eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
1.2هزار دنبال‌کننده
328 عکس
79 ویدیو
10 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار @javadmd14
مشاهده در ایتا
دانلود
فرصت امروز هم با وعدهٔ فردا گذشت بی‌وفا! امروز با فردا چه فرقی می‌کند؟!
گفت روزی باز می‌گردم فراموشم مکن گفتمش در بی‌وفایی نیز کامل نیستی
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است
تقدیرِ من، از بندِ تو آزاد شدن نیسـت دیدی که گشودی در و من پَر نگشودم
گر سراغ از عالمی دیگر بگیری بهتر است مرگ را با شوق اگر در بر بگیری بهتر است تن دو روزی بیشتر پیراهن روح تو نیست هرچه کمتر خو به این پیکر بگیری بهتر است آفرینش جایی از دنیا ندارد پست‌تر گر به هرجا غیر از اینجا پر بگیری بهتر است من که می‌گویم در این بازارِ از هر سو زیان هرچه را بفروشی و ساغر بگیری بهتر است نخ به پای بادبادک‌های کم‌طاقت مبند زندگی را هرچه آسان‌تر بگیری بهتر است
بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد 
مَردم به هر که آینه شد سنگ می‌زنند از طعنه‌‌های عالم و آدم غمت مباد
یک‌دم ز بی‌وفایی عالم غمت مباد یک‌دم از این زمانهٔ محنت غمت مباد داری اگر به شعر، ارادت غمت مباد همواره و همیشه و در هر کجا رفیق! فرموده‌ام به چند روایت: غمت مباد! حالا که اکثراً همه گرگ‌اند، خر مباش پندم اگر که داشت صراحت غمت مباد نان از کنار سفرهٔ کوچک‌تری بخور از وعده‌های گُندهٔ دولت غمت مباد در بین کوچه دختر همسایه را ببوس بعدش اگر که گفت: کثافت! غمت مباد روزی اگر که حوصله‌ات بود، زن بگیر دارد اگرچه رنج و مشقت، غمت مباد آورده‌ام اگر به لبت خنده، مرحبا داری اگر به طنز ارادت غمت مباد
هدایت شده از 💜به رنگ ارغوان💜
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود! خوش باش که یک چند در این راه دویدی ✍🏻 @arghavan84❄️☔️
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی‌ام چون زهر هرچه باشم اگر کم زیادی‌ام بیهوده نیست روی زمینم نهاده‌اند بارم که روی شانهٔ عالم زیادی‌ام با شور و شوق می‌رسم و طرد می‌شوم موجم به هر طرف که بیایم زیادی‌ام همچون نفس غریب‌ترین آمدن مراست تا می‌رسم به سینه همان دم زیادی‌ام جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ در برزخ و بهشت و جهنم زیادی‌ام قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟! بین برادران خودم هم زیادی‌ام!
گرچه ممکن نیست با تکرار آسانش کنند حیف باشد غم که مشقِ تازه‌کارانش کنند تازه راضی کرده‌ام دل را به دینداری ولی بیم از آن دارم که دینداران پشیمانش کنند ساختن با خانۀ فرسودۀ دل بهتر است گر بنا باشد که با تعمیر ویرانش کنند گرچه این گنجشک دیگر با قفس خو کرده است می‌زند بر میله سر وقتی هراسانش کنند عشق را آموزگار زهد منکر شد، چه شد؟ برملاتر می‌شود رازی که کتمانش کنند بستن میخانه از هر خانه‌‌ای میخانه ساخت می‌تراود نور چون در شیشه پنهانش کنند بادها هرگز نمی‌فهمند، گیسوی رها دلرباتر می‌شود وقتی پریشانش کنند می‌کشم رنجی که هرگز مستحقش نیستم در حساب روز محشر کاش جبرانش کنند 📓 🖊