#صبحتبخیرمولایمن
دنیای ما دیگر
چیز با ارزشی ندارد
برای امید داشتن...
که صبح ها به امیدش برخیزی ...
من تنها
به امید سلام به شما
هر روز صبح
چشم باز می کنم...
السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#خصوصیات_یاوران_ظهور بخش سی و پنجم 🔻(موانع و پابندهای یاوری امام زمان) 👈 همسر ✔️ نوع محبت انسان
#خصوصیات_یاوران_ظهور
بخش سی و ششم
🔻(موانع و پابندهای یاوری امام زمان)
👈 اصل و نصب
✔️برخی افراد وابستگی زیادی به اصل و نصب و اجداد و فامیل خویش دارند. اصالت خانوادگی و منتسب بودن به یک فامیل خاص برایشان ملاک و مهم است.
مثلا موقع ازدواج به اصل و نسب طرف مقابل بیشتر توجه دارند تا تقوی و دین داری او. از طرفی آداب و رسوم و شیوه فامیلی برایشان اهمیت فوق العاده ای دارد، به طوری که عملا از آن تخطی نمی کنند، حتی اگر خلاف صراط مستقیم باشد.
لذا این مورد نیز می تواند پابندی برای یاوری امام زمان علیه السلام محسوب شود.
◀️ ادامه دارد.....
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#خطبه_فدکیه قسمت 6 🌻وَ اَشْهَدُ اَنَّ أَبِى مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُه
#خطبه_فدکیه قسمت 7
✨اِبْتَعَثَهُ اللّهُ اِتْماماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِيمَةً عَلىٰ اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادِيرِ حَتْمِهِ.
فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فى اَدْيانِها، عُكَّفاً عَلىٰ نِيرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْكِرَةً لِلّهِ مَعَ عِرْفانِها.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✨خداوند او را بر انگيخت تا فرمانش را اتمام، حكمش را امضاء و تقدير حتمی اش را اجرا فرمايد.
آنگاه رسول خدا امتها را در اديان خود پراكنده ديد؛ و دید كه گرد آتش [شرك خود] میچرخند و بتها را میپرستند و با وجود معرفت [فطرى]، خدا را انكار مىكنند.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
#Fadak_Sermon(7)
✨And His comprehension of all that was to happen,
Raised him, (Mohammad), in order to fulfill His plan, with a resolution to achieve what He commanded, and to enforce what He ordained as inevitable.
Mohammad, bless be upon him and his Descendants, saw various people divided into sects of various religions,
Secluded around their sacred fires,
Worshipping their idols,
Denying Allah, despite the wish to worship Allah being built within their soul when born.
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_هفتم 🔴 ادامه شیوه های #ام
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_بیست_و_هشتم
🔴ادامه شیوه های #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر (قسمت پنجم)
3⃣1⃣. شیوه درخواست عمومی 👥👥
🔹این روش بیشتر برای #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر مسئولین صورت میگیره👨✈️
4⃣1⃣. شیوه ایجاد موج رسانهای🔊 🌊
🔹 برای مثال 👇👇
✔تعداد زیادی از مومنین زنگ بزنن و بابت پخش یک برنامه در صدا و سیما تشکر کنن
✔ یا از پخش بعضی از برنامه ها انتقاد کنند📞
✔ یا با گذاشتن یه پیام فضای مجازی این کار رو انجام بدن 📱
5⃣1⃣. شیوه عدم حضور❌
🔹یعنی مجلسی که در آن گناه انجام می شود رو ترک کنیم
🔺البته باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که اگه حضور ما باعث از بین رفتن گناه یا کمتر شدن گناه بشه باید اونجا حضور داشته باشیم و ترک اون مجلس جایز نیست ❌❌
✅بنابراین باید این نکته رو در نظر بگیریم که اگه حضور ما تاثیری نداشت و به حرفهای ما هیچ توجهی نشد بعد از آن مجلس رو ترک کنیم😊
این پیام رو منتشر کنید...🌹
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_بیست_و_نهم
🔴ادامه شیوه های #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر ( بخش هفتم )
6⃣1⃣. شیوه کم محلی😒
🔹 یعنی در حدی با گناهکار رفتار کنیم که متوجه کار زشت خود بشه
7⃣1⃣. ضررهای علمی و پزشکی اون گناه رو برای گناهکار توضیح بدیم👨⚕💉
8⃣1⃣. شیوه تماس ناشناس📞🤔🤫
🔹 یعنی ما به یکی از آشناهامون که مورد اعتماده بگیم که به صورت ناشناس زنگ بزنه و به او #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر بکنه😎
ابن پیام را منتشر کنید...🌹
#تلنگر⚠️❌
اصل میدی؟
✍آغاز یک گناه بزرگ😔❌
🍃شاید فکر میکنی سرگرمی است..❌
و شاید حوصله ات سر رفته هست ،تنهایی احساس تنهایی میکنی...
ای جوان به گوش باش ❌
ای جوان مراقب باش❌
که شیطان بر تو دام نهاده است ❌...😔
✍متاسفانه در فضای مجازی پر از گروهایی است ،که جز آشنا شدن های
خلاف شرع و شکستن دل مهدی فاطمه چیز دیگری 👈 هدف نیست❌
🌱ای جوان مگر اصل تو مسلمان بودنت نیست❗️
مگرررررر اسلام دین پاک ات نیست❗️
پیامبرت حضرت محمد نیستتت❗️
مگرر امام غریب و مظلومت مهدی فاطمه نیست❗️ 😔😔😔
❌وای بر روزی که در روز قیامت پیامبرت بگوید ،تو از امت من نیستی⁉️
چه جوابی داری بدهی؟؟❓⁉️
✅پس به خاطر دل مهدی فاطمه و پیامبرت این گفتگوی شیطانی را اغاز نکن
[ اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفَرَج]
✍ #تمثیلات_نمازی
✈️ نماز و #هواپیما
📝در احاديث، از نماز به عنوان «#معراج_مؤمن» ياد شده است. ليكن اين عروج و پرواز، نه در فضاى باز آسمان، بلكه در فضاى معنويت بندگى است و براى رسيدن به «قرب پروردگار» است، نه اوج گرفتن تا چند هزار پا در ارتفاع.
🔷در يك مقايسه، مىتوان #طيران_معنوى و عروج عرفانى يك نمازگزار را با يك #خلبان و پرواز او با هواپيما در آسمان، مقايسه كرد، با تفاوت هايى كه در اين دو پرواز وجود دارد:
1⃣ بيشترين نيرو و فشار، هنگام كنده شدن هواپيما از #زمين است، در عبادت و نماز هم، بيشترين سختى و فشار، غلبه بر #هواى_نفس و شروع به عبادت است.
2⃣اهميّت هر پرواز، به #فرود_سالم و بدون خطر، هواپيماست. شروع عبادت هم، وقتى ارزش دارد كه پايان آن سالم و بدون آفتِ عُجب و غرور، و بدون ضايعۀ «#حبط_اعمال» باشد.
3⃣هواپيما، براى سوخت خود، نياز به #بنزين خالص ويژه دارد. معراج روحى نمازگزار هم، محتاج توجّه خالص و نفى همۀ عبوديّتهاست. كه با بالا بردن دست تا بيخ گوش، و نفى و «لا لبيك» گفتن به غير خدا، #خلوص_نيّت بدست مىآيد.
4⃣ براى پرواز، خلبان بايد از سلامت كامل برخوردار باشد، در نماز و بار يافتن به محضر خداوند نيز، «#قلب_سليم» لازم است «اِلاّ مَنْ اتَى اللّه بِقَلْبٍ سَليمٍ»
5⃣پرواز هواپيما، با دو بال است، و با يك بال طيرانى صورت نمىگيرد. در نماز هم، همراه با ارتباط با خدا، ارتباط سالم با مردم لازم است و در كنار اداى «حق الله» بايد «حق الناس» را هم ادا كرد. قرآن همراه با «#يُقيمونَ_الصَّلوةَ» ، معمولاً «يُؤتُونَ_الزكوةَ» را هم دارد.
کانال #نماز_خوب
⭕️ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#لذت_بندگی ۳۲
#ترک_گناه ۳۲
#مبارزه_بانفس ۱۹
#بچه_مثبت ۱
🌷 بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🔹عرض کردیم که ما باید با هوای نفسمون یه مبارزه ی دائمی داشته باشیم.
🔶ممکنه بعضی ها تصور نادرستی از مبارزه با نفس داشته باشن و فکر کنن که مبارزه با نفس یعنی آدم هیچی نگه!
یا آدم همیشه لبخند بزنه!
⛔️⛔️⛔️
نه اینطور نیست.
گاهی وقتا مبارزه با نفس یعنی هیچی نگیم. گاهی وقتا باید چیز بگیم!😊
🔷مثلا یه موقعی مادر انسان یه حرفيو ميزنه که ازنظر شما خوب نيست، یا یه آدم احمقی یه اذیتی میکنه از سر جهالت
خب اینجا باید سکوت کرد. هوای نفس میگه جوابش رو بده و یه دو تا چیزم تو بهش بگو!
😦😦
👈اما عقل میگه نه. احترام مادرت
رو حفظ کن. خدا که میگه به پدر و
مادر احترام بذار و مهربانی کن
"فقط مال زمانی نیست که اونا آدم
خوبی باشن". چه خوب باشن و چه
بد تو باید باهاشون خوب برخورد
کنی.
✅✅✅
💠یا برخی ظلم های بعضی مسئولین رو میبینی. اینجا نباید سکوت کنی. باید مطالبه کنی. حق نداری هیچ نگی.⛔️
🌀یه جایی توی یه صف یه نفر بی نوبتی میکنه. باهاش برخورد کن.
❌
🔆یه جایی یه نفر داره غیبت میکنه. بهش تذکر بده! حق نداری اینجا سکوت کنی.
⛔️
✔️میخوای یه کاری برای یه نفر کنی، هوای نفس میگه بی خیال. وظیفه تو که نیست.
اما تو انجام بده. هر جایی که دستت میرسه کمکی بکنی دریغ نکن. البته بازم حساب شده.
🔴خشم نسبت به صهیونیست ها و دشمنان خدا رو در دل داشته باش. برای مقابله با اونها کم نذار.
🔵اجازه نده که هوای نفست از تو یه بچه مثبت به دردنخور بسازه.
مذهبی باش اما درست....
✅
چرا مذهبی های ما معمولا جذابیت چندانی برای نسل جوان ندارن؟
🔴چون سعی دارن بچه مثبت باشن. همش مهربون و شل و ول! این فایده نداره
🔴این برای نسل جوان امروز جذابیتی نداره.
👈این طور دینداری کردن حال آدمو بهم میزنه.
✔️درست دینداری کن. اون طوری که اهل بیت میخوان.
هر چیزی به جای خودش...
بچه مثبت نباش.
#صلوات
کانال #نماز_خوب
⭕️ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
✨﷽✨
🔔 حکایتی زیبا از مرحوم راشد
✍خطیبِ دانشمند و مصلحِ بیدار، مرحوم استاد حاج شیخ حسینعلی راشد - صاحب کتاب ماندگار فضیلتهای فراموششده - در شرح حال خودنوشتشان حکایت لطیف و عبرتآموزی آوردهاند که به جهت احیای یاد آن مرد غریب و مظلوم، نقل میشود؛ مرقوم فرمودهاند: «از خاطرههای دورهٔ جوانیم، یکی این است که سالی بر سر موضوعی کوچک از پدرم قهر کردم و بیخداحافظی به مشهد رفتم.
چون به مشهد رسیدم، از کردهٔ خود سخت پشیمان گشتم و دریافتم که در میان صدها میلیون افراد انسانی که در روی زمیناند، و در سینهٔ هریک دلی میطپد، فقط دو دل هست که برای من میطپد و آن دو دل پدر و مادر من است و من قدر این دو دل را نشناختم و حرمت آنها را رعایت نکردم. خود را در همهٔ جهان بیکس و بیتکیهگاه میدیدم؛ زیرا از آنها که کس و تکیهگاهم بودند، به قهر جدا گشته بودم. میاندیشیدم که نامهای بنویسم و پوزش بخواهم، امّا میترسیدم که خفیف گردم یا جواب نامهام را ندهند یا بگویند دیدی اعتنایت نکردند، خودت از درِ عذرخواهی بازگشتی!
سرانجام به خود جرأت دادم و نامهای مبنی بر اعتراف به تقصیر و طلب عفو نوشتم و به پست دادم. در این بیم و امید بودم که جواب چه خواهد بود که دیدم زودتر از موعد معمول، پاسخ مشروحی از پدرم رسید، مبنی بر منتهای لطف و مرحمت و تحسین و تمجید، بدون یک کلمه توبیخ یا تخفیف.
نوشته بود: پس از رفتن نورچشمی، من و مادرت خیلی نگران بودیم که مبادا بر آن فرزند عزیز بد بگذرد، تا بحمدالله نامهات رسید و از دو جهت باعث مسرّت گشت: یکی باخبر گشتن از سلامتی آن نور چشمی، دیگر آنکه دانستیم آن نورچشم مکرّم در یاد پدر و مادر مهجور خود هست. آنگاه اظهار محبت فراوان کرده و نوشته بود هرچه لازم داری، از پول و اشیاء دیگر بنویس تا انشاءالله تدریجاً فرستاده شود و چیزهایی هم با مسافر فرستاده بود.
▫️ ... زمانه پندی آزادهوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است».
📚 با راستقامتان پهنهٔ اندرز: یادنامهٔ مرحوم راشد، ص ۱۵ .
✅کانال استاد قرائتی
💕💕💕
🌠☫﷽☫🌠
امام خامنه ای : 🕊بسیجی اصلاً احتیاجی به محافظه کاری ندارد ، و به دنبال از دست دادن چیزی نیست ، یک کارت عضویـت در بسیج دارد ، که آن هم سند شهـادتـش است…🌹
#هفته_بسیج_مبارکباد
💕💕💕
مظلوم تر از اون بسیجی که برای ایجاد امنیت و راحتی مردم تو سرما ، تو پمپ بنزین وایساده بود و دختره بهش میگفت: به شما حقوق و بنزین مفتی میدن که اینجا وایسادین و وقتی اخرشب رفت خونه خانوادش بهش گفتن مگه به تو حقوق میدن که این وقت شب اومدی خونه، نداریم....!
بسیجیای مخلَص هفتهتون مبارک :) ..!
💕💕💕
🍃#هرگز سختی های زندگی خود را برای دیگران تشریح نکنیم!
مفضل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود و فقر و تنگدستی، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی او را آزار می داد. در محضر امام صادق علیه السلام لب به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح کرد. "فلان مبلغ قرض دارم. فلان مشکل را دارم.. متحیرم چه کنم؟ و..." خلاصه در آخر کلام از امام صادق علیه السلام درخواست دعا کرد.
امام به کنیزش دستور داد یک کیسه اشرفی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند بعد این کیسه را در افطار مفضل قرارداد.
مفضل به امام عرض کرد: آقا..! مقصود ما از آنچه در حضور شما گفتم دعا بود! حضرت امام فرمودند: بسیار خوب! دعا هم می کنم اما این را بدان هرگز سختی های خود را برای مردم تشریح نکن. اولین اثرش این است که وانمود میشود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای، در نظرها کوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود.
📜کافی جلد 4 صفحه 21.
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_یکم یه حس خاصی بهم دست داد نمیدونم دلیلش چی بود.
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_دوم
_ مامان ، من دارم میرم
امیرعلی_ ببخشید بانو. میتونم بپرسم کجا تشریف میبرید؟ البته اگه فضولی نیستاااااا
_ اختیار دارید حاج آقا. دارم تشریف میبرم مسجد راز و نیاز کنم دعا کنم یه عقلی به تو بده .
وای کاش مسجدو نمیگفتم الان میفهمه مسخرش کردم ناراحت میشه یه وقت.
امیرعلی_ مچکرم خواهر. مارو هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید.
بله طبق معمول خان داداش ما از مسخره شدن توسط دیگران ناراحت نشد. اوووووف البته خوبه ها.
_ باشه. افتخار میدم که بدونی کجا تشریف میبرم . داریم با بر و بچ میریم دربند.
امیرعلی_ خواهری دربند محیطش خوب نیست به خصوص برای چندتا دختر تنها. کاش هماهنگ میکردی باهم میرفتیم یه سری.
_ امیر داداش اولا که ضد حال نزن. بعدشم دوستای من همه آشنان ؛ یاسی و شقایق و نجمه. الان بیا بریم.
امیرعلی_ الان که نمیتونم قرار دارم.
_ پس بابای
امیرعلی_ حانیه
_ تانیا هستم.
امیرعلی_ خواهری مواظب خودت باش.
این دل نگرانی های برادرانشو دوست داشتم ؛ اما ارزو به دلم موند یه بار تانیا صدام کنه. کلا تو فامیل همه حانیه صدام میکردن ، اسمی که ازش متنفر بودم....
#قسمت_بیست_و_دوم
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_سوم
سوار 206 نجمه شدم و به محض ورود صدای ضبط و زیاد کردم.
نجمه_ اهم اهم. فکر کنم آهنگ از من مهمتره نه؟
_ اوهوم. اوهوم. حالا سلامممم. خووووووووفی؟؟؟؟؟
نجمه_ تو آهنگتو گوش کن. بعدش هم اگه دوست داشتی بگو این چندوقته کدوم..... بودی نه یه زنگی نه پیامی نه خبری ؟ زود تند سریع بتعریف.
شروع کردم کل این دو سه هفته رو تعریف کردم البته به جز اون حس و حال و آرامش.
به محض تموم شدن حرفام رسیدیم دم خونه خاله اینا و یاسی سوار شد و نجمه دیگه فرصت اظهار نظر نکرد و بعد هم دو تا کوچه پایین تر خونه شقایق اینا. .
.
.
نجمه_ خوب نظرتون با قلیون چیه ؟
همزمان همه باهم
_ صددرصد
نجمه_ پس به سمت قهوه خونه
رفتیم بالا و تو یه قهوه خونه نشستیم. از شانس ما صاحب قهوه خونه از اون پسرای لات بود و تخت کناریمون هم 4 تا پسر اومدن نشستن. شاید دخترایی بودیم که اصلا دین و حجاب و اینجور چیزا برامون مهم نبود ولی فوق العاده از رابطه با جنس مخالف بیزار بودیم فقط من یه بار تجربش کردم و اون یه بار هم به بدترین شکل با احساساتم بازی شد......
با صدای صاحب قهوه خونه برگشتم طرفش.
صاحب قهوه خونه _ خوشگلا چی میل دارن؟
_ خوشگل که هستیم ولی به تو ربطی نداره.
یکی از چهار تا پسری که کنارمون بودن _ ای جانم نگاه کن خانمی چه نازیم داره.
روبه اون پسره گفتم _ شما یاد نگرفتی تو کار مردم دخالت نکنی؟
پسره_ ای جانم. خانم خوشگله بهت برخورد؟
_ خفه شو عوضی.
پسره_ جوووون
_ زهرمار
یکی دیگه از دوستاش_ نوش جونمون اگه با دست شما قرار باشه نوش بشه.
صاحب قهوه خونه_ اخ گفتی
_ خفه شین عوضیا.
پسره_ ای واااای خانمم عصبی شد.
اومدم جوابشو بدم که با صدای مردونه کسی پشت سرم........ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_سوم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_چهارم
اون آقا_ اونجا چه خبره؟
یه ابهتی داشت که قشنگ ترس رو تو چهره پسرا و صاحب قهوه خونه میشد به وضوح حس کرد ولی بلاخره... یکی از پسرا_ دنبال فضول میگردیم.
اون آقا_ عه؟ الان.بچه های گشت که بیان کمک همراهیتون میکنن که راحت فضول رو پیدا کنید.
با گفتن این حرف قیافه هاشون خنده دار شده بود شدید.
همون پسری که اول ازهمه تیکه انداخته بود _ داداش غلط کردیم به خدا دیگه تکرار نمیشه اصلا شکر خوردیم . مگه نه بچه ها؟
دوستاش سرشونو به نشانه مثبت با ترس تکون دادن.
بعد همون پسر خطاب به من گفت _ خواهر ما از شما عذر میخوایم.
و بعد خطاب به دوستاش _ بچه ها بدویید.
با شنیدن کلمه خواهر داشتم میترکیدم از خنده ولی ترسیدم بخندم .
تو تمام مدت حرفای اون پسره اون آقایی که الان تازه فرصت کردم تیپ و قیافش رو ببینم داشت با پوزخند نگاشون میکرد. کاملا مشخص بود که از اون بچه مذهبیاس ؛ ریش که به نظرم چهرشو جذاب تر کرده بود ، فقط از ریشاش و تسبیحی که بسته بود دور دستش میشد فهمید مذهبیه وگرنه مثله امیرعلی خیلی خوشتیپ بود چیزی که من تا حالا تو کمتر مرد مذهبی دیده بودم.
بعد از رفتن پسرا صاحب قهوه خونه هم با ترس دویید و رفت تو مغازه. پسره داشت از محوطه اونجا میرفت بیرون که ناخداگاه با عجز گفتم _ به خدا من نمیخواستم..... برگشت طرفم ، ولی تو چشمام نگاه کرد همون طور که سرش پایین بود گفت _ اگه نمیخواستید اینجوری نمیومدید.... با صدای مردی که گفت ( امیرحسین کجایی ) حرفش نیمه تموم موند و جواب داد_ اومدم.
و بعد بدون خداحافظی رفت.
برگشتم سمت بچه ها. حسابی ترسیده بودن. یاسمین داشت گریه میکرد و شقایق و نجمه هم دست همو گرفته بودن و داشتن میلرزیدن. با حرص نگاشون کردم
_چتونه؟
شقایق_ تانی میدونی اگه گشت میومد مارو میبرد مامان اینا میکشتنمون یا اگه پسرا بلایی سرمون میاوردن.
_ حالا که چیزی نشده. پاشین بریم.
و به دنبال این حرف کولم رو برداشتم و به سمت پایین راه افتادم بچه ها هم بدون هیچ حرفی دنبالم.
اعصابم حسابی خورد بود یعنی چی ؟ این پسره در مورد من چه فکری کرده بود؟ شاید حجابم درست نبود ولی دلم نمیخواست پسرای اطرافم بهم تیکه بندازن و هروقت هم که این اتفاق میوفتاد اعصابم خورد میشد و به همین خاطر کمتر پیش میومد تنها برم بیرون و بیشتر با عمو میرفتم که کسی کاری بهم نداشته باشه . ولی هعی الان که دیگه عمو نبود . کاش به حرف امیرعلی گوش داده بودم و نیمده بودم. دوباره یاد حرف پسره افتادم. یعنی ظاهر من انقدر غلط اندازه؟ شایدم واقعا همینطور باشه.....
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_چهارم
#ح_سادات_کاظمی
🔅 پیامبر رحمت صلى الله عليه و آله:
✍️ إذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُوا خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ.
🔴 هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نيكانشان دعا كنند امّا دعايشان مستجاب نشود.
📚 کافی(ط - الاسلامیه) ج2 ، ص374
🔸 بسیج در فرهنگ #انتظار
🔺#بسيج، به معنی حضور و #آمادگی در همان نقطه ای است که اسلام و قرآن و امام زمان أرواحنا فداه و اين انقلاب مقدّس به آن نيازمند است؛ لذا پيوند ميان بسيجيان عزيز و حضرت ولی عصر أرواحنا فداه مهدی موعود عزيز، يک #پيوند ناگسستنی و #هميشگی است.
#هفته_بسیج گرامی باد.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘