eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
994 دنبال‌کننده
240 عکس
52 ویدیو
7 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار @javadmd14
مشاهده در ایتا
دانلود
زدی، بستی، شکستی، سوختی، انداختی، رفتی جوابت چیست فردای قیامت دادخواهان را؟
حکایت‌ها که بعد از من، تو خواهی گفت با خاکم کنون تا زنده‌ام بینی، بگو با جان غمناکم
گدای عشق ندارد ز ملک و مال غمی به کنج میکدهٔ عشق هر گداست جمی قدم به افسر سلطان نهد کسی که نهاد گدای رهگذر عشق بر سرش قدمی پریش باش که جمعیّتش پریشانی است دلی که نیست پریشان طرّهٔ صنمی مخور فسون که نیرزد به کارخانهٔ دهر هزار نوش نشاط ای پسر! به نیش غمی ببر پناه به شاهی که در قلمرو روح به امر اوست که جاری است هر سرِ قلمی یگانه‌گوهر بحر قدم تقیّ جواد که قطره‌ای است ز دریاش، هرکجاست یمی گرفت لشگر غم کشور وجودِ صفا بزن به ملک خود ای پادشاه جان علمی ز لطف توست مرا دیدهٔ کرامت و بس که نیست جز تو در آفاق صاحب کرمی
تار و پود عالم امکان به‌هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن‌کس که یک دل شاد کرد
بادها هر ابر را از آسمانم می‌برند پشتِ پایش ابر پرباران‌تری می‌آورند جنگلی خالی پس‌از یک ماه آتش سوزی‌ام خاطرات سبز من حالا فقط خاکسترند بی‌تو مثل برّه‌ای در باتلاق افتاده‌ام هرچه سعیم بیشتر، امّیدهایم کمترند تو کجا؟ رام کدام آهوی صحرایی شدی؟ ببرِ مغرورِ من! آیا زخم‌هایت بهترند؟ من کسی دیگر سراغم را نمی‌گیرد، مگر قاصدک‌ها گاه‌گاه از آسمانم بگذرند
♡ هر چه خواهیم در خزانۀ توست تکیۀ عالمی به شانۀ توست تو جوادی، تمام خلق  فقیر هر جوادی گدای خانۀ توست @eitaaparvanegi
هدایت شده از حافظ خوانی و ادبیات
پیوسته شمیم جانفزا می آید نور و برکت بر دل ما می آید تا هر گره از کار جهان باز کند دردانه ی حضرت رضا می آید @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به آب روی تقی آنک عین تقوی بود جمال صورت جان و جهان معنی بود ...مه سپهر سیادت سپهر مهر شرف که خاک‌روب درش شاه چرخ اعلی بود ...تعلق دل روح‌القدس به خاک درش چنانک میل حواری به کحل عیسی بود
هدایت شده از وحید یامین پور
امیرخسرو دهلوی در مطلع الانوار داستان شبانی را نقل کرده که شیر بز می‌فروخت و برای بیشتر شدن درآمدش به ظرف شیر، آب می‌افزود. ولی ناگاه سیل آمد و همه گله را بُرد. روزی که آن کوه به صحرای خاک سیل درآمد رمه را برد پاک شبان بیچاره شد. پرسید چرا چنین بلایی سرم آمده. روشن‌ضمیری به او گفت: کان همه آب تو که در شیر بود شد همه سیل و رمه را در ربود این سیل، جمع همان آبهایی بود که در شیر می‌ریختی... کسی چه می‌داند؛ اهل معنا باطن امور را می‌بینند. ما که نمی‌بینیم، همین می‌دانیم که خداوند حکیم است. اگر کسی بتدریج با ذره ذره‌ی مالش یا زبانش و یا حتی سکوتش جان و مال و آرامش کسی را بسوزاند، شاید روزی آتشی درگیرد و هستی‌اش بسوزاند. هرچند که در معارف ما اینطور نیست که همیشه مکافات اعمال در این دنیا باشد. والعاقبة للمتقين ➕️ @yaminpour
هدایت شده از رباعی_تک بیت
هیچ از خوبانِ گندم گون، نصیب ما نشد ما سیه بختان مگر فرزند آدم نیستیم؟! @robaiiyat_takbait