🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه اول
* گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق»
* بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور
* درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته
* چرا گفتگو تصویری نشد؟
* روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین
* تصاویر عجیب شیاطین
* اجناس مختلف شیاطین
* چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟
* شروع داستان ...
* بیماری که تجربهام را رقم می زد.
* گردابی که از جنس نور بود.
* صدای نفسم را نمی شنیدم.
* حضور اجدادم را حس می کردم.
* پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود.
* علاقه شدید و اشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ
*چه شد که مشتاق مرگ شدم؟
* اعمالی که به آن تکیه کرده بودم.
* جلوه نفس لوامه
⏰ مدت زمان:۴۰:۰۵
#شیطان
#مرگ
#عمل
@kimiayesaadat1
#قصه_دلبری
قسمت هفتاد و هشتم
هر موقع مسئلهای پیش میآمد، برای خودش روضه میخواند. دیدم نمیتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم، وصل کردم به روضه ارباب. نمیدانم کجا بود، باید ماشین را عوض میکردیم. دلیل تعویض ماشین را هم نمیدانم. حاج آقا زودتر از ما پیاده شد. جوانی دوید جلو و حاج آقا را بغل گرفت و به فارسی گفت تسلیت میگم. نفهمیدم چی شد، اصلا این نیرو از کجا آمد، که بهدو خودم را رساندم پیش حاج آقا. نمیدانم چطور از پیش نامحرمان رد شدم. جلوی جمعیت یقهاش را گرفتم. نگاهش را از من دزدید. به جای دیگری نگاه کرد. با دست چانهاش را گرفتم آوردم سمت خودم. برایم سخت بود جلوی مردان حرف بزنم، چه برسه داد بزنم، گفتم به من نگاه کنید. اشکهایش ریخت. پشت دستم خیس شد. با گریه داد زدم مگه نگفتین زخمی شده. نمیتوانست خودش را جمع کند. به پایین نگاه کرد. مردهای دور و بر نمیتوانستند کاری بکنن، فقط گریه میکردن. مگه نگفتین خونریزی داره، اینا چی میگن. اشکش را پاک کرد و به چشمهایم نگاه کرد و گفت منم الان فهمیدم. نشستم کف خیابان سرم را گذاشتم روی سنگهای جدول و گریه کردم. روضه خواندم، همان روضهای که در مسجد رأسالحسین برایم خواند.
ادامه دارد...
#قصہ_دلبرے ❤️
روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️
و قلم محمد علی جعفری
@kimiayesaadat1
#کلام_علما
💠 مرحوم حاج محمداسماعیل دولابی: حاجتت را مخفی کن و غم و غصهات را بپوشان که خالقت میبیند و قیمتی است و شادیهایت را آشکار کن.
📚 مصباح الهدی ص ۲۲۳
@kimiayesaadat1
#اطلاعیه
اطلاعیه چهلمین روز درگذشت همکار گرامی مرحوم حاج حسینعلی معصومی تدین
@kimiayesaadat1
🔴 #آقایان_بدانند!
💠 آقایان محترم این نکته را فراموش نکنید هیچ وقت نگید من دارم کار میکنم و خانمم داره اینو میبینه و باید بفهمه این یعنی دوست داشتنش!
💠 خانم شما به شنیدن واژههای دوست داشتن و #ابراز علاقه و محبت کلامی نیز نیاز دارد و این مساله همچون نیاز به آب خوردن نیازی همیشگی است.
@kimiayesaadat1
🔴 #خدمتهای_امام_زمانی
💠 یک زائر با معرفت در حرم هر امامی که باشد تلاش میکند به نحوی #عشق، احترام و ادب خود را به امام خویش نشان دهد لذا برای او فرقی نمیکند چه کاری باشد حتّی اگر #نظافت سرویس بهداشتی باشد عاشقانه انجام میدهد و به هر چیز یا کسی که داخل حرم و مرتبط و وصلِ به امام است ارادت دارد. مثلاً اگر در شهر خود #مسافری ببیند و متوجّه شود ساکن کربلاست فقط بخاطر اینکه او در شهر سیّدالشهدا علیهالسلام و در جوار حرم اربابش زندگی میکند ارادت خاصّی به او نشان میدهد.
💠 تا حالا به این فکر کردهاید که همسرتان شیعهی همان #امام است؟ شیعهای که امام باقر علیهالسلام دربارهاش فرمودند: "به خدا قسم من #بوی بدن شما و جان شما را دوست دارم."(۱) یعنی همان شیعهای که ممکن است #خطاکار باشد امّا امام زمان علیهالسلام او را عمیقاً دوست دارد.
💠 از امروز برای عرض ارادت به امام زمان علیهالسلام و ثابت کردن عشق و #ادب خود، تصمیم بگیریم به شیعهی او یعنی همسرمان خدمت کنیم. پس با این نگاه که همسرم نامش در #لیست محبّان اوست به او توجّه و رسیدگی کنم. و با این نگاه نسبت به ناراحتیهایش #حسّاس شوم تا نکند شیعهی امام زمانم از دست من دلخور باشد چرا که او دوست امام زمانِ من است.
📙 (۱) الکافی، ج۲، ص ۱۸۷
@kimiayesaadat1
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه دوم
* ادامه داستان....
* عنایتی که در کودکی شامل حالم شد
* نذر مادرم
* نیاتی که داشتم را می دیدم.
* ارزش هر عمل را نشانم می دادند
* احساس بر شکستگی به من دست می داد
* صفر هایی که در کارنامه عمل ردیف می شد
* اعمالی که فکرش را نمی کردم ارزشمند باشد را از من خریدند.
* نظام اعمال وملکوت آن را می دیدم.
* عنایتی که حضرت زهرا سلام الله علیها به من کردند
* جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد.
* ماجرای همسرم واتفاق عجیبی که افتاد
* هیچ عمل خالصی نداشتم
* مثالی جالب برای عمل خالصانه
* شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود.
* دغدغه ای که خدا از من خرید.
* اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی یاران حضرتی.
* چه شد که برگشتم.
⏰ مدت زمان: ۳۹:۵۹
#نیت
#عمل
#امام_زمان
@kimiayesaadat1
#قصه_دلبری
قسمت هفتاد و نهم
انگار همه بیتابی و پریشانیام را همان لحظه سر حاج آقا خالی کردم. بدنم شل شد. بی حس بی حس . احساس میکردم که یکی آرامشم داد. جسمم توان نداشت ولی روحم سبک شد. ما را بردند فرودگاه. کمکم خودم را جمع کردم. بازیها جدی شده بود، یاد روزهایی افتادم که فیلم آن مادر شهید لبنانی را میگرفت جلویم که تو هم اینطور باش، محکم. حالا وقتش بود به قولم وفا کنم. کلی آدم منتظرمان بودند. شوکه شدند که از کجا باخبر شدهایم. به حساب خودشان میخواستند نرم نرم به ما خبر بدهند.
خانمی دلداریم میداد بعد که دید آرام نشستهام، فکر کرد بهتزدهام. میگفت اگه مات بمونی دق میکنی. گریه کن داد بزن جیغ بکش. با دستش شانههایم را تکان میداد: چیزی بگو.
میگفتند خانواده شهید باید برن. شهید رو فردا صبح زود یا نهایتاً فردا شب میاریم. از کوره در رفتم. یک پا ایستادم که بدون محمدحسین از اینجا تکون نمیخورم. هرچه عز و جز کردن به خرجم نرفت. زیر بار نمیرفتم با پروازی که همان لحظه حاضر بود برگردم. میگفتم قرار بود با هم برگردیم. میگفتند شهید هنوز تو حلب توی فیریزه. گفتم میمونم تا از فیریز درش بیارن. گفتند پیکر رو باید با هواپیمایی خاصی منتقل کنند، توی هواپیما یخ می زنی. اصلاً زن نباید سوارش بشه. همه کادر پرواز مرد هستند. میگفتم این فکر رو از سرتون بیرون کنین که قراره تنها برگردم. مرتب آدمها عوض میشدند، یکی یکی می آمدند راضیم کنن، وقتی یکدندگیام را میدیدند، دست خالی برمیگشتند.
ادامه دارد...
#قصہ_دلبرے ❤️
روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️
و قلم محمد علی جعفری
@kimiayesaadat1
✅ با تقویت مهمترین مهارت معنوی یعنی توجه دائمی به نیت.
👈 اگه ما همیشه به نیتهامون توجه داشته باشیم کم کم به خوبی میبینیم که انگار یه نفر کنارمون هست و مدام بهمون یادآوری میکنه.
تا میخوایم یه کار بد یا بیفایده انجام بدیم سریع میگه صبر کن!
💢 الان این کاری که میخواید انجام بدی آیا تو رو به خدا نزدیک میکنه؟ ☺️
@kimiayesaadat1
📌 #پندانه
❇️فکر مثبت از فیزیوتراپی هم موثرتر است:
درباره تاثیر مغز روی بدن هرچه بگوییم کم گفتهایم.
محققان در آخرین تحقیقات دریافتند
که آنچه در ذهن افراد میگذرد،
حتی روی دردهای آرتروزی هم میتواند تاثیر بگذارد.
🔅ساینس دیلی در این مورد نوشته است که فعالیت ذهنی مثبت ، میتواند دردهای مفصلی را کم کند و حتی از فیزیوتراپی هم تاثیرگذارتر باشد.
💠محققان در این بررسی، با کمک یک گوشی هدفون، افراد را در معرض موسیقی آرامی قرار دادند و حین پخش موسیقی، رایحه لیمو و عطر رز را هم همراه با نوری ملایم در فضا پخش کردند.
آنها از افراد خواستند که به موسیقی گوش کنند و فکرهای مثبت را در ذهنشان بپرورانند.
و جالب اینجا بود که با این تمرین،
درد ۸۵ درصد افراد آرام گرفت.
✴️به همین دلیل محققان توصیه میکنند که برای آرام کردن دردهای مفصلی و عضلانی، چشمهایتان را ببندید و کمی مثبت فکر کنید.
اگر قرار باشد خوبی ما وابسته به رفتاردیگران باشد؛ این دیگرخوبی نیست، بلکه معامله است!
@kimiayesaadat1
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه سوم
* ادامه داستان....
* واقعه دوم
* با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم.
* درد را با تمام وجود حس کردم
* جان هایی که قبض می شد را می دیدم
*چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم.
* دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم
* نحوه متفاوت قبض روح افراد
* به حالت خلسه رفتم
* به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم
* احساس احاطه به همه چیز را داشتم
* معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم
* معنای باز بودن چشم
* احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا
* تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم
* احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم
* حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند.
* بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم.
* ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم.
* در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم.
* تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا
* دو نوع پرواز روح برای من
* بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است.
* باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم.
* حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم.
* واقعه سوم...
* اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد.
* قهقهه ی شیطان را شنیدم
* در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است.
* راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات.
⏰ مدت زمان : ۳۵:۱۵
#قبض_روح
#عزرائیل
#شیطان
@kimiayesaadat1
03 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).MP3
14.35M
مستند صوتی شنود
#قصه_دلبری
قسمت هشتاد
آخر سر خود حاجآقا آمد و گفت: بیا یه شرطی با هم بذاریم، تو بیا بریم، من قول میدم هماهنگ کنم دوساعت با محمدحسین تنها باشی. خوشحال شدم، گفتم خونه خودم، هیچ کس هم نباشه. حاجآقا گفت چشم.
تو هواپیما پذیرایی آوردند. از گلویم پایین نمیرفت، حتی آب. هنوز نمیتوانستم امیرحسین را بغل کنم. نه اینکه نخواهم، توانش را نداشتم. با خودم زمزمه کردم الهی بنفسی انت. آفریننده خود تو بودی. نمیدونم شاید برخی جونها رو با حساب خاصی که فقط خودت میدونی ارزشمندتر از بقیه خلق کردی که خودت خریدارشون باشی.
بعد از ۲۸ روز مادرم را دیدم. در پارکینگ خانه. پاهایش جلو نمیآمد. اشک از روی صورتش میغلتید اما حرف نمیزد. نه فقط او همه انگار زبانشان بند آمده بود. بی حس و حال خودم را ول کردم در آغوشش. رفته بودم با محمدحسین برگردم ولی چه برگشتنی. میگفتند بهتش زده که برّ و برّ همه رو نگاه میکنه. داد و فریاد راه نمیانداختم گریه هم نمیکردم. نمیدانم چرا ولی آرام بودم.
حالم بد شد. سقف دور سرم چرخید. چیزی نفهمیدم از قطرههای آب پاشیده شده روی صورتم، حدس زدم بیهوش شدهام. یک روز بود چیزی نخورده بودم. شاید هم فشارم افتاده بود. شب سختی بود. همه خوابیدند اما من خوابم نمیبرد. دوست داشتم پیامهای تلگرامیاش را بخوانم. داخل اتاق رفتم. در را هم بستم.
ادامه دارد...
#قصہ_دلبرے ❤️
روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️
و قلم محمد علی جعفری
@kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاکید پرفسور خیراندیش برای حجامت حزیران امسال
۲۹و۳۰و۳۱ خرداد ماه
یکشنبه، دوشنبه و سه شنبه
مطابق با ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ ماه ذی القعده؛
به فریاد خودتون برسید.
@kimiayesaadat1
🧒🏼👧#رفع_ضعف_کودکان
🦋سویق کودک
🦋انجیر
🦋عناب
🦋حریره بادام یا شیر بادام
🐝فالوده سیب
🐝سنجد
🐝مویز
🐝برگه زردالو
🐝سوپ گندم
🦆عسل
🦆نخودچی و کشمش
🦆برگ چغندر در غذاها
🐝شیره انگور یا سه شیره (در مزاج گرم سه شیره توصیه نمیشود) اثر معکوس دارد
⚠️پرهیز از محصولات کارخانهای
@kimiayesaadat1
🔻پیاده روی صبحگاهی و فواید آن
✅البته بعد از صبحانه مختصر باشه
@kimiayesaadat1