(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ19 حالا نمیخواد بری تو قیافه گفتم ببخشید دیگه. نیشخندی به رو
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ20
به کارهای بچگانه ی ما خندید. اما چند ثانیه نشده که لبخندش کمرنگ شده و گفت:
-البته نمیدونم امسال هم اجازه میدن که شما بیاید یا نه.
با بی خیالی شانه بالا انداخته و گفتم:
-بیخود میکنن اجازه ندن مال باباشون که نیست.
-کاش حداقل میومدید عضو بسیج میشدید.
-حرف هایی میزنی فری آخه قیافه ی ما به بسیج میخوره؟
-نه والا.
به محدثه که جوابم را با قسمتی از یک آهنگ داده بود نگاه کردم و هر دو با صدای بلندخندیدیم بر خلاف چند دقیقه ی پیش که بی حوصله و ناراحت بودیم ،
الان با شنیدن خبر اردوی مشهد حسابی کیفمان کوک شده بود. پارسال انقدر در این سفر به من و اوخوش گذشته بود که آرزو کرده بودیم امسال هم دوباره برگزار شود.
البته بماند که هم به خاطر عضو نبودنمان در بسیج و هم به
خاطر شیطنتها و بهم ریختن کلاسهای عقیدتی و آموزشی در اردو حسابی همه را عاصی کرده و صدای مسئول بسیج را
درآورده بودیم و امکان اینکه امسال اجازه ی همراهی با آنها را به ما ندهند زیاد بود.
اما مثل همیشه روی حمیده و حسنا و برشی که داشتند حساب کرده و خودمان را عازم این سفر میدانستیم.
نزدیک به خانه هایمان که از در بسیج از هم جدا شده وخداحافظی کردیم .
داخل رفتم و از همان دم در شروع به صدا زدن مامان کردم
ماااماااان ماااامى.
اما به جای او عمو بود که با اخمهای همیشه در همش جوابم را داد.
ادامه دارد.....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ20 به کارهای بچگانه ی ما خندید. اما چند ثانیه نشده که لبخندش
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ21
-علیک سلام خونه نیست.
بدون اینکه سلامی در جوابش بگویم پرسیدم
-کجا رفته؟
-نمیدونم وقتی اومدم نبود.
راه اتاقم را در پیش گرفته و گفتم:
-اومد بگو واسه شام صدام نکنه خستم میخوام بخوابم.
-وایستا ببینم.
کلافه در جا ایستاده و به سمتش برگشتم میدانستم باز میخواهد به رفتارم ایراد بگیرد.
-این چه وضعشه؟ کل روز و که بیرونی وقتی هم که میای میپری تو اتاقت تا ما نبینیمت!
با پوزخندی حاصل از کینه جوابش را دادم:
-آخه نمیخوام با دیدنم یاد آبروی رفته ات بیفتی و حالت بد بشه.
برای لحظه ای پشیمانی در چشمانش پدیدار گشت اما فقط برای لحظه ای،
-نمیخوای فراموش کنی نه؟
تنها با غضب نگاهش کرده و هیچ نگفتم که جلوتر آمد و سعی کرد با لحن مهربان تری صحبت کند. چیزی که اصلا به او نمی
آمد.
-من جای پدرتم حدیث
بدون معطلی جوابش را دادم:
-پدر من مرده
گفته و قبل از اینکه متوجه ی بغضم شود رو برگرداندم و به سمت اتاقم رفتم.
ادامه دارد....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
بی تو دلمان خیر ندیده است بیا
در لاک گناه خود خزیده است بیا😓
هم بارش غصه هایمان بی حداست
هم کارد به استخوان رسیده است بیا😓
ما که #دعایفرج امشبمون رو هم با جون و دل زمزمه کردیم شما چطور ؟؟😉
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی میگوید
پشت این ثانیهها
تاریک است
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است…
سلام صبح آخرین روز سالتون بخیر 🌤
مادرانه های آخرین روز سالمون هدیه به ائمه بقیع ان شاالله 😊
#روزآخر
#صبحبخیر
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
روزهشتم چله #کنترلخشم ✨
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
#روزهشتم از چله #کنترلخشم
💢وقتی حالت خوب نیست
حرفهای تند نزن🤬
💢خیلی فرصت داری ڪه حالت رو عوض ڪنی
امـــــا.....
💢هیچوقت فرصت این رو نداری
ڪه بتونی حرفهایی ڪه گفتی رو عوض ڪنی...
پس لطفا مواظب زبانمون باشیم👌
که فقط با کنترل خشم ممکنه😇
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🍃 امام علی علیه السلام
⚜اذان گويان، روز قيامت با سرافرازي و سربلندي محشور مي شوند.
📚بحارالانوار/ ج ۸۴ /ص۱۴۹
#بهوقتاذان
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
💢به فرزندانمان از ابتدا بياموزيم براي بوسيدن 😘هر كسي (عمو، دايي و...) و بوسيده شدن 🥰از سوي هركسي نبايد هيچ اجباري در كار باشد!
در هر دو حالت، "رضايت كودك" شرط است👌
#تکنیکفرزندداری
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞