چگونه باور کنم خبر رفتنت را سردار؟ 😔
پاشو مگر نمی بینی شامیان دور علی را گرفته اند؟
پاشو برادر
دلم رفته بین الحرمین
کنار علقمه
بند بند وجودم دم گرفته" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
پاشو دلمان برای لبخندت
برای بصیرتت
برای آرزوهای شهادتت تنگ می شود
پاشو امیر لشگر ایران
پاشو هنوز فتوحات زیادی باقی مانده
پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده
برای اخم های پرصلابت
برای فرماندهی پر صلابتت
چگونه باور کنم رفتنت را!؟
آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال شهادت گشتی
تا آخر تو را در آغوش گرفت
تو شهید زنده بودی
و حالا یارانت دورت را گرفته اند
قسم به حرمت حضرت مادر
برای هر قطره خونت باید هزینه ها بدهند
حاج قاسم، بشنو
"بسم الله القاسم الجبارین" را پشت بی سیم می گویند!
علم بر روی زمین نمی ماند
#قاسم_سلیمانی
#شهید
#شهید_قاسم_سلیمانی
#بصیرت
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭عزا عزاست امروز
@khoshtipasemani
گاهے زندگـے یک آدم میشود
معنی یک #آیہ،
گاهے نگاهش که میکنے
انگار #قرآن تفسیر میشود
لبخند کہ میزند
میشود خودِ آیہ :)
[ اَشِدٰا عَلَی الْڪُفٰـار رَحِمٰـاءِ بَیْـنَـهُم ]
سردار دل ها حاج #قاسم_سلیمانی
☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
@khoshtipasemani
☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
خوشتیپ آسمانی
🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃 #پارت38 #آن_بیست_و_سه_نفر حسن گفت:«قرار نبود بری جبهه» گف
🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋
🍃
#پارت39
#آن_بیست_و_سه_نفر
#اکبر_دانشی
در روستای ما جوانان بالا بلند زیاد بودند ؛اما هیچکس اکبر نمی شد. قدی بلند داشت و چهره ای جذاب با ابروهای پیوندی و چشمان درشت. وقتی از جبهه برگشتیم اکبر رفته بود پادگان ۰۵کرمان برای آموزش . اما،در میانه دوره آموزشی، مادرش قاصد فرستاده بود که به اکبر بگوید :«تو حالا مرد خونه ای. بعد مرگ پدرت ،دلخوشی من ودو خواهر و سه برادر کوچیکت به توست. اگه رفتی و شهید شدی ،تکلیف ما چیه؟ ما رو به کی می سپاری ؟» قاصد،که منصور،برادر کوچک اکبر ، بود ،این پیغام را به انضمام چند قطره اشک از سر دلتنگی ب اکبر رسانده بود و اکبر، با همه عشقی که برای جبهه رفتن داشت،آموزش را رها کرده بود و داشت ب روستا برمی گشت که در کرمان به من و حسن برخورد. یک شب با هم بودیم. روز بعد برادر کوچکش را به روستا فرستاد و همراه ما عازم جبهه شد!
#روزی_سخت
دانشکده فنی کرمان آن روز ها محل اعزام نیروها به جبهه شده بود . از همه شهرستان های استان کرمان بسیجی های آماده نبرد، در ساختمان دایره شکل دانشکده فنی ، جمع شده بودند.
روز اعزام رسیده بود و #قاسم_سلیمانی، (حاجی خودمون میگه😔 لعنت بر آمریکا ) که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را به عهده داشت، دستور داده بود همه نیروها روی زمین فوتبال جمع شوند
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
بعد رفتنت خیلی ها از خواب بیدار شدند🌟⚡️
#مرد_میدان
#قاسم_سليماني
📓تصویری از کارت ملی و شناسنامه شهید حاج قاسم سلیمانی🌼✨
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🌙روایتی از آخرین ماه رمضان فرمانده نیروی قدس سپاه
همه چیز آماده و مهیا بود. مهمانهای بابا حسین یک به یک از راه میرسیدند.
صدای اذان که شنیده شد، سجادهها پهن شد.
#حاج_قاسم ، مهمان ویژه بابا، به نماز ایستادند و دیگران نیز به ایشان اقتدا کردند.
آن شب بعد از افطار، یک به یکمان انگشتری را از حاجی به هدیه گرفتیم.
لبخندهایی که بین حاضرین رد و بدل میشد و دوربینهایی که لحظه به لحظه آن شب را ثبت میکردند!
👤راوی: فرزند سردار شهید حسین پورجعفری
#قاسم_سلیمانی
#ماه_رمضان🌼🌙
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---