eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
156 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ... سلام‌مولای‌من‌،‌مهدی‌جان‌وقتی‌قلبم‌در حرارت‌روضه‌هاگُرمی‌گیردوسیلاب‌اشک بی‌امان،پهنای‌صورتم‌رامی‌پوشاند،با‌ذره ذره‌ی‌وجودم‌زیرلب‌زمزمه‌میکنم:این‌الطالب بدم‌المقتول‌بکربلا... ▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها
... دل اگر نذر حسیـــن است خریـدن دارد اشک اگر مال حسین است كه ریختن دارد همه عالــــم و آدم به فدایــت ارباب غم ارباب به دلها چه كشیــدن دارد 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴
🔰آزادگی آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است، اما آزادگی برتر از آزادی است و نوعی حریت انسانی و رهایی انسان از قید و بندهای ذلت آور و حقارت بار است. تعلقات و پای بندی‌های انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و... در مسیر آزاری روح او، مانع ایجاد می‌کند. اسارت در برابر تمنیات نفسانی و علقه‌های مادی، نشانه ضعف اراده بشری است. وقتی کمال و ارزش انسان به روح بلند و همت عالی و خصال نیکوست، خود را به دنیا و شهوات فروختن، نوعی پذیرش حقارت است و خود را ارزان فروختن. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: الا حر یدع هذه اللماظه لاهلها؟ انه لیس لانفسکم ثمن الاالجنه فلا تبیعوها الا بها.(55) آیا هیچ آزاده‌ای نیست که این نیم خورده ( دنیا) را برای اهلش واگذارد؟ یقیناً بهای وجود شما چیزی جز بهشت نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید! آزادگی در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و ذلت و حقارت نفس و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزش‌های انسانی ندهد. در پیچ و خم‌ها و فراز و نشیب‌های زندگی، گاهی صحنه‌هایی پیش می‌آید که انسانها به خاطر رسیدن به دنیا با حفظ آنچه دارید با امید تمنیات و خاسته‌ها یا چند روز زنده ماندن، هرگونه حقارت و اسارت را می‌پذیرد. اما احرار و آزادگان، گاهی با ایثار جان هم، بهای آزادگی را می‌پردازند و تن به ذلت نمی‌دهند. امام حسین (علیه السلام) فرمود: موت فی عز خیر من حیاه فی ذل.(56) مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است.
🖤 علیه السلام فرمودند: 🍃 کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد، دیرتر به آرزویش می‌رسد و زودتر به آنچه می‌ترسد گرفتار می‌شود. 📖 تحف العقول، صفحه 248 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حضرت ولی عصر (عج) نسلی را تربیت می‌کنند که به‌لحاظ ایمان، از نسلی که در کنار ائمه اطهار (علیهم السلام) بوده‌اند، برتر هستند.
🔅 آخرین آزمون امّا، کُشتن چراغ است ! امام، همه ناز است؛ جز آنها که نیاز آورده اند، نمی‌مانند، اینجا جز بی‌خودانِ از خویش را نمی‌پذیرند! آخرین آزمون، کُشتن چراغ است! در یک قدمی نور، هنوز آزمون تمام نشده؛ و هنوز ترس بیرون شدن از خیمه هست! و این آزمون، در چادری دیگر؛ هنوز ادامه دارد! اگر خُرده‌ای از خودت را به همراه داشته باشی، در خاموشی چراغ ممکن است سایه‌ای شود و چشمانت را بپوشاند! وقتی همه‌ی وجودت، سرسپرده‌ی امام شود؛ دیگر چراغ به کارت نمی‌آید؛ آخر امام، تمامِ نور است ... در آزمون کشتن چراغ، فقط کسانی ماندند؛ که تمام خویش را به امام سپردند! 🌟 بهره ای از ۹ @Ostad_Shojae
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#صبحت‌بخیرمولای‌من 🏴 ... سلام‌مولای‌من‌،‌مهدی‌جان‌وقتی‌قلبم‌در حرارت‌روضه‌هاگُرمی‌گیردوسیلاب‌اشک
بہ‌خداآهِ‌نفس‌های‌غریبِ‌تو که‌آغشته‌بہ‌حزنی‌است‌زجنس‌غم‌وماتم، زدھ‌آتش‌بہ‌دلِ‌عالم‌وآدم. مگراین‌روزوشبِ‌رنگِ‌شفق‌یافته درسوگ‌کدامین‌غم‌عظما بہ‌تنت‌رخت‌عزاکرده‌ای‌ای‌عشق‌مجسم؟ که‌به‌جای‌نمِ‌شبنم بچکدخونِ‌‌جگردم‌به‌دم‌ازعمق‌نگاهت. به‌فدای‌نخ‌آن‌شال‌سیاهت به‌فدای‌رخت‌ای‌ماه!بیا. صاحب‌این‌بیرق‌واین‌پرچم‌و این‌مجلس‌واین‌روضه‌واین‌بزم‌تویی، آجرک‌الله! 🖤
🏴 آه_کربلاء🏴 مانده بالای سرش درد کمر را چه کند ؟ بین این قهقهه‌ها سوز جگر را چه کند؟ شب فرا میرسد و عرصه به تنگ آمده است برود خیمه ولی قرص قمر را چه کند ؟ کس ندیده است حسین این همه ناله بزند نزند ناله اگر ، زخم جگر را چه کند ؟ گفت عباس که از چشم من این تیر بگیر چشم عباس ولی تیر سپر را چه کند ؟ خواست با خود ببرد پیکر آب آور را دید این پیکر هم‌ریخته سر را چه کند؟ بگذارد؟ نگذارد؟ ببرد؟ یا نبرد؟ در سرش این همه اما و اگر را چه کند ؟ ناگهان گفت ابوالفضل مرا خیمه نبر خواهرم بنگرد این زخمِ تبر را چه کند؟ دست باید بکشد دشت دگر ناامن است بعد از این حرمله و شمرِ قَدر را چه کند ؟ بعدِ سردار دگر در سرشان ترسی نیست دیگر این قافله‌ی تحت نظر را چه کنم؟ رضا حمامی 😭
گلچین ‌تمامِ‌ روضه‌ها‌ی شب تاسوعا و‌ حضرت‌ قمر‌بنی‌هاشم ‌همین‌ یک جمله‌ست : چشم‌های عبـّاس وقتی تیر به مشک خورد ... فَوَقفَ العبّـاس مُتَحیِّرا 😭😭 عباس متحیر بود 😭😭😭 اقا‌ خودش‌ نا‌امید ‌شد‌ هیچ کسی ‌رو ناامید بر‌نمی‌گردونه‌ کافیه صداش کنیم
چه آمده به سرت ؟ سر به‌ زیرِ اهل حرم😭
🏝دلائل دلبستگی امام مهدی(عج) به حضرت عباس(ع)🏝 ۱- معرفت و بصیرت حضرت عباس امام صادق علیه‌السلام «عموی ما عباس(ع) بصیرتی دقیق و ایمانی محکم داشت و در کنار حضرت ابی عبدالله(ع) با دشمنان خدا نبرد کرد و امتحان خوبی پس داد و به مقام شهادت نایل گشت.» ۲- بندگی و تسلیم [الهی] و ولایتمداری در زیارت آن حضرت(ع) می‌خوانیم: سلام بر تو اى بنده شايسته حق و مطيع امر خدا و رسول خدا و مطيع اميرالمؤمنين و حضرت حسن و حسين صلوات الله و سلامه عليهم. ۳- فدایی امام زمان خود شدن در زیارت ناحیه امام عصر(عج) خطاب به حضرت ابوالفضل می فرماید: «سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرمومنان که با بذل جان خویش فداکارانه و ایثارگرانه از برادرش حسین دفاع کرد و امروز دنیایش را ره توشه ی آخرت ساخت. ۴- ادب حضور در محضر امام زمان خویش هیچگاه در محضر امام حسین(ع) بدون اجازه نمی نشست. یکی از زیباترین خصوصیات آن حضرت این است که با اینکه امام حسین(ع) برادرشان بود ولی از روی ادب همواره برادر خویش را با عناوینی چون «سیدی و مولای» آقای من و... صدا می کرد. ۵- عصمت؛ ایشان همچون بانوی کربلا زینب(س) است. از همین رو ایشان را مطیع خدا، رسول خدا و اهل بیت علیهم‌السلام می‌خوانیم. ۶- وفاداری در زیارت آن جناب عرض می کنیم « خداوند به بهترین پاداش را عطا کند، همان پاداشی که به اهل وفا می دهد، به آن کسانی که به بیعت خویش با امام زمانشان وفا کردند و ندای یاری خواهی او را اجابت نمودند و از ولی امر خویش اطاعت نمودند.
💚࿐ ˖إںَّ‌الَّذٻن‌آمنۅاوَعَمِلۅالصالحـ ـات؛ سٻجعل‌ُلَہُم‌الرَّحمن‌ُوُدّا . . . ▴همانآکسانے‌که‌اٻماں‌آوردھ؛ونیڪوکارشدند خداۍ‌رحمٰں‌آنہارامحبۅب‌میگرداند🌱.
دوشادوش حسین، قمرِ عشیره ایستاده؛ به سروی می ماند بلند بالا و استوار می تازد و رجز می خواند؛ علیِ خیبر است انگار "عباس؛ اشداءُ علیَ الکفار" کمی بعد،میانِ صحرا، در حصار غبار؛ ابوفاضل سر به دامن مرادَش گذاشته؛ غرقِ خون و جنون، نگاهَش از دریای چشمانِ حسین سیراب می شود اما دلَش؛ در آتشِ عطشِ اطفال خیام می سوزد... "عباس؛ رحماءُ بینهُم" 🖤!
«رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ وَ تَزِيدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَيَّامِ زِيَادَةً فِي تَضَاعِيفَ لَا يَعُدُّهَا غَيْرُك.» پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست درودى كه با گردش روزگار همچنان آن را در افزايش قرار دهى كه جز تو كسى نتواند آنها را بشمارد. 📖صحیفه‌ی‌سجادیه/دعای۴٧/فراز۵۵
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#توضیح_زیارت_عاشورا 9⃣ قسمت نهم 💠 پنجمین نوبت لعن، اختصاص دارد به آل زیاد و آل مروان. ﻭَ ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟ
0⃣1⃣ قسمت دهم 💠 نوبت یازدهم از لعنها، اختصاص دارد به لعن کردن مستقیم افرادی که از سران منحرفین بوده و یا جنایت عظیمِ به قتل رساندن سیدالشهدا را مبارک خواندند. این افراد عبارتند از ابوسفیان و معاویه و یزید و ... 💠 سپس در دوازدهمین نوبت از لعنها، صد مرتبه تمام افرادی که در یازده نوبت قبلی لعن شده اند، مجددا و بصورت گروهی مورد لعن قرار می گیرند. ﺍَﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺍﻟﻌَﻦ ﺃَﻭَّﻝَ ﻇَﺎﻟِﻢٍ ﻇَﻠَﻢَ ﺣَﻖَّ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَ ﺁﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَ ﺁﺧِﺮَ ﺗَﺎﺑِﻊٍ ﻟَﻪُ ﻋَﻠَﻲ ﺫَﻟِﻚ ﺍَﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺍﻟﻌَﻦِ ﺍﻟﻌِﺼَﺎﺑَﺔَ ﺍﻟَّﺘِﻰ ﺟَﺎﻫَﺪَﺕِ ﺍﻟﺤُﺴَﻴﻦَ ﻭَ ﺷَﺎﻳَﻌَﺖ ﻭَ ﺑَﺎﻳَﻌَﺖ ﻭَ ﺗَﺎﺑَﻌَﺖ ﻋَﻠَﻲ ﻗَﺘﻠِﻪِ ﺍَﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺍﻟﻌَﻨﻬُﻢ ﺟَﻤِﻴﻌﺎً. ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺗﻮ ﻟﻌﻨﺖ ﻓﺮﺳﺖ ﺑﺮ ﺍﻭﻝ ﻇﺎﻟﻤﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻖّ ﻣﺤﻤّﺪ (صل الله علیه وآله) ﻭ ﺁﻝ ﭘﺎﻛﺶ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻇﺎﻟﻤﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻇﺎﻟﻢ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺩﺭ ﻇﻠﻢ ﺗﺒﻌﻴّﺖ ﻛﺮﺩ. ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺣﺴﻴﻦ (علیه السلام) ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻟﻌﻨﺖ ﻓﺮﺳﺖ ﻭ ﺑﺮ پیرواﻧﺸﺎﻥ ﻭ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻛﺮﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻟﻌﻨﺖ ﻓﺮﺳﺖ. 💠 در سیزدهمین و آخرین نوبت از لعنها، یکبار دیگر کلیه بنیانگذاران انحراف و مجریان بعدی این انحراف را مجددا لعن می کنیم ولی با یک تفاوت عمده نسبت به دفعات قبلی. ◀️ ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 *زیارت نامه حضرت ابالفضل العباس علیه السلام 🔘 امام سجاد علیه السلام: ▪️«ابوالفضل العباس نزد خداوند جایگاهی دارد که همه شهدا روز قیامت به آن غبطه می خورند». 💠السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَوَّل الْقَوْمِ إِسْلاماً، وَأَقْدَمِهِمْ إِيماناً، وَ أَقْوَمِهِمْ بِدِينِ اللّٰهِ، وَأَحْوَطِهِمْ عَلَى الْإِسْلامِ . أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَخِيكَ فَنِعْمَ الْأَخُ الْمُواسِي، فَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْكَ الْمَحارِمَ، وَانْتَهَكَتْ حُرْمَةَ الْإِسْلامِ، فَنِعْمَ الصَّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحَامِي النَّاصِرُ وَالْأَخُ الدَّافِعُ عَنْ أَخِيهِ الْمُجِيبُ إِلىٰ طاعَةِ رَبِّهِ، الرَّاغِبُ فِيما زَهِدَ فِيهِ غَيْرُهُ مِنَ الثَّوابِ الْجَزِيلِ، وَالثَّنَاءِ الْجَمِيلِ، وَأَلْحَقَكَ اللّٰهُ بِدَرَجَةِ آبائِكَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ؛ 💠اللّٰهُمَّ إِنِّي تَعَرَّضْتُ لِزِيارَةِ أَوْلِيائِكَ رَغْبَةً فِي ثَوابِكَ، وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِكَ وَجَزِيلِ إِحْسانِكَ، فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ، وَأَنْ تَجْعَلَ رِزْقِي بِهِمْ دارّاً، وَعَيْشِي بِهِمْ قارّاً، وَزِيارَتِي بِهِمْ مَقْبُولَةً، وَحَيَاتِي بِهِمْ طَيِّبَةً، وَأَدْرِجْنِي إِدْراجَ الْمُكْرَمِينَ، وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ يَنْقَلِبُ مِنْ زِيارَةِ مَشاهِدِ أَحِبَّائِكَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرانَ الذُّنُوبِ، وَسَتْرَ الْعُيُوبِ، وَكَشْفَ الْكُرُوبِ، إِنَّكَ أَهْلُ التَّقْوىٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ. 📚مفاتیح الجنان تعجیل در فرج مولامون صلوات 🌹🌹🌹🌴🌴🌴
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۸۶ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے حسین از معراج که بیرون آمد، یکی از دوستان
ادامه قسمت۱۸۷ از کتاب وقتی روح الله را از مسجد بیرون آوردند، برای تشییع جمعیت زیادی آمده بودند. حتی ماشین های رهگذر هم با دیدن تابوت سه رنگ روی دست مردم، ماشین ها را پارک کرده بودند و آمده بودند برای تشییع. زینب که پشت تابوت حرکت می کرد با دیدن این همه جمعیت در دل گفت« روح‌الله قرار بود رفتنت رو هیچکس نفهمه، برگشتنت رو هم کسی نفهمه. الان دیگه همه میدونن. روح الله تو دیگه فقط مال من نیستی، تموم شد. داری رو دستای همه میری.» بعد از اکباتان، روح‌الله را بردند دانشگاه امام حسین «علیه السلام» آنجا هم تشییع کردند. فردا صبح هم از مسجد امیرالمومنین «علیه السلام» شهرک شهید محلاتی تا شهدای گمنام تشییع کردند. در مسیر، زینب به یاد تشییع رسول افتاد. با خودش میگفت: رسول، مگه نگفتم حواست به روح الله باشه، روح الله میخواد بیاد جای تو. من که می دونستم این اتفاق برای منم می افته. چقدر بهت گفتم مراقب روح الله باش. این ها را می‌گفت و گریه میکرد. شهرک پر شده بود از جمعیت. حاج آقا موحدی‌کرمانی نماز روح الله را خواند. زینب همین که پشت بلندگو اسم حاج آقا را شنید، گفت:« فطریه، فطریه، روح الله گفته بود فطریه رو بدم به حاج آقا موحدی. قبل از اینکه خاکش کنیم، بزارید فطریه رو بدم.» فطریه را داد و سوار آمبولانس شد. تا بهشت زهرا «علیها السلام» کنار روح‌الله بود. زینب نمی‌دانست که قرار است روح‌الله را کجا خاک کنند. حالش اصلا سر جایش نبود که بخواهد به این چیزها فکر می‌کند. وقتی رسیدند، روح الله را تشییع کردند و بردند قطعه ۵۳. مزار روح الله بالا سر مزار رسول بود. حسین به رضا سپرده بود یک جای خوب برای او پیدا کند. رضا هم مزار بالا سر رسول را گرفته بود. زینب وقتی فهمید، خیلی دلش گرفت. مادر رسول بغلش کرد، زینب با بغض گفت:« حاج خانوم دلم خیلی از پسرت گرفته. دیدی گفتم برام دعا کن. دیدی چی شد؟!» با این حرف‌ها اشک همه را درمی‌آورد. زینب زیر لب با خود می گفت« دیدی روح‌الله، همش میگفتی می خوام برم جای رسول، رفتی جای رسول. حالا هم اومدی بالا سرش. دیدی گفتم یه روز زندگی من رو مثل نارنجک منفجر می کنی می ره رو هوا. اما تو فقط میخندیدی.» هر کلنگی که به زمین میخورد، انگار به جان و روح زینب می‌خورد. دیگر نه گریه می کرد، نه حرف می‌زد. نشست درست بالا سر مزار. پدر روح الله هم بی رمق نشسته بود روی صندلی. پدر زینب گفت:« باید خودم خاکش کنم.» رفت داخل قبر. حسین هم به کمک پدرش رفت. غم سنگین بود و رمق را از پای آقای فروتن برده بود. با کمک حسین او را در قبر گذاشتند و رویش را باز کردند. [هر روز با
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۸۷ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے وقتی روح الله را از مسجد بیرون آوردند، بر
ادامه قسمت۱۸۸ از کتاب زینب با چشمان بی حالش شاهد تک تک صحنه‌ها بود. خاله هایش به پشتش می‌زدند و می‌گفتند: « زینب جان حرف بزن، گریه کن. داد بزن، تو خودت نریز.» اما زینب دیگر رمق گریه کردن هم نداشت. با صورتی رنگ پریده فقط نگاه می کرد. تلقین روح الله را خواندند و لحد را گذاشتند. آخرین سنگ لحد را که گذاشت، زینب چشمهایش را بست« دیگه تموم شد، دیگه دیدار رفت تا قیامت.» خاک را که ریختند، مداحی گذاشتند. همان مداحی که ماه رمضان با آن از خواب بیدار می شدند. حاج منصور بود که میخواند: «من از دیار حبیبم، غریب افتاده ام... بیا بیا گل نرگس، برس به فریادم. در این زمانه غربت، تو تکیه گاه منی... ز لطف و مرحمت خویش کن تو امدادم...» زینب این را که شنید، به گریه افتاد. یک ساعت فقط بالا سر روح‌الله اشک ریخت. به یاد حرفهای او چند روز قبل از رفتنش به سوریه افتاد. دلش هوای امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» را کرده بود و به زینب گفت بود: « زینب صدای پای امام زمان میاد. میشنوی؟» زینب با تعجب فقط نگاهش کرده بود. چشمان روح الله برق زد و گفت« باور کن من صدای پای امام زمان رو می‌شنوم.» گریه هاش از یادآوری خاطراتش شدید تر شد. از سر مزار، خاک برداشت و روی سرش ریخت. شاید قلبش آرام بشود. چادرش خاکی خاکی شده بود. بر اثر شوکی که وارد شده بود، قلبش به شدت درد می کرد. نمی توانست نفس بکشد. سابقه قلب درد نداشت، اما درد امانش را بریده بود. دستش را روی قلبش گذاشت. چشم هایش را بست و نفس زنان گفت:« روح الله، دارم از قلب درد میمیرم. به دادم برس.» توسل به او را از همان لحظه شروع کرد. این را که گفت، انگار آبی بود روی آتش به یکباره قلب اشاره شد از آن لحظه به بعد مدام به روح‌الله صحبت می‌کرد از او کمک می خواست. دو هفته بعد از شهادت، زینب به همراه خانواده‌اش رفتند دیدار خانواده شهید قدیر سرلک. همان جا بود که زینب با مریم همسر شهید سرلک دوست شد. وضعیت مریم هم تقریباً مثل زینب بود و با هم خیلی همدردی می‌کردند. [هر روز با
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۸۸ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے زینب با چشمان بی حالش شاهد تک تک صحنه‌ها ب
ادامه قسمت۱۸۹ از کتاب هفته بعد هم سر مزار، حاج سعید سیاح طاهری را دید. سر مزار نشسته بود که حاج سعید آمد. به مزار که رسید، بلند بلند شروع کرد به گریه کردن. زینب که اولین بار بود او را می دید، پرسید:« حاج آقا شما روح الله را می شناسید؟» حاج سعید آهی کشید و گفت:« آره دخترم. ما با هم اونجا بودیم. اینا جای بچه‌های من بودن. اینا رفتن و من جا موندم. روح الله انقدر بچه خوبی بود. هرکاری از دستش بر می آمد، انجام می داد. دریغ نمی‌کرد. از آب رسانی بگیر تا کارهای نظامی.» تا یک ماه منگ بود. هیچ چیزی را نمی فهمید. شب ها نمی توانست بخوابد. دم صبح از زور خستگی خوابش می‌برد. صبح ها چشمش را که باز می‌کرد و یادش میاد چه اتفاقی افتاده، شروع می کرد به گریه کردن. می رفت داخل اتاق. سجاده پهن می کرد و یاسین میخواند و اشک می ریخت. حالش خیلی بد بود. پدرش برایش بلیط مشهد گرفت. به همراه مادرش رفت مشهد. وقتی به حرم رسید، رفت و ایستاد همان جایی که برای ازدواجش دعا کرده بود. به ضریح نگاه می‌کرد و بلند بلند گریه می‌کرد. زیر لب می‌گفت: « امام رضا، روح الله رو از شما خواسته بودم. خودت دادی و خودتم گرفتی. خودم گفتم عاقبت بخیری، من راضی ام. اما امام رضا من جا موندم. مگه من پابه پای روح‌الله نیومدم؟ پس چرا اون رفت و من موندم؟» آمد بیرون و رفت همان جایی که آخرین بار با روح الله نشسته بودند. یاد سجده طولانی روح‌الله افتاد. احساس می کرد روح الله به چیزی که در آن سجده از خدا خواسته، رسیده. یک هفته قبل از چهلم روح الله، زنگ زدند و گفتند می‌خواهند وسایلش را بیاورند. زینب در ساک را که باز کرد، چشمش به چادرش افتاد. چادر را بویید و بوسید. اسماعیل به حسین گفته بود شب ها روح الله چادر را پهن می کرد روی متکایش و می‌خوابید. قبل از عملیات ها هم آن را به کمرش می‌بست. از ساک روح‌الله سه چیز بود که برایش خیلی ارزشمند بود: چادرش، جانماز مادر روح الله و چفیه اش. چهلم روح الله همزمان شده بود با تولد زینب. همه این را می‌دانستند، اما کسی جرئت نمی‌کرد به او بگوید. یک روز تقویم را برداشت و حساب کرد. وقتی قضیه را فهمید، اشک به چشمانش هجوم آورد. با خودش گفت« روح الله یادته پارسال بهم گفتی زینب سال دیگه برات می ترکونم! چه کار کردی؟ چهلمت با تولد من یکی شده. من چیکار کنم؟ روز تولدم بیام بشینم چهلم تو؟ عیبی نداره. من صبر می کنم. شهادتت کادوی من بود. قرار بهم یه کادوی حسابی بدی. [هر روز با
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️روضه علیرضا پناهیان در صحرا 🔻تجربه‌ای متفاوت از اقامه عزا در صحرا به سفارش امام باقر(ع) @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱 ان شاءالله صدقه جهت تسلای قلب نازنین قطب عالم امکان حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفدا فراموش نشود.
امشب شهادتنامه ی عشاق امضامیشود.... 😭😭😭