eitaa logo
مدرسه مهارت آموزی مبنا
18هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
373 ویدیو
62 فایل
کانال رسمی «مدرسه مهارت آموزی مبنا» ✨ ما توی این مدرسه، مهارت‌های بنیادی رو آموزش می‌دیم. دوره‌های ما فعلا در دو دپارتمان زیر برگزار می‌شه: 🔸دپارتمان نویسندگی 🔸دپارتمان روایت انسان خانم میم هستم، ادمین مبنا.☺️ بیاین باهم گپ بزنیم: 🆔 @adm_mabna
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خط روایت
مهری که ریشه دوانده کتاب ریاضی‌اش را لوله کرده بود و دستش را سفت دورش پیچیده بود. خط قرمزش امتحان ریاضی بود و می‌خواست تمام دو روزی که زمان دارد ریاضی را لقمه‌لقمه بخورد تا بتواند جبران غیبتش را سر امتحان میان ترم بکند. بخاطر مریضی و افتادن از امتحان، معلم حسابی نقره داغش کرده بود. رگ غیرتش بیرون زده بود و می‌خواست با نمره بیست، حال آقای معلم را بگیرد. سفارش کرده بود که داداشش را مدیریت کنم و او را با کتاب ریاضی‌اش تنها بگذارم. تا حوالی عصر همه چیز خوب بود اما همین که آمده بود نمونه سوال ریاضی حل کند خبر را دیده بود. با چشم‌هایی گرد و دهانی نیمه‌باز از در اتاق بیرون آمد. تمام حواسش پی من و ذکر زیر لب و چشم‌های گریانم بود و هیچ عکس‌العملی به دادا گفتن‌های داداشش نشان نداد. نپرسیده خبر برایش تایید شده بود. اول خودش را نباخت. صدای دورگه‌اش را توی گلویش انداخت و گفت: یعنی می‌خوای بگی هواشناسی رو چک نکرده بودن؟ یعنی می‌خوای بگی همه‌چیز تموم شد؟ خودم را جمع و جور کردم. اشک‌هایم را با آستین چادرنمازم پاک کردم. منبر مادرانه‌ام را بالا رفتم و وسط حرص و عصبانیتش دلش را مادرانه آرام کردم. وعده‌اش دادم به یقینا کله خیر حاج قاسم. یعنی‌هایش که اوج گرفته بود کم‌کم رنگ باخت و ولوم صدایش پایین آمد. دیدم که زیر چشمی من را نگاه کرد. شنیدم صدای پرت شدن کتاب و لرزیدن شانه‌هایش را. حالا چند ساعت است کتاب لوله شده توی دستش مانده و چشمش مدام زیرنویس شبکه‌های خبری را می‌خواند. آقای رئیسی آقای سید مهربان می‌شود بگویی قلب نوجوان مرا چطور توی مشتت گرفتی که از خیر امتحان ریاضی‌اش گذشته و زیر لب امن یجیب برای شما می‌خواند؟ ✍ @khatterevayat
🔖 هنوز هم در این دنیا مکان‌هایی هست که می‌تواند تو را ساعت‌ها از مردم جهان فاصله بیندازد. زمان‌هایی هست که کسی نتواند به تو نزدیک شود. تویی که اخبارت نهایتا یک ربع بعد توی همه رسانه‌ها جاگیر شده و لایک و دیسلایکش را هم گرفته. حالا رفته‌ای جایی که باید هزاران نفر ساعت‌ها بگردند و تو را پیدا نکنند. میلیون‌ها نفر، همه رسانه‌ها را بالا و پایین کنند تا عکسی از تو را بیابند. عکسی که نشان دهد آخرین کاری که کرده‌ای چه بوده است. آخرین کلنگی که بر خاک‌های ایران زده‌ای با چه روبانی تزیین شده است. آخرین پیرمردی که با تو هم‌صحبت شده، چه لباس محلی‌ای پوشیده است. اعتراف می‌کنم دنیا هنوز جاهای عجیبی دارد. جایی که رییس جمهور یک کشور که بالاترین حفاظت های شخصی را دارد می‌تواند داخلش گم شود و تا ساعت‌ها پیدا نشود. شاید آخرین درخواستت از خدا خلوتی بوده که چند ساعتی فارغ از حرف و حدیث‌های مملکت داری، بتوانی چشم روی هم بگذاری. چند ساعتی داشته باشی که کسی خبری برایت نیاورد و گوشی‌ات زنگ نخورد. بتوانی به راه رفته‌ات و راه باقی مانده‌ات فکر کنی. حرجی نیست، هر چه می‌خواهی فکر کن ولی آخر سر برخیز و به سوی ما برگرد. برگرد که ما سخت به صعود تو دل بسته‌ایم. 🖋جواد زارع 📝@nevisandegi_mabna
من یک روزها و شب‌هایی از عمرم را خیلی به شما فکر کردم. همان وقتی که شما را از قوه قضائیه کشاندند به انتخابات‌. من کوله‌پشتی گل‌گلی دخترانه‌ام را انداختم پشتم. پوستر شما را توی دستم گرفتم. با رفقایم توی خیابان راه رفتم و با هم‌وطن‌هایم درباره شما حرف زدم. پای مناظره‌های انتخاباتی دست‌هایم را مشت کردم و برای حرف‌هایی که حاضر و آماده توی چنته نداشتید و رقیب‌تان داشت، حرص خوردم. چهار سال بعدش هم توی کاغذ رأیم اسم شما را نوشتم. اما این بار مثل دفعه قبل، عکس برگه رأیم را آواتارم نکردم. این بار پوسترتان را توی دست نگرفتم. این بار از سر ناچاری انتخاب‌تان کردم. امشب دارم دوباره بهتان فکر می‌کنم. به اینکه الان شما در یک جای دنج، توی تاریکی هوا، بین کوه‌ها، توی مه سنگین، یک جایی زیر آسمان خدا، دور از همه محافظ‌ها و همراهان و عکاس‌ها و خبرنگارها گم شده‌‌اید. و من توی خانه‌ام، در اتاق نیمه‌تاریک، روی تخت، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به صدای نفس‌ها و سرفه‌های پسرم، دارم توی شبکه‌های اجتماعی دنبال شما می‌گردم. طبق معمول اینجور وقت‌ها، بعضی‌ها پروژه تقدیس را کلید زده‌اند. دارند از خدمات شما می‌گویند و آن قدر بالا می‌برندتان که شک برم‌می‌دارد که شما همانی هستید که روزگاری من پوسترهای‌تان را توی خیابان‌ دست مردم می‌دادم! طبق معمول اینجور وقت‌ها، بعضی‌ها هم توی دلشان عروسی است. انسانیت یادشان رفته. وطن یادشان رفته. خدا را یادشان رفته. من اما با هیچ‌کدام نیستم. من همانی‌ام که به شما رأی دادم اما طرفداری‌تان را نکردم. توی این دو، سه سال ازتان راضی نبودم، از وزرا و اطرافیان‌تان راضی نبودم. اما امشب دارم باز هم به شما فکر میکنم. دارم دنبال‌تان می‌گردم. وقت شیر دادن به پسرم برای‌تان صلوات فرستادم و گه‌گاه امّن یجیب خواندم. دعا می‌کنم برگردید. سالم برگردید. ✍ | @mabnaschoole |
هدایت شده از /زعتر/
ـــــــــــــ همیشه به هنرجوها می‌گویم در پایان‌بندی داستان‌هایتان، همان چیزی را به مخاطب بدهید که توقع دارد و دوست دارد. می‌گویم نوآوری شما باید درست همین‌جا باشد. مخاطب، نه آن‌طور که دوست دارد به آن چیزی که توقع دارد برسد؛ نه آن‌طور که دلش می‌خواهد به مطلوبش برسد اما با یک راه خلاقانه با یک مسیری که شما تصور نمی کردید، به آن چیزی که دوست دارد، برسد. حالا نشسته‌ام به انتظار خبری که نقطه پایان ماجرا باشد. همان خبری که دوست دارم و مطلوبم است. از یک راه خلاقانه. با یک مسیری که فکرش را هم نمی‌کنم. @zaatar
راست می‌گفت ۶ کلاس بیشتر سواد نداشتی؛ اگر بیشتر خوانده بودی خب حتما ادبیات هشتم را می‌خواندی دیگر. مبحث کنایه: «کنایه سخنی است که دو مفهوم دور و نزدیک دارد و مقصود گوینده معنای دور آن است.» یعنی وقتی می‌گویی «تا پای جان برای ایران» باید معنای دور آن مدنظرت باشد. یعنی مثلاً خیلی زحمت بکشی، نهایت تلاشت را کنی، کمتر بخوابی و بیشتر کار کنی. نه اینکه واقعا «تا پای جان»؛ نه اینکه واقعا جانت را برای ایران، برای مردم بدهی. زبان تو، زبان کنایه نبود؛ زبان صدق بود. ممنون که به مهمترین شعارت عمل کردی. شاید سه سال قبل، با اکراه اسم تو را روی برگه رأی نوشتم؛ ولی این‌بار به خاطر همین عمل به وعده‌ات، با انگیزه تمام انتخاب می‌کنم. راستی حوزه انتخابی بعدی‌ات کجاست؟ | @mabnaschoole |
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ خداحافظ خادم امام رضا(ع) خداحافظ روضه‌خوان حسین (ع) چقدر می‌آید عنوان شهید بهتان... خداحافظ شهید جمهور | @mabnaschoole |
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم!" اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی‌قراری کرد جسم تو حتی برنگشت از کوه اردیبهشت اردی‌جهنم شد هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند این بار آتش سرد شد اما وقتی که ابراهیم را سوزاند گشتیم دنبال پر و بالت گفتند دیگر وا نخواهد شد جز بالگرد سوخته چیزی پیدا نشد، پیدا نخواهد شد چشم انتظار دیدنت گشتند حتی شهیدان خدایی هم آن سو بهشتی بی‌قرار تو آن سوتر انگاری رجایی هم این ملت دردآشنا، دیروز در شادی و غم انتخابت کرد ای انتخاب مردم ایران! حالا خدا هم انتخابت کرد ✒️رضا یزدانی
بسم‌الله. ما اگر در داستان‌نویسی اتفاقات را اینطوری کنار هم بچینیم و مثلا شهادت هشتمین رییس‌جمهور را بگذاریم شب ولادت هشتمین امام، همان امامی که رییس‌جمهور خادمش بوده و تازه روز ولادتش هم نوبت خدمتش است، به ما می‌گویند این چه داستانی است، باور‌کردنی نیست. ولی خدا هر بار ثابت می‌کند که برنامه‌ریزی و پیرنگ‌های او برای بنده‌هایش با آنچه عقل من درک می‌کند، فرق دارد. ذهنم آشفته است، حرفهایم زیاد و قلبم سنگین. به رایی که به اقای رییسی دادم فکر می‌کنم. همان رایی که خواسته‌ی قلبی‌ام نبود، با اینکه مِهرش توی دلم بود. همان رأی حالا برایم افتخار است. به یک شهید رأی دادم. خدا برایم اینجوری برنامه‌ریزی کرد که روزی که باید جواب بدهم، حرفی برای گفتن داشته باشم. چند روز پیش یک متن ناقص درباره مرگ و لحظه‌های آخر نوشتم؛ حالا قطعه‌های گمشده‌ی متن دارد کم‌کم پیدا میشود. خدایا می‌شود پیرنگ داستان من را هم غیر قابل باور کنی؟می‌شود جوری برایم بچینی که من هم، هرچقدر عجیب، زیبا زندگی کنم و زیباترین مرگ نصیبم بشود؟ ✍ #س.عابدی 📝 @nevisandegi_mabna
«به من گفت روزی‌که به عنوان سومین شهید محراب به شهادت رسیدم این تصویر مرا چاپ کن.» به نقل از بهزاد پروین‌قدس (عکاس) https://eitaa.com/lashkarekhoban | @mabnaschoole |
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 «رئیسی عزیز خستگی نمی‌شناخت» ✍️ پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی و اعلام عزای عمومی در پی درگذشت شهادت‌گونه رئیس‌جمهور و همراهان گرامی ایشان 📝 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور اسلامی ایران، دکتر امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین آل‌هاشم نماینده ولی‌فقیه در آذربایجان شرقی، دکتر رحمتی استاندار آذربایجان شرقی و همراهان گرامی ایشان در سانحه هوایی را تسلیت گفتند. 📝 متن پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم انا لله و انا الیه راجعون ▪️با اندوه و تاسف فراوان خبر تلخِ درگذشتِ شهادت گونه‌ی عالم مجاهد، رئیس جمهور مردمی و با کفایت و پرتلاش، خادم‌الرضا علیه السلام جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابراهیم رئیسی و همراهان گرامی ایشان رضوان الله علیهم را دریافت کردم. ▪️این حادثه‌ی ناگوار در اثنای یک تلاش خدمت‌رسانی اتفاق افتاد؛ همه‌ی مدت مسئولیت این انسان بزرگوار و فداکار چه در دوران کوتاه ریاست جمهوری و چه پیش از آن، یکسره به تلاش بی‌وقفه در خدمت به مردم و به کشور و به اسلام سپری شد. ▪️رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت. در این حادثه‌ی تلخ، ملت ایران، خدمتگزار صمیمی و مخلص و با ارزشی را از دست داد. برای او صلاح و رضایت مردم که حاکی از رضایت الهی است بر همه چیز ترجیح داشت، از این رو آزردگیهایش از ناسپاسی و طعن برخی بدخواهان، مانع تلاش شبانه روزیش برای پیشرفت و اصلاح امور نمیشد. ▪️در این حادثه‌ی سنگین شخصیتهای برجسته‌ئی مانند حجةالاسلام آل هاشم امام جمعه‌ی محبوب و معتبر تبریز، جناب آقای امیر عبداللهیان وزیر خارجه‌ی مجاهد و فعال، جناب آقای مالک رحمتی استاندار انقلابی و متدین آذربایجان شرقی و گروه پروازی و دیگر همراهان نیز به رحمت الهی پیوستند. ▪️اینجانب پنج روز عزای عمومی اعلام میکنم و به ملت عزیز ایران تسلیت میگویم. جناب آقای مخبر طبق اصل ۱۳۱ قانون اساسی در مقام مدیریت قوه‌ی مجریه قرار میگیرد و موظف است به همراهی رؤسای قوای مقنّنه و قضائیه ترتیبی دهند که ظرف حداکثر پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود. ▪️در پایان تسلیت صمیمی خود را به مادر گرامی جناب آقای رئیسی و همسر فاضل و بزرگوار ایشان و دیگر بازماندگان رئیس جمهور و خانواده‌های محترم همراهان بویژه والد ماجد جناب آقای آل هاشم معروض میدارم و صبر و تسلای آنان و رحمت الهی برای درگذشتگان را مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۴۰۳/۲/۳۱ 💻 Farsi.Khamenei.ir