زدی، بستی، شکستی، سوختی، انداختی، رفتی
جوابت چیست فردای قیامت دادخواهان را؟
#عارف_شیرازی
حکایتها که بعد از من، تو خواهی گفت با خاکم
کنون تا زندهام بینی، بگو با جان غمناکم
#طبیب_اصفهانی
گدای عشق ندارد ز ملک و مال غمی
به کنج میکدهٔ عشق هر گداست جمی
قدم به افسر سلطان نهد کسی که نهاد
گدای رهگذر عشق بر سرش قدمی
پریش باش که جمعیّتش پریشانی است
دلی که نیست پریشان طرّهٔ صنمی
مخور فسون که نیرزد به کارخانهٔ دهر
هزار نوش نشاط ای پسر! به نیش غمی
ببر پناه به شاهی که در قلمرو روح
به امر اوست که جاری است هر سرِ قلمی
یگانهگوهر بحر قدم تقیّ جواد
که قطرهای است ز دریاش، هرکجاست یمی
گرفت لشگر غم کشور وجودِ صفا
بزن به ملک خود ای پادشاه جان علمی
ز لطف توست مرا دیدهٔ کرامت و بس
که نیست جز تو در آفاق صاحب کرمی
#صفای_اصفهانی
تار و پود عالم امکان بههم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
#صائب_تبریزی
بادها هر ابر را از آسمانم میبرند
پشتِ پایش ابر پربارانتری میآورند
جنگلی خالی پساز یک ماه آتش سوزیام
خاطرات سبز من حالا فقط خاکسترند
بیتو مثل برّهای در باتلاق افتادهام
هرچه سعیم بیشتر، امّیدهایم کمترند
تو کجا؟ رام کدام آهوی صحرایی شدی؟
ببرِ مغرورِ من! آیا زخمهایت بهترند؟
من کسی دیگر سراغم را نمیگیرد، مگر
قاصدکها گاهگاه از آسمانم بگذرند
#پانتهآ_صفایی
♡
هر چه خواهیم در خزانۀ توست
تکیۀ عالمی به شانۀ توست
تو جوادی، تمام خلق فقیر
هر جوادی گدای خانۀ توست
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
هدایت شده از حافظ خوانی و ادبیات
پیوسته شمیم جانفزا می آید
نور و برکت بر دل ما می آید
تا هر گره از کار جهان باز کند
دردانه ی حضرت رضا می آید
#علی_خسروی
@hafez_adabiyat
به آب روی تقی آنک عین تقوی بود
جمال صورت جان و جهان معنی بود
...مه سپهر سیادت سپهر مهر شرف
که خاکروب درش شاه چرخ اعلی بود
...تعلق دل روحالقدس به خاک درش
چنانک میل حواری به کحل عیسی بود
#خواجوی_کرمانی
هدایت شده از وحید یامین پور
امیرخسرو دهلوی در مطلع الانوار داستان شبانی را نقل کرده که شیر بز میفروخت و برای بیشتر شدن درآمدش به ظرف شیر، آب میافزود. ولی ناگاه سیل آمد و همه گله را بُرد.
روزی که آن کوه به صحرای خاک
سیل درآمد رمه را برد پاک
شبان بیچاره شد. پرسید چرا چنین بلایی سرم آمده. روشنضمیری به او گفت:
کان همه آب تو که در شیر بود
شد همه سیل و رمه را در ربود
این سیل، جمع همان آبهایی بود که در شیر میریختی...
کسی چه میداند؛ اهل معنا باطن امور را میبینند. ما که نمیبینیم، همین میدانیم که خداوند حکیم است. اگر کسی بتدریج با ذره ذرهی مالش یا زبانش و یا حتی سکوتش جان و مال و آرامش کسی را بسوزاند، شاید روزی آتشی درگیرد و هستیاش بسوزاند.
هرچند که در معارف ما اینطور نیست که همیشه مکافات اعمال در این دنیا باشد. والعاقبة للمتقين
➕️ @yaminpour
هدایت شده از رباعی_تک بیت
هیچ از خوبانِ گندم گون، نصیب ما نشد
ما سیه بختان مگر فرزند آدم نیستیم؟!
#ادهم_ترکمان
@robaiiyat_takbait