💢💢رنج می کشیم چون تلاش می کنیم؟.....
گاهی و شاید خیلی اوقات ما رنج می بریم نه به خاطر انکه نمی توانیم کاری کنیم و منفعل هستیم، بلکه به خاطر انکه مسیری که میرویم اشتباه است. رنج ها زمانی بزرگتر می شوند که اتفاقا تلاش می کنیم. تلاش می کنیم بر روی رنج هایمان پارچه ای بیاندازیم تا نبینیم، تلاش می کنیم تا ژست افراد بدون آسیب یا درد را به خود بگیریم و خودمان را قوی نشان دهیم و دیگر تلاش هایی که انجام میدهیم.
اما حقیقت این است انرژی که روان ما بابت انکار رنج هایش از دست می دهد بسیار بیشتر از پذیریش رنج هاست. گویی زمانی که رنج های خودمان را می پذیریم باری که سالها بر روی دوش ما سنگینی می کرده است را بر میداریم و احساس رهایی را عمیقا تجربه می کنیم. گام اول در رسیدن به این رهایی پذیرش این مهم است که باید رنج را دید و نباید آنرا انکار کرد.
#یادداشت_های_یک_روانشناس
ثبت نام در دوره در آغوش رنج
👇👇
@Kolbehh_313
💢 هویت مفهوم عجیبی در روانشناسی است
تمام بودگی ما، تمام تعریف ما از خودمان و تمام آنچه که به دیگران از خودمان نشان می دهیم می شود هویت ما.
✍️ بخشی از هویت مردان زماني ساخته می شود که آنها در تعامل با پدر خود قرار بگیرند، اگر این تعامل شکل نگیرد مانند آنکه پدر به لحاظ فیزیکی یا روانی غایب باشد هویت پسران به درستی شکل نمی گیرد،
👈 گویی در این هویت حفره ای وجود دارد که پر نمی شود و این مساله بیش از پیش باعت آشفتگی آنان در بزرگسالی خواهد شد.
✍️ پسرانی که به همجنس خواهی یا نارضايتي جنسی روی می آورند همان پسرانی هستند که در غیبت پدر،در هویت خود گمشده اند و نتوانسته هویت مردانه خود را پیدا کنند و اکنون آنرا در دیگری جستجو می کنند.
#یادداشت_های_یک_روانشناس
💢مار خوش و خط و حال کمال گرایی (قسمت اول)
در این سالهایی که رواندرمانی انجام میدهم هیچ چیزی را به مخربی کمال گرایی برای روان نیافتم. خاصیت کمال گرایی آن است که انسان را از بیرون زیبا جلوه می دهد (جزو معدود اختلالاتی که افراد با افتخار و یا بدور از ناراحتی از داشتنش صحبت می کنند) و از درون تهی و نابود می کند. کمال گرایی به ما می فهماند که تمام تلاش های ما بی اهمیت و کم ارزش است. کمال گرایی یادآور والدیست که هیچ گاه از فرزند خود رضایت ندارد و علی رغم تلاش فرزند، همیشه نقاط ضعف است که مورد قضاوت است. بدبختانه رد پای کمال گرایی همه جا هست: درس، شغل، چهره و اندام، ارتباط با دیگران و....
کمال گرایی سرزنشی دارد از جنس خیر خواهی یعنی چون به دنبال موفقیتت هستم تو را سرزنش می کنم اما نتیجه ای دارد از جنس نامیدی، از جنس بی خیالی و اهمال کاری، از جنس نتوانستن و شرمی بی پایان.
تا زمانی که نتوانیم این مار خوش خط و خال را از خودمان دور کنیم بیشتر از پیش آسیب خواهیم دید....
#یادداشت_های_یک_روانشناس
مار خوش خط و خال کمال گرایی (بخش سوم)
یکی از بخش های مهم کمال گرایی، انتظار داشتن چهره و اندامی بی نقص از خود یا دیگران است. افراد کمال بر اساس همان منطقی که داشتن نقص= بی ارزش بودن است خود را قضاوت می کنند و نمی توانند نقص داشتن در چهره و اندام خود را بپذیرند آنهم نقصی که ممکن است از نگاه دیگران اساسا نقص به شمار نرود ولی آنها با قضاوت سختگیرانه نسبت به بدن یا چهره خود تلاش می کنند تا از نگرانی ناشی از قضاوت های دیگران نسبت به چهره و اندام خود به دور باشند. همانگونه که بارها گفتم کمال گرایی نه تنها اجزای خویشتن ما را نسبت به هم نزدیکتر نمی کند بلکه با ایجاد تناقضات اجزای خویشتن ما را از یکدیگر دور می کند :بخشی به دنبال زیبا بودن است و بخشی در این راه مقاومت می کند. در نهایت باید به یاد داشته باشیم که اگر چهره و اندام بسیار برای ما اهمیت دارد لازم است در کنار اعتماد به نفس در جستجوی کمال گرایی در درون خود باشیم.
#یادداشت_های_یک_روانشناس
📝#یادداشت_های_یک_روانشناس
📚عنوان : وقتی فرار جواب نمیدهد: شفای روان با پذیرش هیجانات"
🔹بخش اول
ماندن با هیجانات، خصوصاً هیجانات دردناک، از اساسیترین مهارتهایی است که روانشناسی بر آن تأکید میکند، زیرا کلید بسیاری از بهبودهای روانی در همین ماندن نهفته است.
برای درک بهتر، تصور کنید که درد هیجانی شبیه به زنگ هشداری است که به شما میگوید چیزی در درون یا بیرون شما نیاز به توجه و رسیدگی دارد.
اگر تلاش کنیم این زنگ هشدار را خاموش کنیم—با فرار، انکار یا حواسپرتی—ممکن است مشکل اصلی همچنان باقی بماند و حتی پیچیدهتر شود.
ذهن ما، بهویژه در طول تاریخ تکاملیاش، بهگونهای برنامهریزی شده است که هر نوع درد و ناراحتی را تهدیدی برای بقا بداند.
این نوع واکنش در برابر خطرات فیزیکی بسیار مفید بوده است، مثل زمانی که انسان اولیه با یک حیوان درنده مواجه میشد. اما در دنیای امروز، بسیاری از دردهای ما دیگر فیزیکی نیستند؛ بلکه از درون خودمان و روابطمان سرچشمه میگیرند. مثلاً غم جدایی، احساس گناه، یا اضطراب درباره آینده، دردهایی روانی هستند که نمیتوان از آنها فرار کرد، چون بخشی از تجربه انسانی ما هستند.
در اینجا مفهوم "ماندن" وارد میشود: بهجای اینکه از هیجاناتمان فرار کنیم یا آنها را سرکوب کنیم، به خودمان اجازه دهیم آنها را احساس کنیم. این ماندن به معنای نشستن با احساسات است، مثل وقتی که خشم، غم یا اضطراب به سراغتان میآید. به جای اینکه فوراً به گوشیتان پناه ببرید، یا درگیر فعالیتی شوید تا از احساس بد دوری کنید، لحظهای مکث کنید. نفس عمیقی بکشید و از خودتان بپرسید:
"الان دقیقاً چه حسی دارم؟ این حس کجای بدنم ظاهر شده؟ چرا این احساس به سراغم آمده؟
🔸ادامه دارد...
#یادداشت_های_یک_روانشناس
🔹شناخت بدن.
امروز در حال خواندن کتابی بودم که در مورد این صحبت میکرد که بدن ما چطور میتواند به درک اتفاقاتی که در ذهن و احساساتمان رخ میدهد کمک کند. همهی ما روزهای سختی را تجربه کردهایم و در بسیاری از مواقع تلاش کردهایم از این روزهای تلخ فرار کنیم. اما حقیقت این است که هرچقدر هم بخواهیم فرار کنیم، بدن و ذهن ما هیچوقت فراموش نمیکنند.
برای مثال، شاید شما هم بارها شنیدهاید که بعضی از بیماریها به دلیل استرس یا نگرانی به وجود میآیند. مثل وقتی که از استرس زیاد، دردهایی در معده یا سر خود حس میکنید. شاید در دورهای از زندگیتان دچار سردردهای شدید شدهاید و پزشک به شما گفته که این به دلیل فشارهای روحی و استرس است. اینطور وقتها میبینید که بدن شما به نوعی دردهای روانی شما را نشان میدهد.
یا مثلاً ممکن است احساس اضطراب یا ناراحتی در درونتان داشته باشید، اما هیچوقت نتوانید دقیقا آن را توضیح دهید. شاید فکر کنید که همه چیز خوب است، ولی بدن شما به گونهای دیگر عمل میکند و این اضطراب خودش را به شکل بیماریهایی مثل دل درد یا تنگی نفس بروز میدهد. اینها نشانههایی هستند که بدن به ما میدهد تا بفهمیم که چیزی در روانمان درست نیست.
این رابطه بین روان و بدن همیشه در زندگی ما وجود دارد. گاهی مشکلات جسمی مثل فشار خون بالا یا دردهای عضلانی ممکن است ریشه در مشکلات روحی مانند اضطراب یا افسردگی داشته باشند. به همین دلیل، اگر به احساسات و افکارمان توجه کنیم، میتوانیم به درمان بهتری برای مشکلات جسمی و روحی خود برسیم. مثلا وقتی که میفهمیم استرس باعث بیماری بدن ما شده، میتوانیم با روشهایی مثل مدیتیشن، ورزش، یا مشاوره، هم به آرامش روانی برسیم و هم سلامتی جسمی خود را بهبود بخشیم.
در واقع، اگر بدن و ذهن ما را به خوبی بشناسیم، میتوانیم هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی سالمتر و شادابتر زندگی کنیم.
#یادداشت_های_یک_روانشناس
#پذیرفتن✅
گاهی پذیرفتن اینکه حق با ما بوده یا اینکه نیاز به مهربانی با خود داریم، میتواند برایمان دشوار باشد و حتی باعث خشم و مقاومت شود. انگار بخشی از وجودمان اجازه نمیدهد با خود مهربان باشیم، مخصوصاً وقتی که اشتباهی مرتکب شدهایم. در این مواقع، اولین واکنش ما معمولاً سرزنش خود است—واکنشی که شاید طبیعی به نظر برسد، اما در واقع میتواند یکی از آسیبزنندهترین راههای برخورد با اشتباهات باشد. سرزنش مداوم، ما را در چرخهای از احساس گناه و شرم گرفتار میکند و بهجای کمک به تغییر، ما را از درون فرسوده میکند.
اما چرا خودمان را سرزنش میکنیم؟ برای هر کسی، سرزنش معنای متفاوتی دارد. برخی آن را نوعی مجازات میبینند، گویی که با رنج کشیدن، میتوانند اشتباه خود را جبران کنند. بعضی دیگر آن را راهی برای کنترل آینده میدانند، به این امید که اگر به اندازه کافی خودشان را ملامت کنند، دیگر دچار همان خطا نخواهند شد. گاهی هم این عادت ریشه در باورهایی دارد که از کودکی در ذهنمان شکل گرفتهاند—باورهایی که میگویند ما تنها زمانی ارزشمندیم که کامل و بدون اشتباه باشیم، و هر خطا نشانه ضعف یا بیلیاقتی است.
اما حقیقت این است که مهربانی با خود به معنای نادیده گرفتن اشتباهات نیست. برعکس، وقتی بدون سرزنش، اما با آگاهی و پذیرش به اشتباهاتمان نگاه کنیم، میتوانیم از آنها درس بگیریم و رشد کنیم. مهربانی با خود یعنی به جای غرق شدن در احساس گناه، به خودمان فرصت جبران و یادگیری بدهیم. این نگاه، ما را از قضاوتهای سختگیرانه رها میکند و کمک میکند مسیر بهتری برای تغییر و بهبود پیدا کنیم—مسیر رشدی که بر پایه پذیرش، انعطافپذیری و شفقت به خود بنا شده، نه سختگیری و سرزنش مداوم.