eitaa logo
مدرسه مهارت آموزی مبنا
17.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
374 ویدیو
62 فایل
کانال رسمی «مدرسه مهارت آموزی مبنا» ✨ ما توی این مدرسه، مهارت‌های بنیادی رو آموزش می‌دیم. دوره‌های ما فعلا در دو دپارتمان زیر برگزار می‌شه: 🔸دپارتمان نویسندگی 🔸دپارتمان روایت انسان خانم میم هستم، ادمین مبنا.☺️ بیاین باهم گپ بزنیم: 🆔 @adm_mabna
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرسه مهارت آموزی مبنا
✨ در پایان یکی از جلسات سخنرانی همسر رئیس جمهور، یکی از خانم‌های پاکستانی حاضر در جلسه از میان جمع ب
✨ وقتی عزیزی از دنیا می‌رود، آماده کردن خانه برای پذیرایی از مهمان‌ها برای صاحب عزا، خیلی سخت است. داغ دلش یک طرف و فکر میزبانی خوب و در شأن، یک طرف دیگر. | @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
✨ وقتی عزیزی از دنیا می‌رود، آماده کردن خانه برای پذیرایی از مهمان‌ها برای صاحب عزا، خیلی سخت است. د
✨ حالا اگر آن عزیز رئیس جمهور کشورت و خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران، تنها جایی باشد که مردم مهربان حیدرآباد، بخواهند برای عرض تسلیت یا بقول خودشان برای فاتحه و سوز بیایند، کار خیلی سخت‌تر می‌شود. قطعا پذیرایی باید در شأن ایران باشد. پارچه مناسبی اندازه میز نبود. روسری مشکی خودم را روی میز پهن کردم. | @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
✨ حالا اگر آن عزیز رئیس جمهور کشورت و خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران، تنها جایی باشد که مردم مهربان
✨ با بغض، عکس رئیس جمهور را روی میز یادبود، کنار دیس خرما گذاشتم. کاش برای استقبالشان به فرودگاه کراچی نرفته‌بودم! کاش صدای آقای رئیسی که به ما گفت "ببخشید خانم‌ها مقدم‌تر هستند. باید اول با شما احوالپرسی می‌کردم. خوب هستید ان شاءالله؟" به گوشم نمی‌خورد ! کاش دلداریِ "خسته نباشید. شما اینجا خیلی اذیت می‌شویدِ" دکتر امیرعبداللهیان را نمی‌شنیدم. خیلی سخت و بقول محمدعلی غیرقابل هضم است که حالا همان هواپیما، پیکرهای این بزرگواران را به تهران برساند. همانطور که شمع‌ها را جلوی قاب عکس می‌گذاشتم، با خودم گفتم؛ حالا که قرار است روزی همه ما در یک قاب عکس جای بگیریم، کاش عاقبت به خیر شویم و کلمه "شهید" اول اسم ما بیاید. منتشر شده در کانال | @mabnaschoole |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردم تهران تا به حال دنبال ماشین هیچ مسئولی ندویده‌اند. ما هیچ‌وقت کوچه خیابان شهرمان را برای آمدن مهمان عزیز کرده‌ای، آب و جارو نکرده‌ایم. ما مردم تهران هیچ‌وقت در انبوه مردم مشتاق، گیر نکردیم و پیرمردهایمان صورت رئیس جمهور را نبوسیدند. کارگران شهرهای دیگر توفیق داشتند و از شما بهبودِ وضعِ معیشت و گستردگی سفره‌شان را خواستند و شما به رسم مهمان، گشایش را بهشان هدیه دادید. آقا ابراهیم ما هیچ وقت به گرد پای سفرهای استانی شما نرسیدیم، اما سال‌هاست شهرمان میزبانتان است و شما دیگر صاحب خانه شده‌اید. دیروز که ماشینتان بلآخره از میان سیل مردم این شهر گذشت، ما را هم به آرزوی‌مان رساند. ما هم بلآخره بین جمعیت مشتاق گیر کردیم. نفس هایمان تنگ شد و رد اشک‌هایمان زیر آفتاب درخشید. ما فقط توانستیم از شما، دعا برای عاقبت به خیری و شهادت بخواهیم. دعا برای آرامش شهرمان. آقا ابراهیم می‌دانم، شما عادت ندارید دست خالی به مهمانی بروید؛ برای بار آخر منت بر سر ما بگذارید و برای میزبان این سال‌هایتان دعای عاقبت به خیری کنید. سفرتان به سلامت سید محرومان. مهمانی ولی نعمتمان، استراحتِ سال‌ها تلاشِ بدون خستگی‌تان باشد. 🖋فاطمه بزم‌شاهی | @mabnaschoole |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداحافظ عزیــــــزِ جــمهور مــا❤️ روایت سیلِ امروز تــــــــــــهران از دریچه لنزِ یه دهه هشتادی | @mabnaschoole |
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سروده‌ی حسین الاکرف (مداح معروف عراقی) برای شهدای خدمت که در صفحه اینستاگرام‌شون منتشر کردن. ترجمه شعر: آیا به‌راستی شکوه و عظمت در زمان و مکانی سقوط کرده‌‌اند؟ هرگز! بلکه به سمت فردایی روشن به سوی بهشت برین عروج کرده‌‌اند. | @mabnaschoole |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 آغازِ تلخ با صدای فریاد یکی از دانشجویان همه توجه‌ها از استاد تاریخ که درس و بحث زمان پیامبر را تازه آغاز کرده بود، به صدای فریادی جلب شد و همان نیم‌بندِ نازکی که بیانیه‌ی رهبری بر قلب‌مان زده بود هم پاره شد. نمی‌دانم به پایِ خوش خیالی‌مان بگذارم اما همه‌ی ما فکر می‌کردیم خبرگزاری‌ها با تیتر یک "بلا دفع و خطر رفع" قضیه را تمام می‌کنند و آن نفس راحتی که از شب گذشته، آرزویش را داشتیم خواهیم کشید اما دریغ که ورق، باز هم برای ما برنگشت. | @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
🔖 آغازِ تلخ با صدای فریاد یکی از دانشجویان همه توجه‌ها از استاد تاریخ که درس و بحث زمان پیامبر را ت
🔖آنچه بر ما گذشت... ما رخت عزا به تن کردیم و دانشگاه، خوابگاه و خیابان همگی سیاه‌پوش شدند. یکی پوستر چاپ می‌کرد و یکی پوشش خبری به راه انداخته بود. گویی بر ما نوشته شده بود که تمام شنیده‌های دهه ۶۰ را باید زندگی کنیم، انگار ما نسلی هستیم که هنوز بیست و چندسال‌مان نشده باید تجربه‌گر تلخی‌های غیرقابل‌ باور باشیم. چه نحسی سیزده زمستانی که سردارِ قلب‌هایمان را گرفت و چه از بهاری که به نیمه نرسیده گردِ سرما به جانِمان انداخت. | @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
🔖آنچه بر ما گذشت... ما رخت عزا به تن کردیم و دانشگاه، خوابگاه و خیابان همگی سیاه‌پوش شدند. یکی پوست
🔖 روزِ جان‌کاه سهمیه‌ کم و تعداد درخواستی‌ها زیاد بود‌. خلاصه هر طور شد نام خود را در میان لیست بلند و بالای اسامی گذاشتم. لباس و کوله و هر آنچه نیاز بود را آماده کردم که راهی شویم. حدود پنج ساعتی تا تهران راه داشتیم و هر کس به طریقی خود را مشغول کرده بود، یکی مداحی گوش می‌داد، دیگری مشغول خواندن کتاب در مسیر پیشرفت بود، حال و روزمان شبیه ضرب‌المثل"مرغ از قفس پریده" شده بود. دم دم‌های صبح رسیدیم تهران و با این‌که هوا آفتابی و گرم بود اما آسمان تهران برایم ابری بود. خیل زیاد جمعیتی که صورت‌هایشان بغض داشت باعث عدم حرکت ما می‌شد، از هر قشری برای تشییع آمده بودند. گویی بعضی‌ها برای عذرخواهی و باقی برای عرض تبریک شهادت به خدمت رسیده بودند. خود را با سینه‌زنی و باقی برنامه‌ها مشغول کردیم تا دل آرام گیرد و دردها در سینه بماند، بغل دستی‌هایمان را نمی‌شناختیم. از هر شهری خود را رسانده بودند تا در آخرین سفر ریاست جمهوری ایشان را بدرقه کنند. خلاصه هر چه بود بر ما گذشت تا هنگامه‌ی نماز و جمله‌ی تلخِ "اللّهمّ إنّا لا نعلم منهم إلاّ خیرا" که صدای گریه‌های صف‌های طویل به گوشِ آسمان رسیده بود و پیاپی در گوشم تکرار می‌شد که: "سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ•كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ." 🖋خانم مریم بابازاده | @mabnaschoole |