#لذت_بندگی ۱۳۱
#راحت_طلبی ۱۴
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز عرض کردیم که طبیعت دنیا رنج کشیدن هست، و ما باید در این دنیا رنج بکشیم، یعنی اونطور نیست که بدون رنج و سختی بجایی برسیم و کسی نگه پس مولا با این رنج کشیدن های ما خوشحال میشه❌
نه عزیزم، این شرایط دنیا هستش، طبیعت دنیا، بعبارتی ذات دنیا اینه، دیدید که میگن آقا فلانی ذاتش همینه، دنیا هم همینه👌
ذات دنیا با رنج و سختی عجین شده، حالا اگه کسی میخواد رنج هاش کاهش پیدا کنه
دستور مولا رو گوووش بده👌
بعد خودش کاهش رنج رو حس خواهد کرده
حاج آقا ما که داریم دستور گووش میدیم
پس چرا روز به روز بیشتر میشه این رنج و سختی ها؟؟؟
ببخشید شما دقیقا چجوری دستور مولا رو گوش میدین؟؟؟
خب حاجی، ما هر چی خدا گفته خوبه رو انجام میدیم!!
میشه مثال بزنید؟؟ مثلا مولا میگه
✔نماز بخونید ☑یا برید مسجد
✔یا فلان کار خوب رو انجام بدهید و خیلی از این کارها رو
خب ببخشید این کارها رو طبق برنامه و اولویت بندی انجام میدید؟؟
حاجی ، شماهم میگی اولویت بندی؟؟
دِ نشد دیگه😊
کسی که دستور خدا رو گوش میده باید طبق اولویت بندی گوش بده
حاج آقا میشه بگی یعنی چی؟؟
مثلا من چکار کنم که طبق اولویت بندی کارامو انجام بدم؟؟
بذارید چنتا مثال بزنم👌☑
ببینید اولویت بندی یعنی اینکه من بدونم در حال حاضر وظیفه و تکلیف بنده چیه؟؟
شما مثلا فصل امتحاناتتون هست، بعد رفیقتون بهتون میگه فلانی بیا بریم سینما و شما این برنامه رو از قبل داشتید که فلان روز بریم سینما
خب شما اینجا چکار میکنید، ابتدا فکر میکنید و میبینید که بله من امتحان دارم، درسمو نخوندم به رفیقت میگی ببخشید درس دارم و اولویت رو با درس میذاری
مثال دیگه
شما مثلا خدای نکرده والدینت مریض هستند
موقع نماز هم شده، بعد میگی خب من اگه برم مسجد نمازمو با جماعت بخونم، تقریبا برم و بیام یک ساعت طول میکشه، پس تو خونه فرادی میخونم تا از والدینم مراقبت کنم👌👌
این فرادی نماز خوندن رو ترجیح دادی بر جماعت خوندن
👈دستورات خداوند متعال هم دقیقا همینه
ینی من باید بدونم که وظیفه ام چیه؟؟
اگه طبق وظیفه و اولویت بندی دستور خدا رو گوش کنم، نه صرف اینکه هر کاری که خوب بود رو انجام بدم، اون موقع هست که رنج های ما هم کاهش پیدا کنه
لذا خداوند متعال رنج های ما رو کاهش میده
یعنی اگه زندگی خودتونو نگاه کنید، باز هم میبینید که بابا من که طبق اولویت بندی زندگی نکردم، هر کاری کردم طبق هوای نفس بوده، ولی با این حال باز رنج هام نسبتا کم هستش
خب این ینی اینکه خدا با این حال رنج های ما رو کاهش داده👌👌
حالا اگه طبق مبارزه با نفس زندگی کنم، اون موقع چقدر زندگی شیرین بشه
#نماز_خوب
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
💠 نماز بهترين دستور است (آيت الله العظمى بهجت)
✅ حضرت آيت الله العظمى بهجت مى فرمودند: معيار اصلى نماز است اين نماز بالاترين ذكر است . شيرين ترين ذكر است ، برترين چيز است . حال برخى به دنبال ذكرهاى ويژه اى مى گردند كه كسى نشنيده باشد.
✅ يك سال قصد داشتم تابستان به زيارت حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) بروم و آن جا اقامت كنم . خدمت علامه طباطبايى رسيدم و گفتم : آقا مى خواهم به زيارت بروم . در آنجا چه عملى انجام دهم ؟ مى خواهيم به برترين مكان برويم آنجا چه كنيم ؟ ايشان فرمودند: ((الصلاه خير موضوع )) نماز بهترين دستورى است كه تشريع شده است (1) . آنجا كه انسان مى خواهد به خدا برسد اينگونه دستور مى دهند.(2)
📚 1 - بحار، ج 82،ص 308، روايت ،9.
📚 2- فريادگر توحيد، ص 183.
#نماز_خوب
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز
🌷قسمت هشتاد و چهارم: از موانع قبولی نماز؛ آزار و اذیت همسر ۳
🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸
#استادکفیل
#پادکست
#قسمت84
کانال #نماز_خوب
#نماز_خوب
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
Tahdir joze18.mp3
4.16M
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
💠 تحدیر قران کریم 💠
🎙با صوت دلنشین استاد معتز آقایی
#جزء_هجدهم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
💠خادم
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠(از فاصله ميان مشرق و مغرب پرسيدند حضرت فرمود:) به اندازه يك روز رفتن خورشيد.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت294
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نيز سه دسته اند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است. و اما دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت295
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
🌺هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید🌺
#شهید_میثم_نجفی
بندگی سرلوحه کارشان و دلبری از معبود راهِ رسیدنشان به آسمان است.
#میثم، پرستویِ عاشقی که هیچ چیز جلودارِ پروازش نبود حتی شیرینیِ تولدِ تنها دخترش!
دختران باباییاند اما سهمِ #حلما سنگِ مزاریست که میان او و بابا فاصله انداخته است و این بین، همسری که زینبگونه #صبر را پیشه کرده است
میثم قبل از پرواز، هردو را به #حضرت_عقیله سپرده و خودش میانِ آسمان نظاره گرِ آنهاست و کنارشان نفس میکشد، بودنش حس میشود. حضور میثم در رگهای زندگی جاریست
🍃عشق به زندگی، به همسر و فرزند چیزِ کمی نیست اما توانِ مقابله با اراده میثم را نداشت، او برای آسمان بود و سکویِ پروازش، حلب
انسانها به خواستگاهشان باز میگردند و میثم به #آسمان.
#سالروز_شهادت ۱۰/اردیبهشت/۱۳۹۳
#شهیدانه
#روزهای_فرد
#ادمین_شهیدانه
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
✨﷽✨
🌼بهترین اعمال در شب قدر
✍ از حضرت موسی (ع) به نقل از پیامبر اکرم (ص) روایت شده:
حضرت موسی (ع) عرضه داشت: خدایا! قرب و نزدیکی به شما را می خواهم. خداوند فرمود: کسی به من نزدیک می شود که شب قدر بیدار باشد. عرض کرد: خدایا! رحمتت را خواهانم. فرمود: رحمتم شامل کسی می شود که در شب قدر به فقرا و درماندگان ترحّم کند. عرض کرد: خدایا! گذشتن از [پل] صراط را می خواهم.فرمود: عبور از صراط برای کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد.
عرض کرد: خدایا! از درختان و میوه های بهشت می خواهم.فرمود: آن هم به کسی می رسد که شب قدر تسبیحی بگوید. عرض کرد: خدایا! نجات را خواهانم. فرمود: [منظورت] نجات از آتش جهنّم است؟ عرض کرد: بله. فرمود: این [نجات] برای کسی است که در شب قدر استغفار کند.
💥عرض کرد: خدایا! رضایت را طالبم. فرمود: رضایت من برای کسی که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند متحقق می شود.
📚 وسائل الشیعه، ج۸،ص۲۰
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیک الفرج ]
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🔻 رهبر انقلاب روز یکشنبه با مردم سخن خواهند گفت
🔹 حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) ساعت ۱۸ روز یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ به صورت زنده از طریق شبکه های رسانه ملی با مردم سخن خواهند گفت.
🔹 سخنرانی معظم له همزمان از شبکه یک سیما، شبکه خبر و رادیو سراسری پخش خواهد شد.
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دیدن این فیلم برای ظریف،آشنا، لیلاز ...و داعشیهای وطنی، سلبریتیها و همه فریب خوردگان ضروری است.
🚨روایت تکان دهنده شهید سلیمانی از جنایت های عجیب داعش در عراق و سوریه..
🔺من دیدم کودکی را در همین دیاله سر بریدند.. روی آتش پختند و لای پلو گذاشتند و برای مادرش فرستادند! دو هزار زن جوان ایزدی را بین خودشان فروختند و دست به دست کردند. از طفل سوال میکردند سرت را ببریم یا با تیر تو را بکشیم؟
🌺سلام خدا بر روح پاک شهید سردار سلیمانی نماد غیرت و عزت ایران و اسلام. سلام بر تو ای دلاور مرد قهرمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سردار سلیمانی کسی که آمریکا را به زانو درآورد
خلاصه ای از فعالیت های شهید حاج قاسم سلیمانی مرد میدان از زبان رهبر انقلاب
پ؛ن؛با این وجود بعید نیست که در اصل لیبرال های داخلی گرای ترور را دادن!چون داخلی ها بیشتر از خود امریکا به فکر منافع آمریکا هستن!نمونه ان را در برجام،سند ۲۰۳۰،FATF ...شاهدش هستیم..
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌷مهدی شناسی ۳۴🌷 🔷وقتی پرده می گذاریم،یعنی رابطه ی چندان خوبی با نور مستقیم خورشید نداریم؛چون محدود
🌷مهدی شناسی ۳۵🌷
◀️از فواید امام که مورد استفاده ی عموم قرار می گیرد عبارت است از فواید معنوی برای کل موجودات.
◀️از دیگر فواید وجود امام فواید معنوی خاص برای اهل اسلام و تشیع است.
◀️تربیت ها،نظارت ها و امدادهایی که بخواهیم و نخواهیم،لطف و کمالات امام آن را در زندگی ما جاری می کند.
◀️فضل و رحمت امام چنان است که ما هر قدر هم پرده و مانع بر وجودش بیندازیم،او سعی می کند روزنه ای ایجاد کند تا نور عنایت و تفضل خود را به ما برساند...
◀️امام مهدی عليه السلام باب الله هستند.همان که خداوند فرموده:
"...واتوالبیوت من ابوابها..."
🔶پس هر قدر مردم نماز بخوانند،عبادت کنند،قرآن بخوانند و...،تا از بابش نیایند،مقبول نخواهد بود.
🔶امام صادق علیه السلام می فرمایند:"به راستی مطلب این است که هر که از در به خانه در آید،هدایت شود و هر که از در به سوی دیگر گراید،به راه نیستی رود.
#مهدی_شناسی
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝افضل اعمال شبهای قدر🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🌙مردم در خواب شبند
و خورشید در فکر طلوع
🌤گرچه خورشید هدایت وامامت حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه پس از آنکه کره زمین (یعنی مردم آن) از او روی گرداند، او هم از آنان موقتاً رخ پنهان کرد و گذاشت تا یک دور این کرهٔ خاکی در اعماق شب تیرهٔ ظلم وفساد بچرخد و زشتی هواهای نفسانی و حیلههای شیطانی را در هزاران جنگ و فساد و خونریزی خصوصاً در جنگهای جهانی اول و دوم و بمبارانهای اتمی و و.....مشاهده نماید و ببیند دزدان وجنایتکاران و شیاطین چگونه از تاریکیِ شب غیبت استفاده کرده و زندگی بشر را فاسد می نمایند. ولی هر چه باشد این کره خاکی از تاریکی شب خسته خواهد شد، از فساد و پلیدی روی خواهد گرداند و خواب شبش پایان خواهد یافت.
🌙آری «مردم در خواب شبند و خورشید در فکر طلوع»
💫سالها و قرنها جامعه بشری بدون امام زمان و بدون نور عدالت و محبتش به سختی نفس کشید ولی خورشید مهربان با جاذبهٔ خود حرکت افکار و دلهای مردم را به سوی خود می چرخاند تا مجدداً برای آنان طلوع نماید و نور «علم» و حرارت «تقوا و پاکی»را به آنان برساند و دلهای مرده را زنده و حیوان سیرتان را انسان وغدههای سرطانی را بسوزاند.⚡️
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🏝#عواملتنهاییولیخدا🏝 (۴)
⚠️ چرا ولی خدا تنهاست؟
🔸اجتناب اولیای الهی از فریب و تزویر:
📝 از دیگر عوامل تنهایی اولیای خدا این است که آنها حاضر نیستند با حیله و تزویر، مردم را به سوی خود جذب کنند و به هدف برسانند.
✨ بلکه میخواهند مردم از سر بصیرت و آگاهی وفهم و به سوی خدا بیایند؛ چون تنها طریق صحیح به سمت خدای متعال این مسیر است.
همچنان که قرآن کریم می فرماید؛« وَ هَدَیناهُ النَّجْدَیْن».
✨ مدیریت و رهبری انبیا به نحوی است که حق و باطل را آشکار میکند تا وقتی مردم میخواهند تصمیم بگیرند، با بصیرت و آگاهی تصمیم بگیرند.
✨ با توجه به هدف انبیاء نباید مردم به قیمت تبلیغات دروغ، هدایت شوند.
✨ سیدالشهدا علیه السلام در حرکت خود، با وعده ی رسیدن به قدرت و غنائم و ... مردم را جمع نکردند؛ برعکس؛ در بین راه، بارها هشدار دادند که پایان این راهِ مخاطرهآمیز، حکومت و قدرت نیست، بلکه پایان شهادت است.
✨ لذا فرمودند:« هرکس که میخواهد برگردد»
✨ این هم یکی از علل تنهایی سید الشهدا علیه السلام و اساساً یکی از مشکلات پیش روی حکومت دینی است.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
💠 اهمیت شب قدر👇
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
♦️ فاطمه (سلام الله علیها) نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شبهای_قدر به خواب رود به آنان غذای کم می داد و از روز قبل برای احیای #شب_قدر آماده می شد و می فرمود: محروم کسی است که از برکات این شب محروم باشد.
📚 دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۸۲
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
920506-Panahian-M-Imamsadeq-TanhaMasir-18-48k.mp3
17.45M
💠سلسله مباحث سخنرانی
#استاد_پناهیان
با موضوع #تنها_مسیر
◇پارت ۱
[[جلسه هجدهم ]]
#پیشنهاد_دانلود
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#ادمین_بانو
🏝برای درک بهتر شبهای قدر با دقت مطالعه فرمایید🏝
💠💠 یادمان باشد...(۲)💠💠
♦️در عالم تکوین فرقی نمیکند متوجه باشید یا نه، اتفاق می افتد. آدم، چه خواب باشد چه بیدار در آب که بیفتد خیس می شود.
♦️اما در عالم تشریع این طور نیست، انسان به اندازه ای که #متوجه و #متذکر هست و خودش میخواهد، حتی عقلش میرسد و میفهمد و معرفتش هست، طالبش و راغبش هست، آن قدر بهره می برد.
♦️لذا در ساحت مقدس سیدالشهداء صلوات الله علیه در کربلا هم شمر بود هم زهیر. این یکی ایشان را می خواسته، آن یکی نمی خواسته؛ یکی طالب بوده، یکی نبوده. یکی توجه به ساحت مقدس ایشان داشته، یکی دیگر نداشته.
♦️به همین دلیل است که در شب قدر که «خیر من الف شهر»، «تنزل الملائکه و الروح»، همه این برکات عجیب و غریب هست اما چه کسی بهره میبرد؟
♦️آن کسی که حواسش جمع است. این حواس جمعی را انسان سعی می کند با اعمال و آدابی که فرموده اند در خودش ایجاد کند.
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🏴🏝#دمِافطاری🏝🏴
انَا وَ عَلِیُّ اَبَوَا هَذِهِ الاُمَّه ...
فرموده بود:
من و علی بابای این امّتیم .
باباها ؛
بچه هایِ خوبشان را
یک جور دوست دارند
و بچه هایِ بدشان را
جور دیگر...
هر که هستیم
با هر سابقه
و پرونده ای ...
امشب پناه ببریم
به نگاهِ مولا
علی علیه السلام ...
مولایِ دردمندان
دست رد به سینه
هیچ مسکین و گدایی نزدند ...
دریاب مرا حضرت پدر
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#التماسدعایفرج
#ماراازدعایخیرخودمحرومنفرمایید.
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_41
- اختیار داری پسرم این چه حرفیه، خیلی خوش تشریف آوردین
صدای آرام و دلنشینی داشت، به سمت گیسوسر چرخاند ، چشمانش به زمین دوخته شده بودند، سلام آرامی گفت و بدون هیچ حرف اضافه ای به همراه
سبحان به مهمانخانه رفت گیتی آرام شانه اش را به شانه ی گیسو زد تا او را متوجه خود سازد، گیسو به سمتش چرخید تا دلیل این کارش را بفهمد. صدایش را شنید: - چقدر آفا و سربزیر بود ، چقدر خانواده ی خوب و خون گرمی هستن
لبخند کجی زدو در دل گفت: (حالا اگه نیاز اینجا بود میگفت پسره چقدر شل و وارفته است مثل شیر برنج می مونه)
اما خودش هم با گیتی هم عقیده بود.
جمعشان حسابی گرم شده بود. این خانواده آنقدر خون گرم بودند که انگار سالهاست همدیگر را میشناختند، اما در این میان تمام حواس گیسو به آذین
بود، همان پسری که روی مبل تک نفره ی روبه رویش نشسته بود، آرام و بی حرف تا کسی سوال نمیپرسید، پاسخ نمیداد و صدایش شنیده نمیشد، آرام
ترین پسری که تا بحال در عمر خود دیده بود، برادرش سبحان بود و بس، اصلا فکرش را نمیکرد از سبحان آرام تر هم وجود داشته باشد. شخصیت این پسر
بدجوری گیسو را درگیر خود کرده بود از طرفی هم اصلا خوشش نمی آمدیک پسر تا این حد آرام و گوشه گیر باشد. ناگهان آذین و کوروش را در ذهنش
مقایسه کرد، نه به کوروش که از آن طرف بام افتاده نه به آذین که از این طرف افتاده، به قول نیاز رفتار جفتشان روی مخ بود. آرامش بیش از حد آذین گیسو را عصبی کرده بود طوری که پای چپش را تکان میداد و لب پایینش را با دندان به بازی گرفته بود. عادتش بود هرگاه
عصبی و ناآرام میشد ، ناخودآگاه این حرکات را انجام میداد....با صدای فاطمه خانم همان زن چادری و مهربان سر چرخاند و به او نگاه کرد. - خب گیسو جان ،چندسالته دخترم؟! دانشجو هستی؟۱
گیسو لبخندی زد و پاسخ فاطمه خانم را داد.
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_42
بیست و دو سالمه، نه دانشجو نیستم راستش علاقه ی چندانی به درس ندارم، فوق دیپلمم رو که گرفتم دیگه ادامه ندادم
- بسیار عالی..همه که نباید درس بخونن و مدرک بگیرن، امیدوارم همیشه و در همه حال موفق باشی دخترم، اتفاقا آذین من هم علاقه ای به درس
نداشت، عاشق کار پدرش بود، علاقه ی زیادی به فرش و هرچیزی که به فرش مربوط میشه داره، اما خب بخاطر اصرار های پدرش لیسانس حقوقش رو
گرفت، ولی دیگه ادامه نداد، الان همپای پدرش کار میکنه اون هم با علاقه اما آرمین من برعکس آذین عاشق درس
آذین باشنیدن اسم خودش از زبان مادرش ،سرش را ناگهان بلند کرد و با گیسو چشم در چشم شده برای لحظه ای نه چندان طولانی بهم خیره بودند که
اینبار آذین نگاه دزدید و به زمین چشم دوخت..
دور میز غذاخوری انتهای سالن پذیرایی نشسته و مشغول بودند، حق با گیسو بود از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میشد روی میز دید. عجیب بود که
معصومه خانم، چطور یک تنه وبه تنهایی انواع و اقسام غذاها را آماده کرده بود. گرچه ،در طول سی سال زندگی با حاج رضا و رفت و آمدهای خاندان
سماوات ، دیگر برایش عادی بود ، آب دیده شده بود... امشب هم سنگ تمام گذاشت... انگار میخواست هنر آشپز بودنش را به رخ مهمانانش بکشد گیسو و آذين مقابل هم نشسته بودند، گیسو تمام حرکات این جوان را زیر نظر داشت ،از او بعید بود این کارها اما حسی نامعلوم قلقلکش میداد، آذین ارام و
شمرده غذا میخورد ، در تمام مدت هم سربزیر بود و با کسی کاری نداشت بجز بشقاب غذایش
اما برعکس آذین، این دخترک چموش حواسش به همه جا و همه چیز بود الا بشقاب غذایش درست نقطه ی مقابل هم بودند این دو نفر.. ناگهان فکری از ذهن گیسو گذر کرد، لبخند موذیانه ای مهمان لبانش شد، بدش نمی آمد مثل سابق، حس شیطنت دخترانه اش بیدار شود. چند سالی
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_43
میشد که تقریبا گوشه گیر و آرام شده بود..
دستش را جلو برد و نمکدان را از وسط میز برداشت کمی نمک روی غذایش ریخت ، | نمکدان را دقیقا روبه روی آذین گذاشت. چند دقیقه ای گذشت تا
اینکه بالاخره آذین دستش را جلو بردو نمکدان را برداشت... لبخند خبیثانه ای رو لبهای گیسو نشست، منتظر به دستهای آذین چشم دوخته بود. به
محض اینکه نمکدان را به قصد پاشیدن نمک روی غذایش کج کرد.....لبخند گیسو پررنگ تر شد..
کج گردنش همانا و باز شدن در نمکدان و خالی شدن تمام نمک ها روی غذایش همانا
همه سکوت کرده بودند و به آذین نگاه میکردند، بجز گیسوکه سر به زیر انداخته بود و ریز ریز میخندید ، سربلند کرد و نگاهش به نگاه آذین گره خورد،
خنده اش را فرو خورد از نگاه سرد و یخی آذین به خود لرزید. پس فهمید که گیسو از قصدسر نمکدان را شل کرده.
سر به زیر انداخت ، صدای مادرش را شنید که رو به آذین گفت:
- ای وای چرا همچین شد ، من سر نمکدون رو سفت میکردم ماهمیشه.... پسرم بشقاب تو بده برات عوضش کنم....
آذين نگاهش را از روی گیسو برداشت و گفت :
نه ممنون سیر شدم دیگه احتیاجی نیست
| - وا پسرم تعارف میکنی؟ تو که چیزی نخوردی.
نه تعارف نمیکنم حاج خانم ، واقعا سیر شدم ، سفرتون همیشه پربرکت باشه.
گیسو کمی عذاب وجدان گرفته بود، انتظار این برخورد را از آذین نداشت ، خیال میکرد وقتی بفهمد که کار گیسوست ، کمی عصبانی شود و به جوش و
خروش بیفتد اما انگار نه انگار این دیگر چه موجود ناشناخته ای بود.
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_44
بعداز صرف شام،همگی دور هم جمع بودند، اما گیسو در اشپزخانه مشغول چای دم کردن بود، حرصی که سر میز شام خورده بود و هنوز آثارش هویدا بود در حال خودش بود، اولین فنجان چای و دارچین را در سینی گذاشت و میخواست باقی فنجان هارا پر کند که فاطمه خانم وارد شد، نایلونی از دارو
دستش بود روبه گیسو گفت: - - عزیزم لطف میکنی ، یه لیوان آب بهم بدی داروهام رو بخورم ؟
گیسو دست از کار کشید و به سمت یخچال رفت لیوان را پرآب کرد و به دستش داد
- بفرمایید
- - دستت درد نکنه دخترم.یوی دارچین میاد؛ شما تو چاییتون دارچین میریزین؟؟
بله!!!چطور مگه ؟ دوست ندارین؟۱
فاطمه خانم لبخندی زد و گفت:
- چرا عزیزم ، اما آذین به بوی دارچین حساسیت داره حالش بد میشه و میشه توی چای امشب دارچین نریزی ؟!! |
باز همان لبخند خبیثانه مهمان لبهایش شد، فکری در سرش جرقه زد روبه فاطمه خانم
چشم، حتما اصلا خودش هم نمیدانست چرا أذين آزاری را شروع کرده است. این پسر که کاری به کارش نداشت. از وقتی پا به عمارت گذاشته سربه زیر و آرام گوشه
ای نشسته و بجز سبحان با کسی هم صحبت نمیشود....دوست داشت به جای آذین این بلاها را سر کوروش می آورد اما این عقده بر دلش مانده بود
کوروش زرنگ تر از این حرف ها بود، فوری دستش را میخواند و همان بلا را سر گیسو می
آوردند.
فنجان هارا درون سینی چید، فنجان اخری را کنار دست سمت چپش گذاشت ، دقيقا انتهایی ترین قسمت سینی نقره ای رنگ، فنجانی که برای آذین و
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_45
عملی کردن نقشه اش اماده کرده بود.
وارد مهمانخانه شد یکی یکی چای ها را تعارف میکرد.. به آذین رسید، همه چی همانطور که پیش بینی کرده بود ، پیش رفت آذین بدون اینکه سربلند کند ، دستش را بالا گرفت و فنجان را برداشت و روی میز عسلی روبه رویش گذاشت و از گیسو تشکر کرد...
گیسو با لبی خندان نشست همان جای قبلی دقیقا روبه روی آذین چند دقیقه ای گذشت، آذین با موبایلش ور میرفت و به فنجانش حتی نگاه هم
نمیکرد، گیسو دیگر داشت ناامید میشد که آذین دستش را جلو بردو فنجان را برداشت ،چند لحظه ی کوتاه فنجان را در دستش نگه داشت و بعد از آن به
البهایش نزدیک کرد. آن طرف هم گیسو با ذوق و اشتیاق خاصی ریز ریز حرکاتش را زیر نظر داشت.
به محض اینکه فنجان چای را به لبهایش نزدیک کرد بوی تند دارچین در بینی اش پیچید فنجان را از خود دور کرد و دستش را روی دهانش
گذاشت ، بدون فوت وقت چای را روی میز گذاشت و با دو خود را به بیرون عمارت رساند... انقدر سریع این کارها را انجام داده بود متوجه تعجب سایر افراد حاضر نشد، فقط میخواست هر چه سریع تر از شر بویی که به شدت از آن
متنفر بود، خلاص شود
سبحان بلند شد و به سمت آذین رفت و از کنار گیسو که رد میشد نگاهی همراه با اخم به او انداخت، انگار فهمیده بود که این آتش ها از گور چه کسی بلند
شده ، خواهر تخس و شیطانش را میشناخت از این بلاها کم برسرش نیاورده بود، فقط تعجبش از این بود که چرا آذین؟! این آذین بیچاره که کاری به
کارش نداشت...
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
4_5908755816718010037.mp3
899.4K
#ایده_معنوی
🎵برای پیمودن راه صدساله در یک شب آمادهای؟
#شب_قدر
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝