ماه ها منٺظرِ
ماه مبارڪ بودیمــ
آمد اے منٺظران
#مـاهِ_خدا بسـم الله
#روزه یعنے عطشِ
روضہے لب هاے حسیْن
هرڪه دارد
هوس #ڪرببلا بسم الله
#السلام_علیڪ🌹
#یا_سیدنا_العطشان🍃
🆔 @sardarkomil
با عشق . . .
هـزاران بیت گفتہ اند ولی
با عشق فقط "دمشق" هـم قافیہ شد
#مدافعین حرم
#حرم عمه سادات
شادی روح شهدای مدافع وسلامتی وپیروزی مدافعین حرم که در حال حاضر سوریه هستن صلوات.
@sardarkomil
طلوع نزدیک است اگر بخواهیم …🌷
ظهور تو زیباتر از #ظهور همهی زیباییهاست؛
چشم به راه زیباترین بهاریم
خدایا انتظار چقدر دیر میگذرد
با صد نگاه خسته، صدا میزنیم تو را
بیایید همه منتظر آمدنش شویم
اللهم عجل لولیک الفرج🌹
@sardarkomil
هدایت شده از کمک به ایتام ومحرومین
1526861283923.5_6057809053248127686
1.44M
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
تند خوانی جزء ۵
کانال شهید ابراهیم هادی:
امام على عليه السلام:
در سختى ها شكيبا باش و در تكان ها با وقار و استوار
كُن في الشَّدائدِ صَبُوراً ، و في الزَّلازِلِ وَقُوراً
غرر الحكم حدیث 7147
🌿 @sardarkomil
هدایت شده از کمک به ایتام ومحرومین
1526959978361.mp3
3.98M
به نام خدا
🌙غروب ماه رمضان بود. ابراهيم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسي يــک قابلمه از من گرفت! بعد داخل کله پزي رفت. به دنبالش آمدم و گفتم: ابرام جون کله پاچه براي افطاري! عجب حالي ميده؟! گفت: راســت ميگي، ولي براي من نيست. يك دست کامل کله پاچه و چند تا نان ســنگک گرفت. وقتي بيرون آمد ايرج با موتور رسيد. ابراهيم هم سوار شد و خداحافظي کرد.
🍃با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شــدند و با هم افطاري ميخورند. از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم. فــرداي آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد!؟ گفت: پشت پارک چهل تن، انتهاي کوچه، منزل کوچکي بود که در زديم و کله پاچه را به آنها داديم. چند تا بچه و پيرمردي که دم در آمدند خيلي تشکر کردند. ابراهيم را کامل ميشناختند. آنها خانوادهاي بسيار مستحق بودند. بعد هم ابراهيم را رساندم خانهشان.
📚سلام بر ابراهیم۱/ص۱۸۶
📌بیایید در ماه رمضان، به نیابت از شهید ابراهیم هادی، به اندازه یک جعبه خرما هم که شده، به یک خانواده نیازمند کمک کنیم.
شماره کارت کمک های مردمی گروه شهید هادی مرودشت
۶۳۹۵۹۹۱۱۴۴۷۷۲۸۰۳
✨🌷✨🌷✨🌷
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اطلاع رسانی کنید
@sardarkomil
هدایت شده از کمک به ایتام ومحرومین
1527034131934.mp3
4.22M
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی
چم امام حسنع.mp3
4.34M
*من از مذاکره می ترسم،،،*
مذاکره کردیم،هرات را دادیم،مذاکره کردیم بحرین را دادیم،مذاکره کردیم کوه های آرارات را دادیم مذاکره کردیم آذر بایجان را ٬تفلیس را ٬ایروان و نخجوان را از دست دادیم مذاکره کردیم هوافضا تعطیل ،مذاکره،کردیم صنعت پیشرو هسته ای نابود شد مذاکره کردیم چندین کیلو اورانیم غنی شده به فنا رفت،
اما،مذاکره،،،،نکردیم خرمشهر آزاد شد مذاکره نکردیم آبادان ٬نفت شهر ، سوسنگرد ووو آزاد شدند ،،مذاکره نکردیم عراق وسوریه از شر داعش نجات یافت. مذاکره نکردیم حزب الله بر اسراییل پیروز شد
وحالا با اروپا مذاکره می کنیم ،،ومن می تر سم ،،نکند دوباره امتیاز بدهیم ،،،، موشک ٬قدرت منطقه ای ٬نفوذ معنوی و،،، و دوباره برگردند به ریشمان بخندند!نکند باز هم تضمینمان یک امضا باشد مثل امضای کری!
@sardarkomil
هدایت شده از سردارشهیدحاج احمد کاظمی
وظیفه سازمانی، وظیفه ایمانی
اگر بخواهیم با این عنوان که مثلا فلان کار چون وظیفه من است، انجام می دهم و فلان کار چون جز وظایف سازمانی ام نیست انجام نمی دهم، یقینا نخواهیم توانست مسیر دشوار، لیکن سعادت مندانه تعالی را پیموده و به سر منزل مقصود برسیم.
نگاه وظیفه گرایی یک نگاه حداقلی در سازمان است.
امروزه و همیشه روز، ما در سازمان های خود نیازمند #فرهنگ_جهادی هستیم که در آن افراد با توجه به وظیفه ایمانی در عرصه کار و عمل وارد می شوند. بدون تلاش و مجاهدت نمی توان به قله های پیشرفت دست یافت.
#تشکیلات
#کارفرهنگی
@sardarkomil
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی
📓از امروز همراه ما باشید با #داستانک هشت قسمتی #به_دنبال_برادرم.....
👇👇👇
کانال شهید ابراهیم هادی:
💠به دنبال برادر💠
#قسمت_اول
سالها بود که دوست داشتم محل شهادت برادرم #یعقوب_ولد_خانی🌷
که در عملیات ولفجر مقدماتی در فکه به شهادت رسیده بود
برم، تا اینکه اون سال از طرف محل کار همسرم مارو بردن به اردوی راهیان نور خیلی خوشحال بودم از اینکه پا بزارم به جایی که
جوونایی از جنس خورشید و نور اونجا بودن...
جایی که هزاران هزار نفر در خون خود غلطیدند تا اینکه خدایی شدند ...و بلاخره به جایی که میخوام پا بزارم که برادرم در اونجا در خون خود غلطیده بود و به خدا رسیده بود...
و بعد از سالیان سال هنوز جسم مطهرش در میان رملهای #فکه باقی مانده ، باورم نمیشد که
چنین جای بزرگی رو میخوام ببینم، میدونستم که جای بسیار بزرگی از نظر معنوی و خدارو به خاطر این موهبت که بهم عطا کرده شاکر بودم.
ابتدا مارو بردن برای اسکان به هتلی توی شهر آبادان، از همون اول منتظر بودم که جزء برنامه هاشون اعلام بکنن که چه وقت مارو به یادمان
فکه میبردن ولی از قضا تو برنامه هاشون نبود
همه جا مارو بردن غیر از اونجا،مسئول کاروان گفت به علت فاصله ی طولانی که آبادان با فکه داره به اونجا نمیرسیم.
ناراحتی تمام وجود من رو فرا گرفته بود،با خودم گفتم یعنی قسمتم نمیشه برم جایی که برادر عزیزم شهید شده و پیکر مطهرش هم هنوز نیومده ...!!!
یه بقضی تو گلوم بود تا اینکه همسرم پیشنهاد داد خودمون میریم
چون با ماشین خودمون اومده بودیم.
ادامه دارد...
📓 @sardarkomil
🍃🌷
خــدایا
کمک کن
دیرتـر برنجیـم
زودتـرببخشیـم
کمترپیش داوری کنیم
وبیشترفرصت دهیم
خدایا
عزیزانم را
درمسیر خوشبختی
و آرامش قلبی قرار بده
💠: @sardarkomil
#به_دنبال_برادرم
#قسمت_دوم
میتونستیم خودمون بریم). بالاخره که چند ساعت قبل از تموم شدن برنامه های کاروان خداحافظی کردیم و راه افتادیم....
از همون اولی که راه افتادیم به سمت اندیمشک و بعد دشت فکه، یجوری بودم؛ توی راه که میرفتیم با تمام وجود به یاد رزمنده ها بودم، دائم فیلم های روایت فتح رو که زیاد دیده بودم رو تجسم میکردم، مخصوصا اینکه آثار جنگ تو بعضی جاها کاملا مشهود بود و همسرم که خودش رزمنده بود برام توضیح میداد و تعریف میکرد از خاطرات رزمنده ها و دد منشی دشمن....
سنگرهای رزمنده ها رو میدیدم.... خاکریزهایی که به جامونده بود و وسایل جنگی که تک و توک گذاشته بودند مونده بود رو میدیدم، همه و همه باعث میشدند باحس و حال عجیبی اون جاده ها رو که یه زمانی جای پای دلیرمردانی از جنس نور بودند رو طی کنم، گاهی اشک میریختم برای مظلومیتشان، گاهی غبطه میخوردم بخاطر سبقتی که از دیگران گرفتند و خودشون رو به یار و به معشوق رسوندند و گاهی هم گریه میکردم بخاطر بیچارگی خودم که چرا من باید اینجا باشم، توی این دنیای فانی و عقب افتاده از قافله باشم.
بالاخره بعد از حدود ۴ساعت رسیدیم به دشت فکه، دشت وسیع و بزرگی بود. پرسیدم، عملیات والفجر مقدماتی کجا بوده، دوست داشتم هرچه زودتر محدوده ی شهادت برادرم رو پیدا میکردم و مینشستم اونجا و زار زار گریه میکردم، برادری که سالیانسال با ما خداحافظی کرد و رفت، ولی نیامد و ما همچنان چشممان به در ماند و ماند...
دوست داشتم هرچه زودتر از ماشین پیاده بشیم ولی همسرم میگفت.......
ادامه دارد.....
عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند میتوانند با هشتگ #قسمت_اول ، قسمت اول دستان به دنبال برادرم رو مطالعه فرمایند🙏
📓 @sardarkomil
گروه شهید ابراهیم هادی:
#به_دنبال_برادرم
#قسمت_سوم
این دشت بزرگ و حدود نیم ساعت تایک ساعت طول میکشه که برسیم به محدوده ی یادمان و همه ی اینجا محدودیت عملیات بچه ها بود. گریه میکردم و میگفتم: یعنی من کجا باید پیاده بشم؟ برادر من کجا شهید شده، کجا بگردم به دنبالش......
باخودم میگفتم: کاش میدونستم برادرم کجا افتاده و لحظه ی شهادتش چی گفته و چه حالتی داشته.... کاش میدونستم جسم مطهر برادرم الان کجاست. یعنی میشه خدا تفضلی کنه و به من نشون بده؟
اگه می شد که خیلی خوب بود، من میرفتم کنار پیکر مطهرش و قدری آروم می شدم که میدونم بجز چند تکه استخوان از او چیزی نمانده....ولی می نشستم و باهاش درددل میکردم و اونقدر باهاش حرف میزدم که حد نداشت.... ولی گویا نمیشه.... آری وارد دشت فکه شدیم، دشتی که خون هزاران نفر از جوونای پاک و مخلص در اون ریخته شده بود، دشتی که حکایت از مظلومیت داشت، دشتی که حکایت از قصه های دور و دراز داشت، قصه هایی که به گوش هیچکس هم نرسید و کسی نماند که آن قصه ها را تعریف کند... دشتی که احساس میکردم حرف های بسیار دارد برای گفتن، خبرهای بسیار که برساند به اهلش ولی افسوس و صد افسوس که زبانی برای گفتن نداشت تا بگوید از پرپر شدن ها، فداکاری ها، جان فشانی ها،تشنگیها، اسارت ها...
از وقتی که وارد دشت فکه شدیم، قلب من همچنان به تپش افتاده بود و گریه امانم را از کف بریده بود. با خود گریه می کردم و با برادرم حرف میزدم، گوشه ی بسیار کوچکی از سوز دلی که زینب"س" داشت را احساس میکردم، آخر من هم.....
ادامه دارد....
عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستید میتونید با استفاده از هشتگ #به_دنبال_برادرم ، قسمت های قبل را رو مطالعه نمایند🙏
📓 @sardarkomil
صبح که مۍشود
باز کبوتر دلمان پرمیکشد
به بام یاد تو اۍشهید
به یادمان باش ودعایمان کن...
📎سلام ...صبحتون شهدایی
پیام رسان سروش وایتا
👇👇👇👇👇👇👇👇
@sardarkomil
کانال کمیل(شهید ابراهیم هادی):
#به_دنبال_برادرم
#قسمت_چهارم
هم به دنبال پیکر برادر امده بودم و هرجا را میگشتم پیدا نمیکردم ولی آخر هم نیافتم.
به قربانت زینب جان، امان از دل زینب س، تو چه صبری داشتی خانم جان با آن همه مصیبت، در همین اثناء که حال عجیبی داشتم، رادیوی ماشین روشن بود.
سخنران، سخنرانی میکرد؛ فکر می کنید چه مسئله ای را عنوان کرد؟...
در جنگ بدر پیامبر اکرم"ص" روبه جابر بن عبدالله کرد و گفت: ای جابر می خواهی به تو خبر دهم که خدای عزوجل به پدرت که شهید راه خدا شد، چه گفت؟ جابر گفت: آری، پیغمبر"ص" فرمود: خدا به پدرت فرموده ای بنده ی من از من چیزی بخواه تا به تو ببخشم. گفت: پروردگار من، مرا زنده کن تا دگربار در راه تو کشته شوم. فرمود: جلوتر این فرمان را صادر کردم مردگان به دنیا باز نگردند. گفت ای پروردگار من، به کسانی که در دنیا مانده اند، از حال من خبر ده، سپس خدای عزوجل این آیه را فرستاد: " ولا تَحسَبَنَ الَّذینُ قتِلوا فی سَبیلِ الله امواتا بَل اَحیاء عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون- هرگز گمان نبر آنها که در راه خدا کشته شده اند مردگانند، بلکه آنها زنده اند و نزد مروردگارشان روزی داده می شوند، آنها بخاطر بخاطر نعمت های فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است. فَرِّحینَ بِما اتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه."
من شک ندارم که یعقوب عزیزم به اذن الهی می خواسته مرا آرام کند، که خواهرم گریه نکن؛ من جایم خوب است و نزد خدای مهربان هستم در بهشت.
من هم گفتم: می دانم برادر عزیزتراز جانم که جایت خوب است......
#ادامه_دارد
عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستید میتونید با استفاده از هشتگ #به_دنبال_برادرم ، قسمت های قبل را رو مطالعه نمایند🙏
📓 @sardarkomil
کانال کمیل( شهید ابراهیم هادی)
دعاى روز یازدهم ماه مبارك رمضان 🌙
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وكَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِكَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.
خدایا دوست گردان بمن در این روز نیكى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى را وحرام كن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان.
✨ @sardarkomil
کانال کمیل(شهید ابراهیم هادی):
سلام آقا عج🌷
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
وضو و اذان و نماز و قنوتم
بدون ولایت بهایی ندارد
دلی که نشد خانه ی یاس نرگس
خراب و است و ویران ، صفایی ندارد
بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد …
☀️ sardarkomil
#به_دنبال_برادرم
#قسمت_پنجم
گریه های من برای این است که دلم برایت تنگ شده، گریه ی من گریه ی فراق است، گریه ی کسی ست که هرچه می گردد گمشده اش را پیدا نمیکند.
آری من هم در مسیر، دشت ها، خاکریزها رو از توی ماشین نگاه می کردم و با خود می گفتم یعنی اینجا بوده یعقوب؟ نه شاید اونجا بوده، نه پشت خاکریز بوده، شاید نزدیک کانال بوده و....هر رو احتمال میدادم که بوده باشه ولی آخر هم به نتیجه ای نرسیدم... تا اینکه رسیدیم به یادمان شهید آوینی، اول سال اول یادمان شهید آوینی سرراه بود بعد یادمان شهدای کمیل و حنظله، اونجا نماز ظهر رو خوندیم و عرض ادبی کردیم به این شهید زنده و جاوید، کسی که به شهدای فکه ارادت خاصی داشت و با شهدا نجواها داشت، در آخر هم به شهدای فکه ملحق شد؛ خوشا به حالش... وقتی رسیدیم به یادمان شهدای عزیز کمیل و حنظله، اونجا نشستیم و کلی باشهدای عزیز اون کانال صحبت کردم و گریه کردم، بعد با برادرم یه دل سیر حرف زدم، حرف هایی که تو سینه ام بود و ناگفته مونده بود؛ آخه حدود ۲۰ سالی بود که ندیده بودمش، حرف هایی که از درد فراق میگفت، از درد دوری میگفت.... احساس کردم جلوم نشسته و داره گوش میکنه و راحت و صمیمی جواب میده، نمی تونستم گریه نکنم، آخه خیلی دلم براش تنگ شده بود. از فامیل گفتم، فامیل های دور و نزدیک، کی مُرد، کی ازدواج کرد، کی بدنیا اومد و.....خیلی حرف های دیگه....خاک رملی اونجا رو آروم با مشتم بلند می کردم و میریختم، میگفتم: یعقوب جان روی این خاک ها توشهید شدی.... پس جسمت کو؟ صورت.....
#ادامه_دارد
عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستید میتونید با استفاده از هشتگ #به_دنبال_برادرم ، قسمت های قبل را رو مطالعه نمایند🙏
📓 @sardarkomil
🌹اکرام ایتام در ماه مبارک رمضان🌹
ازکفاره گناهان بزرگ است به فریادمردم رسیدن وآرام کردن مصیبت دیدگان
حضرت علی(ع)_حکمت ۲۴نهج البلاغه
🍀طبخ غذای خانگی برای مستمندان🍀 🍚هرپرس غذا۴۰۰۰تومان می باشد🍚
کمک های نقدی💶خودرابه شماره کارت زیرواریز ویا به شماره ۰۹۳۶۵۲۴۹۸۶۲ تماس بگیرید.👇👇👇
🍃🌺۶۳۹۵۹۹۱۱۴۴۷۷۲۸۰۳🍃🌺
((به نام رحیم کاظمی))
💐🍀گروه فرهنگی جهادی شهید ابراهیم هادی شهرستان مرودشت💐🍀
لطفأ در گروه هایی که هستین اطلاع رسانی کنید.
آدرس ما در پیام رسان ایرانی سروش وایتا👇
@sardarkomil
کانال کمیل(شهید ابراهیم هادی):
🔴/ #دمی_با_خاطرات…🍃/
هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب
گرم جنوب بمونه حتما بو میگیره
و تغییر میڪنه،
اما پیڪر_غلامعلی هیچ تغییری
نڪرده بود،دقت ڪه ڪردم دیدم
بعد از یڪ_هفته هنوز از گلوش
خونِ تازه جاری میشه...
•| #شهیـد_غلامعلـی_پیچڪ…🍃
✨ @sardarkomil
سلام آقا عج
فروغ روی یزدان داری ای دوست
صفای باغ رضوان داری ای دوست
تویی یوسف که در هر کوی و برزن🌷
هزاران پیر کنعان داری ای دوست
اللهم عجل لولیک الفرج🌼
@sardarkomil⛅☉
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
آن قسمتي
از شروع صبح
را
دوست دارم
كه بايد به
" شما "
فكر
كرد...
عاشقان یادتان بخیر . . .
سلام برمردان بی ادعا✋
سلام برشــ🌹ــهدا
🆔 @sardarkomil