eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
190 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↙️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت هفتاد و چهارم وقتی بهش اعتراض کردم که: این چه وضعیه برام درست کردی؟ نوشت دارم یه نفری بار پنج نفر رو می‌کشم. اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه خواستگاری گفت چیزی به اسم قهر نداریم تو زندگیمون، نهایتا نیم ساعت. بحث‌های پیش پا افتاده را جدی نمی‌گرفتیم. قهرهایمان هم خنده‌دار بود. سر اینکه امشب برویم جلسه حاج منصور یا حاج محمود. خیلی که پافشاری می‌کرد من قهر می‌کردم. می‌افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت‌ها کاری می‌کرد که نتوانم جلوی خنده‌ام را بگیرم، می‌گفت آشتی آشتی و سر و ته قضیه را هم می‌آورد. اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری‌ها بود می‌رفت جلوی ساعت می‌نشست دستش را می‌گذاشت زیر چانه‌اش و می‌گفت وقت گرفتن از همین الان شروع شد باید تا نیم ساعت آشتی می‌کردم. می‌گفت قول دادی باید پاشم بایستی. با این مسخره‌بازی‌هایش خود به خود قهر کردنم تمام می‌شد. این آخری‌ها حرف‌های بودار می‌زد. هروقت که تلگرامش روشن می‌شد آنقدر حرف برای گفتن داشتم که به بعضی از حرف‌هایش دقت نمی‌کردم. می‌نوشت من یه عمر که شرمندتم، شرمندگی‌ام جواب نداره، امام زمانم کار داده بهم، به خدا گیر افتادم منو حلال کن، منو ببخش، تو رو خدا، خواهش می‌کنم. ماموریت‌های قبلی هم می‌گفت ولی شاید در کل سفرش یکی دو بار. این دفعه در هر تماس تلگرامی یا تلفنی چندین بار این کلمات را تکرار می‌کرد. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
💠مسابقه کتابخوانی بهشت هشتم (برگرفته از کتاب زندگانی امام رضا علیه‌السلام) ⏳زمان شرکت در مسابقه: ۲۱ الی ۲۶ خردادماه 🎁 به ۱۰ نفر از شرکت کنندگان به قید قرعه هدایایی تقدیم خواهد شد. 🔺لینک شرکت در مسابقه: https://survey.porsline.ir/s/6T2C4Du
📌سرمه اثمد 💥 خواص درماني ☑️ در روایت آمده که پیامبر(ص) با سرمه اثمد، سرمه می‌کشیدند، زمانی که به رختخواب می‌رفتند و به تعداد عدد فرد به چشمان سرمه می‌کشیدند و به این کار امر می‌نمودند و می‌فرمودند: «بهترین سرمه‌های شما اثمد است، بینایی را تقویت می‌کند، مو را می‌رویاند.» امام باقر(ع) می‌فرمایند: «سرمه کشیدن با اثمد بدن را خوش‌بو می‌کند، و مژه‌ها را تقویت می‌کند.» «سرمه اثمد بینایی را تقویت می‌کند، سبب رویش مو می‌شود، اشک (اشک زائد) را قطع می‌کند.» 1️⃣ اولین فایده سرمه اثمد، ایمنی از آب سیاه و کوری است: 🍃امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند «کسی که شب سرمه بکشد و با این حال بخوابد، به شرط اینکه سرمه عطر و مشک نداشته باشد، ایمن می‌شود از آب سیاه، تا وقتی که از این سرمه استفاده می‌کند.»(البته شاید علاوه بر پیشگیری درمان نیز باشد). 2️⃣ فایده دوم، خارج کردن چرک و آلودگی که وارد چشم می‌شود: 🍃 در روایت آمده پیامبر(ص) امر فرمودند به سرمه کشیدن با اثمد و فرمودند: «از این سرمه استفاده کنید زیرا چیزی را که از بیرون وارد چشم می‌شود را خارج می‌کند و چشم (بینایی) را صاف می‌کند.» 3️⃣فایده سوم، تقویت و جلای بینایی: 🍃در روایت آمده: «یک بادیه نشین نزد پیامبر(ص) آمد، نامش فلید است و چشمانش اشک ریزی داشت، پیامبر(ص) فرمودند می‌بینم دو چشم شما مرطوب است، او عرض کرد بله ای رسول خدا(ص) همان گونه که می‌بینی چشمانم ضعیف است، پیامبر(ص) فرمودند از اثمد استفاده کن زیرا این روشنایی چشم است.» (با توجه به این روایت آن مرد از ضعف چشم شکایت داشت و پیامبر(ص) اثمد را به او توصیه کرد پس می‌توان گفت که اثمد برای ضعف چشم مفید است و نکته دیگر اینکه بین اشک ریزی و ضعف چشم رابطه‌ای وجود دارد). 4️⃣ فایده چهارم، کمک به بیدار ماندن: امام باقر(ع) می‌فرمایند: «سرمه کشیدن با اثمد سبب رویش مژه‌ها است و بینایی را تیز می‌کند و کمک می‌کند به بیدار ماندن.» روش استفاده از سرمه، امام رضا(ع) می‌فرمایند: «کسی که مبتلا به ضعف بینایی می‌شود هفت میل سرمه بکشد، موقع خواب با اثمد.» @kimiayesaadat1
⏪بررسی کیفی و مزاجی حنا ⏩ 🔸طبع حنا سرد و خشک است 🔸و مرکب القوا گفته می شود 🔸و به لحاظ کیفی بالخاصیه است. 📌 مزاج سرد آن، ( بیشترین تاثیر مزاجی) باعث خروج صفرا یا خروج حرارت ذاتی تن می شود و تعدیل مزاج می کند. 📌اثر دوم حنا، مرکب القوا بودن حنا ( همان هوشمند بودن حنا) است. 👈در بدن افراد با توجه مزاجشون، سرد و یا گرم عمل می کند. 🔻حنا باعث تنظیم ریح بدن و تنظیم هیپوفیز مغز ک مسئول ترشح هورمون استروژن و پرژسترون هستند می شود. 📌و مزاج سوم بالخاصیه ؛ اثر نفوذ پذیری و مدر بودن آن است. 🚫منع حنا در زمان بارداری 🔻حنا با توجه به خاصیت نفاذ و تاثیر بر عروق صفراوی که باعث باز شدن عروق می شود سبب سقط جنین می شود در واقع محرک صفراست(دلیل فیزیکی) 🔻زنان باردار و زنانی ک در ایام قاعدگی و( استحاضه یا نفاس) هستند ؛ هنگام استعمال حنا، مورد مس جزئی اجنه قرار می گیرند،،، در حنا، انرژی و تاثیری هست که در علوم غریبه کاربرد دارد (در بحث سحر و احضار اجنه) (دلیل متافیزیکی) 🔶استفاده از حنا در این ایام، مکروه است. 🔶در قدیم سنت استفاده از حنا بسیار مرسوم بوده، در جشن ها، اعیاد و.... گفته می شود، یکی از نشانه‌های بارداری زنان، کمرنگ شدن اثر رنگ حنا بر روی دست‌ها بوده، چون علم مسقط بودن درصورت استفاده از حنا در این زمان را داشتند. 🔶خانم‌هایی که قاعدگی نامنظمی دارند و یا تنبلی تخمدان و یا سردی رحم دارند و قاعدگی انها به تاخیر افتاده، از حنا بهره ببرند، همان‌طور که گفته شد تنظیم کننده هورومون هاست. 🔶و خشکی مزاج حنا، جاذب رطوبت در کل بدن است. @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ 4 سفارش مولا علی علیه السلام برای سلامتی و بی نیازی از 🔸 استاد محمدی یکتا🔸 @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه بر سر نسل کودک و نوجوان ما داره میاد... مجموعه برنامه کلیله و دمنه ساخته خانم مرضیه برومند😏🙁 @kimiayesaadat1
قسمت هفتاد و پنجم وقتی خیلی طلب حلالیت می‌کرد، با تشر می‌گفتم به جای این ننه من غریبم بازی پاشو بیا. از آن آدم‌هایی نبود که خیلی اسم امام زمان را بیاورد، ولی در ماموریت آخر قشنگ می‌نوشت: واقعا اینجا حضور دارن، همون‌طور که امام‌حسین شب عاشورا دستشون رو گرفتند و جایگاه یارانشون رو نشان دادن، اینجا هم واقعا همون جوریه. اینجا تازه می‌تونی حضورشون رو پررنگ‌تر حس کنی. در کل ۲۹روزی که در منطقه بودم سه بار زنگ زد. آن‌جا اینترنت نداشتم و ارتباط اینترنتی‌مان هم قطع شد. خیلی محترمانه و مؤدبانه صحبت می‌کرد و مشخص بود کسی پهلویش هست که راحت نبود. هیچ‌وقت این‌قدر مؤدب ندیده بودمش. گاهی که دلم تنگ می‌شود دوباره به پیام‌هایش نگاه می‌کنم. می‌بینم آن‌موقع به من همه چیز را گفته ولی گیرایی من ضعیف بوده و فحوای کلامش را نگرفته‌ام. از این واضح‌تر نمی‌توانست بنویسد: قبل از اینکه من شهید بشم، خدا به تو صبر و تحمل می‌ده. مطمئنم تو و امیر‌حسین سپرده شدین دست یکی دیگه. سفرم افتاده بود در ایام محرم. خیلی سخت گذشت، از طرفی بلاتکلیف بودم که چرا این‌قدر امروز و فردا می‌کند، از طرفی هم هیچ کدام از مراسمات آنجا به دلم نمی‌چسبید. زمان خاصی داشت، بیشتر از دو ساعت هم طول نمی‌کشید. سال‌های قبل با محمدحسین محرم و صفر سرمان را می‌زدی هیأت بود ته‌مان را می‌گرفتی هیأت. عربی نمی‌فهمیدم، دست و پا شکسته فرازهای معروف مقتل را متوجه می‌شدم. افسوس می‌خوردم چرا تهران نماندم، ولی دلم را صابون می‌زدم برای اربعین. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖حکایت یک نشان امام و مولایی که بی قرار و منتظرش هستیم یک نشان دارد: «زرہ دانش بر تن دارد وبا تمامی آداب، و با توجه و معرفت کامل آن را فراگرفته است، حکمت، گمشدہ‌ی اوست که هموارہ در جست‌وجوی آن می‌باشد». نهج البلاغه خطبه۱۸۲ 📌رمز ظهور سنخیت با امام زمان ارواحناه فداه‌ست. چقدر در این مسیر قدم برمی‌داریم؟ @kimiayesaadat1
✍حضرت آیت‌اللہ خامنه‌ای: فقط نشستن و اشک ریختن نیست، انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای امام زمان آمادہ کنیم‌. یعنی کمر بسته بودن، آمادہ بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان علیه السلام برای آن هدف قیام خواهد کرد، آمادہ کردن. 📝 کتاب میراث فاطمی صفحه۱۵۴ @kimiayesaadat1
📌 و 🌹💐🌷 🔷کارکنان و خانواده های ایشان از تخفیفات ویژه برخوردار می باشند. ❇️ 🏫 ؛ در زمینه های ذیل می باشد: ⬇️ ✅ 1⃣مشاوره : پیش از ازدواج، خانواده درمانی، زوج درمانی،آموزش مهارت های زندگی، تحکیم بنیان خانواده، آموزش مهارت های فرزندپروری، تربیت دینی فرزندان، شیوه های صحیح تربیتی و فرزندپروری. ✅ 2⃣مشاوره : انجام مداخلات بالینی، افسردگی، اضطراب، وسواس، خیانت، طلاق. ✅ 3⃣روانشناسی و : اضطراب کودکان، مسائل فکری، پریشانی های عاطفی، اختلالات یادگیری و رفتاری، مشاوره تحصیلی و...... ✅ 4⃣مشاوره : 🔷کیفری: چک، کلاهبرداری، دیّات، تصادفات، فروش مال غیر، سرقت، مزاحمت، ممانعت از حق. 🔷حقوقی: مِلکی، سرقفلی، تخلیه، مطالبه اجاره بها، قراردادها و مشکلات ناشی از آن 🔷خانوادگی: مهریه، طلاق، فسخ نکاح، حضانت، استردادجهیزیه، نفقه، شروط ضمن عقد، اُجرت المثل ایام زندگی، تنظیم لوایح و قراردادها. 🔵 با توجه به شیوع ویروس کرونا؛ جهت امور مشاوره ای؛ طبق روال گذشته؛ مشاوره به دوصورت و توسط و انجام می پذیرد. ══✼🍃🌹🍃✼══ @kimiayesaadat1
قسمت هفتاد و ششم فکر می‌کردم هر چه اینجا به ظاهر کمتر گذرم می‌افتد به هیأت و روضه به جایش در مسیر نجف تا کربلا جبران می‌شود. قرار گذاشته بود از ماموریت که برگشت باهم برویم پیاده‌روی اربعین. یادم نمی‌رود، یکشنبه بود زنگ زد، بهش گفتم اگر قرار نیست بیای راست و پوست کنده بگو من برگردم ایران. گفت نه هرطور شده تا یکشنبه هفته بعد برمی‌گردم. نمی‌دانم قبل از نماز ظهر بود یا بعد از نماز. شنبه هفته بعد چشمم به در و گوشم به زنگ بود. با اطمینانی که به من داده بود باورم نمی‌شد بدقولی کند، یک روز دیگر وقت داشت. ۲۸روز به امید دیدنش در غربت چشمم به در سفید شد. حاج آقا اومد. داخل اتاق راه می‌رفت. تا نگاهش می‌کردم چشمش را از من می‌دزدید. نشست روی مبل فشارش را گرفت، رفتارش طبیعی نبود. حرف نمی‌زد، دور و بر امیرحسین هم آفتابی نمی‌شد. مانده بودم چه اتفاقی افتاده. قرآن روی عسلی را برداشتم که حاج آقا ناگهان برگشت و گفت پاشو جمع کن بریم دمشق. مکث کرد نفس سختی از سینه‌اش آمد بالا، خودش را راحت کرد: حسین زخمی شده. ناگهان حاج‌خانم داد زد: نه شهید شده، به همه اول همین رو می‌گن. سرم روی صفحه قرآن خشک شد. داغ شدم، لبم را گاز گرفتم پلکم افتاد. انگار بدنم شده بود پر کاه و وسط هوا و زمین می‌چرخید. نمی‌دانستم قرآن را ببندم یا سوره را تمام کنم. یک لحظه هم فکر نکردم ممکن است شهید شده باشد. سریع رفتم وضو گرفتم ایستادم به نماز. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
🔺️اجتماع بزرگ خانوادگی یاوران حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه 🔺️سه‌شنبه ۳۱ خردادماه/ ساعت ۱۸:۳۰/ مسجد مقدس جمکران
برنامه ۳۰ روزه مهارت و توسعه فردی تابستون داره میاد سعی کن برنامه خوبی برای تابستونت داشته باشی😊😉 @kimiayesaadat1
قسمت هفتاد و هفتم نفسم بند آمده بود. فکر می‌کردم زخم و زار شده و دارد از بدنش خون می‌رود. تا به حال مجروح نشده بود که آمادگی‌اش را داشته باشم. نمی‌توانستم جلوی اشکم را بگیرم. مستاصل شده بودم و فقط نماز می‌خواندم. حاج آقا گفت چمدونت رو ببند. اما نمی‌توانستم. حس از دست و پایم رفته بود. خواهر کوچک محمدحسین وسایلم را جمع کرد. قرار بود ماشین بیاید دنبالمان. در این فرصت تندتند نماز می‌خواندم. داشتم فکر می‌کردم دیگر چه نمازی بخوانم که حاج آقا گفت ماشین اومد. به سختی لباس پوشیدم. توان بغل کردن امیرحسین را نداشتم، یادم نیست چه کسی آوردش تا داخل ماشین. انگار این اتوبان کش می‌آمد و تمامی نداشت. نمی‌دانم صبر من کم شده بود یا دلیل دیگری داشت. هی می‌پرسیدم چرا هرچی می‌ریم تموم نمیشه. حتی وقتی راننده نگه داشت عصبانی شدم که الان چه وقت دستشویی رفتنه؟ لب‌هایم می‌لرزید و نمی‌توانستم روی کلماتم مسلط شوم. می‌خواستم نذر کنم شاید خون ریزی‌اش بند می‌آمد. مغزم کار نمی‌کرد. ختم قرآن، نماز مستحبی، چله، قربانی، ذکر، به چه کسی، به کجا. می‌خواستم داد بزنم. قبلاً چند بار خواستم نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت برای چی؟ اگه با اصل رفتنم مشکل داری کار درستی نیست. وقتی عزیزترین چیزت رو در راه خدا می‌فرستی که دیگه نذر نداره. هم می‌خوای بدی هم می‌خوای ندی؟ می‌گفتم درسته شهید چمران به آرزویش رسید، ولی اگر بود شاید بیشتر به درد کشور می‌خورد. زیر بار نمی‌رفت. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
موجوداتی مثل حشرات عظیم الجثه به بیمارستان حمله کرده بودند، هیچکس به غیر از من آن ها را نمی دید. کل محوطه بیمارستان پر شده بود. این حیوانات به هر بیماری که به حالت کما رفته بود و یا در حال مرگ بود حمله می کردند تا نگذارند لحظات آخر به یاد خدا باشند. آن جا بود که فهمیدم جان دادن چه سخت است. @kimiayesaadat1
🔈 📣 جلسه اول * گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق» * بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور * درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته * چرا گفتگو تصویری نشد؟ * روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین * تصاویر عجیب شیاطین * اجناس مختلف شیاطین * چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟ * شروع داستان ... * بیماری که تجربه‌ام را رقم می زد. * گردابی که از جنس نور بود. * صدای نفسم را نمی شنیدم. * حضور اجدادم را حس می کردم. * پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. * علاقه شدید و اشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ *چه شد که مشتاق مرگ شدم؟ * اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. * جلوه نفس لوامه ⏰ مدت زمان:۴۰:۰۵ @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت هفتاد و هشتم هر موقع مسئله‌ای پیش می‌آمد، برای خودش روضه می‌خواند. دیدم نمی‌توانم جلوی اشک‌هایم را بگیرم، وصل کردم به روضه ارباب. نمی‌دانم کجا بود، باید ماشین را عوض می‌کردیم. دلیل تعویض ماشین را هم نمی‌دانم. حاج آقا زودتر از ما پیاده شد. جوانی دوید جلو و حاج آقا را بغل گرفت و به فارسی گفت تسلیت می‌گم. نفهمیدم چی شد، اصلا این نیرو از کجا آمد، که به‌دو خودم را رساندم پیش حاج آقا. نمی‌دانم چطور از پیش نامحرمان رد شدم. جلوی جمعیت یقه‌اش را گرفتم. نگاهش را از من دزدید. به جای دیگری نگاه کرد. با دست چانه‌اش را گرفتم آوردم سمت خودم. برایم سخت بود جلوی مردان حرف بزنم، چه برسه داد بزنم، گفتم به من نگاه کنید. اشک‌هایش ریخت. پشت دستم خیس شد. با گریه داد زدم مگه نگفتین زخمی شده. نمی‌توانست خودش را جمع کند. به‌ پایین نگاه کرد. مردهای دور و بر نمی‌توانستند کاری بکنن، فقط گریه می‌کردن. مگه نگفتین خونریزی داره، اینا چی میگن. اشکش را پاک کرد و به چشم‌هایم نگاه کرد و گفت منم الان فهمیدم. نشستم کف خیابان سرم را گذاشتم روی سنگ‌های جدول و گریه کردم. روضه خواندم، همان روضه‌ای که در مسجد رأس‌الحسین برایم خواند. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
💠 مرحوم حاج محمداسماعیل دولابی: حاجتت را مخفی کن و غم و غصه‌ات را بپوشان که خالقت می‌بیند و قیمتی است و شادی‌هایت را آشکار کن. 📚 مصباح الهدی ص ۲۲۳ @kimiayesaadat1
اطلاعیه چهلمین روز درگذشت همکار گرامی مرحوم حاج حسینعلی معصومی تدین @kimiayesaadat1