eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
9هزار ویدیو
252 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5857011657053570077.ogg
73.9K
🔰 📜الله سبحان / الله حمدلله (2) 📜الله یا منان / الله یا سبحان (2) ❣️ @kodak_novjavan1399
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹️روش هاى تربيت فرزندان بخش سوم 🔸️روش آماده سازی کودکان جهت تربیت پذیری ┄┅┅🍃✿۷❀🌺❀🍃✿┅┅┄ @kodak_novjavan1399
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون بچه های ساختمان گلها 🇮🇷 این قسمت : حسنا کوچولوی تنها @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 قسمت دوم زندگینامه حضرت ابراهیم علیه السلام 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃از تولد ابراهیم و سرگذشت او ، کسی جز مادر اطلاع نداشت . مادر همه روزه به غار می آمد و فرزند عزیزش را پرستاری میکرد و شیر میداد و شب هنگام درب غار را می بست و بشهر بازمیگشت .🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃رشد جسمانی ابراهیم غیر عادی بود و هر روز که بر او میگذشت ، قوی تر بزرگتر و توانمندتر میگردید .🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃کم کم راه رفتن را از مادر آموخت بود . با اینکه زندگی در آن غار برای او کاملا عادی بود ولی روزها هنگامیکه مادر میخواست او را تنها بگذارد میگفت : کجا میروی ؟ مرا هم با خودت ببر .🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃مادر برای حفظ جان ابراهیم جرئت نمیکرد او را با خود به شهر بیاورد تا مبادا توجه ماءموران جلب شود و جان او بخطر افتد .🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃اما رفته رفته ابراهیم بصورت نوجوانی برومند در آمد و هیچکس تصور نمیکرد که او مولود بعد از دستور نمرود باشد .🍃🌸 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃مادر هم در مقابل اصرار ابراهیم دیگر توان مقاومت نداشت و بالاخره در یکی از شبها ، مخفیانه او را بخانه آورد و گویا خداوند چشمان دشمنان را از دیدن او نابینا کرده بود .🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃توجه هیچکس را جلب نکرد و سوءظنی را بر نیانگیخت و بدین ترتیب خداوند قدرت خود را نشان داد و ناتوانی بشر را در مقابله اراده خود ، به نمایش گذاشت .🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃سالها یکی پس از دیگری میگذشت و ابراهیم برای رسالتی که خداوند برایش مقدر فرموده بود آماده میشد .🍃🌸 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃آزر عموی ابراهیم ، هم بت تراش بود و هم بت پرست . پسران او بتهائی که پدرشان میتراشید برای فروش بمردم عرضه می کردند ولی ابراهیم همواره از کار آنها انتقاد میکرد و بت پرستی را نادرست میدانست و برای بتها ارزش و احترامی قائل نبود .🌸🍃 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌸🍃بالاخره روزی که ابراهیم باید پیام الهی را بمردم ابلاغ کند فرا رسید و او طبق دستور خداوند دعوت خود را آشکار کرد ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ادامه داستان در قسمت بعد .... ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ منبع : دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی 🍃 🏴 🍃 @kodak_novjavan1399
40.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی جاسم به جبهه می رود 🇮🇷 کمدی ، طنز ، اکشن ، جنگی 🇮🇷 قسمت پنجم ( آخر ) @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت هفتم 🌟 ناگهان دیدم که دیوار کعبه شکافت . 🌟 فاطمه دختر اسد کمی به عقب برگشت . 🌟 سپس نوری از میان شکاف ، بیرون آمد . 🌟 فاطمه در میان آن نور ، فرشته هایی را دید 🌟 که او را به داخل شدن درون خانه خدا ، 🌟 دعوت می کردند . 🌟 و سپس دوباره شکاف ، بسته شد . 🌟 فاطمه دختر اسد و شوهرش ابوطالب ، 🌟 خیلی در میان مردم ، عزیز و محبوب بودند 🌟 به خاطر همین با دیدن شکاف کعبه 🌟 و غیب شدن فاطمه ، 🌟 نگران و ترسان از اتفاقات بد شدند . 🌟 مردم خیلی سعی کردند 🌟 تا در کعبه را باز کنند 🌟 ولی به هیچ وجه موفق نشدند . 🌟 به ابوطالب و دوستانش خبر دادند 🌟 اما هیچ کس و هیچ کلیدی نتوانست 🌟 در کعبه را باز کند . 🌟 فهمیدند که این ماجرا ، 🌟 خارج از دست بشر است . 🌟 و ماندن فاطمه در کعبه ، 🌟 حکمت و خواست خدای قادر است . 🌟 سپس فرشته هایی را دیدم ؛ 🌟 که از آسمان فرود آمدند . 🌟 و داخل کعبه شدند . 🌟 روی چهار فرشته مقرب خدا ، 🌟 چهار بانو سوار شده بودند . 🌟 همین که فاطمه درون کعبه شد ؛ 🌟 آن چهار بانو نزد او آمدند . 🌟 لباسی همچون حریر سفید ، بر تن داشتند . 🌟 و عطری خوش تر از مشک ناب ، 🌟 از آنان به مشامم می رسید . 🌟 کمی که با دقت نگاه کردم ؛ 🌟 آن چهار زن را شناختم . 👈 حوا ، مریم ، آسیه و مادر موسی بودند 🌟 این چهار زن پاک و بزرگ و با برکت ، 🌟 از طرف خداوند عزوجل ، 🌟 برای کمک به ولادت حضرت هیدرا ، 🌟 فرستاده شدند . 🌟 خداوند عزوجل با فرستادن آن زنان پاک ، 🌟 شاید نمی خواست که زنان ناپاک مکه ، 🌟 در ولادت چنین مولود مطهری ، 🌟 حضور داشته باشند . 🌟 آن چهار زن ، رو به فاطمه کردند و گفتند : 🌹 سلام بر تو ای بانویی که ، 🌹 از اولیای خدا هستی . 🌟 فاطمه نیز جواب سلام آنان را داد . 🌟 آنگاه زنان بهشتی ، 🌟 رو به روی او نشستند . 🌟 و هر یک ظرف عطری از نقره ، 🌟 در دست داشتند . 🌟 مدتی گذشت و حضرت هیدرا ، متولد شد . 🌟 فرشته ها ، در بالای کعبه ، 🌟 به شادی و هلهله پرداختند . 🌟 حضرت حوا ، بچه را از زمین برداشت ؛ 🌟 و در آغوش گرفت . 🌟 هیدرا کوچولو ، نگاهی معصومانه ، 🌟 به صورت حوا انداخت . 🌟 ناگهان زبان باز کرد و با بیانی رسا گفت : سلام بر تو ای مادر ! 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🦋🍃 بسیار عجیب و شگفت انگیز ✨ مردی از حضرت علیه السلام درخواست کرد که برای من کن تا خداوند فلان حاجتم را که خودش می داند برآورد. 🌷حضرت موسی (ع) دعا کرد. 💠✨ساعتی پس از دعا، درنده ای به آن مرد حمله کرد و به شکل فجیعی او را درید و گوشت بدنش را خورد و او را کشت حضرت موسی (ع) با تعجب عرض کرد: ✍🏻خدایا، راز این حادثه چه بود؟ خطاب رسید ای (ع)، این مرد از من درخواست درجه_ای از مقامات کرد و می دانم که او به آن درجه با اعمالش نمی رسید. او را گرفتار آن درنده کردم که دیدی، تا همین گرفتاری را وسیله ای برای رسیدن او به این درجه نمایم. ✍🏻 بسیاری از بلایایی که بر وارد می شود، یا برای بخشش و یا برای ترفیع رتبه و مقام در است... 🍃 🌼🍃 @kodak_novjavan1399