ✈️ بیاید یک داشته باشیم. حداقل تخیلش کنیم. 🗿حتی تخیلش هم هیجان‌انگیز است. چشم‌هایمان را ببندیم و برویم سال‌هایی خیلی‌خیلی دور، به سرزمینی پر از عجایب. پر از ساختمان‌های عظیم و غول‌پیکر با پیکرتراشی‌های عظیم‌الجثه. به و یک‌پارچه و سرشار از هنرهای درخشان معماری، پیکرتراشی و جواهرسازی و غیره. تمدنی در نهایتِ شکوه و زیبایی مربوط به حدود سه‌هزار سال پیش از میلاد . حالا وارد این سرزمین بشویم. پادشاهی بسیار قدرتمند که شکوه سلطنتش باعث شده مردم او را فرستاده‌ای از آسمان بدانند و او هم خودش را خدای مردمش بداند. 👑حالا تصور کنید که شما زیبای این قصر هستید. 🧕🏻ملکه‌ای مهربان، نجیب، بااصالت و از خاندانی بزرگ و و درعین‌حال خسته از جوّ جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی درباریان و جوروستمشان به مردم. در این سال‌های اخیر هم کاسه صبرتان لبریز شده از خون‌ریزی‌های پادشاه که به‌خاطر خوابی که دیده، پایه‌های تخت سلطنتش را لرزان حس کرده، و دستور داده تا تمام پسر در حکومتش کشته بشوند. تاریکی و خون‌ریزی، تمام سرزمین کنار خروشان را پر کرده به‌قدری که بوی خون تا دالان‌های قصر موج زده است. 👶🏻اما در همان روزهای خونین، با موهایی مجعد داخل سبدی در تلاطم رودخانه به سمت شما حرکت می‌کند تا نوری باشد برای قلب درهم‌فشرده‌شده شما از غم‌های این روزهای . این کودکِ چندروزه آب‌آورده را از آب می‌گیرید و با در آغوش کشیدنش تمام آرامش دنیا در دلتان جای می‌گیرد و مصمم می‌شوید تا نگذارید حداقل این یک کودک را بکشد. به‌سختی و با چنگ و دندان در مقابل این پادشاه می‌کنید تا دل سنگش را چون موم نرم کنید. ✅خب دیگر تا حالا حتماً حدس زدید که دارم درباره چه‌کسی صحبت می‌کنم و دعوت کردم خودتان را جای چه‌کسی بگذارید. بله دارم درباره یکی از چهار بانوی برگزیده عالم و ای صحبت می‌کنم که در زمانه‌ای بسیار دور از ما زندگی کرده است اما در قالب کلمات کتاب زنده شده است تا روایتگر روزهای سخت زندگی‌اش در دربار مغرورترین و ستمگرترین تاریخ مصر باشد. و از روزهایی بگوید که دل سپرد به موسای چندروزه، از روزهایی که قلبش را تسکین داد به ایمان به و از روزهایی که در جلوی چشمانش، همسرش، مؤمنان به آن خدا را با شکنجه‌های وحشتناک می‌کشت. از روزی که صبرش تمام شد و ایمانش را در آن ظلمات فکر و اندیشه آشکار کرد و از خدا خواست تا خانه‌ای در کنار خودش برای او در فراهم کند به‌سبب تحمل شکنجه‌هایش به‌دست فرعون. 😰شاید تصور بشود نوشتن از تاریخ ترسناک است چون سند و مدرک کمی از تاریخ برجای مانده است. اما نویسنده کتاب این را مانع خودش ندانسته و علاقه او به تاریخ و این شخصیت بزرگ تاریخی که یادش در هم آمده است برایش انگیزه‌ای شده است تا دراین‌باره بنگارد. و چه کار بزرگی کرده است که در دنیای مادی‌گرای ما که هرکسی در دنیای خودش آن هم فقط بُعد مادی‌اش غرق شده است، یاد و نام چنین شخصیتی را زنده کرده است. شخصیتی که ازنظر مادی و مالی، به‌ظاهر غرق در امکانات و نعمات است، اما دل و ایمانش نه. 🕋زنی در دورانی که ترس و وحشت از بر جامعه حاکم شده، چشم بر روی همه لذت‌های دنیایی می‌بندد و ایمانش را به فرستاده خدای آسمان‌ها آشکار می‌کند و شکنجه‌های طاقت‌فرسایی را تحمل می‌کند، تا قرن‌ها بعد، در کتاب نازل شده بر ، اسوه‌ای معرفی شود برای تمامی مؤمنان تمام تاریخ: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْامْرَأَتَ فِرْعَوْنَ..وَ مَرْیمَ‌ابْنَتَ عِمْرَانَ». الگوی تمام زنانی که در طول تاریخ زیر ظلم ستمگران هستند تا با الگو گرفتن از او در دنیا، هم‌پاداش او در بهشت شوند. 🦸🏻‍♂️در دنیای امروز که پر شده از و اغلب دروغین برای تمام قشرها و شاهزاده‌های خوشبخت افسانه‌ای برای ، خواندن از این شخصیت‌های واقعی و ، کمکی است برای تشخیص راه درست و جاده حقیقی زندگی. کمکی برای آنکه سلیقه خداوند دستمان بیاید تا بدانیم چگونه بنده‌هایی را می‌پسندد و به حریم خودش راه می‌دهد. برای این روزهایی که دل‌هایمان داغدار کودکان به خاک‌وخون کشیده‌شده است خواندن این کتاب را توصیه می‌کنم تا برای ماهایی که غم‌های تاریخ را زندگی کرده‌ایم، به یاد بیاوریم که اگر تمام را هم بکشند باز هم مادری کودکش را در سبدی خواهد گذاشت و او را بزرگ می‌کند، آن‌قدر بزرگ که عالَم فرو بریزد. ☀️و صبح آن نزدیک است... ✍🏻 از: 📚 تهیه کتاب👇 https://ketabejamkaran.ir/77137 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
📕 ؛ هم‌آوایی و ‼️ عرفان و ؟!... تعجب می‌کنید؟ اگر شما هم مثل خیلی‌ها حاج قاسم را فقط در حد نام می‌شناسید، حق دارید تعجب کنید. شک به دلتان راه ندهید که تقریباً بقیه هم مثل شما هستند. این، تجربه زیسته‌ای است که در این چند ماهه بعد از انتشار ، با آن دست به گریبان بوده‌ام. هر وقت در مورد این کتاب با کسی صحبت می‌کنم، صدی به نود، اولین واکنشش را می‌توانم حدس بزنم؛ ابرو بالا می‌اندازد و نگاهش یخ می‌کند و چشم‌هایش از حدقه می‌زند بیرون و دهانش تا نیمه باز می‌شود و صدایی شبیه خرناس از گلویش می‌پرد بیرون؛ عرفان و حاج قاسم؟! مگر می‌شود؟ مگر ممکن است؟ حاج قاسمِ چه صنمی با عرفان دارد؟ ❌این درجه از حیرت، بیشتر برمی‌گردد به اینکه ما آدم‌های دور و بر خودمان را خوب نمی‌شناسیم و اگر هم می‌شناسیم، ناقص می‌شناسیم. این مسئله حتی می‌تواند درس بزرگی برای داستان‌نویس‌ها باشد. کار اصلی ، پردازش است؛ پردازش همه‌چیز؛ همه آنچه که ما از آنها با عنوان عناصر داستانی یاد می‌کنیم؛ از شخصیت‌ها و گفتگوها گرفته تا محیط پیرامون و زمان و مکان و پیرنگ و خیلی چیزهای دیگر. همه اینها در وهله اول، نیاز به پرداخت فنی دارند و بعد هم یافتن حلقه ارتباطشان با داستان. هر جا که پای پردازش بلغزد، داستان استخوان‌بندی درستی پیدا نخواهد کرد. ✅حاج قاسم را همه ما می‌شناسیم؛ نه از آن شناخت‌های درست‌ودرمان و همراه با جزئیات، که هر کدام به‌اندازه سعه وجودی و قدرت درکمان از اطراف و به‌علاوه، عزم و اراده جدی‌مان برای شناختن انسان‌های مهمی که چه‌بسا در زندگی فردی و اجتماعی ما نقش داشته باشند. تعریف یعنی همین؛ اینکه هر کس به‌قدر توش و توانش، در زندگی دیگران تأثیر دارد و تأثیر می‌گیرد و نقش خودش را ایفا می‌کند و پیش می‌رود و تأثرش به‌جای خود، اما شاید تأثیرش تا بعد از مرگش هم ادامه داشته باشد. 💯حاج قاسم عزیز ما، از آن سنخ آدم‌هایی است که همچنان در حال شدن است و توقفی در کارش نیست. او چونان رسل، همچنان جلو می‌رود و هدایت می‌کند و صراط مستقیم را نشان اهلش می‌دهد و به توبه می‌انگیزاند و بازمی‌گرداند. اما بی‌انصافی است که بخواهیم او را فقط محصور در چند حلقه فیلم و قاب عکس نظامی ببینیم و همواره به دست، تصورش کنیم. جنبه عرفانی حاج قاسم، بیشتر از بُعد نظامی‌اش نباشد، کمتر نیست. با این حال حتی می‌توان ادعا کرد جریان زندگی او همه‌اش منتهی به است و آن هم عرفان ناب و چیزی جز این نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند. این نکته را کسی درمی‌یابد که بداند عرفان چیست و مسائلش را خوب بشناسد. 🔰در مرام‌نامه ، عرفانی پذیرفته است که در حرکت و پیش‌رونده باشد، نه منزوی و یکجانشین. به‌عبارتی، باشد، نه زاهدانه صرف. این، اشتباه بزرگ ماست که عرفان را به‌طور مطلق، معادل ذکر و عبادت و زهد و کنج‌نشینی می‌دانیم. چه بسیار بوده‌اند در طول تاریخ، عارفانی که اهل بوده‌اند و معروف شده‌اند به شیخ غازی، به معنای جنگاور، و سرانجام هم در نبرد با کفار، به رسیده‌اند. پس عرفان را در معنای حقیقی آن نباید از جنگ و جهاد در راه خداوند، و شهادت که مقصد نهایی و نقطه اتصال با پروردگار یکتاست، جدا دید. ⚠️ دقیقاً در همین جهت سیر می‌کند؛ اینکه جنبه نظامی حاج قاسم، بر جنبه عرفانی‌اش سایه نینداخته و او گرچه جنگاور و جهادگر است، اما مگر عرفان جدای از جهاد است که او را نظامی بدانیم و نه؟! عرفانی که میانه‌ای با جهاد ندارد، شاخصه اصلی عرفان‌های نوظهور است و آنچه به‌راستی بدان عرفان کاذب می‌گوییم. عرفان حقیقی در تعادل پیش می‌رود و حاج قاسم به‌واقع، نمایانگر آن است و هر که جز این اعتقاد داشته باشد، نه را خوب شناخته و نه را. ✍🏻 نویسنده کتاب ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 👊🏻گاهی اوقات یک دست هم صدا دارد! ⚠️ اولین باری که سفر رفتم، هنوز آمریکایی‌ها توی عراق بودن و مرز پر از سربازانشان بود. حضور آن اشغالگرها برایم غیرقابل تحمل بود. یادم افتاد این سرزمین انگار خالی از و نبوده؛ از آمریکایی‌ها و صدام گرفته تا سال‌ها قبل، خلیفه‌های ستمگر عباسی. در خیال خودم به این فکر کردم اگر به این سربازها بگویند این‌هایی که دارند از مرز رد می‌شوند، هستند؛ چه احساسی پیدا می‌کنند و اگر قدرت داشتند، چطور مانع (ع) می‌شدند؟ یک آن رفتم به گذشته، به قرن‌ها قبل؛ به آن زمانی که خرج (ع)، دادن یک دست بوده است. از خودم پرسیدم تا کجا و چقدر حاضرم علاقه‌ام را به (ع) نشان بدهم؟ آیا حاضر می‌شدم یک دستم را از دست بدهم اما عوضش زیارت بروم؟ 📕 و حالا بیشتر از ده سال بعد، کتاب به دستم رسیده است. کتابی که کم‌حجمی‌اش انگیزه شده تا یک‌روزه تمامش کنم و بدانم جریانش از چه قرار است. کتاب یک‌دست‌ها نوشته مربوط می‌شود به دوران (ع) و خلیفه غاصب وقت، ؛ اما شخصیت اصلی داستان، دانشمندی است که محب امام هادی(ع) و از یاران و شیعیان ایشان است. به حکم مذهبش را پنهان کرده است. دانشمندی که شهرتش باعث می‌شود، خلیفه از او بخواهد که معلم فرزندانش باشد. داستان بیشتر در فضای و خانه این دانشمند که نام دارد، می‌گذرد. خلیفه با اینکه از هیچ سختگیری به امام و شیعیانش دریغ نکرده اما از اینکه تا نزدیک گوشش و در قلب اطرافیانش نفوذ کرده، از مادر خودش تا کنیزک رقصانش، به‌خشم آمده است و به جای پذیرش حقیقت، دستور داده شدت سختگیری‌ها افزایش پیدا کند تا جایی که فرمان (ع) و زائرانش را داده است. ابن‌سکیت شاهد این ماجراهاست و غصه‌هایی که می‌خورد و کمک‌هایی که به شیعیان می‌کند. و سرانجام روزی که مذهبش برای خلیفه آشکار می‌شود و چه زیبا در دفاع از حقیقت سخن می‌گوید و چه زیباتر هزینه این را می‌چشد. 😍 بعداز خواندن این کتاب می‌فهمیم غلط است که می‌گویند ؛ چرا، صدا دارد و دل‌ها را تکان داده است. باز هم پی می‌بریم، ثروتمندترین است؛ چراکه حاضر نیست درقبال تمامی ثروت دنیا دست از محبتش به و بردارد. این را صادق(ع) به ما یادآوری کرده است. 🤔 بعداز خواندن کتاب از خودم می‌پرسم اگر این و اندک‌شیعیان مقاوم طول تاریخ وجود نداشتند و برای حفظ و هزینه‌هایی مثل لای دیوار گذاشته شدن، کتک خوردن بابت گفتن، قطع شدن دست و غیره را به‌خاطر مصلحت اندیشی عقل نمی‌دادند آیا هرگز این اعتقاد از بین رسانه‌های باطل و غالب طول به دست ما می‌رسید؟ که امروز به‌راحتی و پرسروصدا برگزار کنیم و برای بردن نام هیاهو راه بندازیم؟ و آیا من در این نقطه تاریخ حاضر هستم از خودم بگذرم تا اعتقاد شیعه نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه منتقل بشود؟ ✅ خواندن کتاب یک‌دست‌ها با حجم کم و داستانی بودنش گزینه مناسبی است برای خواندن در این روزها تا هر کداممان بعداز خواندنش از خودمان بپرسیم: با ادعای شیعه بودنی که داریم و اعتقادی که به این آیه «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَ‌كُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ» داریم تا کجا حاضریم پای اعتقاداتمان بایستیم و هزینه بدهیم؟ حاضریم مثل آن پیرزن، نه یک دست که هر دو دستمان را در راه اماممان بدهیم و همچنان خوشحال باشیم؟ هزینه دادن پای (عج) در دنیای امروزی چقدر و چطور است؟ آیا من هم می‌توانم زمانی که «فاذا مُحَّصوا بالبلاء» می‌شوم جزء آن اندک‌دینداران باشم و دینم «لعق علی السنتهم» نباشد؟ می‌توانم وقتی حدیث «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ» را در دفاع از مردم مظلوم می‌خوانم در ازای هزینه دادن بابتش هم مثل آن فرد خطاب به بگویم: شرمنده بودیم که فقط غزه بمباران می‌شد و ما بمباران نمی‌شدیم! حالا خیالمان راحت شد که در این عرصه نیز با مردم غزه پیوند خورده‌ایم. ✍🏻 از: 📚 تهیه کتاب👇 https://ketabejamkaran.ir/130016 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
😍پیشنهاد می‌کنم در ماه و در روزهای منتهی به هر پدر و هر پسر و هر رئیس و هر مسئولی در این کتاب را بخواند. تا در جامعه‌ای که رسول اکرمش فرموده «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ» هم با یک الگوی تراز مسئولیتی آشنا بشود و بداند انقلاب را چنین افرادی به ثمر رسانده‌اند نه و نجومی_بگیران و هم راه و رسم درست مسئولیت داشتن در جامعه‌ای انقلابی را یاد بگیرد تا وقتی به محض اینکه ته خیار تلخ می‌شود به و و و و تاریخش فحش ندهد و نظرش عوض نشود و از راه و مسیر ساختن مملکتش پشیمان نشود. ✍🏻 از: 📚 تهیه کتاب👇 https://ketabejamkaran.ir/123126 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
⬆️⬆️⬆️ ✍🏻 از: 📚 تهیه کتاب👇 https://ketabejamkaran.ir/109798 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔻 مورد بعدی انجام کاری کوچک در حد توان کودکان در بستر بزرگ جشن نیمه شعبان است. این حضور و حتی اگر کوچک باشد، روح آن‌ها را بزرگ می‌کند و فکرشان را گسترش می‌دهد تا به کارها و مشارکت‌های بزرگ‌تری فکر کنند و همچنان خود را وصل به ببینند که حضرت مهدی(عج) در آن حضور دارد. نویسنده در این بخش هم نامحسوس، خانواده امیرمهدی و محمد را وارد ماجرا کرد و به ما نشان داد که پدرها و مادرها بعد شنیدن خواسته بچه‌ها، آن‌ها را جدی گرفتند و کمک‌شان کردند. 👌🏻 مسئله بعدی که در ادامه تکمیل امور تربیتی‌ای است که به آن اشاره کرده‌ام، بچه‌ها بین بچه‌های کار سرِ چهارراه توسط خود امیرمهدی و محمد است. بزرگ‌ترها پس از تهیه وسایل و غذا، خود را کنار کشیدند و وظیفه پخش نذری را به عهده بچه‌ها گذاشتند تا آن‌ها بتوانند کارشان را تکمیل و و لذت مشارکت در جشن نیمه شعبان را به‌طور کامل دریافت کنند. 💚 در بخش پایانی کتاب به سبزترین لحظه خود می‌رسد؛ همان‌جایی که محمد خود را گرفتار و ناتوان می‌بیند و پی می‌برد هرچقدر هم ناتوان باشد تنها نیست و باید به و آقای مهربان‌مان ببرد؛ آغوشی که همیشه کارساز است.... 📗 در تمام زمان داستان و همه وقتی که داشتم این یادداشت را می‌نوشتم به یک کلمه فکر کردم: به‌موقع‌بودن. در این روزها و شب‌ها که حال‌وهوای جهان و به‌خصوص قلب ما تر از هر زمان دیگری است، باید اهمیت به‌موقع‌بودن کارها را بهتر و بیشتر درک و تمرین کنیم تا مثل امیرمهدی و محمد، سبزترین نذرها و لحظه‌ها را در کنار (عج) تجربه کنیم. ✍🏻 از: 📚 تهیه کتاب👇 https://ketabejamkaran.ir/140152 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🌸 دردِ رویش را تاب آور؛ بهار نزدیک است 🛍 این‌روزها فروشگاه‌های آنلاین پوشاک زنانه را بالا و پایین می‌کنم تا برای سال نو تهیه کنم؛ اما یا دلم با آن‌ها نیست یا اندازه جیبم به هزینه‌شان نمی‌رسد. شنبه را به جمعه و جمعه را به جمعه بعد می‌رسانم و دغدغه‌ام شده مناسب برای . 🌙 در قیل‌وقال زندگی انسانی یادم رفته بود که پیش رویم فقط نیست؛ بلکه هم آمده. برای من شبیه به عید است؛ اما نه به شکل دیدوبازدید با اقوام، بلکه سراسر روزها و شب‌هایش وقتِ دیدوبازدید با است. ✨من لابه‌لای پرسه‌زدن در خیابان‌های دنیا، یادم رفته بود که اسرارآمیزترین قرار با انسان‌ها آغاز شده و هنوز برایش آماده نشده‌ام. ⁉️ تا حالا شده با شخص مهمی بگذارید و یادتان برود؟ تا حالا شده با شخص مهمی قرار بگذارید و با سرووضع عادی به دیدنش بروید یا اصلا به همان شکل که در خانه لباس می‌پوشید جلوی او ظاهر شوید؟ قطعا پاسخ همه این سوال‌ها یک «نه» بزرگ است؛ چون ما می‌دانیم و انسان در شخصیتش خیلی مؤثر است و در وهله اول، شخص مهم آن طرف قرار، با دیدن جلوه بیرونی ما درباره‌مان نظر می‌دهد. 📚 حالا فکر می‌کنید نظر درباره ما و قراری که در پیش است، چیست؟ او می‌بیند وقتِ است و ما هنوز کاری نکرده‌ایم؛ حتی لباس‌مان را هم انتخاب نکرده‌ایم. من در روزهای آغازین ماه ، خودم را شرمنده می‌دانم که برای این قرار، هیچ حرکت درخوری جهت آماده‌سازی جسم و روحم انجام نداده‌ام؛ اما نه! بگذارید در حق خودم این‌قدرها هم بی‌انصاف نباشم. من ذهنم را برای این دیدار بیدار کرده‌ام: با خواندن ! برای مطالعه ادامه یادداشت کلیک کنید👇🏻 🔗mehrnews.com/x34sRz ✍🏻 از: 📚با نگاهی به کتاب تهیه کتاب👇 https://ketabejamkaran.ir/119344 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
⁉️ مگر برای مردان خدا بن‌بست و ناامیدی هست؟ 🗓 چند روز دیگر یک سال می‌شود. یعنی 365 روز می‌گذرد از شروع یک طوفان. . موجی که شروع شد تا در هر بار جَزرش یک مشت زباله را بیرون بریزد از صف انسانیت و با هر مَدّش یک مشت انسان را بیاورد به سمت درست تاریخ. در این 365 روز جنایتی که هرکدامش برابر است با یکی از جنایات طول تاریخ، چشم امیدمان به مردانی است صورت پوشیده با چفیه‌ که از دل تونل‌هایی در دل زمین بجوشند و یورش ببرند به خناس‌ترین زادۀ و . ‼️ تونل‌هایی که با تمام دبدبه و کبکبه و همه تجهیزات و تکنولوژی‌های پیشرفته و به‌روزش نتوانسته پی به وجودشان ببرد و ردی از آن‌ها بیابد تا مانع نزول نجم‌های ثاقب بشود بر پیکرۀ نجس و آلوده‌اش. تونل‌هایی که اگر رد تاریخی‌اش را بزنی ریشه‌اش در همین خاک خودمان پیدا می‌شود. در روزهایی که رزمنده‌های ما پنجه فشرده بودند بر گلوی یکی از دیکتاتورهای تاریخ و با ابدعات و نوآوری‌ها و عزم‌های پولادینشان سدی شده‌ بودند درمقابل جنگی جهانی که همه جهان برضد کشور عزیز و تنهایمان علم کرده بودند. آن روزها ما تنها بودیم با حداقل‌ترین تجهیزات مادی. اما مگر برای بن‌بست و ناامیدی هست؟ ❄️بیایید از روزهای مهر سال 1403 برویم به آخرین روزهای سرد اسفند سال 1360. برویم کنار رود . برویم داخل سنگر فرماندهان عالی . عملیاتی در پیش است اما موانعی بر سر راه است. وجود رودخانه و باتلاقی بودن زمین، میدان‌های مین گسترده، برتری دید دشمن که اجازه به‌کارگیری گسترده نیروها و انجام وسیع را نمی‌دهند. شما باشید چه کار می‌کنید؟ چاره کار کجاست؟ یا راهی خواهم ساخت یا راهی خواهم یافت. ⛏ راه روی زمین بسته است، زیرِزمین که بسته نیست. همین ایده فرماندهان باعث می‌شود بروند سراغ و کلید عملیاتی مخفی و محرمانه زده می‌شود تا بدون اینکه خودشان بدانند زمینه‌ساز بزرگ‌ترین فتح رزمنده‌های اسلام بشوند و نامشان در تاریخ ثبت بشود و بشوند الگوی آینده و برای روزهای معاصر ما. 📚 سرپرستی این کار به عهده استادکار مقنی‌های میبد می‌افتد تا با گروه‌های مخلصش و کار شبانه‌روزی و به‌شدت محرمانه حدود ۴۶۰ متر کانال حفر کنند، آن هم زیر گوش تیز . همین موضوع انگیزه‌ای شده است برای ، نویسنده حوزه کودک و نوجوان تا از این حماسه ناگفته داستانی بنویسد و نمونه موفقی از تلفیق حادثه‌ای واقعی و در عین حال اثری ادبی و درام خلق کند و یک فیلمنامه آماده برای فیلم‌سازان بسازد. کتابی در 163 صفحه که خواندنش نهایتاً سه ساعتی طول بکشد اما ما را با بخشی از تاریخ ایثارگری‌های هم‌وطنانمان که حقی بر گردنمان پیدا کرده‌اند آشنا می‌کند. 📘 قصه است برای آدم‌هایی که می‌خواهند نقبی بزنند به اعماق وجودشان و با اعتکاف در معبد دل، خودشان را از عمق تاریکی‌ها به بلندای آسمان پرواز دهند. به‌تازگی خبر نوشتن بر به افتخارات این کتاب اضافه کرده است. باشد که انگیزه‌ای بشود برای همه نویسندگان تا گنج‌های را از زیر خاک خاطرات ذهن‌های افراد بیرون بکشند و درباره‌اش بنویسند تا برای فرزندان این آب و خاک بازگو بشوند و باقی بمانند. 🌷 چه خوب گفت که ما قله است، و دامنه. برگردیم به همین روزهای باقی‌مانده به سالگرد و روزهای غم‌انگیز شهادت . کدام‌یک از ما حاضریم مثل غلام‌حسین رعیت‌ها چند ماه طی کار شبانه‌روزی در محیطی به‌شدت شرجی که راه نفس را سد کند و پر از گرد و خاک که تبدیلمان می‌کند به مجسمه‌های گلی برای نجات مردم و سرزمین‌مان تلاش کنیم؟ در روزهای و آسایش حرف‌های گنده‌گنده سیاسی زدن و نظریات سیاسی دادن و رد کردن عملکرد این و آن ملاک نیست، وقتی کوس جنگ نواخته بشود آن زمان است که مرد از نامرد شناخته می‌شود و مشخص می‌شود چه کسانی واقعاً پای اعتقادات و ارزش‌ها می‌ایستند و از جان و مال دیگران می‌کنند. مثل همین روزهای امروز ما که یک عده رجزگوی فضای مجازی‌اند و یک عده در تونل‌های زیرزمینی برای نجات جان زنان و کودکان سرزمینشان خواب و آسایش را بدرود گفته‌اند. ✍🏻 از: 📚کتاب: 🖋 نویسنده: 📜جدیدترین اثر تقریظی برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/115929 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
📺 یک بار در برنامه‌ای درباره تربیت فرزند دیدم که سخنران گفت وقتی را بیرون می‌برید و او مدام بهانه می‌گیرد و می‌کند، به جای دعوا کردنش بنشینید و هم‌قد او بشوید، ببینید او چه می‌بیند؟ فقط یک عالَم پا، و چون این برایش جذابیتی ندارد، شروع می‌کند بهانه‌گیری. 👶🏻آن موقع فهمیدم برای درک بچه باید هم‌قدوقواره او شد. باید دنیا را از او نگاه کرد و فهمید. این‌طوری بهتر می‌شود به دنیای راه پیدا کرد و درکش نمود. چون خیلی از ما فراموش می‌کنیم وقتی کودک بودیم، چطور فکر می‌کردیم، رفتار می‌کردیم و از بزرگ‌ترها چه می‌خواستیم. 📕حالا کتابی را می‌خوانم درباره سال‌های ، از زاویه دید کودکی که پدرش برای دفاع از و و خانواده‌های سرزمینش راهی جبهه‌‌های جنگ شده. کتاب نوشته از انتشارات کتاب جمکران. 📖در جایی از کتاب می‌خوانم: از متنفر بودم. از هواپیماهای صَدّام که هر روز شهرمان را می‌کردند، متنفر بودم. دلم می‌خواست یک تفنگ بزرگ داشتم و با آن صَدّام را می‌کشتم تا بچه‌های او هم بی‌بابا بشوند و غصه بخورند. این‌طوری شاید می‌فهمید که وقتی باباهای بچه‌های دیگر را می‌کند، چقدر آن‌ها غصه می‌خورند. آخر بی‌بابا بودن خیلی سخت است. با خودم فکر می‌کردم یعنی صَدّام هم یک عالَم بچه دارد؟ نکند صَدّام هم مثل بی‌بی صنوبر، پیرزن ته کوچه، بچه نداشته باشد؟! کاش می‌توانستم بفهمم بچه دارد یا نه. 👧🏻 راوی این حرف‌ها است. ریحانه سادات نه‌ساله، دختری به شدت و پرحرف که دارد قصه سال‌های را برایم می‌گوید. این‌ها احساسات صادقانه اوست به آنکه زندگی‌ خودش و دوستانش را خراب کرده. 📓در حال خواندن این این احساس به من دست داد که دستم را داده‌ام به دست ریحانه سادات و هم‌قدوقواره او شده‌ام و را از زاویه نگاه او نگاه می‌کنم. همیشه قصه جنگ را از زبان مادران یا همسران و خوانده بودم اما این بار راوی یک کودک است. کودکی که در عین کودکی‌اش همه چیز را خوب می‌فهمد، از اشک‌های یواشکی مادری همسر که توجیه گریه‌هایش را از تندی پیاز و بوی تاید می‌گوید. از بغض‌هایی که هر بار ریحانه دلتنگ پدرش می‌شود قورت می‌دهد. از ترسش از ، دعاهایش در برای رزمنده‌ها، از بی‌تابی‌های برادر شیرخوارش در دوری از پدر، از اشک‌هایی که یواشکی زیر پتو و دور از چشم مادر می‌ریزد، از اینکه چون نمی‌تواند به برود، در مسجد کمک می‌کند در جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای رزمنده‌ها. ریحانه‌ای که یاد گرفته از دل سختی‌ها و تلخی‌ها، شیرینی‌ها را بیرون بکشد، نقش خودش را به‌خوبی بازی کند، به آینده امیدوار باشد و شغلی را انتخاب کند تا به پدری که چشم‌هایش را در جبهه‌ها جا گذاشته کمک کند. 👌🏻 این کتاب حس‌وحال خانواده‌های و و را به‌خوبی بیان می‌کند. اینکه در نبود مردهای خانه، چه اتفاقاتی می‌افتد و خانواده چه چیزهایی را تجربه می‌کنند. 😔کتاب را که می‌بندم یاد می‌افتم. سیاه‌ترین جنگی که بشریت به خود دیده است. تصویری که این کودکان بیش از هر چیزی دیده‌اند آدم‌های خاکستری و سیاه و قرمزند. کودکانی که از شدت ترس انفجارها لرزش‌های بی‌امان بر پیکر نحیفشان نشسته، خواب‌هایی که با صداهای مهیب پاره می‌شود، ، . یاد حرف دخترکی می‌افتم که رو به دوربین می‌گوید جنگ زندگی ما را زشت کرده، من را زشت کرده و به خودش اشاره می‌کند. دخترک راست می‌گوید، جنگ موهایش را پریشان کرده، چهره‌اش را تکیده، اگر ترکش‌هایش صورت و بدنش را پر از بخیه نکند یا اعضای بدنش را قطع، قطعاً روزهای خوش کودکی‌اش را تاریک کرده، دخترکی که می‌توانست با پیراهن رنگی با دوستانش بازی بکند و در بغل باشد و برای پدرش دلبری و شیرین‌زبانی کند، حالا باید ساعت‌ها گرسنگی را تحمل کند، مدت‌ها رنگ آب و حمام را نبیند. اما دخترک خوب می‌داند این جنگ تمام می‌شود و روزهای خوش به زندگی‌شان برمی‌گردد. می‌داند تنها راه نجات است. حتما دخترک زمانی که بزرگ شود قصه این روزهایش را برای کودکان سرزمینش نقل خواهد کرد درست مثل قصه . 💔برای خنده تو ، بغض قلکم کافیست همین پلاک و النگوی کوچکم کافیست بخند کودک زیبا برای کشتن شب تفنگ کاغذی و خشم موشکم کافیست برای اینکه بفهمند راه حق زنده‌ست فقط همین که بدانند کودکم کافیست.... شاعر: ماهرخ درستی ✍🏻 از: 📚کتاب: 🖋 به قلم: 🖌تصویرگر: 📜روایتی از عشق و امید دختری که چشم‌های پدر قهرمانش می‌شود! برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/132277 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
✍🏻هرکجا دست ولایت بسته شد، پرچم جهاد بر دوش زنان قرار گرفت! 😔هنوز آن را در نمایشگاه کتاب به خاطر دارم که وقتی حین معرفی کتابی درباره (س)، سرم را بلند کردم و چشم‌های خیس و حال منقلبش را دیدم. ‼️با خودم گفتم فقط روایت این محبت‌ها حالمان را دگرگون می‌کند! چگونه خواهیم بود اگر محبت و عنایت ایشان را از نزدیک لمس کنیم و بچشیم؟! 📚به نظرم مطالعه این دست کتاب‌ها اولین و ساده‌ترین قدم است برای آغاز رفاقت‌ و انس با این بزرگواران؛ که از و ، عشق‌ها شکوفا می‌شود. 📖کتاب را ویژه دوست داشتم و خواندنش را به همه، مخصوصاً دختران و بانوان سرزمینم توصیه می‌کنم؛ اول و بیش از همه به‌‌این‌دلیل که به نظرم کتاب جامعی است؛ دست‌کم به‌ نسبت کتاب‌ها و مطالبی که عموماً درباره ایشان خوانده‌ایم و می‌خوانیم، بسیاری از محتوای مطرح‌شده، کمتر شنیده شده و تازگی دارد. مثلاً ، خصوصاً تکلم با مادرشان، (س) در زمان بارداری؛ گویا پیش‌از امّ‌ابیها شدن، امّ‌امها بوده‌اند برای ایام تنهایی . ✨یا فصل و ، و به‌ویژه قضیه نجات فرزند بنّا که بی‌نهایت ذهنم را درگیر کرد. از چنین جنایتی درحق اطلاعی نداشتم و هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شود؛ اما بیش از آن، به‌شدت تحت‌تأثیر مهر و (س) قرار گرفته بودم؛ همان مادرانه‌هایی که همچنان ادامه دارد و از رزمندگان و جنگ سی‌وسه‌روزه هم شنیده‌ بودیم. 😞نمی‌دانم چند بار در طول این کار، خودکار را زمین گذاشتم و گریه امانم نداد؛ اما این قسمت‌ را با سوز و درعین حال بغض و کینه‌ای متفاوت‌تر از همیشه خواندم! قضایای دردناک را می‌گویم، که با جزئیات بیشتر و دقیق‌تری در این کتاب مطرح شده. 💯اگر با جریان‌هایی که روایت‌های خلاف واقع و و تحریف‌شده و ناقص را با لطایف‌الحیل و شیوه‌های اقناعی مزورانه به خورد مخاطب می‌دهند و در این راه از هیچ‌گونه بی‌اخلاقی فروگذار نمی‌کنند، مواجه شده و در مقابل، تلخی و سنگینی ساده‌اندیشی عبیدالدنیا را که در دام قضاوت‌های ظاهری و پیش‌داوری افتاده و به باور رسیده‌اند، چشیده باشید، و ناگزیر، به چشم دیده باشید که چگونه اهل رعایت و بازنده چنین میدانی می‌شوند؛ لبخند چهره نفاق، جسم و جانتان را سخت‌تر آزرده می‌کند و کینه‌ای عمیق‌تر در وجودتان بیدار، و اشکی جگرسوزتر، از چشم‌هاتان جاری می‌شود؛ جنس غمتان متفاوت‌تر از همیشه و متعالی‌تر، و درواقع شبیه‌تر می‌شود به آنچه باید باشد! 👌🏻 می‌گوید هرکجا دست بسته شد، هرکجا را قلع‌وقمع کردند، خداوند را بر دوش قرار داد! 🤔آیا تابه‌حال از این زاویه به قضیه نگاه کرده‌اید که چه ظلمی شد و کدام حق پایمال شد که فاطمه‌ای که معتقد است در این است که کسی او را نبیند و او کسی را نبیند، فریاد برآورْد؟! 📝ویراستاری کتاب را که به پایان رساندم، خوش‌ذوقی انتخاب عنوان و بامسما بودن آن، بیشتر برایم خودنمایی کرد؛ ، برگرفته از فرمایش خود حضرت: «إعلَموا أنیّ فاطمه...». 🙏🏻خدا رو شاکرم که این کار، و انس با صاحب آن، برای روزها و ساعت‌ها روزی‌ام شد. و آرزو می‌کنم و امید دارم به اینکه در این روزهای سخت ، همچنان مادری کنند برایمان و متکفل تربیتمان شوند برای خادمی و سربازی شایسته (عج)! و کاش خاتمه‌مان هم نشانی از ایشان داشته باشد؛ مُهر مِهر ایشان را. 💫ادای دینم درباره صاحب این کتاب ارزشمند را با روایتی از به پایان می‌برم؛ روایتی با سند خوب و قابل‌اعتماد از (ع) درباره سیمای بانویمان (س) علیها که خودش روضه‌ای کامل است! 😭«کانت فاطمة من أحسن النّاس وجها کأنّ وَجنَتَیها وردَتان». بانویمان زیباترین انسان‌ها بود؛ طوری که گونه‌هایشان چون بود. 🥀گلی زیبا از عالم بالا؛ مگر نه اینکه خداوند می‌فرماید: «انا اعطیناک الکوثر». ✍🏻 از: ویراستار کتاب 📚کتاب: 🖋 تألیف و تدوین: واحد پژوهش 📜اثری جامع از زندگانی (س) برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/139196 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran