سفر عشق ؛ قسمت چهل و چهارم ، حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس ع ، آبانماه ۱۳۸۱
غروب روز دوشنبه ، قبل از اذان مغرب ، در حاشیه میدانی که مُشرِف به حرم مطهر مولا بود ، از اتوبوس پیاده شدیم و آرام و با وقار و با خضوع خاصّی گام بر می داشتیم .
در وسط میدان مَشکی بزرگ نصب شده بود که آب از آن فوَران می کرد و جگر ها را به یاد مَشک خالی حضرت ابوالفضل العباس آتش می زد .
به حیاط حرم رسیدیم ، گنبد طلایی قلبمان را تسخیر کرده بود و حلقه های اشک دیدمان را تار کرده است . داخل صحن ، بدون داخل شدن به حرم مقابل حرم ایستادیم به رسم ادب ، عرض ارادت و کسب اجازه می کنیم برای زیارت حضرت سیدالشُّهدا ...
"مرسوم است زائرانی که تازه وارد این سرزمین مقدس می شوند ، ابتدا به محضر حضرت ابوالفضل العباس ع شرفیاب می شوند ، امّا داخل حرم نمی شوند وبه رسم ادب ، از مولا کسب اجازه می کنند و با اِذن ایشان ابتدا به زیارت سیدالشهداء می روند و بعد مجدداً برای زیارت حضرت ابوالفضل ع باز می گردند و کامل مراتب زیارت را به جا می آورند ."
با زانوان سست شده و بدنهای کِرِخت شده ، توان ایستادن نداریم ، بزرگی و شوکت مولا بر سراسر وجودمان سایه افکنده و جز جلال و جبروت الهی ، هیچ نمی بینیم ...
آرام و با خشوع بین الحرمین را که مسافت کوتاهی تا حرم امام حسین ع است را طی می کنیم ، هر دو حرم شریف ، روبروی هم هستند . حرم سیدالشهداء کاملاً نمایان است و فضای عرفانی و معنوی زیبایی بر این مسیر حاکم است .
علیرغم شلوغیِ این مسیر و ازدحام دست فروشان و ماشین های قُراضه ای که در رفت و آمد هستند ، ولی هیچ چیز نمی تواند از زیبایی معنوی این مسیر بکاهد . عطر حرمین در فضا پیچیده و سرزمین کربلا معطر از بوی خوش حرمین است ...
#سفر_عشق44
@khodaye_man313