به صاحب خونهای که ۶۵۰ میلیون روی رهن خونه میزاره چی باید گفت؟!
مگه پولدارا چشم و دل سیر نبودند؟! مخصوصاً اونایی که جردن نشیناند و چندتا چندتا آپارتمان دارند؟!
متوسط پسانداز تو یک سال عرفاً چقدره؟!
به نظرتون تا چندسال دیگه تو تهران دووم میاریم؟!
یعنی قراره تا آخرش صاحبخونه بمونه؟!
مگه همه مستأجر نبودیم تو دنیا؟!
ولی مستأجرها یه سر و گردن از بقیه، مستأجرترند!
قبر مال خودمونه یا اونم اجارهایه؟!
#سلامبراسبابکشی
@maahjor
دارم به #مورد۲ فکر میکنم و هرچی بیشتر فکر میکنم، بیشتر نمیفهمم؟!
به نظرتون مغزم عیب کرده؟!
آلودگی هوا روی سطح هوش هم اثر داره؟!
فلسفهٔ حجاب چی بود؟!
ارتباط پوشش با نامحرم رابطهٔ عکس بود؟!
لباس فرم و غیرفرم تو دوربین گوشی جا میشه؟!
به دخترم بگم مامان پاشو مانتو و شلوار و مقنعه بپوش میخوایم بریم #قرار سر کلاس، فکر نمیکنه تأثیر شوک صاحبخونس؟!
جورابم براش بپوشونم؟!
کاپشن و لباس گرم چی؟!
خودمم باید لباس فرم بپوشم یا چی؟!
#آبادیبتخانهزِویرانیماست..
@maahjor
هدایت شده از مجلهٔ مدام
مدامِ سه، با موضوع «جنگ» منتشر شد.
#جنگ_مدام
با آثاری از (به ترتیب حروف الفبا):
#فاطمه_آلمبارک #فاطمه_افضلی #جواد_افهمی #احمد_اکبرپور #اعظم_ایرانشاهی #سلمان_باهنر #پردیس_توکلیان #محمد_جوانالماسی #رامبد_خانلری #امیر_خداوردی #آزاده_رباطجزی #الهه_زمانوزیری #حنانه_سلطانی #زهره_شریعتی #نفیسه_صادقکار #سمیه_عالمی #آزاده_عبدیفرد #عطیه_عیار #مسعود_فروتن #حسین_قسامی #مجید_قیصری #سیداحمد_مدقق #فاطمهسادات_موسوی #حکیمهسادات_نظیری #مصعب_ابوتوهه #لوییجی_پیراندللو #حلا_علیان
فروش ویژهٔ مدام از دو روز دیگر در سایت مدام آغاز میشود.
این شماره با افزایش صد صفحهای در سیصد و چهل و چهار صفحه تقدیم مخاطبان خواهد شد. ✌️
از نوزدهم آذر تا شب یلدا میتوانید شماره سوم را با بیست درصد تخفیف به همراه #هدیه_ویژه تهیه کنید.
به زودی تصویر هدیه ویژه را منتشر خواهیم کرد. 😎
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
مهجور
مدامِ سه، با موضوع «جنگ» منتشر شد. #جنگ_مدام با آثاری از (به ترتیب حروف الفبا): #فاطمه_آلمبارک
أوصیکم بِمُدام جنگ ✌️
نگم که این شماره چقدر خفن و عالی و البته بغضی و اشکی هست.....
بیتخفیف و بیهدیه تو هوا بزنیدش
عه چیزه یعنی تو سایت بخریدش 😅
چه برسه به حالا
که دیگه #نور_علی_نور شده
هم یه محتوای عالی و ترتمییز
که کلی آدم کاردرست و کاربلد پشتشه
هم تخفیف و هم هدیه
چی بهتر از این؟!
@modaam_magazine
@maahjor
«#جنگ_مدام، یکی از ده چیزی است که سفارش میکنم داخل قبرم بگذارند.» این جملهای بود که وقتی هفتهٔ پیش سومین شمارهٔ مدام را بین انگشتانم گرفتم، خطاب به دو استاد داستاننویسیام گفتم. الان یک هفته گذشته و میبینم آن جمله را از روی جوگیری نگفتهام. شمارهٔ سوم مدام، لطف خدا بود به مدام و تیم درجهیکش.
خسرو شکیبایی در فیلم اتوبوس شب، از مهرداد صدیقیان میپرسد: «چند سالته؟» صدیقیان جواب میدهد: «پارسال این موقع شونزده سالم بود و بچه بودم. اومدم جنگ و دیگه بچه نیستم.»
جنگ، مدام را هم به بلوغ رساند. کیفیتی که برای شمارهٔ ششم_هفتم منتظرش بودیم، خیلی زودتر قسمتمان شد. آن هم در یک مدت زمان کوتاه. کیفیت مدام، دستخوشِ خدا بود به نیت خالص بچههای مدام. ما در حد خودمان، تلاش کردیم خواب نمانیم.
#جنگ_مدام از آن شمارههای نایاب خواهد شد. به زودی چاپ اولش تمام میشود. از من قبول کنید. از مطالعهٔ این شمارهٔ مدام پشیمان نخواهید شد. شمارهای که کیفیت متنها چه در فرم و چه در محتوا، مثال زدنی است.
پانوشت: تا شب یلدا فرصت دارید جنگ مدام را با بیست درصد تخفیف از سایت مجله تهیه کنید. 👇
www.modaammag.ir
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
مهجور
«#جنگ_مدام، یکی از ده چیزی است که سفارش میکنم داخل قبرم بگذارند.» این جملهای بود که وقتی هفتهٔ پیش
یادداشت آقای سردبیر در مورد #جنگ_مدام
قویاً تأیید و تأکید میشود.
دم همهٔ أهالی مدام گرم.....
@modaam_magazine
@maahjor
مهجور
هو الحیکم و بیش میشناختمش. از دور و نزدیک شنیده بودمش. تا دو سال و نیم پیش، پررنگترین شناختم ازش این بود که سالهاست ازدواج کرده و مادر نشده. تا ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، روزی که ما به استقبال تولد محمدراستین پسر فاطمه، در بیمارستان بودیم و مطلع شدیم او باید خواهر تازه عروسش را بدرقه کند. شب قبل عروسی مجلل خواهرش در یکی از تالارهای بروجرد برگزار شده بود. عروس و داماد اولین شب باهم بودن را در خانهٔ بخت زیر یک سقف گذرانده بودند. صبح روز عروسی، خانواده عروس به رسم سنت، چاشت میبرند برای نوعروس و نوداماد. کسی در را باز نمیکند، تقلاها بیثمر است. عروس و داماد همسفر آخرت هم شدهاند. چک نشدن سیستم ایمنی گازکشی آپارتمان تازهساز، بهانه شد برای باهم پریدن نوعروس و نوداماد در اولین شب زیر یک سقف بودنشان. بعد از این مصیبت بود که در اینستاگرام دنبالش کردم. شد یکی از مخاطبین خاصم که حتماً استوریهای پر از درد و فغان و حال بدش را میدیدم و از دور با او اشک میریختم. برای من که نه خواهرش را میشناختم و نه حتی دیده بودمش و چه بسا خودش را هم درست نمیشناختم و فقط چند باری در مراسم عروسی یا ترحیم اقوام در حد احوالپرسی مختصر شناخت داشتم، #آزاده داغ به دل شد یکی از آشناهای نزدیک که دلم برای دل پُردردش پَر میزد. مهر همان سال جلوی غسالخانه دیدمش. همانجا که منتظر بودیم بدن لاجان بابا را تحویلمان دهند. همانجا با آن حال نَزار گفتمش؛ «وااای آزاده خانم، چطور غم خواهر تازه عروست رو تحمل کردی! بمیرم برا دل داغدارت.» ماهها از مرگ خواهر جوانمرگش گذشته بود و من تازه داشتم غم و رنج عزیزمردگی را میچشیدم. اما هنوز من غریبه نمیتوانستم رنج او را فراموش کنم تا چه رسد به خودش. حتی در آن لحظات جانفرسای سخت داغدیدگی خودم هم نتوانستم چشم بپوشم از داغ سنگین مُهر و موم شده بر قلبش. بعدها شنیدم پناه برده به گریه و گریه و گریه. و میدیدم هر پنجشنبه استوری دلتنگی برای خواهرش میگذارد. دقیقاً هر پنجشنبه بی حتی هفتهای فراموشی یا مکث. عروسی به عزا تبدیل شده خواهرش همیشه داغ بود. آنقدر داغ که هر هفته توی غریبه کم و بیش آشنا با او را هم میسوزاند و همراه میکرد با اشک و فراق دوری .... تا امسال ۱۳ خرداد، استوریاش را که باز کردم. دیدم عکس از تولد دخترش گذاشته. بالأخره مادر شده بود! بعد از ۱۸ سال انتظار و صبر و درمان و زخم، بالأخره مرهم زخمهایش را به آغوش کشیده بود. برایش پیام گذاشتم و ابراز خوشحالی کردم از مادر شدنش. همانطور که ابراز همدردی کرده بودم در لحظات سختش. به شوخی گفتمش: «دختر خوبی میشه، روز تولد فاطمه ما دنیا اومده حتما خیلی خانم میشه» تأیید کرده بود و هر دو خندیده بودیم.... چند ماهیست تصمیم گرفتهام کمتر اینستا را سر بزنم. گاهی فراخور احوال اجتماعی یا موضوعی دقایقی آنلاین میشوم و سریع بساطم را جمع میکنم که مبادا دوباره نمکگیر شوم و به خودم بیایم و ببینم ساعتهاست مچاله شدهام کف زمین سَردش و روح و جانم یخ کرده. تا ده روز پیش که برای اعلام آمدن مجلهٔ مدام وصل شدم. دیدم استوری جشن دندانی دخترش را گذاشته و اولین جوانهٔ رشد و رویش را در دنیای کودکانه دخترش تبریک گفته.... برایش خوشحال شدم بعد از این همه غم و رنج بالأخره او هم دارد طعم ناب مادری را مزهمزه میکند. خداروشکر مِلورینَش همدمی شده تا کمتر به رنج نوعروس پرپرشدهاش چنگ بزند.... دیگر اینستاگرام سر نزدم .... و اما امروز ۲۷ آذر، آزادهٔ تازه به مراد دل رسیده و تازه مادر شده به خواهر نوعروسش پیوست... و ملورین شش ماهه مانده تا پا جای پای او بگذارد و درد و رنج و غم را از نو زندگی کند.... او سالها در حسرت مادر شدن سوخت و شش ماه طعم مادری را چشید. و ملورینش شش ماه طعم مادر را چشید و سالها در حسرت مادرش خواهد ماند..... خدایش بیامرزد.... در پیچ و خم غم، گسلد رشتهٔ عمرش تدبیر چه سازد به قضایای الهی #كُلُّنَفْسٍذائِقَةُالْمَوْتِ @maahjor
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آن که یافت مینشود، آنم آرزوست....
#شعررویاَنارروکجایدلمبزارم😔
#پارادوکسفرهنگی
@maahjor
هو الباسطبزم و سُروری برای بلندترین شب سال، همان آنی که میزبان کوتاهترین روز سالیم.... ضیافتی برای دقیقهای تاریکی بیشتر که از روشنی روزمان کم شده.... درازای ظلمات را بهانهٔ جمعشدنمان میکنیم، جشن میگیریم و عزیز میشماریم. حتی با علم به اینکه بهایش روشنایی کمتر است. کاش بهانهٔ دورهمی و سرور و شادیمان، طولانی شدن روز و روشنایی باشد و جشن نور بگیریم. یا لااقل حواسمان باشد یلدا را برای روزهای بعد از این شب بلند، که تاریکی فشرده میشود و روشنایی دامن میگستراند، جشن میگیریم. یلدا نویدبخش آغاز روزهای پر از نور و روشنایی است، نه جشن طولانی شدن تاریکی. روزهای روشنی که پس از تاریکی به درازا کشیده سر خواهد رسید و روشنایی و گرما غالب خواهد شد به هرچه ظلمت و رخوت و سردی..... یلدایتان روشن و پرنور توأم با مهر و اُمید به عنایت خالق منقلبکننده فصلها و حالها #یلدا #جشننور @maahjor
هو النورعیدتون مبارکا 🌿 روز عیدی، یه عیدیمون نشه 😍 عزیزانی که طالب عیدی هستند از نوع کتابیش، لطفا تو لینک زیر ثبتنام بفرمایند. https://survey.porsline.ir/s/6uOh89kZ @maahjor
مهجور
هو النور عیدتون مبارکا 🌿 روز عیدی، یه عیدیمون نشه 😍 عزیزانی که طالب عیدی هستند از نوع کتابیش، لطف
سرکار خانم خدیجه شریفی راد
@Kh_Rad
عیدانه مبارکتون 🪴🌿