eitaa logo
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
10.5هزار ویدیو
142 فایل
مشکل کارمااینه که برای رضای همه کارمیکنیم به جزرضای خدا⚘ حذف آی دی از روی عکس ها وطرح ها مورد رضایت نیست❌ کپی و انتشار مطالب با صلوات جهت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بلا مانع هست✅ خادم کانال👇 @sh_hajahmadkazemi
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╰━━⊰❀💛❀⊱━━╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یده ام و این سکوت سنگین، مقدمه همان روزهای ناخوشایندی بود که انتظارش را میکشیدم. چادر را از سرم برداشتم و به سمت اتاقم رفتم که عبدالله میان راهرو به سراغم آمد و با شیطنت پرسید: «چی شد؟ پسندیدی؟» از کنارش رد شدم و به کلامی کوتاه اما قاطع پاسخش را دادم: «نه!» از قاطعیت کلامم به خنده افتاد و دوباره پرسید: «مگه چش بود؟» بیحوصله روی تخت انداخته و از اتاق خارج شدم. در مقابل چشمان عبدالله که هنوز میخندید، خودم را برایش لوس کردم وپر شیطنت گفتم: «چیزیش نبود، من ازش خوشم نیومد» ُ به خیال اینکه پدر صدایم را نمیشنود، با جسارتی جواب عبدالله را داده بودم، اما به خوبی صدایم را شنیده بود. به اتاق نشیمن که رسیدم، ُ با نگاهی پر غیظ و غضب به صورتم خیره شد و پرسید: «یعنی اینم مثل بقیه؟» ابراهیم و لعیا به اتاق بازگشتند و پدر با خشمی که هر لحظه بیشتر در چشمانش میدوید، همچنان مؤاخذهام میکرد: «خب به من بگو مشکلش چی بود که خوشت نیومده؟» من سا کت سر به زیر انداخته بودم و کس دیگری هم جرأت نمیکرد چیزی بگوید که مادر به کمکم آمد: «عبدالرحمن! حالا شما اجازه بده الهه فکر کنه...» که پدر همچنانکه روی مبل نشسته بود، به طرف مادر خیز برداشت و کلام ماردرانه پر مهرش را ُ با نهیبی خشمگین قطع کرد: «تا کی میخواد فکر کنه؟!! تا وقتی موهاش مثل دندوناش سفید شه؟!!!» حرف نیشدار پدر آن هم مقابل چشم همه، بغضی شیشه ای در گلویم نشاند و انگار منتظر کلام بعدی پدر بود تا بشکند: «یا به من میگی مشکل این پسره چیه یا باید به حرف من گوش بدی!» حلقه گرم اشک پای چشمم نشست و بیآنکه بخواهم روی گونهام غلطید که پدر بر سرم فریاد کشید: «چند ساله هر کی میاد یه عیبی میگیری! تو که عرضه نداری تصمیم بگیری، پس اختیارت رو بده به من تا من برات تصمیم بگیرم!» به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد بغض سنگینی که گلویم را گرفته بود، توان سخن گفتنم را ربوده و بدن سستم، پای رفتنم را بسته بود. با نگاهی که از پشت پرده شیشهای اشکم میگذشت، به مادر التماس میکردم که از چنگ زخم زبانهای پدر نجاتم دهد که چند قدم جلو آمد و با لبخندی ملیح رو به پدر کرد: «عبدالرحمن! شما آقای این خونهاید! ِ حرف، حرف شماس! اختیار من و این بچه ِ هام دست شماس.» سپس صدایش را اهسته کرد و با لحنی مهربانتر ادامه داد ُ «خب اینم دختره دوست داره یخورده ناز کنه! من به شما قول میدم ایندفعه درست تصمیم بگیره!» و پدر میخواست باز اوقات تلخی کند که مادر با زیرکی زنانهاش مانع شد: «شما حرص نخور! حیفه بخدا! چرا انقدر خودتو اذیت میکنی؟» و ابراهیم هم به کمک مادر آمد و پرسید: «مامان! حالا ما بریم خونه یا برا شام وایسیم؟» و لعیا دنبالش را گرفت: «مامان! دیشب ساجده میگفت ماهی کباب میخوام. بهش گفتم برات درست میکنم، میگفت نمیخوام! ماهی کباب مامان سمانه رو میخوام.» مادر که خیالش از بابت پدر راحت شده بود، با خوشحالی ساجده را در آغوش کشید و گفت: «َ قربونت برم چشم ! امشب برای دختر خوشگلم ماهی کباب درست میکنم!» سپس روی سخنش را به سمت عبدالله کرد و ادامه داد: «عبدالله! یه زنگ بزن به محمد و عطیه برای شام بیان دور هم باشیم!» از آرامش نسبی که با همکاری همه به دست آمده بود، استفاده کرده و به خلوت اتاقم پناه بردم. کنج اتاق چمباته زده و دل شکسته از تلخ زبانیهای پدر، بیصدا گریه میکردم و میان گریههای تلخم، هر آنچه نتوانسته بودم به پدر بگویم، با دلم نجوا میکردم. فرصت نداد تا بگویم من از همنشینی با کسی که در معرفی خودش فقط از شغل و تحصیلاتش میگوید، لذت نمیبرم و به کسی که به جای افکار و عقایدش از حسابهای بانکیش میگوید علاقه ای ندارم که در ِ اتاق با چند ضربه باز شد و گریهام را ِ در گلو خفه کرد. عبدالله در چهارچوب در ایستاده بود و با چشمانی سرشار از محبت و نگرانی، نگاهم میکرد. صورتم را که انگار با اشک شسته بودم، با آستین ُ بالا میآمد، لباسم خشک کردم و در حالی که هنوز از شدت گریه نفسهایم بند امده به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد ِ با لحنی پر از دل شکستگی سر به شکوه نهادم: «من نمیخوام! من این آدم رونمیخوام اصلا ً من نمیخوام ازدواج کنم! ً من هیچ کس رو نمیخوام! اصلا نمیخوام!» عبدالاه نگران از اینکه پدر صدایم را بشنود، به سمتم آمد و با گفتن «یواشتر الهه جان!» کنارم نشست. با صدایی آهسته و بریده گفتم: «عبدالله! به خدا خسته شدم! از این رفت و آمدها دیگه خسته شدم!» و باز گریه امانم نداد. چشمانش غمگین به زیر افتاد و من میان گریه ادامه دادم: «گناه من چیه؟ گناه من چیه که تا حالا یکی نیومده که به دلم بشینه؟ مگه تقصیر منه؟ خب منم دلم میخواد کسی بیاد که ازش خوشم بیاد!» با
🕊♥️🕊 ♥️بزن کف مرتضی داماد گشته ♥️بزن کف قلب زهرا شاد گشته 👏👏👏 ♥️بزن کف در قدوم ماه داماد ♥️بزن لبخند تا حق را کنی شاد 👏👏👏 ♥️چنین داماد را باشد عروسی ♥️که هستی آیدش بر پای بوسی 👏👏👏 ♥️عروسی دختر ختم رسولان ♥️عروسی مصطفی را راحت جان 👏👏👏 ♥️عروسی مریم و هاجر کنیزش ♥️عروسی کو خدا دارد عزیزش 👏👏👏 ♥️عروسی هستی هستی فدایش ♥️عروسی خلق داماد از برایش 👏👏👏 ♥️چه دامادی که فخر کائنات است ♥️چه دامادی خداوند ثبات است 👏👏👏 ♥️چه دامادی سراپا فخر و عزت ♥️چه دامادی خدای عشق و غیرت 👏👏👏 ♥️چه دامادی محمد ساق دوشش ♥️ملائک هم غلام حلقه گوشش 👏👏👏 حلول ماه ذی الحجه و سالروز ازدواج حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) مبارک باد سرباز مثل مثل 🕌 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے ━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] https://eitaa.com/m_kanalekomeil ━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━ 👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 زمان ازدواج رهبرمعظم انقلاب از زبان خودشان در مصاحبه تلویزیونی ♦️ انتشار بمناسبت ۱ذی‌الحجه؛ سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها سرباز مثل مثل 🕌 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے ━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] https://eitaa.com/m_kanalekomeil ━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━ 👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺قرائت خطبه «عقد ازدواج» یک زوج جوان توسط رهبرمعظم انقلاب. ❤️ انتشار به مناسبت اول ذی‌الحجه، سالگرد ازدواج حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمة‌الزهرا(سلام الله علیها) سرباز مثل مثل 🕌 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے ━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] https://eitaa.com/m_kanalekomeil ━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━ 👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنس تنهایی تو از نخ بی‌مهری ماست 🍂 👤 زیبای «قرار دلِ بی‌قرار» با صدای حاج‌مهدی 📥 دانلود با کیفیت بالا سرباز مثل مثل 🕌 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے ━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] https://eitaa.com/m_kanalekomeil ━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━ 👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم به تربت قسم خسته دردم سرباز مثل مثل 🕌 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے ━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] https://eitaa.com/m_kanalekomeil ━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━ 👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀{بسم رب الشهدا والصدیقین}🥀 سلام به دوستان امروز هم به مدد شهدا کارمون رو شروع میکنیم🤲🏻 🌸قرار اول هرصبح🌸 گفت: عاشقی راچگونه یاد گرفته ای؟ گفتم: از آن شهید_گمنامی که معشوق را حتی به قیمت از دست دادن هویتش، خریدار بود 🌷شهید‌ ابراهیم هادی پرستوی گمنام کمیل🌷سلام بر پهلوان بی مزار❤️ 🌷شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج 5صلـــوات🌷 ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ...✨
🌷🌹🌷🌹🌷🌹 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهْ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهْ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلّیّ الوَلِی النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی عَبدِ اللہِ، بِاَبـی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌷 ❤️شهادت عشق است و زیبا... اللهم ارزقنا الشهاده فی سبیلک تحت رایه نبیک و علی ایدی اشدالناس قساوه. آمین یا رب‌العالمین
✨﷽ ❣سلام_امام_زمانم ❣ السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان از سختی تمامی دوران دلم گرفت از این همه گناه فراوان دلم گرفت از این همه دورویی وبی مهری و نفاق از قحطی نبودن ایمان دلم گرفت نوری که بی توجلوه کند تارمیشود حتی بهشت بی تو همان نار میشود ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
فرازی از وصیت نامه شهید جهان آرا🕊 🔸از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه به طور مداوم کربلا را می‌دیدم هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت میشد و فریاد آن‌ها بی سیم را از کار می‌انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق خود می‌رفتم و گریه می‌کردم و فریاد میزدم... شادی روح شهدا صلوات🌹🍀🌹 ❣❣❣❣❣ سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝