eitaa logo
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
141 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
551 ویدیو
51 فایل
⬅️وابسته به کانال راه @raahcenter_ir ✍من یه مادر دهه هفتادی ام با سه تا شاخه گل، یه دخترخانم ناز ۱۰ساله ،دوتا آقا پسرمهربون ۶ و۴ساله همسرم طلبه هستن و یه زندگی ساده طلبگی و...... اینجا کلی آموزش و تکنیک در انتظارتونه آیدی ادمین @admein_onlain
مشاهده در ایتا
دانلود
شعࢪکودکانه 🐥لی لی لی لی حوضک گنجشکه اومد آب بخوره یادش افتاد روزه اس اولی گفت: افطاری بیاین خونه ما😌🍳 دومی گفت: قدم رو چشمای ما😍 سومی گفت: ثواب داره بچه ها☺️ چهارمی گفت: پس سحری تونم با ما😘 پنجمی گفت: بخاطر همه خوبیا، همه نعمتا؛ باهم بگیم شکرخدا🌺😍👋👋 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas با ما باش با ، ماهی به یاد ماندنی ومعنوی ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امࢪوز با کوچولومون بشینیم و یه نقاشی خوشگل بکشیم... موضو؏ نقاشی مون "سفـࢪه افطاࢪ دࢪ کناࢪ حضࢪت علی(؏) " هست.🌸 پس بࢪیم آماده ے نقاشی بشیم... ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas با ما باش با ، ماهی به یاد ماندنی ومعنوی ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°⊰🌼⊱°• توپک سیب زمینی 🧆🧆🥔 طرز تهيه: ٥تا سيب زميني متوسط گوشت چرخكرده قارچ پياز پنير پيتزا رب نمك زردچوبه وفلفل اول از همه گذاشتم سيب زميني ها آبپز شد بعد كوبيدم حسابي له شد بعد پيازهارو نگيني خرد كردم سرخ كردم بعد گوشت چرخكرده رو بهش اضافه كردم بعد نمك و فلفل و زردچوبه وبعد قارچ رو اضافه كردم زير شعله رو زياد كردم كه قارچ ها آب نندازن و بعد رب رو اضافه كردم وبعد يا كاسه كوچيك برداشتم داخل نايلون گذاشتم سيب زميني رو داخلش گذاشتم مواد سرخ شده ريختم داخلش پنير پيتزا بهش اضافه كردم نايلون رو جمع كردم گرد شد وبعد داخل آرد سوخاري چرخوندم آماده شد حالا بايد روغن رو بزاريم حسابي داغ بشه تاكيد ميكنم روغن بايد حسابي داغ بشه چون اگه داغ نباشه وا ميره داغ كه شد توپك رو داخل روغن بزاريد سرخ بشه. حتما امتحان کنید 👌😋 به وقت افطار خیلی میچسبه🤪 🎀~✲⊱♥️ ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas با ما باش با ، ماهی به یاد ماندنی ومعنوی ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°⊰🌼⊱°• دمنوش گل گاو زبان به دلیل اینکه دارای خاصیت آرامبخش طبیعی هستش با نام دمنوش آرامش هم شناخته می شه ☕️☕️☕️ مواد لازم : گل گاو زبان3 قاشق غذاخوری گل محمدی خشک4 عدد آب جوش1 لیوان لیمو ترش1 عدد نبات1 تکه دستور تهیه🕚  مواد را داخل قوری ریخته و آبجوش را به آن اضافه میکنیم و روی حرارت قرار می دیم. ☕️☕️☕️ حال قوری را روی بخار آب کتری یا سماور قرار می دیم تا دمنوش دم بکشه. پس از گذشت 10 تا 15 دقیقه🕚 دمنوش ما اماده است. آن را بانبات سرو میکنیم حتما امتحان کنید 👌😋 به وقت افطار خیلی میچسبه🤪 🎀~✲⊱♥️ ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas با ما باش با ، ماهی به یاد ماندنی ومعنوی ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🍃 موافقــــیݩ امشب خودموݩ ࢪو یہ زیاࢪت امین الله ویژه امیࢪالمومنیݩ؏ مهمون کنیم؟ 🌱 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas با ما باش با ، ماهی به یاد ماندنی ومعنوی ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرمؤمنان علی (ع) در جائی نشسته بود. کبوتری از هوا آمد. دور حضرت پرواز می نمود و به زبان خود به حضرت علی (ع) می گفت: «امروز پرواز می کردم، دیدم روی زمین دانه هائی ریخته، سرازیر شدم تا آنها را برچینم. صدای بال یک باز را شنیدم که به قصد شکار من آمده، فرار کردم و به اینجا آمده ام. به فریادم برس. من به شما پناه آورده ام.» علی (ع) آستین خود را باز کرد و آن کبوتر در آستینش جای گرفت عمار یاسر گوید: امیرمؤمنان علی (ع) در جائی نشسته بود. کبوتری از هوا آمد. دور حضرت پرواز می نمود و به زبان خود به حضرت علی (ع) می گفت: «امروز پرواز می کردم، دیدم روی زمین دانه هائی ریخته، سرازیر شدم تا آنها را برچینم. صدای بال یک باز را شنیدم که به قصد شکار من آمده، فرار کردم و به اینجا آمده ام. به فریادم برس. من به شما پناه آورده ام.» علی (ع) آستین خود را باز کرد و آن کبوتر در آستینش جای گرفت. ناگهان علی (ع) دید، باز شکاری فرا رسید و با زبان خود که علی (ع) می فهمید، عرض کرد: «صید مرا رها کن.» علی (ع ) به باز فرمود: «این حیوان به من پناه آورده، من آن را به دست دشمن نمی دهم.» باز شکاری عرض کرد: «چهار روز است گرسنه ام. امروز این کبوتر را خواستم شکار کنم، به تو پناه آورده است.» علی (ع) فرمود: «هرکس به من پناه آورد، ممکن نیست که او را پناه ندهم.» باز شکاری گفت: یا علی! یا شکار مرا بده و یا من گرسنه ام مرا سیر کن... آنحضرت که در فکر این بود تا از راهی که بسیار سخت بود باز شکاری را غذا دهد، که باز شکاری فریاد زد: «دست نگهدار من جبرئیل هستم و آن کبوتر برادرم میکائیل است. امروز می خواستیم تو را امتحان کنیم و فتوّت و جوانمردی تو را بیازمائیم. حقا که جوانمرد هستی.» ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas با ما باش با ، ماهی به یاد ماندنی ومعنوی ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥