eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا، من مي خواهم در آينده بشوم. براي اين كه.....؟؟؟"..." معلم كه خنده اش گرفته بود، پريد وسط حرف مهدي و گفت: «ببين مهدي جان! موضوع انشا اين بود كه در آينده مي خواهيد چه كاره شويد. بايد در مورد يه شغل يا يه كار توضيح مي دادي. مثلاً پدر خودت چه كاره س؟ ...-آقا اجازه!  ‌ ╭━━━⊰◾️⊱━━━ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰◾️⊱━━━╯
‏🔴 پوستر بسیار معنادار سایت حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای... نفس های های آخر دشمن است ... پیروزی نهایی نزدیک است .... آمریکا تمام شدنی است ، به همین زودیها ... #پایان_شیطان #‌نفس_اخر_دشمن "‌اندکی صبر سحر نزدیک است" ╭━━━⊰🌐⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰🌐⊱━━━╯
📝 خیلی زود یڪدیگر را ملاقات خواهیم ڪرد ... مرگ در پیش است ؛ یادتان نرود ڪه ... « إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّـابِـرِیـنَ » روحانـی جهادگر ... @marefat_ir
خشتـــ بهشتـــ
#سبڪ‌زندگے‌اسلامے🕌 #ضعف‌فرهنگ‌ڪار‌جمعے٦ ❇️ در تشكيلات و كارهاي گروهي، ياد مي‌‌گيريم كه چگونه گذشت
🕌 ٧ استاد پناهیان: متاسفانه این قدر رشد نایافته هستیم که تا چهار نفر در یک ، مثلا در یک هیئت، کنار هم کار می کنند، یک دفعه ای شعبه می زنند و دو تا هیئت دیگر درست می شود؛ چون کارکنند!! البته ها خوب است، ولی خوب نیست، چون موجب می شود عناصر تشکیلاتی برای (عج ) تربیت نشوند. در حالی که هیئت باید در درجه اول، خودِ اداره کنندگان هیئت ها را رشد بدهد. ولی متاسفانه این قدر رشد نایافته هستیم که در اثر کوچک ترین اختلافی از هم جدا می شویم و برای هم فداکاری نمی کنیم. ╭━━━⊰❀⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰❀⊱━━━╯
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« مردان خاندان » راوی می گوید: پس از آن حسین علیه السلام آن را به مبارزه ( تن به تن ) فراخواند و پیوسته هر کس را که به مبارزه بر می خواست ، می کشت، تا آن که کشتاری بزرگ به راه انداخت و در این حال می گفت : کشته شدن برتر از پذیرفتن ننگ است و ننگ ( در این دنیا) برتر از عذاب و آتش و جهنم است. یکی از راویان می گوید: به خدا سوگند! هرگز کسی را ندیدم که دچار لشکری بسیار ‌شده، فرزندان و خاندانش ویارانش کشته شده باشند، و دلاورتر از آن حضرت باشد. مردان جنگی به آن حضرت حمله کردند و او نیز هنگامی که بر آنان یورش می برد، آنان چون گله ای که گرگ به آنها حمله کند از او می گریختند. هنگامی که به قلب لشکریان می تاخت با اینکه سی هزار نفر بودند،از رو به رویش مانند ملخ های پراکنده می گریختند. سپس به خیمه گاه بازگشت در این حال می فرمودند: "لاحول و لا قوة الا بالله العی العظیم" . راوی می گوید: حسین علیه السلام همواره به جنگ با آنان پرداخت تا آنکه بین او و اقامتگاهش فاصله انداختند ( و به سوی خیمه گاه حضرت رفتند) ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید 🏴 .
👈 ‏تیم #‎فوتبال_ساحلی ایران در جام بین قاره ای با غلبه بر اسپانیا قهرمان این مسابقات شد.👏👏 ✅ مهم ترین نکته این پیروزی مربی ایرانی و کادر فنی کاملاً این تیم است. ❎ توی فوتبال هم یه مربی آوردند؛ میلیاردها میلیارد پول بیت المال رو کردند توی حلقومش؛ ته اش با فضاحت رفت... 👍 ‌°•||√↓ ||•⚽️ @marefat_ir .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« مردان خاندان » حضرت فریاد کشید‌: وای بر شما پیروان آل ابوسفیان ! اگر دینی ندارید و از قیامت نمی هراسید ، در این دنیایتان آزادمرد باشید، و به نژاد خود باز گردید: اگر همان گونه که گمان می کنید عرب هستید. راوی می گوید: شمر صدا زد ای فرزند فاطمه! چه می گویی؟ فرمودند : می گویم ، من با شما می جنگم و شما نیز با من جنگ دارید، ولی زنان مسئولیتی ندارند پس تا زنده ام سرکشان و نادانان و طغیانگران را از تعرض به حرم من باز دارید" شمر گفت: ای فرزند فاطمه! درخواستت پذیرفته است، و همگی تصمیم گرفتند یکباره با او بجنگد. گاهی حضرت به آنان یورش می برد و گاهی آنان به او حمله می کردند. در این حال جرعه ای آب خواست، ولی آبی نیافت، تا آنکه از شدت نبرد و هجوم همه جانبه به آن حضرت ، بر بدن مبارکش ۷۲ زخم وارد شد. حضرت در حالی که از جنگیدن ناتوان شده بود، ایستاد تا لحظه ای بیاساید. در این هنگام سنگی به سویش پرتاب شد و بر پیشانی اش نشست . لباس خویش را گرفت تا خون پیشانی را بزداید، که تیری زهرآگین و سه شعبه به سویش آمد و بر قلبش نشست. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید 🏴 .
{☘} #رسانه‌شهدایے‌معرفت ∞⛓∞ .✿ #پروفایل⇠『📱』 .✿ #پسرونه ⇠『☘』 👣•| @marefat_ir {☘}
{☘} #رسانه‌شهدایے‌معرفت ∞💜∞ .✿ #پروفایل⇠『📱』 .✿ #دخترونه ⇠『☘』 👣•| @marefat_ir {☘}
#دیدارآخر‌💔 روزی که می‌خواست اعزام شود، نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده‌است، بعد آمد جلوی من پای سجاده زانو زد دست‌هایم را گرفت بوسید😘، صورتم را بوسید، من همینجا یک حال غریبی شدم، گفتم: مادر جان تو هردفعه می‌رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی نمی‌کردی،😞 گفت: این دفعه مأموریتم طولانی‌تر است دلم برای شما تنگ می‌شود، من دیگر چیزی نگفتم، بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم، بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است.😔   🌷‌شهید ‌محمد تاجبخش🌷 °•||√↓ ||•👑 @marefat_ir