29.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سقوط سوریه، چرا؟
پنج نکته پیرامون سقوط سوریه و عبرتهای آن
#آیتالله_مهدوی
@ayatollahmahdavi_ir
هدایت شده از آرایه های ادبی
20.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فردوسی
دکتر ژاله آموزگار
@arayehha
بلاغت حذف در غزل سعدی.pdf
460.3K
📚 بلاغت حذف در غزل سعدی
دکتر فتوحی، ۳۳ صفحه
#مقاله
خوبان پارسیگو
📚 بلاغت حذف در غزل سعدی دکتر فتوحی، ۳۳ صفحه #مقاله
.
در بلاغت عموماً هنریشدن سخن از رهگذر قاعدهافزایی و ازدیاد عناصر کلام حاصل میشود؛ اما بخشی از بلاغت سخن سعدی مرهون حذف یا قاعدهکاهی است. گویی حذف بخشی از ساختمان جمله، عادت زبانی سعدی است. ایجازِ ناشی از حذف، در برخی ابیات سعدی به حدی میرسد که اگر بخواهیم معنای بیت را به نثر منطقی بازنویسی کنیم به دو سه برابر کلمات موجود در آن بیت محتاجیم. مثلاً این بیت از ایجازهای شگرف سعدی است:
شهری متحدثان حُسنت
الّا متحیّران خاموش
که چنین باید بازنویسی شود:
شهری متحدثان حسن تو [هستند] إلا [کسانی که آنها نیز] متحیران [حسن تو هستند. اما از شدت حیرت] خاموش [شدهاند]
و این بیت:
بیحسرت از جهان نرود هیچکس بهدر
الّا شهید عشق به تیر از کمان دوست
که ساخت معیار مصرع دومش چنین است:
الا [آنکه] شهید عشق [شده است] به تیر [ی که] از کمان دوست [افکنده شده]
📙 بلاغت حذف در غزل سعدی
بخشی از مقدمهٔ محمدرضا سنگری بر کتاب «خورشید در عبای تو پیچیده است» از مرتضی حیدری آل کثیر:
شعر آذرخش ناگهان احساس و عاطفه و طوفان و سیلان رستاخیز درون نیست، اصلاً هیچ شعری ناگهان نیست، مثل تراکم قطرهها که در تدرّج خویش باران میزایند و پیوند ذرهها که حجم انبوه نور میآفرینند، شعر پشت روح و ذهن و ضمیر به تدریج شکل میگیرد و البته در یک ناگهان به نفس گریهای یا لبخندی متولد میشود.
پشت همهٔ سرودههای بزرگ، روح تکوینیافتهٔ شاعر، سوسو میزند. روحی که در گذار از حادثههای درون و بیرون به باروری رسیده و میوهٔ آن در هیئت شعر بر شاخهٔ وجود شاعر نشسته است.
اکنون پرسش آن است که چه "چیزها" در پیوند مبارک خود در آسمان وجود شاعر، خورشید شعرها و زایش ستارههای سروده را سبب میشوند. چه عناصر رازآمیز و غریبی در ازدواج خجسته و شورانگیز خویش، کودکی، به نام شعر را میهمان هستی وجود شاعر میکنند.
همانگونه که گفته شد باید نخست باور کرد، شعر گدازههای ناگهان آتشفشان جان نیست. هرچند هیچ آتشفشانی نیز ناگهان فوران نمیکند و تکوین دل آتشین کوهها در طول سالها و قرنها و هزارهها شکل میگیرد. به قول محمدعلی شمسالدین شاعر عرب: "شعر ظاهراً ناگهان متولد میشود، اما در واقع در نهانگاههای خودآگاهی و ناخودآگاهی و بیشتر در ناخودآگاهی یعنی سمت مبهم ادراک و اتاق محرمانهٔ درون آدمی ساخته شده و ناگهان بروز میکند."
عناصر بههمپیوستهای که شعر میسازند یا شاعر و شعر را میسازند، این چند عنصر میتوانند باشند:
۱ _ ذوق سرشار:
همه نمیتوانند شاعر باشند. اگر شعر آموختنی بود، جهان این همه معطّل آمدن فردوسیها و حافظها و مولاناها نمیشد. اصلاً شاعران این همه تکاپو نمیکردند تا طلوع آفتاب سعدی و گوته و نظامی و الیوت و تاگور را انتظار بکشند. این ذات شاعرانه یا به قول حافظ آنِ شاعرانه، بخشش خداوند است. هرچند برخی ممکن است این بخشش را خوب نیابند و به باروری و صیقلدهندگی آن نپردازند.
۲ _ انس با ملکوت واژهها:
شعر معماری واژههاست و کسی میتواند شاعر موفق باشد که طول، عرض، حجم، رنگ، مزه، وزن، و هفت توی واژهها را کاویده باشد. شاعر باید با واژهها زندگی کند... نه خود واژهها باشد. آنقدر محرم واژهها شود که واژهها در عریانترین هیئت برایش آغوش بگشایند و او در همنفسی مداوم واژهها، خلقت تازهای از واژه را رقم بزند.
واژهها همیشه آرام و رام نیستند. شاعر در ممارست شاعرانهٔ خویش و زیستن مدام با واژهها، با آنها به تفاهم میرسد. توسن سرکش کلمات را رام میکند و با آنان راهوار و هموار به سمت مقصد آفرینشهای نو سلوک میکند.
شاعران بزرگترین واژهها را میشناسانند و واژهها با شاعران زندگی میکنند و زندهتر میشوند.
۳ _ شناوری و ساحلناپذیری در تامّل و مطالعه:
شاعر باید بخواند و بخواند و بخواند، گذشته را، امروز را، خود را، هستی را، و همه چیز را. آنقدر در هندسهٔ وجود شناور شود تا ضلع پنجم مستطیل را کشف کند! آنقدر بگردد تا شیوهٔ برونشد از مدار دایره را بیابد و چنان حیرتزده در ملکوت پدیدهها سفر کند که همهٔ واژههای سربهمهر ملکوت مقابل نگاهش قفل بگشایند و خود را افشا کنند.
شاعر اگر در حصار امروز بماند زودتر تمام میشود، اگر در حصار گذشته بماند هرگز به امروز و فردا نمیرسد. برای شاعر گذشته مقصد نیست گذرگاه است. در گذشته نمیماند اما از گذشته ناگزیر است.
شاعر گذشتهٔ فرهنگی خود را میشناسد، برای او هیچ چیز دورریختنی نیست. او قدرت بازیافت حتی زبالههای دیروز را دارد. اگر شاعر فردا داشته باشد مدیون گذشته و حال است. او تنها و تنها در مضمون شعرها و اندیشهها شنا نمیکند که شیوه، ساخت، رندیها، ظرافتها و زیرکی کلام را نیز میکاود، چرا که در نگاه او فرم همان اندازه مهم است که محتوا و مگر در ساختن یک ساختمان نقشه کافی است؟! هرگز، درونکاریها و ظرافتکاریها همان اندازه مهماند که پایهریزیها، سختکاریها و ساختوسازهای بیرونی.
۴ _ الهام و نفس رحمانی:
شاعری گفته است: انما نحن معشر الشعراء یتجلّی سرّ النبوه فینا؛ جز این نیست که راز نبوت در شعر ما شعرا تجلی میکند. حق با اخوان ثالث است که شاعران از نوعی شعور نبوت برخوردارند.
عالم عشق ندانند هوسبازی چند
راز عالم نسپارند به غمّازی چند
مگر حسان بن ثابت پس از ستایش علی علیهالسلام در غدیر و سرودن قصیدهٔ خویش از پیامبر نشنید که در این سرودن روحالقدس یاریات کرد؟ باری روحالقدس، از نفس و نفس مسیحا میسازد که:
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد.
@khobaneparsigoo
خوبان پارسیگو
بخشی از مقدمهٔ محمدرضا سنگری بر کتاب «خورشید در عبای تو پیچیده است» از مرتضی حیدری آل کثیر: شعر آذر
این متن را بخوانید و بخوانید و بخوانید ✔️
یا جوادالائمه ادرکنی
پیلهام، پیله در اندیشهٔ پروانهشدن
متوسل به جوادم که دهد حاجت من
ذرّه در وادی خورشید نهاده است قدم
کم نبوده است کویری که شد اینجا گلشن
خواست بینا بشوم حال مرا ریخت بههم
مثل یعقوب پس از بوسهٔ بر پیراهن
اشک بر گونه سرازیر، شدم محو حرم
روی لب ذکر جواد است عسل گشته دهن
موج افتاده در اطراف ضریحی که دو گل
دارد از نسل علی در دل پاکش مدفن
پنجه انداخته هر کس به گره پنجرهها
موم گردیده از آن شعشعهٔ «نور آهن»
کاظمین است ولی عطر رضا را دارد
هرکه با شیوهٔ خود غرق مناجات و سخن
میروم غرق شوم در دل آن موج اگر
بپذیرند بدِ خیرهسرِ عهدشکن
شیعه مدیون جواد است و به این مفتخرم
شیعهام، شیعهٔ اثنیعشری مذهب من
#محمدجواد_منوچهری
@gida13
خلاصهٔ برکات چهارده معصوم
جواد کیست؟ ببین خود حروف ابجد را
#عاطفه_سادات_موسوی
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
#حافظ
طالع:
ط = ۹
ا = ۱
ل = ۳۰
ع = ۷۰
۹+۱+۳۰+۷۰ =۱۱۰
علی به ابجد = ۱۱۰
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام اگر مدد بدهد دامنش آورم به کف
تا خموشی داشتیم آفاق بیتشویش بود
موج این بحر از زبان ما تلاطم کرده است
#بیدل_دهلوی