eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5794064131032091411(1)_۲۰۲۲_۰۲_۱۷_۱۹_۲۴_۰۹_۳۹۵.mp3
5.14M
‌به موقع تشییع جنازم ..😭😭 🎤 به موقع تشییع جنازم به پیرهن مشکیم مینازم ♬♫♪ توخونه ی قبرم یاحسین یه ضریح شیش گوش می‌سازم ♬♫♪ خاکم نکنید بزارید اربابم برسه اونی که واسم همه کسه ♬♫♪ خاکم نکنید دلم فقط آقامو میخوام امام رضا قول داده میاد ♬♫♪ امام رضا قول داده میاد حسین حسین  ♬♫♪ نوکرت با کفن بیگانس  بکشید روی من بوریا ♬♫♪ وقتی که می‌خوام جون بدم رومو بکنید به رو کربلا ♬♫♪ یادم نمیره سحرای ناب روشنی رو بین الحرمین سینه زنی رو ♬♫♪ یادم نمیره شبای بارونی زیارت زیرقبه، لحظه ی اجابت ♬♫♪ خاکم نکنید بزارید اربابم برسه اونی که واسم همه کسه ♬♫♪ خاکم نکنید دلم فقط آقامو میخواد https://eitaa.com/emame3vom/57331 .
@madahi_۲۰۲۲_۰۲_۱۸_۱۰_۲۸_۲۷_۲۵۳.mp3
1.95M
دردم دوا کن ..... 🎤 🌙 بیا یابن الحسن دردم دوا کن مرا با دیدنت، حاجت روا کن بیا یابن الحسن دورت بگردم بیا تا دست خالی برنگردم آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هرکجا هست خدایا بسلامت دارش یاصاحب الزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💢حکم بقا برمیت آیت الله صافی ره💢 بقاء بر تقلید میت جایز است یا خیر؟ ✅پاسخ: در مسائلی که به فتوای مجتهدی که در حال حیاتش عمل کرده یا یاد گرفته بقصد عمل اگر در آن مسائل بعد از مردن مجتهد بفتوای مجتهد زنده رفتار نکرده باشد می تواند باقی بماند بلکه جواز بقاء بر تقلید میت در سائر مسائل هم بعید نیست ولی اگر مجتهد میتی که از او تقلید می کرده اعلم از حی باشد بنابراحتیاط واجب باید بر تقلید او باقی بماند. .
°خاطره‌ی‌اولین‌بار..[عبدالرضا_هلالی]_۲۰۲۱_۱۰_۲۸_۱۹_۴۳_۵۶_۱۲۲.mp3
2.43M
دیونه کربلاتم از بچگی مبتلاتم سینه زن روضه هاتم 🎤حاج عبد الرضا هلالی دیوونه ی کربلاتم از بچّگی مبتلاتم سینه زن روضه هاتم مدیون چشاتم وقتی شبها بیقرارم سر رو تربت بذارم تو رو به یادم میارم دلبر و دلدارم همه ی عشق ما عطر سینه زنات قربون پرچم حرم کربلات خاطره اوّلین بار نگاه به صحن علمدار دلمو کرده گرفتار دلتنگتم ای یار منو یه دل هوایی خسته شدم از جدایی میخوام بشم کربلایی مردم ز تنهایی نمیگم عاشقم میدونم آقاجون برات آیینه دقّم کرببلا کشتی دل شکسته ها مونده در گل منو ندونسته قابل اقام ابوفاضل ولی دل من میدونه ارباب منو به تو میرسونه بی تو دلم خونه سینه ام مبتلاست زخمی روضه هاست همه ی آرزوم دیدن کربلاست
كانال تخصصى هروله_۲۰۲۱_۱۲_۰۲_۲۰_۲۹_۲۸_۱۸۷.mp3
6.4M
این عشقی ک به سر من افتاده.... حاج حسین سیب سرخی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 این عشقی که به سر من افتاده واسه ی همین حالا نیست ازلی مادر زاده هرکی شد خرابه حسین آباده برکت اشک مارو خود بی بی زهرا داده دنیا ارزشی نداره سینه زن خودتو برا کسی خراب نکن بهترین رفیقتم یه روز میره رو کسی به جز حسین حساب نکن همه دین و دنیام حسین خیلی تورو میخوام حسن همیشه بدهکارتم آقام آقام آقام حسین آقام آقام آقام حسین 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 عمریه که دارم ازت میخونم همیشه هوامو داری خیلی ام ازت ممنونم فکری کن واسه دل بی سامونم خلاصه که دوست دارم همیشه به پات میمونم اگه تو ردم کنی کجا برم من دلشکسته رو جواب نکن با خودم همش میگم تو خلوتم رو کسی به جز حسین حساب نکن ذخیره فردام حسین کس بی کسی هام حسین همیشه به دنبالتم آقام آقام آقام حسین آقام آقام آقام حسین 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 اربابم تویی تو دوای دردم آقا ندیدم رو دستت خیلی به تو عادت کردم دلگیرم نشونشه آه سردم یه نظری کن آدم شم دوباره میخام برگردم اگه خواستی ادبم کنی یه روز منو پیش مادرم خراب نکن آخه مادرم همش میگه به من رو کسی به جز حسین حساب نکن یار دل تنها حسین حرم تو رویام حسین همیشه بدهکارتم آقام آقام آقام حسین آقام آقام آقام حسین
. علیه_السلام چه میخواهد لبِ تشنه به غیر از لطف بارانی چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی شبِ طولانی و تسبیح و سجّاده چه میچسبد بهارِ زود هنگام اند، شبهای زمستانی توکّل بر توسّل کن، توسّل بر توکّل کن درین دنیای حیرانی، درین دریای طوفانی اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح میخوابی تو از مُردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟ خلاصه بار باید بست، یا امروز یا فردا مَده از کف مَجال این دو روزی را که مهمانی نیاز مستمندان را بِنه بر دیده یِ منّت مباد آنکه بگیرد دامنت را آهِ انسانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایقِ وَصلی به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شَبستانی مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامَنَت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جُور عاشق را کسی گردن نمیگیرد گناهش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی به لطف گریه کارِ طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بِگِریانی اگر چه گریه یِ هجران شکسته میکند ما را ولی از آب پیشانی ست بهتر، چینِ پیشانی گِره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمی آید به کارِ این گِره ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم؟ به من از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی ... همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شامِ غریبانی، عجب شامِ غریبانی سَرِ پیراهن تو، گریه یِ ما را درآوردند میان این همه کُشته چرا تنها تو عریانی .
. حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ترسی از فقر ندارند گدایانِ کریم دستِ خالی نروند از دَرِ احسانِ کریم *بابایِ امام رضاست...* حاجتِ خواسته را چند برابر داده است طَیِّبَ الله به این لطفِ دو چندانِ کریم کاظمینی نشدیم و دلمان هم پُر بود بار بستیم به سوی شاهِ خراسانِ کریم *یا امام رضا!... شبِ یتیمیِ امام رضاست،شبِ یتیمیِ فاطمۀ معصومه است، اسمِ یتیم میاد اول یادِ دخترِ سه ساله میکنیم....* بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم به قسم هایِ خداوند، به قرآنِ کریم طَلَبِ رزق نکردیم ز دربارِ کسی نان هر سفره حرام است مگر نانِ کریم هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد دست ما هم رسیده است به دامانِ کریم نا امیدم مکنید از کَرَمَش، فرض کنید باز بدکاره ای امشب شده مهمان کریم گرچه خوب است شَود شیعه بلاگردانش سپرِ درد و بلای همه شُد جانِ کریم ظاهرش فقر، ولی باطنِ او عینِ غنا ترسی از فقر ندارند گدایانِ کریم *شبِ باب الحوائجِ، یه حالی همۀ ما داریم تو روضۀ موسی ابن جعفر،کوچیک بودیم روضه خوان ها می اومدن توی خونه برای روضه، مادرامون صدا میزدن برید همسایه هارو خبر کنید برای روضه،هر روضه ای که میخوندند آخرش میگفتیم:آقا! یه روضۀ باب الحوائج موسی بن جعفر هم بخونید... آقامون موسی بن جعفر غریبِ،اما امشب صدایِ مادرش از عرش بلند میشه، هی میگه: پسرم!... آخه حضرت رو زندان به زندان جابجاش می کردن،خیلی از زندان بان ها عوض شدن با نالۀ موسی بن جعفر، اما این زندانِ آخری کارِ موسی بن جعفر رو تمام کرد، آخه زندان بان یه نامَردِ یهودی بود،آقا رو توی سیاه چالی انداختن،که به عِلمِ امامت شب و روز رو تشخیص میداد، روزها روزه میگرفت، اما سِندی ملعون برا حضرت تا افطار می آوُرد، اول آقارو تازیانه میزد... من از آقا امام رضا معذرت میخوام، موسی بن جعفر صداش بلند میشد،نه برایِ تازیانه، می فرمود:هر چه قدر میخواهی من رو بزنی بزن، اما اسمِ مادرم فاطمه رو نیار، به بابام علی ناسزا نگو...* مثلِ یک تکه عبا رویِ زمین است تنش آن قدر حال ندارد که نیُفتد بدنش جا به جا گر نشود سلسه بد می چسبد آن چنانی که محال است دگر وا شدنش نَفَسَش وقتِ مناجات چه اِعجازی داشت زن بدکاره به یک باره عوض شد سخنش آه مانند گِلیمی چقدر پا خورده بی سبب نیست اگر پاره شده پیرُهنش از کلیمُ اللهیِ حضرتِ ما کم نشود گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش به رگِ غیرت این مَرد فقط دست مزن بعد از آن هر چه که خواهی بزنی اش، بزنش بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت مددِ سلسله ها بود نمی ریختنش با چنین وضع کفن کردن او پس سخت است آه آه از پسرش آه به وقت کفنش *یکی از زندان بان های موسی بن جعفر میگه: همچین که نگاه میکردم،از پنجره ای که رو به حیاط بود، دیدم موسی بن جعفر داره بیرون رو نگاه میکنه، هی زیرِ لب میگه: معصومه جان! گاهی میگه: رضاجانم! دلش برا بچه هاش تنگ شده بود دختر اگه بابا رو نبینه زود بهانه میگیره... بذار ببرمت یه جایِ دیگه؛ هی دامنِ عمه رو گرفت، هی میگفت: عمه! دلم برا بابام تنگ شده... پشت دروازۀ ساعات تا می اومدن بشینن، بی بی زینب بلند میکرد، میگفت: عمه! نشین، می زَنَنِت، هی میگفت: عمه پاهام درد میکنه... تا اینکه آوردن مجلسِ یزید، سَرِ بریده رو آوردن، گفتن: همۀ اُسرا بشینن، یه وقت زینب نگاه کرد دید این دختر رو پنجۀ پا ایستاده، عزیزم! مگه نمی گفتی پاهام درد میکنه؟ میگفت: عمه! دلم برا بابام تنگِ،عمه ببین یزید داره با چوب به لبای بابام میزنه...* یارب!مکن امیدِ کسی را تو نا امید ــــــــــــــــــ .
. حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ *تا خبر پیچید که فردا امامتون رو آزاد میکنن، همۀ مَردم جمع شدن جلویِ زندانِ بغداد، یکی گفت: اگه آقارو ببینم دستش رو میبوسم، یکی گفت: اگه آقارو ببینم، میگم: آقا! هم من چشم انتظارت بودم و هم پدر و مادرم...اما عُمرِ پدر و مادرم کفاف نداد، به من گفتن: هر وقت آقارو دیدی سلامِ مارو به موسی بن جعفر برسون... مَردم دیدن خیلی طول کشیده، یه عده ای نشستن، یه مرتبه دیدن در زندان باز شد، جمعیت بلند شدن، گفتن:الان امام بیرون میاد، اما دیدن چهارتا حمّال، لنگۀ یه دری رو گرفتن، از اون لنگۀ در یه سری آویزانِ،هی صدا میزنن:« هذا امامُ الرَّفَضَه »...همۀ مردم اومدن زیر لنگۀ در رو گرفتن، یه مرتبه دیدن این در خیلی سنگینی میکنه...خدایا!به ما گفتن، موسی بن جعفر این همه سال تویِ زندان بوده، حضرت ضعیف و لاغر شده، پس چرا این قدر سنگینی میکنه؟ همچین که عبا رو کنار زدن، دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پایِ موسی بن جعفر... آقا! غریب بودی،می دونم...چهارده سال زندان بودی،میدونم، دلت برا بچه هات پرپر میزد میدونم، تازیانه ات زدن میدونم، سیاه چال انداختنت، میدونم، ناسزا بهت گفتن، میدونم،عاقبت شهیدت کردن، بدنِ مطهرت رو روی لنگۀ در انداختن میدونم، بدنت رو آوردن رو پل بغداد گذاشتن اونم زیر آفتاب،میدونم...اما خبر دارم بهترین کفن هارو برات آوُردن، یعنی بدنت با همۀ صدماتی که داشت،اما بدنت رو میشد کفن کنند،من بمیرم برا اون بدنی که، هر طرفش رو که بلند میکرد، یه طرف رو زمین می موند، بمیرم برا اون بدنی که خواهر بدنِ پاره پاره رو دید نشناخت، اومد بِره سمت خیمه، شنید از حلقوم بریده یکی میگه: اُخَیَّ! خواهرم!....حسین....* ای وای بر اسیری که از یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد به شب نشینیِ زندانیان می خورم حسرت که نُقلِ محفلشان دانه هایِ زنجیر است .
. از زبانم دعا نمی افتد ذکر "یا رَبَّنا" نمی افتد بغض با حنجرم گره خوردست دیگر از آن جدا نمی افتد چندباری به هِق هِق افتادیم... اشک ما بی صدا نمی افتد من همیشه گرسنه ی اشکم... چشمم از اشتها نمی افتد جز درِ آستانِ شعله یِ "شمع" پر پروانه ها نمی افتد غیر بام تو هیچ معراجی رو به قُربِ خدا نمی افتد از پَر دامنِ سه‌ساله ی تو دست شاه و گدا نمی افتد دردمند غم تو هیچ زمان پیِ دارالشفا نمی افتد هیئتت هست..،هیچ گریه‌کُنی گوشه‌ی انزوا نمی افتد سینه ای که شود حسینیه ات خشت آن از بها نمی افتد تا قیامِ قیامت کبری تبِ این روضه ها نمی افتد خواهش لیلة‌ُالرَّغائِب من... گوشه‌چشم‌َت به ما نمی افتد؟! آه!در طالعِ گدایانت یک زیارت چرا نمی افتد؟! لال اگر هم شوم ز لب هایم کربلا کربلا نمی افتد نوکرِ کفن‌ودفن دیده مگر یاد یک بوریا نمی افتد!؟ مقتلت تنگ شد..،به حرمت آن شیعه در تنگنا نمی افتد نامسلمان! به جان تشنه ‌ی ما هیچکس با عصا نمی افتد "همه رفتند شمر ول کن نیست" خنجرش هم ز پا نمی افتد خواهری روی ناقه ی عریان چشمش از نیزه ها نمی افتد گرچه هی می کَشند..،شُکرِ خدا معجرِ نخ نما نمی افتد از تماشای قافله چشمِ کوفیِ بی حیا نمی افتد ▪️ ▪️ بی جهت سدِّ راه می کردند کوچه کوچه نگاه می کردند .
. یا حجّة بن الحسن! از عالَمِ " ذَر " من به دنبال تو بودم ای جانِ جانم! ای وجودِ در وجودم! همراهِ مادر داشتم ذکرِ " فَرَج " را نام تو را اوّل ز بَطنِ او شُنودم نذر تو کرد او زندگیّ‌ام را دقيقاً... آن لحظه‌ای که چشم بر دنیا گشودم بابا به من نان داد از يُمن وجودت نان‌ها اثر کرد و برای تو سرودم انگار، دنیا را به من دادند وقتی... گاهی وجودِ نازنینت را ستودم من را نباشد بهتر از این که به جز تو... هر قصد را از فکر و از قلبم زُدودم تاج ولایت بر سرم باشد همیشه یاد تو باشد در سرم وقتِ سجودم ای از همه مظلوم‌تر در بین شیعه! با غفلتم قلب تو را نالان نمودم سیلی بزن بر صورتم، قربانِ دستت ارزد به یک عالَم مرا روی کبودم گر فرش پای خود کنی من را یقیناً... من گوی سبقت، از رقیبانم رُبودم بود و نبودم را نباشد فرق، بی‌تو من را بخر، با خود، ببر، بودم و نبودم! شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ .