📖 درسهایی از سبک زندگی پیامبر مهربانیها صلیاللهعلیهوآلهوسلم
▪️#شهادت_پیامبر_اکرم (ص)
▪️#شهادت_امام_حسن (ع)
▪️شهادت #امام_رضا (ع) تسلیت باد.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
* #امام_رضا
💠 امام رضا مظهر اسم سلام
🔻 درباره زيارت امام رضا (علیه السلام) باید گفت که آقا امام رضا (علیه السلام) مظهر «ياسلام» است، مظهر اسم سلام خداست. اول او سلام ميکند بعد شما يادت ميآيد و ميگويي السلام عليک يا عليبنموسيالرضا. ولي اول در باطن، رحمت اوست که فراگير ميشود و به شما توجه ميکند.
🔸 سلام از او شروع شد، شما يادت آمد، ايستادي و سلام دادي. به توفيق او شما سلام ميکنيد و او جواب ميدهد. به دعوت امام زمان(ع) به فکرت ميآيد که وارد فضاي عمومی دين بشوي. اما اين فرصت را به تو دادهاند که چگونه عمل ميکني. سرنوشت انسان شناور است.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوست شما که نیازی به کاور نداره وقتی این کانال رو دنبال کنید 🤩 میگی نه امتحان کنید🤩 با سابقه ۷ ساله در فروش محصولات پوست و مو 🥰👱♀
#کرم_سوپر_زیبایی رو امتحان کنید مطمئن باشید ۵ تا ده سال پوستتون جوانتر میشه🤩
✅ضد لک فوق العاده پر قدرت فاقد کروتون و هیدروکینون
✅#تولید_کننده_کرم_معجزه_ام واسطه ندارم
#کرم_سوپر_معجزه خالص واصله اصل 🤩
بزنید روی لینک و معجزه های این کرم روکه #غوغایی_کرده تو فضای مجازی ببینید 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4224319544Ccc7f13b45d
امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه
موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،ميگويد :
« روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريهاي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازهاي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچهاي كه به مادرش ميچسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :
« هر كس جنازهاي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك ميشود »
وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينهي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت ميدهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .»
عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را ميشناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهادهايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه ميشود.
اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان ميكند، مورد توجه قرار ميگيرد و حاجتش به نحو شايستهاي برآورده ميگردد.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔴 امام رضا علیه السلام فرمودند :
🔵 خدایا در کار او (حضرت قائم علیه السلام) ما را به خستگی و تنبلی و سستی و ضعف مبتلا مفرما و ما را از کسانی قرار بده که به وسیله (یاری)او دینت را یاری می رسانی
⚫️ شهادت امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام بر وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه و همه منتظران تسلیت باد.
#شهادت_امام_رضا
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ | من امام رضاییام ...
از بس آقایی و از بس داری کرم
هر کس داد تو رو به جوادت قسم
دستِ خالی نیومد بیرون از حرم
دیدم که میگم ...
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
YEKNET.IR - zamine 2 - shahadat imam javad 1403 - vahid shokri.mp3
7.1M
-
کربلامو از تو دارم
گوهرشاد و سقاخونه ات...
#شهادت_امام_رضا #امام_رضا #همه_خادم_الرضاییم
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
⚜لیلة المبیت و توطئه سران قریش براى کشتن پیامبر (صلى اللّه علیه و آله)»
♦️ در آخرین روزهای ماه صفر سال سیزدهم بعثت، چهل نفر از سران قریش در دارالندوه جلسهاى تشکیل داده و تصمیم گرفتند که رسول خدا را به طور ناجوانمردانه به قتل رسانند.
🔹آنان قرارگذاشتند که از هر طایفه، یک نفر و در مجموع به صورت گروهى در تاریکى شب به خانه رسول خدا هجوم آورده و با شمشیرهای خویش آن حضرت را در رختخوابش به قتل رسانند.
🔻جوانان قریش، در آخرین روز صفر و شب اول ربیع الاول خانه رسول خدا را محاصره کردند. از طرفی جبرئیل، این خبر را از قبل به پیامبر داده بود و او را از سوى خداوند، مامور کرد که به سوى مدینه هجرت کند.
🔺پیامبراکرم به پسرعمویش على (علیه السلام) پیشنهاد کرد که در جاى او بخوابد و با فریب مشرکان، مسئله سرنوشت ساز هجرت را مهیا سازد. على بنابیطالب اعلام آمادگى کرد و در رختخواب پیامبر خوابید و پیامبر از مکه به سمت مدینه خارج شد.
💠 مهاجمان در هنگام بامداد، گروهى وارد خانه پیامبر شده و به سوى رختخواب او هجوم آوردند اما ناباورانه، امام على را در رختخواب پیامبر دیدند و از او سراغ پیامبر را گرفتند. علی ع فرمود: او را به من نسپرده بودید تا از من بخواهید. آنها پس از ناکامی با خشم تمام در پى آن حضرت به راه افتادند.
🔆 علمای شیعه و گروهی از علمای اهلسنت معتقدند آیه لیلة المبیت یا آیه شِراء (آیه ۲۰۷ سوره بقره) در شأن علی(ع) در ماجرای لیلة المبیت نازل شده است.
و من الناس مَنْ یشرى نفسه ابتغاء مرضاةاللّهِ، وَاللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ.
#تقویم_تاریخ
#30صفر
#لیلة_المبیت
🎬@khaterehay_shirin
🔻حضرت آیتالله «دستغیب» در کتاب «داستانهای شگفتانگیز» نقل میکند: حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت رضا(علیهالسّلام) مشرف بودم پیرمردی را دیدم که حضور قلب و خشوعش منرا متوجه او ساخت. وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است، او را در بلند شدن کمک کردم و آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش برسانم. گفت: حجرهام در مدرسه خیرات خان است او را تا منزلش همراهی کردم و سخت به او علاقهمند شدم، بهطوریکه همه روزه میرفتم و او را در کارهایش کمک میکردم و نام و محل و حالاتش را پرسیدم.
گفت: نامم ابراهیم و از اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب میدانم. ضمن بیان حالاتش گفت: من از سن جوانی تا حال هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا(علیهالسلام) مشرف میشوم و مدتی توقف کرده، باز به عراق برمیگردم؛ در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود دومرتبه، پیاده مشرف شدهام؛ در مرتبه اول سه نفر جوان، که با من هم سن و رفاقت ایمانی بین ما بود و سخت به یکدیگر علاقه داشتیم؛ مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و این که نمیتوانستند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند؛ هنگام وداع با من میگریستند و گفتند: تو جوانی و سفر اول پیاده و بهزحمت میروی؛ البته مورد نظر واقع میشوی؛ حاجت ما از تو این است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام(علیهالسّلام) نموده، در آن محل شریف، یادی هم از ما بنما.
پس آنها را وداع نموده، به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شدم. پس از زیارت، در گوشهای از حرم، و حالت بیخودی و بی خبری به من عارض شد؛ در آن حالت دیدم حضرت رضا(علیهالسّلام) بهدست مبارکش نوشتههای بیشماری بود که به تمام زوار، از مرد و زن، حتی به بچهها هم نوشتهای میداد؛ چون به من رسیدند، چهار نوشته به من مرحمت فرمود: پرسیدم چه شده است که به من چهار رقعه دادید؟
فرمود: یکی از برای خودت و سه تای دیگر برای سه رفیقت؛ عرض کردم این کار، مناسب حضرتت نیست و خوب است به دیگری امر فرمائید تا این نوشتهها را تقسیم کند.
حضرت فرمود: این جمعیت همه به امید من آمدهاند و خودم باید به آنها برسم. پس از آن یکی از نوشتهها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشتهشده بود.
«خلاصی از آتش جهنم، ایمنی از حساب، داخل شدن در بهشت و منم فرزند رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
توجه حضرت رضا علیه السلام به زائران
ابوعبدالله هروی می گوید: مردی از اهالی بلخ همراه غلامش به زیارت مرقد شریف حضرت رضا علیه السلام به مشهد آمد. آن مرد در قسمت بالا سر، مشغول نماز شد و غلامش در قسمت پایین به نماز ایستاد. پس از نماز هر دو به سجده رفتند و سجده را طول دادند، اما آن مرد قبل از غلام سر از سجده برداشت. سپس غلام خود را به حضور طلبید و به او گفت: آیا می خواهی تو را آزاد کنم؟ غلام گفت: آری. آن مرد گفت: تو را در راه خدا آزاد کردم و کنیزم را در بلخ نیز آزاد نمودم و او را به عقد ازدواج تو درآوردم و ضامن مهریه اش شدم و فلان مزرعه ام را وقف شما و فرزندان شما و نسل های آینده شما نمودم و این امام (حضرت رضا
علیه السلام) را بر این موضوع، گواه می گیرم. غلام با شنیدن این سخن گریه کرد و گفت: سوگند به خدا و به این امام! در سجده، همین مطلب را از امام خواستم و اینک به حاجتم رسیدم.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
❇️ صلهی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص
☑️ مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از مداحان مخلص و مرثیه خوانان باسوز اهل بیت علیه السلام بود. او سالها پیش از شروع درس مرحوم آیه الله حائری بنیانگذار حوزهی علمیهی قم، دقایقی چند روضه میخواند و آنگاه آیت الله حائری درس خویش را آغاز میکرد.
📃 او داستانی شنیدنی دارد که از حضرت رضا علیه السلام برای مدح خویش صله دریافت داشته است! خود نقل می کرد که:
▫️ یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم. پولم تمام شد و کسی را هم برای رفع مشکل خویش نمیشناختم. از این رو قصیدهای در مدح حضرت رضا علیه السلام سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت آستان مقدس بخوانم و صله بگیرم با این نیت حرکت کردم، اما در میان راه به خود آمدم که چرا نزد خود حضرت رضا علیه السلام، نروم و آن را برای وی نخوانم؟!
🕌 به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیدهی خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم.
✨ ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد. بیدرنگ گفتم:
🔹 «سرورم! این کم است.»
▫️ ده تومانی دیگر داد. باز هم گفتم:
🔹 «کم است.»
▫️ تا به هفتاد تومان که رسید. دیگر خجالت کشیدم؛ تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم.
▫️ کفشهای خود را که می پوشیدم، دیدم آیه الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت الله مروارید، با شتاب رسید و فرمود:
🔸 «شیخ ابراهیم!»
▫️ گفتم:
🔹 «بفرمایید آقا!»
▫️ گفت:
🔸 «خوب با آقا حضرت رضا علیه السلام روی هم ریختهای، برایش مدح میگویی و صله میگیرید. صله را به من بده.»
✉️ بیمعطلی پولها را به او تقدیم کردم و او یک پاکت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان.
⬅️ کرامات الصالحین، صفحه ۲۱۶
🏷 #امام_رضا علیه السلام
🎬@khaterehay_shirin
دستگيري امام هشتم عليهم السلام از زائران در راه مانده :
محدث نوري رضوان الله عليه نقل ميكند :
يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت : در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم .
ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند :« برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من ميآيند و اكنون در اطراف « طرق » ( هشت كيلومتري مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم كردهاند برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند .»
آن خادم ميگويد : از خواب پريدم و فوري از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخاست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد مشعلدار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد آنگاه با عدهاي از خدام حرم به خانهي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم سپس با گروهي مشعلدار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم . آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند . از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند : ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نميتوانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آمادهي مرگ نموديم . از مركبها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم . فرشهايمان را روي خود انداختم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت رضا عليه السلام متوسل شديم . در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود . همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود ،كه به او فرمود :
« برخيز ! كه دستور دادهام چراغها را بالاي منارهها روشن كنند. شما به طرف چراغها حركت كنيد .» همه برخاستيم و به طرف چراغها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم .»
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
هدایت شده از قاصدک
❌🔥بخور نخور های لاغری و چاقی 📛
😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم✅👇👇
🍏۶۲ 🌟۶۳🍏۶۴ 🌟 ۶۵ 🍏 ۶۶ 🌟
⭐️ ۶۸ 🍏 ۶۹ ⭐️ ۷۰ 🍏۷۱⭐️۷۲🍏
🍏۷۴ 🌟۷۵ 🍏۷۶ 🌟۷۷ 🍏۷۸ 🌟
⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴🍏
🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰ 🌟
⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶🌟
🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟 +۱۰۰🌟 +۱۵۰🍏
💙مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی متخصص تغذیه 🔥😍
⚜«شهادت امام رضا علیهالسلام»
💠 حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از سال ۱۸۳ق، بهمدت بیست سال، امامت شیعیان را برعهده داشت و دورهٔ امامتش با خلافت هارون عباسی، محمدِ امین و مأمون عباسی همزمان بود.
🔶 امام رضا(ع) در سالهای آخر عمر شریفش بهدستور مأمون، از مدینه به مَرْو در خراسان فراخوانده و به اجبار ولیعهد مأمون شد. مأمون برای زیر نظر گرفتن امام رضا، خاموشکردن انقلاب علویها و مشروعیتبخشیدن به خلافت خود ایشان را ولیعهد خود کرد.
🔺ورود امام رضا(ع) به ایران تأثیر مهمی بر گسترش شیعه در این منطقه داشته است. حدیثی مشهور از امام رضا(ع) در نیشابور بیان شده که به نام سِلسِلةُالذَّهَب (زنجیرهٔ زرین) شناخته میشود.
🔻 وقتی مأمون متوجه شد که حضور امام رضا(ع) در مرو بیشتر باعث گسترش شیعه شده است تصمیم به قتل آن حضرت گرفت.
لذا در آخر صفر ۲۰۳ق انگور یا اناری را آغشته به سم کرد و به اجبار به حضرت خورانید.
🔹 این واقعه سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق از نعمان بن سعد روایت کرده که امام علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:
«به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته میشود، اسم او اسم من و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است. بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد.»
🔆 پس از غسل و كفن و نماز بر بدن شريف حضرت كه توسط امام جواد (عليهالسلام) انجام شد آن حضرت را جلوى قبر هارون (مكان فعلى) دفن كردند.
#تقویم_تاریخ
#30صفر
#شهادت_امام_رضا
🎬@khaterehay_shirin
حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
🌷مقام زائر امام رضا علیهالسّلام بعد از مرگش
«وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»📚(آل عمران/١٠٢)، وقتی شما مسلمان و در برابر امامتان تسلیم شدی، زندگی کردی و از این دنیا رفتی، هرچه در این دنیا کم و نقص داشتی، خدای تعالی در آنطرف شما را کامل میکند.
یعنی یکی از عنایات خدای مهربان که به همهی انسانها دارد، آن هم به برکت وجود حضرات معصومین علیهمالصّلاةوالسّلام، این است که کم و کاستی هم داشته باشی در پرتو این شعاعهای نورانی برطرف میشود.
🖤آقاامام رضا علیهالسّلام میفرماید: هر کس به زیارت من بیاید، من سه جا به دیدارش میآیم و زیارتش میکنم.
مثلاً در گوشهای از روحت صفتی مانده، یک جایی کم گذاشتی، در دنیا ساعی و کوشا بودی؛ ولی حالا نتوانستی کامل کنی.
آقا امام رضا علیهالسّلام شما را کامل میکنند و از آن علم به شما میچشانند. چون علم، آن چیزی است که درجات شما را در نزد خدا بالا میبرد. در همان بدو ورودت، عالِم میشوی، به مقام رضا میرسی.
کسانی که به زیارت امام رضا علیهالسّلام رفتند، این را بدانید وقتی که از دنیا میروند حداقل در مقام شامخ رضا از دنیا میروند. یعنی آنها را به این مقام میرسانند.
قدر بدانید، قدر ائمهی معصومین علیهمالسّلام و یکایک آنها را بدانید.
هر کدامشان در این عالم مُلک یک تابش و خاصیتی دارند.
این هم خاصیت آقا امام رضا علیهالسّلام است. شما را در مقام شامخ رضا و تسلیم قرار میدهند.
«رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»📚(مائده/۱۱۹)، خیلی مقام رفیعی است.
در این دنیا باید حداقل بعد از تزکیه، بیست یا سی سال کار کنی و دست و پا بزنی تا به این مقام برسی؛ ولی با یک زیارت آقا امام رضا علیهالسّلام، آن هم زیارتی با معرفت و توجه، شما را میرسانند.
استاد حاج آقا زعفریزاده
#امام_رضا
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
امیرمحمدم کوچیک بود براش واکسن💉 زده بودیم بی تابی می کرد. پاش رو نوازش کردم و گفتم پات🦵 درد می کنه؟ با گریه و با لحن بچّگانه😢 گفت آره پات درد می کنه. بهش گفتم مامان تو باید بگی پام نه پات، با همون حالت قبلی گفت پاتم درد می کنه😁🥰
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
سلامم یه روز عمهام اومده بود خونهمون تا فلشی که دست بابام داره رو بگیره این فلش هم توی کامپیوتر داداشم بود مامانم به من گفت من تا چایی میدم تو اون فلش رو بردار بیار منم رفتم بردارم و چون عجله داشتم سریع برداشتم کامپیوتر افتاد، داداشم اومد تو اتاق گفت چیکار کردی چقد تو تنبل و بی عرضه ای (داد میزد) منم گفتم عمه خودته😐🤣حالا عمهام پشت در😂گفتم حتما نشنیده ولی بعدش گفت به من چه😔😂تا الان با هزار خجالت نگاهش میکنم
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
چند وقت پیش اومدیم بریم مسافرت به مادرشوهر و پدرشوهرم هم گفتیم بیاین تا با هم بریم مادرشوهرم قبول نمی کرد می گفت خودتون تنها برید همیشه که ما نباید دنبالتون باشیم، گفتم زحمتای ما همیشه برای شماست حالا یه بارم.... حرفم رو خوردم مادرشوهرم ادامه داد یه بارم زحمتای ما برای شما، من هم خندیدم گفتم نه بابا زحمت چیه، دیدم هیچ جوری نمیشه درستش کرد. مثلا می گفتم منظورم اینه همیشه بار ما روی دوش شماست حالا یه بارم...🤐 چی میگفتم آخه، دیگه تو کل سفر لال شدم😶
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
چند سال پیش توی مدرسه من و دو تا از دوستام تحت یه شرایطی باعث شدیم یکی از شیشه های پنجره کلاسمون بشکنه. مقصر اصلیش هم من بودم، بعد این وسط به جای اینکه من ناراحت باشم دوتا دوستام گریه می کردن منم دلداریشون میدادم عیب نداره اتفاقه دیگه😐😂🙄
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
من وقتی کلاس ششم بودم ما شیفت صبح بودیم همه خواب آلود بودن بعد مدیرمون گفت کی میتونه برامون آیت الکرسی بخونه دیدم دوسه نفر دستاشون رو بالا آوردن منم دستم رو بردم بالا چون بلد بودم بعد صدام کردن رفتم روی پله ها شروع کردم گفتم: بــسـم الــلــه الرحــمان رحــیــم،الــهم کل لولیک الحسن صلواتک و داشتم می خوندم بعد مدیر دید دارم دعای فرج رو میخونم گفت برو سر جات انگاری هنوز خوابت میاد😂😂منم که فهمیدم اشتباهی خوندم دوییدم سمت صف دیگه نتونستم به روی کسی نگاه کنم تا آخر میخندیدم😅😅تازه دیگه تا آخر کلاس خوابمم نیومد😂😂🤣
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
سلام👋🏻 مامانم رفته بوده خرید چون خریدش زیاد بوده تاکسی گرفته که خرید ها رو بیاره بعد اون آقا بهش کمک میکنه که خرید رو بذاره تو صندوق عقب، مامانم با خودش میگه این آقا همه خرید هارو که گذاشت تو ماشین منم برم بشینم تو ماشین که بریم دیگه چیزی نمونده😆حالا یهو به جای اینکه صندلی شاگرد بشینه اشتباهی میره پشت فرمون میشینه 🤣🤣دقیقا همون لحظه هم آقای راننده میاد میبینه که مامانم پشت فرمونه بهش میگه خب حاج خانوم بفرمایید بریم🤣🤣
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
سلام موقع بچگی من و خواهرم وقتی یه کار بدی میکردیم از هم باج میگرفتیم که اون یکی به مامان نگه، یک بار خواهرم یه چیزی شکسته بود یعنی دیگه من پادشاهی میکردم روزی چند بار می رفتم روی طاقچه پنجره اونم باید من رو سرشونه هاش سوار میکرد و تو حیاط دور می داد،نوبت جارو کردن به جای من جارو میکرد تقریبا یه ماه ادامه داشت، رفتیم مسافرت خونه داییم که شهر دیگه بود عید بود می گفتم برو آجیل بیار برام، واااای یک بار براشون مهمون اومد رفتن دیدن ظرف آجیلشون خالیه🤭 مامانم از خجالت آب شد آخه اونا که بچه نداشتن فهمیدن کار ما بوده، خلاصه خواهرم بعد یه ماه خسته شد گفت من دیگه به حرفت گوش نمیدم برو هر چی میخوای بگو به مامان، منم بعد اون همه باجگیری رفتم گفتم🤤دیگه مامانم تو مسافرت کاریش نداشت فقط ظرف شکسته نبود شیطنت های دیگم داشت واسه همین یه ماه به من باج داد خخخخ، البته این کارها متقابل بود اگه منم یه نقطه ضعف داشتم همین آش و همین کاسه بود🤪 خواهرم از من تپل تر بود نامرد می گفت وقتی من رو شونههاتم باید مثل اسب بری، دنیایی داشتیم تو کودکی یادش به خیر
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
سلام یک بار خواهرم گفت آبجی ببین چه رمزی گذاشتم برای گوشیم چقدر باحاله گفتم کدوم خنگی اینجور رمزی میذاره اینکه خیلی راحته، داییم گفت من بهش گفتم 😐😑😂
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
هدایت شده از اکران مردمی عمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 سیلی سخت اطلاعاتی سپاه به اسرائیل در «قلب رقه»
🎥 فیلم سینمایی «قلب رقه» روایتی از عملیات اطلاعاتی مدافعان حرم در شهر رقه -پایتخت داعش-، برای پیدا کردن یک اسیر ایرانی است که قرار است با اسرائیل مبادله شود.
♦️ فعالان فرهنگی میتونن برای اکران فیلم #قلب_رقه در مساجد، هیئات، سالنهای شهر و ... به روشهای زیر اقدام کنن:
🌐 ekranmardomi.ir/movie/the-heart-of-aqqah
📞 02142795050
🎬 سینما انقلاب میخواهد🔻
eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
مراسم ختم مادربزرگم یکی بهم گفت خدا بیامرزه گفتم ممنون اومدید ان شاءالله تو غم هاتون جبران میکنم😐💔اون لحظه زنه فقط نگاهم میکرد گفتم ان شاءالله تو شادی هاتون بیام و با زمین وداع گفتم و در آن آب شدم💔😂
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
با خواهرم رفتیم خرید، خواهرم رفت داخل اتاق پرو منم دم در ایستادم و اجناس رو میدیدم، اون قسمت رگال مردونه بوددیدم یه کاپشن خیلی شیک روشه منم خیلی خوشم اومد گفتم برای همسرم بخرمش
در حالی که داشتم با خواهرم حرف میزدم که وای این رو ببین چقدر قشنگه،کاپشن رو پوشیدم و توی آینه خودم رو داشتم نگاه میکردم و متوجه شدم فروشنده که مرد بود کنارم ایستاده و میخنده ازش قیمت پرسیدم گفت قابلی نداره چندسال پیش از ترکیه خریدم دیگه کهنه هست. گفتم برای شماست!؟ گفت با اجازتون🤣آب شدم کاپشن رو پس دادم و زود از اونجا رفتم.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
سلام چند سال پیش رفته بودیم با بچه ها شمال داشتیم از جنگل رد میشدیم دخترم گفت چقدر اینجا باحاله دوست دارم برم توش گم بشم منم بدون هیچ مکثی گفتم خب برو گم شو، دخترم مونده بود از جواب من بخنده یا گریه کنه.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin