♻️ #دوست_داشتن آدمهای بزرگ
انسان را بزرگ میکند
🍃و دوست داشتن آدمهای نورانی
به انسان نورانیت میدهد
🍃اثر وضعی #محبوب، آنقدر زیاد است که
آدم باید مراقب باشد 💥مبادا به افراد بیارزش علاقه پیدا کند.
🍃🌸چه دوستی بهتراز #شهـــدا ⁉️
رفیقت که شهدایی باشد
#توهم_شهید_خواهی_شد....
#رفیق_شهید_شهیدت_میکنه..
#العبد_الحقیر_المذنب
﷽
آن روزها ڪہ دشمن
بہ " جانمان " حملہ ڪرد،
شهدا ما را #شرمندہ خود ڪردند!
نڪند این روزها ڪہ دشمن
بہ " نانمان " حملہ ڪردہ است
شرمندہ #شهدا شویم!
#شهدا_شرمنده_ایم
🔴جای #حاج_قاسم خالی....
خانطومان آزاد شد و جای #شهدا خالی. در این منطقه ۱۳ نفر از بچههای مازندران به #شهادت رسیدند. همچنین ۸۰ نفر بچههای فاطمیون به شهادت رسیدند و یا #مفقود شدند....
#خانطومان
🌹🌴🌹🌴🌹.
🔹یه روزی بود مردایی که ماسک از روی صورت خودشون بر میداشتن و میذاشتن روی صورت رفقاشون
🔸امروزم هم در همین آب و خاک ماسک ساده ۳ هزارتومانی رو ۴۵ هزارتومان با منت میفروشن به هموطنشون ...
#شهدا
#التماس_فهم
#آی_شهدا_جایتان_جدا_خالیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #کلیپ #شهدا |
#نثار_روح_اموات_وشهداء_صلوات🌱
إنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ المُؤمنینَ أنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بأنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ
خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خریده به این بهاء که #بهشت از آنها باشد.
🌹 #دلنوشته ی #زینب_حاج_قاسم بمناسبت #روز_شهید ...
♦️آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به #بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید ... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتید این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید ..
♦️کاش میدانستم امشب آخرین باری که زنگ زدید بار آخریست که صدایتان را میشنوم ..
و کاش از حرفهایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس میکردم.
کاش آن لحظه میفهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو... کاش حکمت این صحبتهایتان را در آخرین مکالمان میفهمیدم...
به من قول دادید وقتی برگشتید باهم به #مشهد میرویم... چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیبا و با شکوهی به مشهد رفتید.
♦️هر بار که میرفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را میگرفت ... میگفتیم نروید خستهاید، مریض هستید؛ میگفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول میکنید #ناموس مردم، #بچههای بیگناه در چنگال #یک_مشت_حیوان_وحشی اسیر و گرفتار شوند، #مرزهايمان به خطر بيفتد و فردا اينها به داخل كشور ما بيايند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا میسپاردیم ... كاش بخاطر اينهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بندازید بابا جان كه چه سخت تشنه يک نگاه شمايم.
♦️حضرت عشق #حضرت_پدر امروز روز شماست؛ #روز_شهید ... باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اينهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سيدالشهدا گرفتی.
♦️ #روز_شهيد بر شما كه تمام وجودتان نشانهای از شهيد بود ، مبارك
✍ #زینب_سلیمانی #شهدا
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
شادی روح شهدا
مخصوصا شهدای دفاع از امنیت و عزت
🌹🌹🌹 صلوات 🌷🌷🌷
• خاطره یک شاعر•
اردیبهشت سال ۹۵ در #مراسم یادواره #شهدا، آقای سلیمانی را دیدم. گفتم: سردار! اون متن «یاران همه رفتند، #افسوس که جا مانده منم» که توی فلان مصاحبهات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی⁉️
🍃(یک مصاحبه قدیمی از #ایشان دیده بودم که در آن کلمات شعرگونهای را خوانده بودند با این #مضمون):
یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم
#حسرتا این گل 🥀خارا، همه جا رانده
🌸منم پیر ره آمد و #رفتن آموخت
آنکه نا رفته و جا مانده منم
خندید 😃و گفت: چطور❓
فاتحانه گفتم: چون نه وزن داره، نه ردیف و نه قافیه!
حالا نوبت او بود که پاتک بزند.
دست گذاشت روی شانهام 🌟و گفت: شعر اصلی ما در میدان جنگ است! وزن ما روی #صحبت سینه دشمن! ردیف ما صف بچههای رزمنده!
قافیه ما فریاد #اللهاکبر است!
🍃بعد رو کرد و با #بقیه گپ زد و من مبهوت از این #حاضر جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من ....
و گفت: خدا کنه #شهید بشم و تو برام #شعر با وزن و قافیه بگی!
#حاج_قاسم_سلیمانی🌷
~🕊
.
سردار سلیمانی :
.
باشهدا بودن سخت نیست
باشهدا ماندن سخته
مثل شهدا بودن سخت نیست
مثل شهدا ماندن سخته
.
راه #شهدا یعنی...
نگه داشتن آتش در دستانت ...
#شهید_سردار_قاسم_سلیمانی
🌷🍀🌹
🍀🌹
🌹
💠«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»
👈کسانی که در راه خدا کشته شدند را مرده نپندارید بلکه آنها زنده اند و نزد خدا روزی داده میشوند🌹
📚کتاب خدا
#شهدا
فرق ما با #شهدا اینه که؛ اونا نیمههای شب تو بیابونا دنبال آرزوهاشون دویدن و بهش رسیدن؛ اما ما فقط یه شب تو سال، اونم میشینیم و آرزو میکنیم. برای رسیدن باید دوید!
#لیلةالرغائب
#حسین_یکتا
حاج حسین یکتا: برا خدا ناز کن؛ #شهدا برا خدا ناز میکردن. گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشونو میخرید
#شهدا بعد از شهادت
عند ربهم یزرقون میشوند
و دست هدایتگری پیدا میکنند
و بر دلها حکومت خواهند کرد
#حسین_یکتا |
#شهدا
بخشی از وصیتنامهٔ شهید محمدرضا تورجی زاده:
🔸هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام:
بسیجیها، سپاهیها... این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها)، پس لیاقت خود را به اثبات برسانید.
نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دور بود.
عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است...
╭─┅─•🍃🌸🍃•─┅─╯
#شهدا #خاطره
🌾🥀🕊🍃
. آمدبہخطفاطمیون
. شبڪہشد
. گفتیملابدمےرودیڪجایـے
. دورازهیاهوےرزمندهها
. استراحتمےڪند
. ڪفشهایشراگذاشتزیرسرش
. گوشہاتاقدرازڪشید :)
. خودمانخجالتڪشیدیم
. اتاقراخلوتڪردیم
. ڪہچندساعتاستراحتڪند
#حاج_قاسم♥️
#فقطبراےخدا✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 اگر دل تنگ قاسم عزیز شدید این نماهنگ گوش بفرمایید
التماس دعای ظهور
❤️ شهید مهدی زین الدین:
هر کس در #شب_جمعه شهدا را یاد کند، #شهدا هم او را نزد #اباعبدالله یاد میکنند.
💠شهدا را یاد کنید حتی با ذکر یک #صلوات
🇮🇷
💯 صدها فرشتهی رحمت!
🔻حضرت آیت الله مصباح یزدی در دیدار خانوادههای شهید تهرانی مقدم و برخی شهدای مدافع حرم:
🔹 هر شخصی که خدمتی به شهدا کرده باشد، آنها این خدمتها را ندیده نخواهند گرفت.
🔸 همراه هر یک از شما #خانواده_های_شهدا صدها فرشته و #رحمت نازل میشود.
🔹همانطور که از دست دادن این عزیزان باعث #غم و اندوه ما میشود، توجه به اینکه به چه مقاماتی رسیدهاند #شادی جبران کنندهای نصیب ما مینماید.
🔸بنده خیلی کوچکتر از آن هستم که مقام #شهدا را بخواهم ارزیابی کنم، اما تنها همین قدر میفهمیم که آنها را دوست داریم و برای ترفیع درجاتشان دعا میکنیم.
۹۸/۱۱/۱
آیت الله مصباح یزدی رحمت الله علیه
═══✼🍃💖🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️دلبری و قربون صدقهرفتنهای مادرپسری این مدلی دیده بودید تا حالا؟!
❤️روز تکریم مادران و همسران #شهدا🌷
تقدیم به شهید محمد حسین حدادیان
حدادیان قربانی راه ولا شد
زائر به آن لب تشنه ی کرببلا شد
از کیمیای عشق ثارالله آخر
خاک وجودی اش مبدّل بر طلا شد
درویش مسلک ها در اوج بی حیایی
کشتند او را، رزق ما سوز و نوا شد
بر مسلخ عشق امام عالمین رفت
با چهره ی خونین به دیدار حسین رفت
#شهدا
#دلنوشته
#شعر_شهدا
🔴✍️ نوشته شده در دی ماه ۱۴۰۲
شعر ،حاج امیر عباسی
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!!
💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد...
💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحتنظر قرار میگیرد...
💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند
💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود:
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید...
💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد...
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصر_کاوه
🌺....صاحب خانه اش گفته بود:
طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌
🌺... #ساواک که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود...
" مرا بکشید اما #چادرم را برندارید..."😰
برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇 "طیبه واعظی"
#چفیه ...
#پرچم ...
#چادر ...
همه از یڪ خانواده اند
اما...!
چفیه بردوش #شهدا
پرچم به دست #رزمندگان
و #چادر برسَر ِتوست اے #خواهرم ..
#حفظ_حجاب وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است.
💬 دختران هم #شهید می شوند
🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر.
🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من.
یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.
🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!»
کتاب زندگی به سبک شهدا
ناصرکاوه
🌷 #شهیده_طیبه_واعظی
➖علت شهادت به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خانواده #شهدا پرچمدار کمک به جبهه مقاومت