23.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مگه میشه این صحبت های جانسوز مادر این سه شهید رو دید و تکون نخورد ...
فقط ببینید صحبت های خاص مادر شهیدان دباغ زاده رو ...
#مادر_شهید
https://eitaa.com/khatemogaddam
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام محمد ثاقبی
دو فرشته بنام احمد و مریم خانم به مورخ یکم مهر ماه ۱۳۴۵ در درام شهرستان طارم #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمد شدند.
که در لباس مقدس #سبز #پاسداران جان برکف و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر #لبیک گفت. سرانجام مورخ شانزدهم اسفند ماه ۱۳۶۲ از جزیره مجنون به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
وصیتنامه:
ما #جوانان به ندای هَل من ناصر ینصری #امام عزیزمان لبیک گفتیم و به #جبهه های #حق بر علیه کفر و نفاق شتافتیم و تا خدمتی به #اسلام و #قرآن و به #ملّت عزیزمان بکنیم و هر کس در این راه خدمتی از دستش برآید موفق و پیروز خواهد شد.گرچه #شهید شود یا نه همانطور که #امام عزیز میفرماید شما اجر #شهید را دارید چه #شهید شوید چه نشوید.
خاطره:
یک بار که مرخصی آمده بود پیراهنش را در آورد، دیدم سینه اش کبود شده است، گفتم #پسرم چه شده؟ چرا سینه ات کبود شده؟ گفت: #مادر جان یک شب عملیات داشتیم بخاطر اینکه عراقیها ما را نبینند، مجبور شدیم #سینه_خیز برویم و برای همین است که سینه ام کبود شده است.
راوی: مریم خدابندهلو ( #مادر_شهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمد_ثاقبی
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام محمد جز مطلبی
دو فرشته بنام کریم و شمسی خانم در مورخ پنجم فروردین ماه ۱۳۴۳ در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمد شدند.
در لباس مقدس سبز #پاسداران جان برکف به ندای هل من ناصر #لبیک و در رکاب ولی زمانش به مورخ سی و یکم اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ از سومار به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت
خاطره:
از اوایل #جنگ بود که میگفت می خواهم به #جبهه بروم، ولی پدرش مخالفت میکرد. محمد میگفت: #پدر شما نروید شما -خانواده دارید، #زن و #بچه دارید و #مسئولیت دارید ولی من مسئولیتی ندارم. #خواهران من در #خرمشهر دست عراقی ها اسیراند و ما باید از دستور #رهبر مان اطاعت کنیم، وقتی که دید ما رضایت نمیدهیم، دایی اش را برای ما واسطه آورد و ما رضایت دادیم. دایی اش میگفت : میرود وضع جبهه را می بیند و برمیگردد، اما آنقدر #شور و شوق داشت که همیشه قبل از سایر #رزمنده ها #آماده جنگ می شد و به #میدان_جنگ می رفت.
راوی: شمسی رنگرز ( #مادر_شهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمد_جزمطلبی