🌼سلامامامزمانم
ای عشقِ بینشان
ای ماهِ جمکران
عجل ظهورک
یا صاحبالزمان
🌼 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
🌼 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#سلام_امام_زمانم
#السلام_علیک_یا_اباصالح_المهدی_عج
💠خادم
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
#ادمین_بانو
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۹ آبان ۱۴۰۰
میلادی: Saturday - 20 November 2021
قمری: السبت، 14 ربيع ثاني 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹قیام مختار، 66ه-ق
📆 روزشمار:
▪️20 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️28 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️48 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️58 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️65 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
💠خادم
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
#ادمین_بانو
┄═❁🍃❈🌸﷽ﷻ🌸❈🍃❁═┄
😊🌹با عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران
😍نوبتی هم که باشه دیگه نوبت مسابقه هفتگی شده😊
عزیزان لطفا سولهارو با دقت بخونید و کاملا مختصر و مفید در قالب یک پیام برای بنده ارسال کنید
❗️ توجه❗️
🔷 شرط شرکت در مسابقه عضو بودن در کانال هست لطفا عزیزانی که خانوادگی در مسابقه شرکت میکنند پاسخها رو برای هم کپی نکنند که پذیرفته نمیشود.
⚜✨⚜هر شرکت کننده که پاسخ صحیح داد کد دریافت میکند لطفا بعد از دریافت کد هیچگونه پیامی برای بنده ارسال نکنید .
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
سوالات مسابقه هفتگی شماره ۱۱
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
۱-امام محمد باقر علیه السلام طبق کدام آیه ی قرآن از وجود اَجل قطعی و اجل موقوف نام برده است؟ هر دو اجل را تعریف کنید؟(#آثار_گناه )
الف)نام آیه؟
ب)اجل قطعی؟
ج ) اجل موقوف؟
۲-نام شش گناهی که امام سجاد علیه السلام فرمودند باعث شتاب در نابودی افراد میشود را نام ببرید؟ (#آثار_گناه)
۳-طبق آیه ی ۱۷ سوره آل عمران خصوصیات و ویژگی های افراد با تقوا را نام ببرید؟(#آیه_های_نور)
۴-رهبر عزیزمان هدف جنگ نرم و حساب شده ی آمریکا را چه نامید؟(#شب_نشینی_با_مقام_معظم_رهبری)
♦️♦️لطفا توجه کنید که مهلت ارسال پاسخهای صحیح تا پایان روز سهشنبه ۱۴۰۰/۹/۲ میباشد♦️♦️
🎲 و طبق قرار قبلمون به ازای هر ۱۰۰ نفر شرکت کننده ۴ برنده به قید قرعه انتخاب میشه
💰مبلغ هدیه به هر نفر ۲۵۰۰۰ تومان
😊لطفا برای ارسال پاسخها به آی دی بنده مراجعه کنید👇
🆔 @banooy_mohajer_62A62
🌸🌸🌸 جلسه بیستم 🌸🌸🌸
این جلسه میخوام از آثار وحشتناک بی احترامی به پدر مادر بگم
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
🍁پناه میبرم به خدا از گناهانی که در نابودی شتاب میکنند و ، مرگ ها را نزدیک میکنند ، خانه ها را بی خانمان میکنند
◀️که آنها قطع رحم
◀️آزردن پدر و مادر
◀️و دست کشیدن از نیکی و احسان است
با یه حکایت شروع میکنم
📜متوکل یکی از بدنام ترین و سیاه روترین خلفای عباسی است
این ملعون به شدت به سادات و فرزندان ابوطالب ظلم کرده
شخصی رو حاکم مکه و مدینه کرد و به او دستور داد تا میتوانی بر سادات سخت بگیر
◀️حاکم هم همین کار رو کرده بود و مردم رو از هر گونه تماس با سادات و کمک به اونها منع کرده بود.
کار تنگدستی زنهای علویه و سادات به جایی رسیده بود که چند نفر از اونها فقط یه لباس داشتن و برای نماز به نوبت اون لباس رو میپوشیدند تا بتونن نماز بخونن و تمام روز و شب رو در منزل می موندن😢
یا چند بار دستور تخریب حرم سید الشهداء علیه السلام رو داده بود
و هم چنین در مجالس عمومی به مولا امیرالمومنین و حضرت صدیقه علیها السلام دشنام میداد
خدا عذابش رو زیاد کنه😬
◀️منتصر فرزند متوکل بود که مقام ولیعهدی هم داشت ازین رفتار پدرش به شدت ناراحت بود ولی چاره ای جز سکوت نداشت
◀️ روزی در مجلس عمومی که سران مملکتی حضور داشتن متوکل نام امیر المومنین و حضرت زهرا رو میبره و طبق معمول جسارت میکنه
منتصر خیلی ناراحت میشه طوری که ناراحتی و غضب از چهره اش معلوم میشه
متوکل که متوجه میشه شعر بدی رو میخونه
غضب الفتی لابن عمه
راس الفتی فی حرامه
ترجمش نمیکنم که شرم آوره😔
منتصر که خیلی ناراحت بوده در جمع سران حکومت هم تحقیر میشه و کینه پدر رو به دل میگیره .نقشه قتل پدر رو میکشه.
◀️ با کسی مشورت میکنه
جواب میگیره :
پدرت به خاطر جسارتی که به اهل بیت کرده واجب القتل هست
ولی بدون که هر کس پدرش رو بکشه جوون مرگ میشه ،حتی اگه کشتن اون واجب باشه
◀️ منتصر میگه من تصمیمم رو گرفتم
هر چند عمرم کوتاه بشه
منتصر با هم دستی چند تا از غلامهای مورد اطمینانش نقشش رو عملی میکنه
◀️ یه شب که متوکل ملعون زیاد شراب خورده بود
رئیس تشریفات قصر وارد کاخ متوکل میشه و همه ندیمه ها رو خارج میکنه
فقط شخصی به اسم فتح بن خاقان که ملازم خلیفه بوده باقی می مونه
همین موقع غلامان منتصر با شمشیرهای آماده وارد میشن ، فتح که متوجه میشه برای حفاظت جان متوکل خودش رو روش میندازه
ولی غلامان لحظه ای هم امان نمیدن و هر دو در جا میکشن !
و همون شب منتصر به خلافت میرسه
◀️ محمد بن سهل نقل میکنه در ایام خلافت منتصر به فرش اتاقش دقت کردم
دیدم نقاشی هایی از پادشاهان و سلاطین روی فرش هست و چیزهایی به فارسی نوشته
چون من ( محمد بن سهل) فارسی بلد بودم اونها رو خوندم ، نوشته بود :
این صورت شیرویه قاتل پدرش خسرو پرویز است که شش ماه بیستر سلطنت نکرد!
این صورت یزید بن عبدالملک هست که پسر عموی خود ولید بن یزید رو به قتل رساند و مدت سلطنتش شش ماه طول کشید
محمد میگه رفتم و به خادمها گفتم این چه فرشیه؟!!
اونا گفتن خود منتصر دستور داده این فرش رو براش پهن کنیم!
▪️و اتفاقا مدت عمر منتصر هم شش ماه بعد از قتل پدرش بیشتر طول نکشید.
🔴یعنی قتل پدر و مادر و در رتبه پایین ترش بی احترامی و نافرمانی اونها اثر خودش رو داره
حتی اگه انسانهای گناهکار و پستی باشن
#آثار_گناه
#اثر_سوم
#کوتاهی_عمر
#پدر_مادر
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
❓ یکی از سوالهایی که زیاد پرسیده میشه اینه که آیا احترام به پدر و مادر در هر شرایطی لازمه ؟
حتی اگه اشتباه کنن ؟
✅ به طور کلی ما چند تا استثنا داریم
🌸برگردوندن امانت
🌸وفای به عهد
🌸احترام به پدر و مادر
این 👆👆سه هیچ استثنایی ندارن
🍃مثلا امام سجاد علیه السلام میفرماین:
اگه قاتل پدرم اون خنجری رو که باهاش پدرم رو شهید کرده به من امانت بده و قبول کنم
حتما در امانتم امین خواهم بود
🍃پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
🔸هر کس والدینش را بیازارد مرا آزرده
🔸 کسی که مرا بیازارد خدا را آزرده
🔸و کسی که خدا را بیازارد ملعون است
آزردن ها😭
یعنی همین که یه مقدار موجب رنجش اونا بشیم
یا روایت دیگه:👇
عاق والدین هر کاری میخواهد بکند!
او هرگز داخل بهشت نخواهد شد😱
✅این بحث عاق والدین و احترام به اونها خیلی دقیق و کاربردی هست
به عنوان نمونه ای
یا امیرالمومنین علیه السلام:
این روایت رو ببینین🔺🔻
هر کس به پدر و مادرش نگاه غضبانه بیندازد
در حالی که پدر و مادر در حقش ستم کرده باشن خدا نماز او را قبول نمیکند.🔴
👈دقت کردین؟
♦️پدر مادر ظلم کردن
دارن اشتباه میکنن
حرف غلط و زور میزنن
قدیمی فکر میکنن
تو عالم خودشون هستن
و .....
فرزند هم کاری نمیکنه
فقط بد نگاه میکنه
دیگه نمازش قبول نیست!!!😰😓
چه برسه به داد و بیداد
و توهین و ...❌
#آثار_گناه
#اثر_سوم
#کوتاهی_عمر
#پدر_مادر
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
هدایت شده از 『دژاوو 』
#بسج_پاره_تن_مردم_است
📣📣 #مسابقه_مسابقه 📣📣
🌷به مناسبت گرامیداشت هفته بسیج برگزار میگردد 🌷
🎁 همراه با جوایزارزنده:
۲۰ کارت هدیه به ارزش ۵۰۰ هزار ریال طبق قرعه کشی به افرادی که کل سوالات را پاسخ صحیح داده باشند.
📅 مهلت ارسال: ۵ آذر ماه ۱۴۰۰
🎈 ارسال پاسخها:
به صورت یک عدد ۱۵ رقمی به ترتیب از سمت چپ به راست (بطور مثال یک عدد ۱۵ رقمی )
🍃🌸 همراه با نام و نام خانوادگی، کد ملی و شماره همراه خود در پیام رسان ایتا به آیدی eitaa.com/goletaha1354
♨️ سوالات و پاسخ آنها را از فایل pdf که در کانال قرار میگیرد جست و جو کنید
🎉🎉زمان قرعه کشی : متقابلا اعلام میشود 🎊🎊
#حوزه_کوثر_اردستان
#ناحیه_مقاومت_اردستان
هدایت شده از 『دژاوو 』
Pasark_falafl_foros.pdf
3.86M
🇮🇷 فایل پی دی اف کتاب پسرک فلافل فروش جهت شرکت در #مسابقه
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
#هفته_بسیج
#حوزه_کوثر_اردستان
#ناحیه_مقاومت_اردستان
هدایت شده از 『دژاوو 』
سئوالات مسابقه
1⃣ - هادی در زیر پوستر هایی که چاپ میکرد چه می نوشت ؟
الف – گمنام
ب – جبهه فرهنگی ، علیه تهاجم فرهنگی گمنام
پ – جهاد ادامه دارد
ج – یازهرا (س)
2⃣ – نام مسجدی که پدر هادی در آن خادم بود چه نام داشت ؟
الف – مسجد فاطمیه
ب – مسجد امام کاظم (ع)
پ – مسجد موسی ابن جعفر
ج – مسجد چهارده معصوم
3⃣ – علت انتخاب اسم شهید ذوالفقاری چه بود؟
الف – مادرش در دوران بارداری خواب دیده بود
ب – مادر هادی نذر کرده بود که اگر فرزندش سالم به دنیا بیاید اسم او را هادی میگزارد.
پ – گزینه الف و ج
ج – زیرا او در روز شهادت امام محمدهادی به دنیا آمده بود
4⃣– نام فلافل فروشی که هادی در آن کار میکردچه نام داشت ؟
الف – پسرک فلافل فروش
ب – جوادین
پ – تند و تیز
ج – بچه های محله
5⃣ – در ایام فتنه ی 1388 هادی قبل از محل کار هر روز صبح به کجا می رفت ؟
الف – طراحی پوستر های تبلیغاتی
ب – مزار شهدا
پ – پایگاه بسیج
ج – با موتور خود در خیابان های اطراف دور میزد اگر در جایی شعاری علیه مسئولین روی دیوار می دید پاک میکرد
6⃣ – وقتی کسی از از هادی تشکر میکرد جمله معروف چه بود؟
الف – ما که کاری نکردیم
ب – خرمشهر را خدا آزاد کرد
پ – کار خوبه واسه خدا باشه
ج – شاه سلطان محمود دیگه دیکه
7⃣ – هادی بعد از سفر کربلا راهی کجا شد؟
الف – زیارت امام رضا (علیه السلام )
ب – حوزه علمیه حاج ابوالفتح
پ – در بازار آهن فروش ها مشغول کار شد
ج – در کانون فرهنگس مسجد مشغول به کار شد
8⃣ – هادی ........... ماه پس از بازگشت از کربلا مقدمات سفر و اقامت در حوزه علمیه ................ را فراهم کرد
الف – پنج ماه - نجف
ب – یک سال - نجف
پ – پنج ماه - قم
ج – یک سال – مشهد
9⃣ – چرا هادی پس از بازگشت از کربلا هنگام حضور در تهران احساس راحتی نمی کرد ؟
الف – او دلش را در کربلا جا گذاشته بود و میخواست دوباره به آنجا برود
ب – مخارج زندگی در تهران برایش سنگین بود
پ – می گفت : از وضعیت حجاب خانم ها در تهران ناراحتم وقتی آدم توی کوچه راه میرود نمیتواند سرش را بالا بگیرد ، نگاه به نامحرم آدم را به عقب می اندازد .
ج –پس از دوستی با شیخ باقر میخواست در کنار او باشد و از او کار یاد بگیرد
0⃣1⃣ – پاسخ هادی به دوستش که چرا در راهرو مسجد شب ها درس می خواند چه بود؟
الف – چون من در اینجا آرامش زیادی میگیرم و به راحتی میتوانم درس بخوانم
ب – من این درس را برای خودم میخوانم از طرفی چون میدانم این لامپ ها تاصبح روشن است اینجا درس میخوانم
پ – حاج باقر به من گفته میتوانم شب ها در اینجا درس بخوانم تا هرچه سریع تر دیپلمم را بگیرم
ج – شرایط خانه برای من در منزل مهیا نیست برای همین من در اینجا درس می خوانم
1⃣1⃣ – هادی در آخرین حضورش در تهران با حدود هشتاد نفر از بچه های .................. به مشهد رفت .
الف – بسیج مسجد
ب – حوزه علمیه
پ – جهادی
ج –کانون مسجد
2⃣1⃣ – کتابی که هادی در مقابل سوال خواهرش که چطور اینقدر تغییر کردی به او معرفی کرد چه نام داشت؟
الف – سلام بر ابراهیم
ب – نهج البلاغه
پ – معراج السعاده
ج –اخلاق اسلامی
3⃣1⃣- هادی به .............گفت (اگر با نامحرم زیاد و بی دلیل صحبت کنید حیاء و عفت از دست میرود گوهر یک زن به حیاء و عفت اوست )
الف – در وصیت نامه شهید خطاب به خواهران مسلمانش
ب – خواهرش
پ – دوستانش در مسجد
ج – همسرش
4⃣1⃣ – هادی در کل سه بار به ماموریت های نظامی حشد الشعبی اعزام شد او به عنوان ................. به جمع آنها پیوسته بود.
الف – رزمنده
ب – تصویربردار
پ – امام جماعت
ج – فعال فرهنگی
5⃣1⃣ – مهم ترین کار فرهنگی شهید هادی ذوالفقاری چه بود ؟
الف – برگزاری نمایشگاه دستاورد های حشدالشعبی در اربعین
ب – حضور فعال در کانون مسجد
پ – برگزاری یادواره شهدا
ج – طراحی پوسترهای شهدا
#حوزه_کوثر_اردستان
#ناحیه_مقاومت_اردستان
🔆 متن شبهه:
چجوریه که میگن ادم و حوا تنها انسان های روی زمین بودن و خودمونم نوادگان اونا هستیم پ چجوریه ک همه ادمای روزی زمین ب هم نامحرمن؟؟ مگه هممون از ادم و حوا نیستیم؟
🔆 پاسخ شبهه:
1⃣ پسرعمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله، پسر دایی و دختر دایی و ... با اینکه همه از یک پدربزرگ و مادربزرگ هستند، اما بر اساس احکام دینی نسبت به هم نا محرم هستند. بنابراین، اینکه همه ما از نسل آدم و حوا هستیم دلیلی بر این نیست که همه با هم محرم باشیم.
2⃣ محرم و نامحرم بودن، دلیل زیست شناختی یا طبیعی لازم ندارد بلکه صرفاً می تواند مبتنی بر اراده خداوند باشد. خداوند با علم و حکمت خود صلاح دیده که برخی زن و مردها را به هم محرم و برخی را به هم نامحرم کند.
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#بسج_پاره_تن_مردم_است 📣📣 #مسابقه_مسابقه 📣📣 🌷به مناسبت گرامیداشت هفته بسیج برگزار میگردد 🌷 🎁 همرا
با سلام کانال مسابقه سرا از اعضای محترم کانال میباشن
که داخل کانال مسابقه فقط میذارن لطفا عضو شید 🌹🌹🌹
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🔺یک قرار روزانه 🔺 هرروز یک فراز از زیارت جامعه کبیره (قسمت ۸ ) برای شناخت امام و انس با حضرت از امر
🔺یک قرار روزانه 🔺 هرروز یک فراز از زیارت جامعه کبیره (قسمت ۹)
برای شناخت امام و انس با حضرت از امروز با هم زیارت جامعه کبیره را خطاب به حضرت ولی عصر عج میخوانیم
💎أَشْهَدُ أَنَّ الله
اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ
وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ
وَ أَعَزَّكُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهَانِهِ
وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ [بِنُورِهِ ] وَ أَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ
وَ رَضِيَكُمْ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجا عَلَى بَرِيَّتِهِ
وَ أَنْصَارا لِدِينِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ
وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعا لِحِكْمَتِهِ
وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَانا لِتَوْحِيدِهِ
💎سلام بر شما مولای من (عج)
شهادت میدهم که خداوند
شما را با دانشش برگزيد، و براى غيبش پسنديد،
و براى رازش انتخاب كرد، و به قدرتش اختيار كرد،
و به هدايتش عزيز نمود، و برهانش اختصاص داد،
و براى نورش برگزيد، و به روحش تأييد فرمود
و شما را پسنديد براى جانشينى در زمينش،
و دلیل محكمى بر مخلوقاتش،
و ياورى براى دينش، و نگهبانی براى رازش،
و خزانه داری براى دانشش،
و محل نگهدارى براى حكمتش،
و مفسّر وحيش، و پايه يگانه پرستى اش،
💎و شما همان کسی هستید که اشارات و لطائف و حقایق را درک میکنید و برای عموم مردم بیان مینمایید. شمایید که عمق کتاب الله را دریافتید و از پوسته آن درگذشتید و میفهمید. شمایید که بر هر آنچه بیان شده مسلط و آگاهید
مولا جان (عج)، شما "ترجمان وحی الهی" هستید
💎جد بزرگوارتان مولا علی ع فرمودند: "إنَّ كِتابَ اللّهِ عَلى أربَعَةِ أشياءَ : عَلَى العِبارَةِ ، وَ الإشارَةِ ، وَ اللَّطائِفِ وَ الحَقائِقِ . فَالعِبارَةُ لِلعَوامِ ، وَ الإشارَةُ لِلخَواصِ ، و اللَّطائِفُ لِلأولِياءِ ، وَ الحَقائِقُ لِلأنبِياءِ ." همانا كتاب خداوند ، بر چهار چيز است : عبارت (ظاهر) ، اشاره ، لطايف ، و حقايق . عبارت ، براى عموم مردم است ، اشاره ، براى خواص است ، لطايف ، براى اولياست ، و حقايق، براى انبياست. (عوالى اللّالى ، ج ۴ ، ص ۱۰۵ ، ح ۱۵۵)
💎مولا جان (عج)، شمایید که کلام ناطقید و شمایید که مترجم وحی پروردگارید.
مولای من (عج)، ما تشنه کلام شماییم؛
کجایید تا سیرابمان کنید ...
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
💠💠💠💠💠💠💠
💐با عرض سلام و ادب خدمت شما عزیزانی که در مسابقه هفته شرکت می کنید
❌عزیزان در بنر مسابقه هم تأکید کرده بودم که لطفا پاسخها رو برای دوستان ویا اعضای خانواده کپی و ارسال نکنید
خارج از قوانین مسابقه هست
🔰بنده برای پاسخ دهی ۳ روز فرصت دادم تا در کمال آرامش مطالب رو مطالعه کنید
✅لطفا قوانین رعایت بشه تا حق دیگری ضایع نشه
⚜با تشکر از شما عزیزان : ادمین بانو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماز_خوب
💥 از نمازت ندزد 💥
#استاد_پناهیان
#پادکست
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
امام على(عليه السلام):
هيچ ستمگرى را نديدم همانند حسود كه چنين به ستمديده شبيه باشد؛
نفسْ نفس زنان، با دلى سرگشته و اندوهى پيوسته
📚تحف العقول، ص 216
#امام_علی_ع
#حدیث_روز
#ستمگر
#حسود
-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
افتخار خودِ من این است که یک #بسیجی باشم؛ سعی کردهام اینجوری عمل کنم.
سال آخر ریاست جمهوری -دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست جمهوری من- در یکی از دانشگاهها برای یک جمع دانشجو صحبت میکردم و به سؤالات پاسخ میدادم؛ یکی از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتی سیاسی فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقی کشور، من با افتخار میروم آنجا و مشغول خدمت میشوم!
اگر این کار از من برمیآید و این کار را از من میخواهند، من حاضرم و به آنجا میروم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم میگویم. صحبت پدرفرزندی است؛ نمیخواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانی به شما نیاز هست، آنجا حاضر باشید. این میشود بسیجی؛ بسیج یعنی این. ۸۶/۲/۳۱
#هفته_بسیج
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
بسیج مدرسه عشق...❤️
▫️دفاع مقدس ظهور فرهنگ بسیج است.
▫️بسیج مدرسه عشق است.
▫️مجموعهای از پاکترین و فداکارترین.
#امام_خمینی
#امام_خامنهای
#حاج_قاسم
#هفته_بسیج
#پست
#بسیج_مدرسه_عشق
-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#رمان_امنیتی_سربازان_گمنام
"مدافع عــ♥️ــشق"
#پارت_10
#فرشید
آقا محمد بهم گفت برم خونه. اولش قبول نکردم؛ اما وقتی تحدیدم کرد که اخراجم می کنه، دیگه مخالفتی نکردم و به ناچار قبول کردم. البته ته دلم مطمئن بودم شوخی کرده و هیچ وقت دلش نمیاد ما ها رو اخراج کنه.
رسول هم می خواست بره خونشون. مسیرمون تقریبا یکی بود. خونه رسول و سارا خانم، چند تا کوچه بالاتر از خونه ما بود.
رسول نشست رو موتور و منم ترکش نشستمو حرکت کرد.
بعد از ۳۰ دقیقه، رسیدیم سرِ کوچه. نزاشتم رسول بپیچه تو کوچه و پیاده شدم. ازش تشکر کردم. خواستم برم که صدام زد.
- فرشید...
برگشتم سمتش.
+ جانم؟
- مراقب باش. دیر وقته. آروم برو تو، یه وقت خواهرم از خواب نپره.
لبخندی زدم.
+ چشم قربان. امر دیگه ای ندارین؟
- فعلا نه. اگه کاری داشتم، خبرت می کنم.
+ وقت دنیا رو می گیری با این شوخیات.
هر دو خندیدیم.
- یا علی.
+ علی یارت.
رسول رفت.
وارد کوچه شدم. دومین خونه، خونه ی ما بود.
کلید انداختم و آروم درو باز کردم. چراغا خاموش بودن. حتما ریحانه خواب بود. رفتم تو. آروم درِ اتاقو باز کردم. درست حدس زدم. ریحانه خواب بود. لبخندی زدم. چقدر تو خواب مظلوم بود. درو بستم.
خیلی تشنم بود. رفتم تو آشپزخونه. لامپو روشن کردم و رفتم سمتِ یخچال. درشو باز کردم. بطری آبو برداشتم و سر کشیدم.
یهو صدایی اومد.
- سلام.
برگشتم. ریحانه بود. خیلی ترسیدم. آب پرید تو گلوم. داشتم خفه می شدم.
ریحانه با ترس و نگرانی گفت: چی شدی؟
چند بار زد پشتم. یکم بهتر شدم. نشست کنارم.
- چته تو؟ مگه جن دیدی؟
لبخندی زدم.
+ اهم.... اهم.... جن چیه؟؟؟ فرشته دیدم...
از خجالت، گونه هاش سرخ شد.
+ اهم.... ببخشید...... یهویی اومدی.... خیلی ترسیدم.... اهم..... اهم.....
به بطری آب اشاره کرد و گفت: آب بخور بهتر شی.
یکم دیگه آب خوردم.
- تو ببخش. من یهویی اومدم. در ضمن، آبو می ریزن تو لیوان می خورن. با بطری سر نمیکشن.
+ ببخشید. خیلی تشنم بود. از این به بعد، مثلِ همیشه تو لیوان می خورم.
خندید.
- اشکال نداره. غذا گرم کنم برات؟
+ چی هست غذا؟
- قیمه بادمجون که خیلی دوست داری.
+ به به. زحمت میشه.
- نه بابا. چه زحمتی؟ تا تو لباساتو عوض کنی، منم غذا رو گرم کردم.
رفتم تو اتاق و لباسامو عوض کردم.
خیلی خوابم میومد. رو کاناپه دراز کشیدم. کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد...
#ریحانه
تو عالمِ خواب و بیداری بودم، که صدایِ بسته شدن درِ اتاق اومد. رفتم بیرون. دیدم لامپِ آشپزخونه روشنه. فرشید داشت آب می خورد. رفتم پشت سرش و گفتم: سلام.
یهو آب پرید تو گلوش.
کم کم حالش بهتر شد و سرفه هاش قطع شد.
به دلم افتاده بود امشب فرشید میاد خونه. واسه همین غذایِ مورد علاقَشو درست کرده بودم.
غذا رو گرم کردم. صداش زدم. اما جواب نداد. از آشپزخونه بیرون اومدم. رو کاناپه خوابش برده بود. لبخندی زدم. حتما خیلی خسته بوده. آروم روش پتو کشیدم.
غذا رو گذاشتم تو یخچال. لامپِ آشپزخونه رو خاموش کردم.
بعدم رفتم تو اتاق و خوابیدم...
ادامه دارد...
✍🏻 به قلم: م. اسکینی
پ.ن1: محمد فرشیدو هم با تحدید فرستاد خونه.😐💔🤦🏻♀😂
پ.ن2: بیچاره فرشید... داشت خفه می شد...😢💔😂
پ.ن3: این قسمت، عاشقانه هایِ فرشید و ریحانه.🙂♥️
لینک کانال👇🏻
https://eitaa.com/khademngoo
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#رمان_امنیتی_سربازان_گمنام
"مدافع عــ♥️ــشق"
#پارت_9
#محمد
خودش بود. شارلوت والر.
الکساندر با همون لهجه ای که داشت گفت: سلام عزیزم. خوبی؟
خیلی تعجب کردم. چرا بهش گفت عزیزم؟ نکنه... وای... باورم نمیشه...
- سلام. بد نیستم. زود کارتو بگو. باید برم.
+ ببین، یه سری اطلاعات پیدا کردم که اگه ببینیشون، به قولِ ایرانی ها، شاخ در میاری.
- خیل خب. بفرست.
+ الان می فرستم.
بعد از چند دقیقه، الکساندر گفت: رسید؟
- آره.
+ نتیجه؟
- سوختن.
+ چی؟
- یعنی معنی سوختن رو نمی دونی؟
+ چرا، می دونم. اما...... اما امکان نداره سوخته باشن.
- منابعت کِی بهت گفتن بری و اطلاعات رو ازشون تحویل بگیری؟
+ ۶ روز پیش.
شارلوت خیلی عصبانی بود. اینو می شد از صداش فهمید. با داد گفت: هر وقت منابعت بهت میگن بری و ازشون اطلاعات بگیری، همون لحظه برو و اطلاعات رو بگیر و بفرست واسه من. وقتی ۶ روز صبر می کنی، طبیعیه که تاریخ انقضایِ اطلاعات بگذره و سوخته به حساب بیان. اصلا واسه چی ۶ روز معطل کردی؟
+ خب.... خب ازشون خواستم اطلاعات بیشتری به دست بیارن، تا همه رو با هم برات ارسال کنم.
- واقعا که... اگه یه بار دیگه چنین حماقتی بکنی، من می دونم و تو. واسه همیشه می زارمت کنار...
+ خیالت راحت. دیگه همچین اتفاقی نمیفته. قول میدم. فقط....
- فقط چی؟
+ قرارِ ازدواجمون چی میشه؟
- وقتی ماموریتت رو درست و کامل انجام دادی، با هم ازدواج می کنیم. از اول هم قرارِمون همین بود. Ok؟
+ Ok.
- من باید برم. بای.
الکساندر خواست چیزی بگه، که شارلوت قطع کرد.
هدفونو برداشتم. پس حدسم درست بود. این دو تا قراره با هم ازدواج کنن.
با صدایِ علی، به خودم اومدم.
- آقا اگه دیگه کاری با من ندارین، برم بخشِ سایبری. یه سری از کارام مونده.
+ دستت درد نکنه علی جان. خسته نباشی.
- ممنون آقا. فعلا با اجازه.
+ به سلامت.
علی رفت.
بعد از چند دقیقه، رسول و سعید و فرشید هم رسیدن.
+ بچه ها خسته نباشین.
با هم گفتن: ممنون آقا.
سعید و فرشید هر کدوم رفتن سرِ میزایِ خودشون.
رسول گفت: آقا چرا نزاشتین اطلاعاتو از رو لپتابش پاک کنم؟
+ معلومه. چون اگه این کارو می کردی، قطعا متوجه می شد که زیر نظرِش داریم و فرار می کرد.
- آقا ما به راحتی می تونستیم دستگیرش کنیم. مگه الکساندر متهم اصلی پرونده نیست؟
+ نه.... یعنی نمی دونم. من احتمال میدم متهم اصلی کسِ دیگه ای باشه.
فلشی که بهش داده بودم رو از جیبش بیرون آورد و با لبخند گفت: خب حالا با این فلش چیکار کنیم؟
+ به نظرِ خودت باید باهاش چیکار کنیم؟
لبخندی که رو لباش بود، خشک شد. من نمی دونم چرا وقتی جوابِ یه سوال رو می دونه، دوباره می پرسه...
- باید برسی کنیم ببینیم چه اطلاعاتی توشه.
+ آفرین.
فلشو ازش گرفتم و گفتم: فعلا برو خونه. فردا که برگشتی و وقت داشتی، با هم برسیش می کنیم.
- آقا من الانم وقت دارم. بیاین بریم اتاقِتون. اطلاعاتِشو برسی کنیم.
خواست بره که دستشو گرفتم.
آروم گفتم: رسول جان، تو الان نزدیکِ ۲۴ ساعته که خونه نرفتی. خانمت گناه داره. تازه اولایِ زندگیتونه. باید تا می تونی، کنارش باشی و تنهاش نزاری. فعلا برو خونه. فردا صبح که اومدی، برسی می کنیم.
- آقا الان همه بچه ها مشغولِ کارن. نمیشه که فقط من برم خونه.
+ بچه ها خودشون شعور دارن و وضعیت تو رو درک می کنن. در ضمن، قرار نیست فقط تو بری خونه. فرشید هم ۲۴ ساعته که نرفته خونشون. اونم باید برسونی.
- آخه آقا....
+ رسول به جونِ خودم اگه بخوای بهانه بیاری و نری خونه، همین الان حکم اخراجِتو میدم دستت.
خیلی ترسید.
- آقا من غلط بکنم نرم خونه. چشم. همین الان میرم.
رفت سمتِ میزش و هول هولی وسایِلِشو جمع کرد.
خندیدم و گفتم: وقت دنیا رو می گیری رسول. حتما باید تحدیدت کنن که حرف گوش کنی؟
خندید و بغلم کرد. فرشید رو هم راضی کردم و هر دو رفتن خونه هاشون.
ساعت ۱۲ شب بود. داشتم از خستگی بی هوش می شدم. نایِ بالا رفتن از پله ها رو نداشتم. رفتم سمتِ میزِ محسن. محسن جاشو با داوود عوض کرده بود و ت.میم الکساندر بود.
نشستم پشتِ میزش. سرمو به صندلی تکیه دادم و چشمامو بستم.
نفهمیدم کِی خوابم برد...
ادامه دارد...
✍🏻 به قلم: م. اسکینی
پ.ن1: شارلوت و الکساندر قراره با هم ازدواج کنن.😳
پ.ن2: و باز هم رسول ضایع می شود.😐💔🤦🏻♀😂 این دفعه واقعا تقصیر خودش بود. چرا وقتی جواب یه سوال رو می دونه، دوباره می پرسه؟😐😂
پ.ن3: نزدیک بود رسول اخراج بشه. خب حرف گوش کن. انقدر وقت دنیا رو نگیر.🤨😂
پ.ن4: آخی... محمد انقدر خسته بود، که حتی نرفت اتاقش... رو صندلی خوابش برد...😢💔
لینک کانال👇🏻
https://eitaa.com/khademngoo
سلام و عرض ادب
عزیزان شما میتوانید در لینک زیر سوالات خود را بصورت ناشناس بپرسید و ما در اسرع وقت سؤال و جواب را در کانال بارگذاری میکنیم🙏
https://harfeto.timefriend.net/16374134077113
لینک پرسش بصورت ناشناس👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب: هرکسی که به خانوادههای شهدا اهانت کند یا بیاعتنائی کند یا مورد تعرّض زبانی قرار بدهد، به این کشور خیانت کرده است
#سلامتی_فرمانده_صلوات
_-_-_-_•°•°•🌸•°•°•_-_-_-_
💠@Khademngoo💠
=========