—معشوقه اول مادرت، پدر منه. تو تمام این سال ها مادر تو معشوقه بابای من بوده...کسی که قراره مادرت باهاش به طور رسمی ازدواج کنه پدر منه.
کسی که قاتل روح و روان مادر من بوده، مادر توه...همه اینا رو میدونستی و بازم راضی شدی زن من بشی و...
اشکش چکید و نامفهوم لب زد.
– ک...یااان....ن
– کوفت و کیان...مرگ و کیان...مادر تو کابوس روز و شب مادر من بوده و تو احمق بدون فکر به #خواستگاری من احمق جواب مثبت دادی و باهام #نامزد کردی...
– کیان من #زنتم...زنت. دو روز دیگه داریم عقد میکنیم، من همین الانش هم محرمتم، یادت بیاد که رفتیم محضر و صیغه خوندیم....
– هه؟ عقد؟ دختر معشوقه پدرمی و جرئت میکنی اسم مادرم رو به زبون بیاری؟؟ مادرت قاتل مادر من بوده و تو از ازدواج با من حرف میزنی؟
از توی کشو دراور کیف پولش رو برداشت و همه تراول های توش رو درآورد و به سینه ام کوبید.
ـــ اینم پول مهریه ات واسه این مدت که با من بودی.به نظرت سهمت از #ثروت حکیمی ها بیشتره؟ البته این پول از #مهرت خیلی خیلی بیشتره...، فردا مدت باقی مونده رو بهت میبخشم و دوست دارم وقتی فردا صبح چشم باز می کنم توی خونه ام، توی زندگیم نباشی...!
بی توجه به چشم های اشکی آیه هلش داد روی تخت.
بیرحم شده بود و ندید جواب آزمایش مچاله شده به دست آیه رو که نشون از وجود جنینی بیگناه رو میداد.
😭💔👇
https://eitaa.com/joinchat/2765291566C89c88a5d47
—معشوقه اول مادرت، پدر منه. تو تمام این سال ها مادر تو معشوقه بابای من بوده...کسی که قراره مادرت باهاش به طور رسمی ازدواج کنه پدر منه.
کسی که قاتل روح و روان مادر من بوده، مادر توه...همه اینا رو میدونستی و بازم راضی شدی زن من بشی و...
اشکش چکید و نامفهوم لب زد.
– ک...یااان....ن
– کوفت و کیان...مرگ و کیان...مادر تو کابوس روز و شب مادر من بوده و تو احمق بدون فکر به #خواستگاری من احمق جواب مثبت دادی و باهام #نامزد کردی...
– کیان من #زنتم...زنت. دو روز دیگه داریم عقد میکنیم، من همین الانش هم محرمتم، یادت بیاد که رفتیم محضر و صیغه خوندیم....
– هه؟ عقد؟ دختر معشوقه پدرمی و جرئت میکنی اسم مادرم رو به زبون بیاری؟؟ مادرت قاتل مادر من بوده و تو از ازدواج با من حرف میزنی؟
از توی کشو دراور کیف پولش رو برداشت و همه تراول های توش رو درآورد و به سینه ام کوبید.
ـــ اینم پول مهریه ات واسه این مدت که با من بودی.به نظرت سهمت از #ثروت حکیمی ها بیشتره؟ البته این پول از #مهرت خیلی خیلی بیشتره...، فردا مدت باقی مونده رو بهت میبخشم و دوست دارم وقتی فردا صبح چشم باز می کنم توی خونه ام، توی زندگیم نباشی...!
بی توجه به چشم های اشکی آیه هلش داد روی تخت.
بیرحم شده بود و ندید جواب آزمایش مچاله شده به دست آیه رو که نشون از وجود جنینی بیگناه رو میداد.
😭💔👇
https://eitaa.com/joinchat/2765291566C89c88a5d47
—معشوقه اول مادرت، پدر منه. تو تمام این سال ها مادر تو معشوقه بابای من بوده...کسی که قراره مادرت باهاش به طور رسمی ازدواج کنه پدر منه.
کسی که قاتل روح و روان مادر من بوده، مادر توه...همه اینا رو میدونستی و بازم راضی شدی زن من بشی و...
اشکش چکید و نامفهوم لب زد.
– ک...یااان....ن
– کوفت و کیان...مرگ و کیان...مادر تو کابوس روز و شب مادر من بوده و تو احمق بدون فکر به #خواستگاری من احمق جواب مثبت دادی و باهام #نامزد کردی...
– کیان من #زنتم...زنت. دو روز دیگه داریم عقد میکنیم، من همین الانش هم محرمتم، یادت بیاد که رفتیم محضر و صیغه خوندیم....
– هه؟ عقد؟ دختر معشوقه پدرمی و جرئت میکنی اسم مادرم رو به زبون بیاری؟؟ مادرت قاتل مادر من بوده و تو از ازدواج با من حرف میزنی؟
از توی کشو دراور کیف پولش رو برداشت و همه تراول های توش رو درآورد و به سینه ام کوبید.
ـــ اینم پول مهریه ات واسه این مدت که با من بودی.به نظرت سهمت از #ثروت حکیمی ها بیشتره؟ البته این پول از #مهرت خیلی خیلی بیشتره...، فردا مدت باقی مونده رو بهت میبخشم و دوست دارم وقتی فردا صبح چشم باز می کنم توی خونه ام، توی زندگیم نباشی...!
بی توجه به چشم های اشکی آیه هلش داد روی تخت.
بیرحم شده بود و ندید جواب آزمایش مچاله شده به دست آیه رو که نشون از وجود جنینی بیگناه رو میداد.
😭💔👇
https://eitaa.com/joinchat/2765291566C89c88a5d47
شوهرش جلوی چشم دختره با یه زن دیگه ازدواج میکنه اما نمیدونه زنش بارداره😱🔥
– فراموش کن که یه شب سرد زمستونی همنفس من شدی.فراموش کن که اولین بار با من بیشرف بودی، فراموش کن مهشید.
بی نفس لب زد:– چرا؟
– چون هفته بعد دارم با سحر ازدواج میکنم، نمیخوام یه مرد #خیانتکار باشم.
دستش بند یقه شاهین شد.
– لعنتی تو داری به من خیانت میکنی، من #زنتم شاهین، زنت...
دست مهشید رو از یقه اش جدا کرد و پر اخم غرید:–زن؟ یادم نمیاد عقدت کرده باشم؟
–اما من خوب یادمه حلقه برلیان مادرت رو انداختی تو دستم و برام زَوَّجْتُكَ نَفْسِي فِي المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَي المَهْرِ المَعْلُوم ِخوندی.
تلخ لب زد:–یه صیغه ساده بود که مدتش خیلی وقته تموم شده. مگه همه مردها تا آخر عمرشون با زن صیغهایشون میمونن؟ اسمش روشه دیگه صیغه مدتدار. میخواستم تا تهش باهات بمونم که صیغهات نمیکردم زن، عقدت میکردم. مگه چیزی غیر اینه؟؟
نگاه تلخش رو روونه مردی کرد که حتی نیم نگاهی هم بهش نمینداخت، مردی که یک روز توی چشم های مهشید زل زده بود و از #عشقی که بهش داشت گفته بود و امروز از ازدواج با یه زن دیگه. حالا وقتش بود، وقتش بود که #تیر آخر رو بزنه، تیر آخری که #قلب خودش رو نشونه میگرفت....
http://eitaa.com/joinchat/3122528273C2c51409301