🔹 موفقیت به صبر نیاز دارد. اعضای سن آنتونیو اسپرز، یکی از موفقترین تیمهای تاریخ انبیای یکی از شعارهای ژاکوب ریس، اصلاحگر اجتماعی را روی کمد رختکنشان آویزان کردهاند: «زمانی که به نظر میرسد هیچچیز کمکی نخواهد کرد، میروم و به سنگتراشی نگاه میکنم که برای صدمین بار روی سنگ ضربه وارد میکند، بدون اینکه ترکی ایجاد شود؛ اما در صدویکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد میشود و میدانم که آخرین ضربه نبود که آنرا خرد کرد، بلکه تمام آن ضربههای پیشین مسبب آن بود.»
📚 خرده عادتها، جیمز کلییر، صفحه 27
#عید_فطر_مبارک
🆔 @m_ali_jafari
💠 مجتبی زنگ زد که قم جایی برای اسکان سراغ داری؟
دوست طلبهای را میشناختم. زنگ زدم. سوئیتی سنجاقشده داشت ویژه زوار. اربعینیطور برخورد کرد. مجتبی و طلبه را به هم وصل کردم.
شب زنگ زدم ببینم رسیدهاند یا نه.
_ داریم میریم تهران.
_ برا چیچی؟
_ نماز عید پشت سر آقا بخونیم!
_ خب برید حرم حضرت معصومه!
_ نماز آقا یهچیز دیگهس!
_ خب شب برید قم بخوابید، بعد نماز صبح برید تهرون!
_ ریسکه، شاید به شلوغی بخوریم و به نماز نرسیم!
_ تهرون جاخواب دارید؟
_ پیگیرم!
مجتبی با یک پراید خسته مدل ۸۶ ریپوی دورخورده، با سه تا بچه قدونیمقد، ۸۰۰ کیلومتر راه کوبید رفت تهران، شب تا صبح آواره شهر غریب شد که به این نماز برسد.
این عکس پر است از مجتبی! پر است از قصه آدمهایی که خودشان را به این صف رساندهاند.
مانده هنوز که بنشینند و آنالیز کنند و بفهمندشان!
#طوبی_لکم
#عید_فطر
✍️ #محمدعلی_جعفری
🆔 @m_ali_jafari
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️ برای خرید تسلیحات پول زیادی میخواست. بنیصدر مخالفت میکرد. از همهجا رانده، آمده بود منزل حاجآقا. نیمساعت، چهل دقیقه توی اتاق آینه صحبت کردند.
- به آقای نادرزاده، مسئول بانک بگویید بیاید اینجا!
***
- چهقدر پول توی بانک هست؟
- هرچهقدر بخواهید!
- همه را به سرهنگ شیرازی بدهید!
صیاد شیرازی بال درآورده بود.
📚 برشی از کتاب #رهبر_دارالعباده
✅ جهت مشاهده این کتاب به لینک زیر، مراجعه نمایید 👇👇👇
🌐 https://manvaketab.com/book/247766/
🆔 @m_ali_jafari
🔰 اگر از بینندههای پروپاقرص برنامه #زندگی_پس_از_زندگی بودید حتما این کتاب را بخوانید!
تا به حال قصههای زیادی از تجربهگران مرگ را شنیدید. آدمهایی که به حکمتی روحشان مدتی از جسم جدا شده و تجربیاتی پیدا کردهاند و دوباره به عالم دنیا برگشتند.
اما در کتاب #بی_چشمی چیزی بالاتر از این را خواهید دید. رسول صاحب قصههای این کتاب مردگان را بیپرده در کوچه و خیابان وقت و بیوقت میبیند، با آنها حرف میزند و از احوالشان خبردار میشود.
روایتهایی کوتاه، جذاب و صددرصد واقعی!
✍️ نویسنده: زهرا عوضبخشی
📚 انتشارات: معارف
✅ جهت مشاهده این کتاب به لینک زیر، مراجعه نمایید 👇👇👇
🌐 https://b2n.ir/t30881
🆔 @m_ali_jafari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 بگذار اغیار هرگز درنیابند...
🆔 @m_ali_jafari
🔰 اوایل دهه هشتاد رفتم دبیرستان. در محیطی با ژانر فساد و فحشا.
دبیر فیزیک، مدام از خاطرات دانشجوییِ قبل انقلابش میگفت و بی بند و باری دانشگاه تهران. حسرت میخورد که قدر ندانستم و استفاده نکردم. زنگ آخر باهاش درس داشتیم. زودتر کلاس را تعطیل میکرد که بچهها به دخترهای توی ایستگاه سر کوچه برسند.
دبیر زبان، اهل دود و دم بود. با سیبیلهای زرد. اولین بار فیلتر سیگار را دست او دیدم. بارها تفسیر مندرآوردی درمیانداخت که آیات و روایات گفتهاند از شراب دوری کنید و حرام نیست. چند دفعه هم طریقه انگورانداختن را به بچهها یاد داد.
یکی از دبیرها که خودش مشتری پروپاقرص سیدیهای مبتذل بچهها بود.
این وسط دبیر دینی، آقای فلاح، مهربان و موقر درس میداد و رفاقت میکرد. سمعک داشت و بچهها دستش میانداختند. یکبار ازش پرسیدم «دلیل کمشنواییتون چیه؟» گفت: «سوغات صدام!»
همین شروعی شد که عصرها بروم دم مغازه لوازم برقیاش و بنشینم پای خاطرات اسارتش. یکی از روزهای خرداد، بعد از خاطرات ماه رمضان در اسارت، برگهای بهم داد. گفت تابستان برو اینجا ثبتنام کن. «دوره تابستانه مدرسه عشق»
و این #مدرسه_عشق شد نقطه تغییر و تحول در زندگیام!
اصغر بمانی همجنس آقای فلاح است. وقتی #برپا را میخواندم با خودم گفتم «چقدر این بشر باقیاتالصالحات جمع کرده؛ آنقدر که خودش هم نمیتواند چرتکه بیندازد!»
#روز_معلم
🆔 @m_ali_jafari
🔰 توی آینه جیبی خواهرم، پلکهایش را بالاپایین میکرد و مردمک میچرخاند تا ببیندش. برگه وسط دفترمان را میکند. چند لا سمبوسهای میپیچید. نوکتیز درمیآورد. خودش با نوک تیز کاغذ، پلیسه آهن را درمیآورد.
وقتهایی میشد که نصف شب از خواب میپرید. پا زمین میزد. میگفت انگار یک مشت سوزن ریختن توی کاسه چشمش. این مواقع کاری از دست خودش برنمیآمد. پلیسه فرو رفته بود توی سفیدی چشم. با موتور یاماها ۱۰۰ قرمز باکاستیلِ خرجیندار میرفت اورژانس فرخی. پرستار با دستگاه درمیآورد و پماد میزد.
هفتهای دوسه بار هم چشمش برق میزد. تابستانها مامان آب خیار میچکاند و زمستانها آب سیبزمینی. اگر خوددرمانی جواب نمیداد دوباره سوار بر موتور میرفت اورژانس. چندباری پرستار اسم قطره را روی برگه نوشته بود برایش. نمونههای داروخانه جواب نمیداد. میگفت این قطره سگمصب خودشون یه چیز دیگهایه!
بیست سیسالی که میرفت اورژانس، یکبار یکی از پرستارها قایمکی قطره را داده بود به #بابا و مدتی دعای پدرآمرزی خریده بود.
اینها خردهریزهها بود. یکبار دستش لای نوار نقاله گیر کرد و شکست. هنوز که هنوز است دست راستش کامل صاف نمیشود.
سر بزرگش هم سوختگی سر و صورت و دستانش بود با آتشگرفتن تابلوبرق سهفاز کوره آجر. یکسال فقط بندِ گوشت اضافهای بود که پشت دستش قلمبه شد آمد بالا. گوشت را بریدند و با پوست شانهاش پیوند زدند.
اینها نمی از یم کارگری باباست که بعد از بازنشستگی، هنوزم برای امرار معاش مجبور است فنیکارِ کورههای آجر باشد.
پ.ن: آقایان مسئول، با تبریک و شوآف #روز_کارگر مبارک نمیشود!
🆔 @m_ali_jafari
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 مسابقه کتابخوانی #تاوان_عاشقی
💶با ۱۰۰میلیون ریال جایزه نقدی
⏳مهلت شرکت در مسابقه: پایان اردیبهشتماه
♨️شرکت در مسابقه:
🖇 https://b2n.ir/tavaneasheghi
🆔️ @m_ali_jafari
هدایت شده از منادی
📚 آیین اختتامیه مسابقه بزرگ کتابخوانی #تور_تورنتو
(روایت زندگی تنها شهید یزدی حادثه پرواز اوکراین، شهید امیرحسین قربانی بهابادی)
♦️ با حضور آقای بهزاد دانشگر
🗓 دوشنبه ۱۸ اردیبهشتماه؛ ساعت ۱۰ صبح
📌 خیابان آیتالله کاشانی، بعد از گذر فرهنگ و هنر، کوچه سیام، تالار فرهنگ و هنر نگین یزد
🆔 @monaadi_ir
هدایت شده از منادی
💠 محفل نویسندگان #منادی برگزار میکند؛
سلسله نشستهای نقد کتاب #سِره
📚 نقد و بررسی کتاب #تاش
👤 با حضور:
آقای بهزاد دانشگر؛ منتقد
خانم زکیه دشتیپور؛ نویسنده
⌚️ دوشنبه ۱۸ اردیبهشتماه؛ ساعت ۱۹:۳۰
📍 ابتدای بلوار بسیج، کتابخانه مرکزی یزد
🆔️ @monaadi_ir