کودک یار مهدوی مُحکمات
#آموزش_مربی #قسمت_چهل_و_چهارم ✍....بنابراین نمی توان نسبت به تبیین و انتقال مفهوم «انتقام بی تفاوت
#آموزش_مربی
#قسمت_چهل_و_پنجم
#ادامه_مبحث
🔰ادامه راه های انتقال مفهوم مُنتقم بودن امام به کودکان:👇
✅مرحله7⃣: تبیین مهربانی های ابتدایی امام در مواجهه دشمنان مانند عفو و دادن فرصت توبه و باز گشت.
✅مرحله8⃣: مطرح کردن مفهوم دفاع در برابر دشمن و پیوند زدن آن با انتقام چون روحیه ی دفاعی برای کودکی ملموس تر است تا شروع به جنگ و انتقام برای اهداف کلی مانند اصلاح جامعه.
#ادامه_دارد...
🌸کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#انیمیشن #اصحاب_فیل 🎥انیمیشن داستان های کوتاه قرآنی با بیانی ساده برای کودکان👌 🍁این داستان: اصحاب
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
#اصحاب_فیل
🎥انیمیشن داستان های کوتاه قرآنی با بیانی ساده برای کودکان👌
🍁این داستان: اصحاب فیل(قسمت دوم)😃
🦆کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
هدایت شده از کودک یار مهدوی مُحکمات
#پرسش_های_آسمانی
#مجموعه_صوتهای_جذاب
✨مژده به والدین، مربیان و همه بچه های خوب محکماتی🥳😍
👈از آنجایی که دنیای کودکان 👼پر از هزاران هزار سؤال❓ درباره موضوعات دینی است، [تیم محکمات ]برآن شد تا با شیوه ای جذاب🤩 و برگرفته از منابع 📚تربیتی دینیِ مناسب📿 مجموعه ای از صوت های زیبا و شنیدنی🎶 را برای شما تهیه کند که از این پس بتوانید با
👈 #صرف_کمترین_زمان
👈 #بکارگیری_بهترین_شیوه
🚸سوالات کودکان خود را با توجه به نیاز و سن آنها پاسخ دهید
👌مطمئن باشید برای شنیدن این صوت ها لحظه شماری خواهید کرد😉😍
✨تیم پشتیبانی واحد کودکیار مهدوی محکمات
📱@koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#صوت_کاربردی #پرسش_های_آسمانی شماره 5⃣ 🐞موضوع: کتاب قرآن رو چه کسی نوشته؟🤔 👌پیشنهاد دانلود، فوق ا
خدا کی رو دوست داره.mp3
21.4M
#صوت_کاربردی
#پرسش_های_آسمانی
شماره 6⃣
🐞موضوع: خدا کی رو خیلی دوست داره؟🤔
👌پیشنهاد دانلود، فوق العاده شنیدنی☺️
🌿کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س
#داستان_دوم
✨"آن روز، آن اتفاق تلخ"✨
#قسمت_اول
انگار نخلستان🏝 تب 🤒داشت! درخت ها🌴هم از دست گرما کلافه بودند. من هم عصبانی😠بودم و همراه هر سه یا چهارتا بیلی که به زمین می زدم، سرم را می بردم طرف آسمان و می گفتم: آخر خدایا! چه میشد یک پنجره از بهشت زیبایت، باز می کردی و هوای شهر ما را کمی خنک می ساختی؟ آخر درست است که ما عرب های بیچاره توی گرما بسوزیم 🔥و سیاه شویم؟ اما گنجشکها🐤جیک جیک می کردند و معلوم بود از دست گرما شکایتی ندارند. اسب 🦄سفیدمان هم با خیال راحت در سایه ی چند نخل 🌴ایستاده بود و علف های توی دهانش را مزه مزه می کرد. بالأخره سر و کله ی عمو و پدر که رفته بودند از چاه آب💦 بیاورند، پیدا شد. آنها هر کدام دوتا مَشک پر از آب آوردند و در سایه گذاشتند. پدر با اخم و تخم به من نگاه کرد و گفت: آهای حَرَث! یک وقتی به سرت نزند دَرِ مشک ها را باز کنی و به بهانه ی خنک شدن، آب زبان بسته را روی سرت خالی کنی، اگر هوس آب داری، برو سر چاه! توي دلم رو به پدر بداخلاقم گفتم: آه تو که این قدر بخیل نبودی! بالاخره بعد از سه ساعت کار کردن زیر سایه ی درخت ها، دراز کشیدم. بعد دستارم را روی صورتم کشیدم تا استراحت کنم؛ اما خوابم😴 نبرد. عمو و پدر که کنار هم بیل می زدند، غرق حرف زدن بودند. خوب که گوش کردم، دیدم حرف هایشان خیلی عجیب و غریب است پدر گفت: دیدی؟ امروز هم محمد، از دامادش علی و دخترش فاطمه تعریف می کرد. انگار خدا به او سفارش کرده به هر جا و در میان هر جمعی که می رود، بگوید: علی مرد خداست، على جانشین من است فاطمه پاره ی تن من است..آہ!
#ادامه_دارد
کودک یار مهدوی مُحکمات
#شعر #جمعه_های_انتظار سلام آقایِ مهربان☺️ امید قلبِ شیعیان❤️ ما میدونیم وقتی بیای پر میشه کلِ این
#شعر
#جمعه_های_انتظار
یاسِ کبود نبی🥀
پشتِ درِ خانه است😞
دشمن حیدر ولی
بد دل و دیوانه است👺
دشمنِ مولا زده👿
ضربه به بازوی او
با لگد او شکست
سینه و پهلوی او😭
از ستمِ دشمنان👺
او چه ستمها کشید
آن قدر او گریه کرد😢
تا به پیغمبر رسید
مهدیِ صاحب زمان❤️
یوسفِ زهرای ماست
بین همه شیعیان
اوست که صاحب عزاست🏴
🌿کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#نقاشی_مهدوی #میوه_های_پاییزی 🎨نقاشی این هفته: میوه ها، نعمت های خدا😃 ✨بچه ها جون اینجا می تونید ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی_مهدوی
#تسبیح
▪️سلااام بچه ها ایام شهادت مادر مهربون هممممه ی ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو خیلی خیلی تسلیت میگم. 😢💔
👌بچه ها اینم یه نقاشی ساده تقدیم به شما عزیزای دلم که میدونم همیشه بعد از نمازهاتون تسبیحهای📿خوشگلتون رو دست میگیرید و ذکر تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو میگید☺️
راستی تسبیح📿 شما چه رنگیه؟ چه شکلیه؟😍
🌱بچه ها میدونید حضرت زهرا (سلام الله علیها) این کلمات زیبا رو از پدرشون یاد گرفته بودند و ایشون هم یه تسبیح خاکی خوشگل درست کرده بودند که باهاش ذکر میگفتند؟🤩می دونستید؟ آفففرین به شما 👏🏻👏🏻👏🏻
بله بچه ها به خاطر همین، ما به این کلمات زیبا یعنی (۳۴ بار الله اکبر، ۳۳ بار الحمدلله، و ۳۳ بار سبحان الله) میگیم تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)
🏴کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س #داستان_دوم ✨"آن روز، آن اتفاق تلخ"✨ #قسمت_اول انگار نخلستان🏝
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س
✨"آن روز، آن اتفاق تلخ"✨
#قسمت_دوم
عمو جواب داد: «به قول ما عرب ها برادر! همیشه نسیم به یک سمت نمی وزد. محمد که همیشه زنده نیست تا سایه اش بالای سر على و اهل بیتش باشد!»😏
پدر، بیل محکمی به زمین زد و صدایش را بلند کرد: «اگر کار برای همیشه دست آنها باشد، آدم های فقیر و بی سروپایی مثل ابوذر، عمار و مقداد باید بر ما حکومت کنند و نگذارند ما خوش باشیم و به نوکرهایمان امر و نهی کنیم!» آن دو حرف های عجیب و غریبی می زدند. اصلا باورم نمی شد؛ یعنی تا آن زمان فکرش🤔 را هم نمی کردم که آنها پیرو حضرت محمد(ص)نباشند و از او ایراد بگیرند؟ آن روز گذشت و من در فکر و خیال آن حرف های بودار باقی ماندم😐. یک روز که عمو و خانواده اش برای مهمانی به باغ ما آمده بودند، اتفاق عجیبی افتاد. پدرم به نوکرمان «اسلم» امر کرد تا یک بره ی 🐏چاق و چله را سر ببرد و گوشتش را برای ناهار کباب کند. أسلم رفت و به جای بره، یک بزغاله🐑 را سر برید. گوشت آن را به کمک دوتا از زن هایی که کنیز ما بودند، کباب کرد و سر سفره 🍱گذاشت. پدر و عمو وقتی تکه های کباب را زیر دندان گذاشتند، با تعجب😳 به هم نگاه کردند. پدرم چشم های درشت و ترسناکش را طرف اسلم گرفت و پرسید:
چرا این کباب سفت است؟ مگر گوشت بره نیست؟ اسلم ترسید و لرزید و گفت: «خیر ارباب! گوشت بزغاله است...» پدر بشقاب کباب را به طرف اسلم پرت کرد و سرش داد زد: «برده ی بی پدر! حقه باز بی ادب!...» بعد دنبالش دوید.
#ادامه_دارد
🦋کودکیار مهدوی محکمات👇
🆔@koodakyaremahdavi