eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ 📛زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر ✅ قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند. صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد. جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند. سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند. پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود; پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند. شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود. شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود. اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود. بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد. ناله اي كرد. دست راستش زيربدنش مانده بود. دست چپش را بالا برد. نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد. با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد. كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد. بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود. آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟ چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد رضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد. از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشت. سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد! شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود; سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كردند. آنها با او نسبت فاميلي داشتند. دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد! چشمانش را باز كرد. چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت. نفس كشيدن برايش مشكل شده بود. هر بارهواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد; سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش رافرا مي گرفت. آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود. در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاد. از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيزانجام چنين كاري را از او خواستار شده بود. هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند; كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدارا در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد: خدايا اگر نجات پيدا كنم; تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت. مرا از اين تنگنانجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم. شيخ طبرسي در حال خفه شدن بود. پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود. ت كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ شد. بيلي در دست داشت. به سمت قبرشيخ طبرسي رفت. بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد. پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد. وقتي به سنگهاي لحد رسيد; يكي از آنها را برداشت. صورت شيخ طبرسي نمايان شد. نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت. صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي.... منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ❌❌ادامه دارد ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
*یه کار باحال فرهنگی* *🎁 هدیه ای به امام زمانم(عج)🎁* 💌 متولدین فروردین: *ده صلوات* 💌 متولدین اردیبهشت: *پنج سوره حمد* 💌 متولدین خرداد: *چهارده صلوات* 💌 متولدین تیر: *سه سوره قدر* 💌 متولدین مرداد: *ده سوره توحید* 💌 متولدین شهریور: *پنج صلوات و دو سوره حمد* 💌 متولدین مهر: *پنج سوره ناس* 💌 متولدین آبان : *یک آیه الکرسی* 💌 متولدین آذر : *پنج سوره فلق* 💌 متولدین دی: *پنج سوره کافرون* 💌 متولدین بهمن: *پنج صلوات با پنج سوره توحید* 💌 متولدین اسفند: *ده صلوات و یک سوره حمد* اگه خواستیدنشردهید هم خودت ثواب میکنی هم دیگران ذخیره بشه برای آخرتتون
💭 _________________ خــــــدایا دستم بہ آسمانت نمیرسد اما تو کہ دستت بزمین میرسد در این شب زیبا عزت دوستان و عزیزانم را تعرض کبریایی خود بلند کن و عطاکن به آنان هر آنچہ برایشان خیراست و دلشان را لبریزکن از شــادے _________________ پست های امروز هدیه به بزرگوار (:"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷‌‌‌‌‌‌بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ❣ عاقبت او ظهور خواهــــــد کرد خاک را غرق نور خواهد کرد روزے از این کویر این برهــوت ابر رحمت عبور خواهــد کرد دل مارا که خشک و پژمرده است همــچو باغ بلور خواهد کرد آه سوگند میـــــخورم✋ اے دل عاقبت او ظهور خواهــــــد کرد 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 متن آیات تفسیر سوره مبارکه بقره 🔖 آیات: ۶۲ 📚 مفسر: علامه جوادی آملی ✅ آیه ۶۲ سوره بقره: «ان الذین آمنوا والذین هادوا والنصاری والصابئین من آمن بالله والیوم الآخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون» کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‌اند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان، هر گاه به خدا و روز قیامت ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ‌گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.
📇 عناوین خلاصه تفسیر سوره مبارکه 📆 جلسه: 152 🔖 آیات: ۶۲ 📚 مفسر: علامه جوادی آملی 1⃣ خلاصه جلسه: معیار نجات از نگاه قرآن، نامهایی چون مومن و منافق و غیره نیست بلکه هر کس که به «خدا و قیامت» داشته و کند عملش پیش خدا محفوظ بوده و از ترس و ناراحتی هم در امان است. 2⃣این آیه نمیگوید که دین، آزاد است و همه مثل همند و نجات میابند. اگرچه عقیده، تحمیلی نیست اما با هر عقیده ای در قیامت نمیتوان نجات یافت. آیات گوناگون داریم که غیر از مورد قبول نیست یا گوید با غیر مسلمانان بجنگید تا یا مسلمان شوند یا جزیه دهند. 3⃣طبق آیع هر کس بخواهد اهل نجات باشد باید باشد تا دینش قبول باشد اما نام مسلمان و یهودی و ... مهم نیست بلکه تنها عامل نجاتبخش، داشتن «اعتقاد صحیح به اصول اسلامی» و «عمل صالح به دستورات اسلامی» است. 4⃣عملی که مطابق وحی نبوده و عاملش، نداشته باشد، عمل صالح نبوده و پذیرفته نیست. کسی هم که وحی را بپذیرد الزاماً باید ایمان به آورنده وحی(پیامبر) را پذیرفته باشد. پس اعتقاد به خدا( )، قیامت( ) و آورنده وحی( ) در کنار عمل صالح، برای نجات ضروری است. (من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً)شبیه این ماده در آیه ۶۹ سوره مائده هم آمده است. 5⃣این آیه به اصول اساسی دین و عمل صالح اشاره دارد. عمل صالح هم نیاز به ایمان به آورنده وحی دارد و پیامبر، فطرت را در کنار کتاب الهی دو میزان قرار داده است. مومن واقعی کسی است که هم در کنار داشته باشد وگرنه اسلام یا ایمان ظاهری نجات بخش نیست. 6⃣چرا نامی از مشرکین و مجوس در آیه نیاورده؟ مشرکین که با ایمان سازگاری ندارد. مجوس هم نیامده چون صابئین ترکیبی از مجوس و غیر مجوسند. 7⃣چرا از نجات یهود و ... سخن گفته است؟ ♦️نگاه اول اینکه، همه باید شوند اما نه مسلمان ظاهری بلکه مسلمان واقعی یعنی کسی که معتقد به توحید، معاد و نبوت پیامبر آخر بوده و عمل صالح طبق دستورات اسلام بکند. ♦️نگاه دوم به این آیه اینست که منظور آیه این است که یهودیان واقعی، مسیحیان واقعی و صابئین واقعی که قبل از آمدن اسلام میزیسته اند همانند مسلمانان واقعی کنونی، اهل نجاتند. 8⃣نگاه دوم صحیح نیست چون قرآن، کتاب و نشان دهنده راه آیندگان است و نمیخواهد بگوید که یهودیان و مسیحیان گذشته خیالشان راحت باشد. این کتاب، کتاب دعوت است. مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و مجوس را دعوت میگند به ایمان حقیقی. 9⃣ ، کسانیند که به خدا و معاد معتقدند اما معتقد به هستند لذا گویند بعد از مرگ در همین دنیا پاداش و کیفر میبینند بطوریکه پس از مرگ، روح به بدن دیگری وارد میشود. البته تناسخ باطل است اما اینها هم خطوط کلی را قبول دارند.
هدایت شده از گمنام
📇 خلاصه متنی تفسیر سوره مبارکه بقره 🔖 آیات: ۶۲ 📚 مفسر: علامه جوادی آملی 1⃣ اسلام هم از افراط برکنار است هم از تفریط، لذا «صراط مستقیم» است. اما خدا راه را طبق این ماده در مورد غیر مسامانان باز کرد و گفت اگر آنها، ایمان(به خدا و معاد و نبوت) و عمل صالح داشته باشند خوف و حزن ندارند. در مورد مسلمانان هم خدا راه را بست و گفت اگر ایمان و عمل صالح نباشد، صرف مسلمانی، انسان را نجات نمیبخشد. 2⃣طبق آیه اگر کسی یهودی شد در ذلت برای او بسته نیست و میتواند تغییر کند و عزیز شود. مسلمان هم هدایتش دائمی و قطعی نیست بلکه میتواند ذلیل شود. چنانکه قرآن به مومن، دستور می دهد اگرچه تا الان ربا میگرفتند (یا ایها الذین آمنوا ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مومنین) یعنی ما و صوری هم داریم. 3⃣وقتی قرآن گوید هر انسانی با عقیده اش دلخوش است این یک «خوشی کاذب» است نه اینکه واقعی باشد. قرآن گوید کار با تمنی و آرزوی شما که مسلمانید یا غیر مسلمانید حاصل نمیشود «لیس بامانیّکم». این آیه گوید اگر به خدا ایمان نداشتید پیدا نمیکنید، اما اگر «ایمان سه گانه و عمل صالح» داشتید مهم نیست که مسلمان و یهود و ... باشید، شما نجات یافته اید چون کار با نام مسلمان و یهود و ... حل نمیشود بلکه عقیده و عمل باید درست باشد. 4⃣قرآن در مقام اول فرمود که نام و حزب سبب سعادت نیست بلکه (ایمان) و (عمل صالح) باید با هم باشد تا انسان به بهشت برود اما در مورد کار بد گوید اگر انسان کار بد کرد جهنم میرود و به «حسن فعلی» نیاز نیست! کسی هم که کافر است و کارش برای خدا نیست بهشت نمیرود اگرچه برای کار خوبش، تنها در دنیا پاداش میگیرد! 5⃣اگر حسن فعلی و حسن فاعلی هر دو بود دیگر فرقی میان زن و مرد نیست (مِن ذکرٍ او اُنثی) منظور آیه این است که زن و مرد بودن در ماهیت و با هم فرقی ندارند و آنکس که عمل را انجام داده و به آن دنیا میرود حقیقت انسان است نه ظاهرش. این مکتب بسیار عرشی است زیرا زن را به مقامی برد که در آن مقام، زن و مرد بودن بی معناست اما در «غرب»، انسان را همین ظاهر میدانند و تنها میگویند به زن و مرد باید مانند هم نگاه کرد. 6⃣زن و مرد بودن تنها در تفاوت دارد چنانکه برای مرجعیت، ذکورت شرط است اما برای فقاهت و اجتهاد و عصمت و ولایت کلّیه، ذکورت شرط نیست چون در تفکر و ... بین زن و مرد فرقی نیست و هر دو به یک مقام میتوانند برسند. 7⃣در مقام دوم بحث بر این است که به چه چیزی باید ایمان آورد و عمل صالح چیست؟آیا ایمان به عیسی(ع) و موسی(ع) کافیست یا ایمان به پیامبر اسلام هم نیاز است؟ اینها را وحی باید بگوید. کتب الهی قبلی که تحریف شده‌اند لذا تنها کتابی که خودش دیگران را به مبارزه برای زیر سوال بردن خودش دعوت میکند، قرآن است و باید به آن رجوع کرد. خطوط کلی در قرآن آمده است. 8⃣طبق آیه، ، در برابر مشرکینند. حال اینکه آیا پیروان یحیی(ع) هستند یا ترکیبی از یهودیان و مسیحیان است مشخص نیست. صابئین ایران میگفتند چرا غیر از یهود و مسیح، در قانون اساسی، حق صابئین به رسمیت شناخته نشده؟ پاسخ داده شد که اگر شما پیروان یحیی هستید ایشان شریعت مستقلی نداشته و کتاب جداگانه ای از انجیل ندارد لذا شما هم مانند یحیی(ع) پیرو مسیحید که تقریبا قانع شدند و رفتند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#خطبه_فدکیه قسمت 21 يجُذُّ الاَصْنامَ، وَ يَنْكُتُ الْهامَ، حَتّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا ا
قسمت 22 🔥{وَ كُنْتُمْ عَلىٰ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها}، نَبِيُّهُ، تَعْبُدُونَ الْأَصْنامَ وَ تَسْتَقْسِمُونَ بِالاَزْلامِ، مُذْقَةَ الشّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلانِ، وَ مَوْطِئَ الاَقْدامِ. تشْرَبُونَ الطَّرْقَ وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاشِعِينَ، {تَخافُونَ اَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ} مِنْ حَوْلِكُمْ. فاَنْقَذَكُمُ اللّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى ‌اَللَّهُ ‌عَلَيْهِ ‌وَ آلِهِ، بَعْدَ اللَّتَيّا وَ الَّتِى، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِىَ بِبُهَمِ الرِّجالِ وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتابِ . 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🔥{آن هنگام شما بر لبه‌ى پرتگاه آتش بوديد كه پيامبر خدا شما را از آن خطر رها نمود}. (آل عمران / ۱۰۳) شمايان همانان بوديد كه بت مى‌پرستيديد و با قمار در پِى روزى بوديد. در خوارى و خِسّت جرعه‏ ى كوچك هر نوشنده بوديد و لقمه ‏ى شكار هر طمع‏ گر و تك شعله ‏ى هر شتابان و لگدكوب گام‏ها. آب شُرب‌تان گنداب و غذای‌تان پوست جانداران مردار بود. خوار و مطرود بوديد و «در بيم آن‏كه مردمانِ پيرامون‌تان شما را بِرُبايند». (انفال / ۲۶) سپس خداوند تبارك و تعالى شمايان را به وسيله‏ ى پيامبرش، محمّد صلى ‏الله‏ عليه ‏و آله‏ و سلم، [از شرك و بت پرستى و جهالت] رهايى بخشيد؛ پس از سختى ‏هاى چنين و چنان [مشكلات گوناگون] و پس از گرفتارى و ابتلاء به پهلوانان و درّنده خويان عرب و سركشان اهل كتاب. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ (22) 🔥“… You were on the brink of the pit of the Fire, and He saved you from it” (Al – e- Imran 3/103), There were people among you whose faces were bright but whose stomachs were empty (though they were poor, they were the truthful, who caused you to become Muslims), while You were on the edge of the ditch of the Fire and like draught of water that anyone could easily drink. And you were the ones who worship the idols and would earn your living by gambling. And you were object of all the lustful ones, And you were like an ember whose fire went out quickly and did not warm and give light, And you were so weak that you could be trampled and kicked around by anyone; You used to drink from the dirty and stagnant water left on the wayside. You sought nourishment from the skins of dead animals and leaves of trees! '… you were afraid that people around you would kidnap you, (Al-Anfal 8/ 26).' So Allah, the Almighty, saved you by His Apostle, Muhammad, bless be upon him and his Descendants, from the idolatry, ignorance and all dangers, After so many risks, after saving you from the calamities of the people; And the wolves of the Arabs, And the rebellious people who outwardly professed faith in the Book.
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#خطبه_فدکیه قسمت 22 🔥{وَ كُنْتُمْ عَلىٰ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها}، نَبِيُّ
قسمت 23 {كُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللّهُ}، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الضَّلالَةِ اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قذَفَ اَخاهُ عَلِيّاً فى لَهَواتِها، فَلايَنْكَفِئُ حَتّى يَطَأَ صِماخَها بِاَخْمَصِهِ، وَ يُخْمِدَ لَهَبَها بِحَدِّ سَيْفِهِ ☘️مكْدُوداً دَؤُوباً فى ذاتِ اللّهِ مُجْتَهِداً فى أَمْرِ اللّهِ قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللّهِ سَيِّداً فى اَوْلِياءِ اللّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً كادِحاً، لاتَ أْخُذُهُ فِى اللّهِ {لَوْمَةُ لائِمٍ} 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ {هرچند گاه كه آتش جنگ برايش افروختند، خداوند آن را خاموش می‌نمود}.(مائده / ۶۴) و هرچه شاخ گمراهى خودنمايى مى‌كرد يا مشركان لب به ياوه ‏گويى باز مى كردند. برادرش «على» را در آتش زبانه ‏كش آنان مى‏ انداخت و او دست بردار نبود تا اين‏كه با پاى [توانمند خود] آنان را لگدكوب مى ‏نمود و با تيغ شمشيرش شعله ‏هاى آتش را خاموش مى‌كرد. ☘️او [على] همواره در اجراى فرمان خدا، به سختی‏ها تن می‌ داد و پايا و كوشا بود؛ نزديك و صميمى با رسول خدا، سرور اولياى او، مصمّم و خيرخواه و تلاش‌گر و بردبار بود و {در راه خدا سرزنشِ سرزنش‌گران بر او اثر نداشت}. (مائده / ۵۴) 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ Whenever they lit the fire of war, Allah extinguished them. (Al-Maede 5/64) And whenever Satan showed his horns, Or whenever the dragon of the polytheists opened its mouth, the Prophet hurled his brother, Ali (as) against it, who had never relented until he had trampled under his feet their noses And ears and he put out the fire with his sword. ☘️He strove for the sake of Allah And he struggled for the sake and cause of Allah; He was very near to the messenger of Allah, And he was a leader among those who loved Allah; He was always ready and prepared for the struggle. He always did his best; He was advised well and he sought and strove to the utmost. '… and for cause of Allah, he was not afraid of the reproaches of the critic, (Al-Maede 5/ 54).'
به رسم ادب روزمونو با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله شروع میکنیم...🏴 اَلسلامُ علی الحُسین🍃🌹 و علی علی بن الحُسین🍃🌹 وَ علی اُولاد الـحسین🍃🌹 و عَلی اصحاب الحسین🍃🌹 ‏
👇 ✅یک پسر مذهبی تمایل زیادی به گفتگو با دختر مذهبی دارد و بالعکس ... و مذهبی ها بدلیل  بودن و  داشتن، زجر بیشتری از  ها میبرند و چون شمع، ذره ذره ی وجودشان از این وابستگی می سوزد ... دلشان گیر یک پروفایل مربعی شکل *دو در دو* میشود ... در رویاهایشان  ای میسازند از شخصیت هایی که پشت  ها مخفی شده است ... و دلشان را گره میزنند به  ها و  ها و  موجود در آنها ... ✨ آری ... این یک واقعیت است ... واقعیتی تلخ از زندگی مدرن و ماشینی ما ... و همه چیز از یک جرقه شروع میشود ... سلامی، شکلکی یا هر چیز دیگر ... فرقی نمیکند، شکلک لبخند باشد یا غم و غصه و گریه ... مهم اینجاست، که شکلک ها  اند ...  میزنند ...  میکنند ... و  میشوند!! دزد یک دل و قلب، و قلب، حرم خداست  ...  انسانها تصویر سازی می کنند، از یک لبخند ساده برای خودشان زیباترین تصاویر را می سازند آنگونه که باب میل شان است ... در  ، اعمالی را در  عمل مان میبینم و شگفت زده از خداوند سوال میکنیم خداوندا اینها دیگر چیست؟! ما که مرتکب چنین اعمالی نشدیم!! و آنجاست که  را نشان میدهند که ما   بوده ایم ...  خلوتشان ... و  اوقات و افکارشان ... دلی که می بایست حرم امن الهی می بود و ما به ناحق  کردیم ... خلوتی که می بایست با خدای خود می داشتند و ما از آنها دزدیدیم ... و اوقاتی که باید به  سپری میشد و فکری که به  و  و  مشغول میشد و ما درگیر خودمان کردیم!! دل بردن جرم است ... جرمی که خدا نمیبخشد ... جرمی که حق الناس است، و اگر حق الله را هم ضایع کند، نارٌ علی نار میشود ... بیایید کمی مراعات کنیم ... کمی عاقلانه تر رفتار کنیم ... و در استفاده از کلمات و شکلک ها کمی دقت مان را بالاتر ببریم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ 🎬 چرا من اینطوری‌اَم ❗️ تا مشکلی بوجود میاد، خودمو می‌بازم! آروم و قرارم رو از دست می‌دم! نه می‌تونم خوب فکر کنم .. نه حتی دعا کنم! 💥 چرا من اینجوری‌اَم ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍راه های در نماز
🍃🍃🍃🌷🌷🌷🌱🌱🌱🌸🌸🌸🍃🍃🍃 👈 فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد. *نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_هفتادم ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ به روايت حانيه اميرحسين_ سلام. _
_ اره. چطور ؟ عمو_ هیچی. همینطوری. راستی یه سوال. تو چرا بعد از آرمان با کسی دوست نشدی؟ با شنیدن اسم آرمان استرسم بیشتر و تمام وجودم پر از نفرت میشه . همه خاطرات بد ، برام دوره میشه ، اما بدترین چیز اینه که من هنوز به امیرحسین حقیقت رو نگفتم و فوق العاده از بیانش میترسم. _ چطور مگه؟ شما که میدونید من اهل این چیزا نبودم و نیستم . عمو_ اها. باشه. عمو جان من الان کار دارم حالا بعدا بهت میزنگم. _ باشه. خوشحال شدم. به زن عمو سلام برسونید. عمو_باش. بای تلفن رو قطع میکنم و کیفم رو دوباره از روی شونم برمیدارم که گوشی رو توش بزارم که چشمم به کسی میخوره که شروع تمام اتفاقات تلخ زندگیم رو رقم میزنه. کیف و گوشی روی زمین میوفتن . امیرحسین سریع به طرفم برمیگرده و با تعجب بهم نگاه میکنه . امیرحسین _ چی شد؟ با بهت و ترس سرم رو تکون میدم و زیر لب زمزمه میکنم _ هیچی. امیرحسین خم میشه و گوشی و کیفم رو از رو زمین برمیداره. چند ثانیه با آرمان چشم تو چشم میشم ، پوزخندی میزنه و سریع از اونجا میره. امیرحسین بلند میشه، کیف و گوشی رو دستم میده و مسیر نگاهم رو دنبال میکنه. اما به جایی نمیرسه. امیرحسین _ حانیه سادات. چی شده؟ چرا رنگت پریده؟ برای اولین بار جمع از روی اسمم برداشته میشه ، احساس میکنم امیرحسین هم خیلی به هم ریخته ، انگار که استرس اون بیشتره ، یه لحظه با فکر کردن به این که ممکنه از دستش بدم حالم بد میشه، پاهام توانشون رو از دست میدن و در اخرین لحظه به پیرهن امیرحسین چنگ میزنم ........ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ترسم نرسد بي تو به فردا دل من ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 😱😱😱😱😱😔😔😔😔 😅😖 #