﷽
✨کوچه های آشنا
#شهيد والامقام فرامرز انجم شعاع
دو فرشته بنام احمد و صغرا خانم به مورخ بیست و پنجم شهریور ماه ۱۳۱۴ در روستای رباط #کرمان صاحب فرزندی آسمانی بنام فرامرز شدند.
سرانجام این جهادگر داستان ما با لباس خاکی بسیج و با داشتن یک پسر و سه دختر که جانش برایشان در می رفت را با ندای هل من ناصر معامله، و در رکاب ولی زمانش به مورخ چهارم فروردین ماه ۱۳۶۱ از کرخه به مقصد بهشت پر کشید
#شهید_فرامرز_انجم_شعاع
https://eitaa.com/khatemogaddam
خاطره:
به نقل از #همسر_شهید:
من خیاط بودم، آقای انجم شعاع هم کارمند #جهاد بود، زمان #جنگ ایشون از #جهاد_سازندگی پارچه میاوردن و من لباس فرم #سپاه می دوختم و ایشان می برد تحویل میداد.
یک بار به من گفت: ای کاش من هم از این لباس ها میپوشیدم. تو حیاط داشتم فرش می شستم که آقا فرامرز از سر کار برگشت، نذاشت من فرش بشورم و خودش شروع به شستن فرش کرد، وقتی اومد اتاق بهش گفتم: شما عید تعطیل هستید، بمونید پیش بچه ها من بروم #جبهه برای #امدادگری ، ایشان گفتند: حالا من به شما یه خبر خوب بدهم: من رفتم حکم گرفتم که ایام عید رو بروم جبهه.
من خیلی خوشحال شدم و خداروشکر کردم که یک نفر هم از خانواده ما میره #جبهه
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا #شهیدوالامقام سید صیاف موسوی دو فرشته ب
خاطره:
بعد از اینکه پدر و مادرش به خواستگاری آمدند، قرار شد #سید هم بیاید تا با هم حرف هایمان را بزنیم، وقتی آمد #جوراب نداشت، برای همه ما عجیب بود و به نوعی خیلی توی چشم میزد، ولی کسی چیزی نگفت. سرش را پایین انداخته بود وقتی متوجه شد نگاهم به پاهایش است گفت حتما تعجب کردید که چرا #جوراب ندارم، راستش میخواستم شما از اول بدانید که پوست دست و پاهای من #شیمیایی شده و به مرور زمان ناخن هایم سیاه شده و می افتند و شاید این موضوع روی تصمیم شما تاثیر بگذارد.
راوی: #همسر_شهید
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام غلامحسن بدرلو
دو فرشته بنام غلامرضا و نیمتاج خانم به مورخ یکم فروردین ماه ۱۳۲۰ در روستای بیوک قشلاق خدابنده #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام غلامحسن شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر #لبیک و در موخ سوم فروردین ۱۳۶۱ از شرهانی به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرام گرفت.
خاطره:
در #تظاهرات علیه شاه همیشه شرکت داشت و همیشه #کفن_پوش بود و دو فرزندمان را نیز همراه خود به #تظاهرات میبرد یک بار رژیم شاه فهمیده بود که غلامحسن در کارهای #سیاسی فعالیت دارد به #خانه ما #حمله کردند غلامحسن مقداری از #نوارهایی را که تکثیر میکردند و #اعلامیه ها را داخل یک بشکه ریخت و روی آن را گچ گرفت تا آنها متوجه این موضوع نشوند بعد از #انقلاب هم که #جنگ_حمیلی شروع شدگفت: #امام فرمان داده باید به #جبهه بروم هر چه من گفتم ما بچه کوچک داریم نرو من کسی را ندارم تنها هستم گفت: تو #خدا را داری و تنها نیستی #امام دستور داده و من باید بروم سه مرتبه #مجروح شد ولی دست بردار نبود بلاخره سال1362، به #شهادت رسید.
راوی: ثریا حمیدی ( #همسر_شهید)
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_غلامحسن_بدرلو
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام ذکرعلی بهرامی
دو فرشته بنام ابوالفضل و گوهرتاج خانم به مورخ چهارم فروردین ماه ۱۳۳۳ در روستای آب بر #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام ذکرعلی شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج خاکی به ندای هل من ناصر #لبیک و در بیست و نهم بهمن ماه ۱۳۶۶ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید، و در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
وصیتنامه :
از کلیه وابستگان خود تقاضا دارم #امام را تنها نگذارند، و گوش به #فرمان او باشند، ما هرچه داریم از #امام عزیز است. و تقاضا دارم #زینب_وار باشید و مثل حضرت زینب زندگی کنید.
خاطره :
کم کم موقع آمدن علی بود، غذای مورد علاقه اش را درست کرده بودم، با ماشین مسافر کشی می کرد و هنگامی که دم در می رسید با بوقی که می زد می فهمیدم آمده است و از او استقبال می کردم. صدای بوق ماشین را شنیدم به طرف حیاط دویدم، اما به یک باره به خودم آمدم و دیدم علی در بین ما نیست و شهید شده است. و من با همه این خاطرات #تنها مانده ام.😔
راوی: مهرنساء بهرامی ( #همسر_شهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات #اَللّــــــهمعَجــِّــــــللِوَليـــِّــــڪَالفـَـــــــرَج #وَالعـــافيــَـــــــــــــةَوَالنَـــصْــــــــــــــر #وَاجَـعَلْنــــامِنخَيـْــرِاَنْصــــارِهوَأعْـــــوانِـــــہ
#وَالْـمُستَـــشْــــهَديـنَبَيْنَيَــــــدَيــْـــــــــہ
#شهید_ذکرعلی_بهرامی
خاطره:
وقتی ایرج به جبهه #اعزام شد و در خانه حضور نداشت ، انگار همه چیز خانه را با خود برده بود، در #جبهه نامه های فراوانی به من و پدر مادرش می نوشت و می فرستاد، بعد از 45 روز به مرخصی آمد، هفت روز پیش ما ماند در این چند روز به دیدار همکاران خود و #بازیکنان_تیم رفت و از آن ها حلالیت طلبید.( #شهید سرپرست تیم فوتبال #ابهر بود ) وقتی میخواست دوباره به #جبهه اعزام شود #دخترم دست از او نمی کشید و مدام گریه می کرد، ایرج به او گفت که برگردد خانه و قول داد زود برگردد. ولی نیامد 😔.و سرانجام شوهرم در #عملیات_والفجرهشت به #شهادت رسید.
راوی:فاطمه دودانگه ( #همسر_شهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_ایرج_بختیاری
#پهلوان_شهید
#شهید_ورزشکار