eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ترسی از فقر ندارند گدایانِ کریم دستِ خالی نروند از دَرِ احسانِ کریم *بابایِ امام رضاست...* حاجتِ خواسته را چند برابر داده است طَیِّبَ الله به این لطفِ دو چندانِ کریم کاظمینی نشدیم و دلمان هم پُر بود بار بستیم به سوی شاهِ خراسانِ کریم *یا امام رضا!... شبِ یتیمیِ امام رضاست،شبِ یتیمیِ فاطمۀ معصومه است، اسمِ یتیم میاد اول یادِ دخترِ سه ساله میکنیم....* بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم به قسم هایِ خداوند، به قرآنِ کریم طَلَبِ رزق نکردیم ز دربارِ کسی نان هر سفره حرام است مگر نانِ کریم هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد دست ما هم رسیده است به دامانِ کریم نا امیدم مکنید از کَرَمَش، فرض کنید باز بدکاره ای امشب شده مهمان کریم گرچه خوب است شَود شیعه بلاگردانش سپرِ درد و بلای همه شُد جانِ کریم ظاهرش فقر، ولی باطنِ او عینِ غنا ترسی از فقر ندارند گدایانِ کریم *شبِ باب الحوائجِ، یه حالی همۀ ما داریم تو روضۀ موسی ابن جعفر،کوچیک بودیم روضه خوان ها می اومدن توی خونه برای روضه، مادرامون صدا میزدن برید همسایه هارو خبر کنید برای روضه،هر روضه ای که میخوندند آخرش میگفتیم:آقا! یه روضۀ باب الحوائج موسی بن جعفر هم بخونید... آقامون موسی بن جعفر غریبِ،اما امشب صدایِ مادرش از عرش بلند میشه، هی میگه: پسرم!... آخه حضرت رو زندان به زندان جابجاش می کردن،خیلی از زندان بان ها عوض شدن با نالۀ موسی بن جعفر، اما این زندانِ آخری کارِ موسی بن جعفر رو تمام کرد، آخه زندان بان یه نامَردِ یهودی بود،آقا رو توی سیاه چالی انداختن،که به عِلمِ امامت شب و روز رو تشخیص میداد، روزها روزه میگرفت، اما سِندی ملعون برا حضرت تا افطار می آوُرد، اول آقارو تازیانه میزد... من از آقا امام رضا معذرت میخوام، موسی بن جعفر صداش بلند میشد،نه برایِ تازیانه، می فرمود:هر چه قدر میخواهی من رو بزنی بزن، اما اسمِ مادرم فاطمه رو نیار، به بابام علی ناسزا نگو...* مثلِ یک تکه عبا رویِ زمین است تنش آن قدر حال ندارد که نیُفتد بدنش جا به جا گر نشود سلسه بد می چسبد آن چنانی که محال است دگر وا شدنش نَفَسَش وقتِ مناجات چه اِعجازی داشت زن بدکاره به یک باره عوض شد سخنش آه مانند گِلیمی چقدر پا خورده بی سبب نیست اگر پاره شده پیرُهنش از کلیمُ اللهیِ حضرتِ ما کم نشود گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش به رگِ غیرت این مَرد فقط دست مزن بعد از آن هر چه که خواهی بزنی اش، بزنش بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت مددِ سلسله ها بود نمی ریختنش با چنین وضع کفن کردن او پس سخت است آه آه از پسرش آه به وقت کفنش *یکی از زندان بان های موسی بن جعفر میگه: همچین که نگاه میکردم،از پنجره ای که رو به حیاط بود، دیدم موسی بن جعفر داره بیرون رو نگاه میکنه، هی زیرِ لب میگه: معصومه جان! گاهی میگه: رضاجانم! دلش برا بچه هاش تنگ شده بود دختر اگه بابا رو نبینه زود بهانه میگیره... بذار ببرمت یه جایِ دیگه؛ هی دامنِ عمه رو گرفت، هی میگفت: عمه! دلم برا بابام تنگ شده... پشت دروازۀ ساعات تا می اومدن بشینن، بی بی زینب بلند میکرد، میگفت: عمه! نشین، می زَنَنِت، هی میگفت: عمه پاهام درد میکنه... تا اینکه آوردن مجلسِ یزید، سَرِ بریده رو آوردن، گفتن: همۀ اُسرا بشینن، یه وقت زینب نگاه کرد دید این دختر رو پنجۀ پا ایستاده، عزیزم! مگه نمی گفتی پاهام درد میکنه؟ میگفت: عمه! دلم برا بابام تنگِ،عمه ببین یزید داره با چوب به لبای بابام میزنه...* یارب!مکن امیدِ کسی را تو نا امید ــــــــــــــــــ .
. حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ *تا خبر پیچید که فردا امامتون رو آزاد میکنن، همۀ مَردم جمع شدن جلویِ زندانِ بغداد، یکی گفت: اگه آقارو ببینم دستش رو میبوسم، یکی گفت: اگه آقارو ببینم، میگم: آقا! هم من چشم انتظارت بودم و هم پدر و مادرم...اما عُمرِ پدر و مادرم کفاف نداد، به من گفتن: هر وقت آقارو دیدی سلامِ مارو به موسی بن جعفر برسون... مَردم دیدن خیلی طول کشیده، یه عده ای نشستن، یه مرتبه دیدن در زندان باز شد، جمعیت بلند شدن، گفتن:الان امام بیرون میاد، اما دیدن چهارتا حمّال، لنگۀ یه دری رو گرفتن، از اون لنگۀ در یه سری آویزانِ،هی صدا میزنن:« هذا امامُ الرَّفَضَه »...همۀ مردم اومدن زیر لنگۀ در رو گرفتن، یه مرتبه دیدن این در خیلی سنگینی میکنه...خدایا!به ما گفتن، موسی بن جعفر این همه سال تویِ زندان بوده، حضرت ضعیف و لاغر شده، پس چرا این قدر سنگینی میکنه؟ همچین که عبا رو کنار زدن، دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پایِ موسی بن جعفر... آقا! غریب بودی،می دونم...چهارده سال زندان بودی،میدونم، دلت برا بچه هات پرپر میزد میدونم، تازیانه ات زدن میدونم، سیاه چال انداختنت، میدونم، ناسزا بهت گفتن، میدونم،عاقبت شهیدت کردن، بدنِ مطهرت رو روی لنگۀ در انداختن میدونم، بدنت رو آوردن رو پل بغداد گذاشتن اونم زیر آفتاب،میدونم...اما خبر دارم بهترین کفن هارو برات آوُردن، یعنی بدنت با همۀ صدماتی که داشت،اما بدنت رو میشد کفن کنند،من بمیرم برا اون بدنی که، هر طرفش رو که بلند میکرد، یه طرف رو زمین می موند، بمیرم برا اون بدنی که خواهر بدنِ پاره پاره رو دید نشناخت، اومد بِره سمت خیمه، شنید از حلقوم بریده یکی میگه: اُخَیَّ! خواهرم!....حسین....* ای وای بر اسیری که از یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد به شب نشینیِ زندانیان می خورم حسرت که نُقلِ محفلشان دانه هایِ زنجیر است .
. از زبانم دعا نمی افتد ذکر "یا رَبَّنا" نمی افتد بغض با حنجرم گره خوردست دیگر از آن جدا نمی افتد چندباری به هِق هِق افتادیم... اشک ما بی صدا نمی افتد من همیشه گرسنه ی اشکم... چشمم از اشتها نمی افتد جز درِ آستانِ شعله یِ "شمع" پر پروانه ها نمی افتد غیر بام تو هیچ معراجی رو به قُربِ خدا نمی افتد از پَر دامنِ سه‌ساله ی تو دست شاه و گدا نمی افتد دردمند غم تو هیچ زمان پیِ دارالشفا نمی افتد هیئتت هست..،هیچ گریه‌کُنی گوشه‌ی انزوا نمی افتد سینه ای که شود حسینیه ات خشت آن از بها نمی افتد تا قیامِ قیامت کبری تبِ این روضه ها نمی افتد خواهش لیلة‌ُالرَّغائِب من... گوشه‌چشم‌َت به ما نمی افتد؟! آه!در طالعِ گدایانت یک زیارت چرا نمی افتد؟! لال اگر هم شوم ز لب هایم کربلا کربلا نمی افتد نوکرِ کفن‌ودفن دیده مگر یاد یک بوریا نمی افتد!؟ مقتلت تنگ شد..،به حرمت آن شیعه در تنگنا نمی افتد نامسلمان! به جان تشنه ‌ی ما هیچکس با عصا نمی افتد "همه رفتند شمر ول کن نیست" خنجرش هم ز پا نمی افتد خواهری روی ناقه ی عریان چشمش از نیزه ها نمی افتد گرچه هی می کَشند..،شُکرِ خدا معجرِ نخ نما نمی افتد از تماشای قافله چشمِ کوفیِ بی حیا نمی افتد ▪️ ▪️ بی جهت سدِّ راه می کردند کوچه کوچه نگاه می کردند .
. یا حجّة بن الحسن! از عالَمِ " ذَر " من به دنبال تو بودم ای جانِ جانم! ای وجودِ در وجودم! همراهِ مادر داشتم ذکرِ " فَرَج " را نام تو را اوّل ز بَطنِ او شُنودم نذر تو کرد او زندگیّ‌ام را دقيقاً... آن لحظه‌ای که چشم بر دنیا گشودم بابا به من نان داد از يُمن وجودت نان‌ها اثر کرد و برای تو سرودم انگار، دنیا را به من دادند وقتی... گاهی وجودِ نازنینت را ستودم من را نباشد بهتر از این که به جز تو... هر قصد را از فکر و از قلبم زُدودم تاج ولایت بر سرم باشد همیشه یاد تو باشد در سرم وقتِ سجودم ای از همه مظلوم‌تر در بین شیعه! با غفلتم قلب تو را نالان نمودم سیلی بزن بر صورتم، قربانِ دستت ارزد به یک عالَم مرا روی کبودم گر فرش پای خود کنی من را یقیناً... من گوی سبقت، از رقیبانم رُبودم بود و نبودم را نباشد فرق، بی‌تو من را بخر، با خود، ببر، بودم و نبودم! شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ .
1_824604076.mp3
8.78M
🎤 با سعادته هر کسی زیر سایته لطف تو بی نهایته وقتی که دارمت تو رو خیالم آقا راحته سایه ی رو سرمه همه باورمه همه زندگی منو مادرمه کی گفته که بی حرمه دل و دلبرمه جای پاش خوبه رو سرمه تو که آخه کاری غیر از کرم نداری چجوری قبول کنم که حرم نداری یا حسن میگم میون گریه من میگم بین سینه زدن میگم یک یا حسن به نیت ارباب بی کفن میگم درد و درمونه حسن سامونه حسن صاحب حرم و ایوونه حسن به تن من جونه حسن آقامونه حسن تو دلم مهمون حسن
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت شاهچراغ شخصیتی برجسته در میان خاندان پیغمبر *🎤استاد رفیعی* ⬅️ فضائل و کرامات حضرت احمد ابن موسی‌ به‌ قدری بود که امام کاظم (علیه السلام) این بزرگوار را بر فرزندان و خویشاوندان دیگر خود مقدم می‌شمردند و به ایشان محبت ویژه‌ای داشتند. *🏴 ۱۷ رجب، شهادت مظلومانه حضرت احمد ابن موسی (شاهچراغ) تسلیت باد*
21.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ بمناسبت ۱۷ رجب سالروز بزرگداشت شهادت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ علیه السلام السلام ای سید سادات یا شاهچراغ احمد بن موسی الکاظم شه عالی تبار
🔺فراخوان ثبت نام نامزدهای ششمین دوره انتخابات شورای هیئات مذهبی شهرستان فلاورجان 📌شرایط ویژه ثبت نام: 🔸حداقل مدرک تحصیلی دیپلم 🔸سن ۲۵ تا ۶۵ 🔸مسئول هیئت بودن و دارای مجوز از سامانه طوبی اعضای سابق شورای هیئات مذهبی از دو شرط نخست معاف می باشند. 💥علاقه مندان می توانند جهت ثبت نام یا کسب اطلاعات بیشتر در ساعات اداری با شماره37433133 کارشناس فرهنگی تماس حاصل نمایند. 📅 مهلت ثبت نام: یک شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰
. کسی که دشمن آل علی ست دربه در است نماز و روزه و حجش تمام بی ثمر است سگش خطاب کنم سگ گلایه خواهد کرد خرش حساب کنم باز کسر شان خر است شراب خوار مدینه کجا و شان علی؟! کجا شغال حریف جدال شیر نر است؟! حلال زاده ام‌ و شیعه علی شده ام هرآنکه نیست محبش هزار و صد پدر است روایت است! نه حرفی که از سر ذوق است.. زنا و سجده ی این قوم عین یکدگر است خلیفه نیست کسی که‌ لواط میداده خلیفه نیست کسی که ز وحی بی خبر است خلیفه است کریمی که مردم عالم ... دو دل شدند که اصلا خداست یا بشر است؟! به‌کوری دو زن قاتل رسول الله علی به گفته‌ی قرآن، خود پیامبر است برو روایت جعلی بساز بهر عمر ولی بسوز! که فاروق علی ست یک نفر است به احترام تقیه سخن کنم کوتاه وگرنه تیغ زبانم ازین‌ برنده تر است .
. ای شاه غریب تویی که برای ما مولا هستی چرا بی هم‌ نفس و تنها هستی بمیرم که ساکن صحرا هستی آقاجون ببخش عمریه که روبه روت گناه کردم سینتو همیشه غرق آه کردم عمرمو بدون تو تباه کردم بیا که دلا پر از غمه دنیامون بی تو جهنّمه تو رو خونده عمه زینبت بیا ای امید فاطمه العجل یا صاحب الزمان..... 🌸🌸🌸🌸🌸 ای شاه غریب شب جمعه باز نگاهت شد دریا راهی کربوبلا هستی آقا دل تو خونه با اشکای زهرا روضه میخونه روضه ی سه شعبه و کام اصغر پاره پاره شد تن پاک اکبر روبه روی من حسینم شد پرپر روبه روی چشم خواهرش شد جدا تو قتلگاه سرش شد جدا به زیر دست و پا همه ی اعضای پیکرش العجل یا صاحب الزمان.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) 👇
. با ذکر دعای غریق که حضرت صادق علیه السلام جهت حفظ ایمان و در امان ماندن از فتنه های آخرالزمان سفارش کردند. (یا اَلله یا رَحْمنُ یا رَحِیم یا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلْبی عَلی' دینِک) در غم در شادی با صاحب الزّمونم من تنها با مهدی ثابت قدم میمونم من مهدی تموم دنیامه برگ برات عقبامه من عاقبت به خیر میشم چون که همیشه باهامه الغوث یا اباصالح...... 🌸🌸🌸🌸🌸 یا اَلله یا رَحْمنُ یا رَحِیم یا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلْبی عَلی' دینِک دینم آیینم یعنی ولایت مهدی زِندَم تنها با شوق زیارت مهدی نالایقه چشام امّا دلتنگ روی توس آقا راضی شدم ببینم من حتی تو رو توی رویا الغوث یا اباصالح...... 🌸🌸🌸🌸🌸 یا اَلله یا رَحْمنُ یا رَحِیم یا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلْبی عَلی' دینِک هستی ایمانم روح همه نیایش هام شد یک دیدارت متن تموم خواهش هام آقا به غربت حیدر به ناله های پشت در دیگر بیا که شد شیعه از دست فتنه ها مضطر الغوث یا اباصالح...... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇
. السلام علیک یا صاحب الزّمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف راه تاریک است، ماهم باش ای مولای من روشنی بخش نگاهم باش ای مولای من تا مقام ِ اکمل الایمان نصیب من شود رهنمای کلّ راهم باش ای مولای من بال پروازم بده، از فرش تا عرشم ببر چون زمین خوردم پناهم باش ای مولای من حُسن نیّت در دل پاکیزه جا دارد ،بیا پاکی قلب سیاهم باش ای مولای من با نگاهت زشتی پرونده ام زیبا شود مصلح هر اشتباهم باش ای مولای من از خطاهای دلم بگذر که من درمانده ام باز ستّار گناهم باش ای مولای من خیر یعنی نوکری در آستان اهل بیت در همه جا خیرخواهم باش ای مولای من با ظهورت آخرین منجی ،عزیز فاطمه مرهم یک عمر آهم باش ای مولای من دل سیاه و جستجوی خیمه ات سخت است ،سخت راه تاریک است ماهم باش ای مولای من ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .