eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹  ﷽ 🌹 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠 🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 قسمت شصت و ششم از خطبه عیادت ، ملاقات زنان انصار و مهاجرین با حضرت زهرا(س)                  خلاصه ای از درس امروز 1_حجر ابن عدی و برادرش از یاران مجاهد پیامبر(ص) و به زهد و پارسایی معروف بودند. مغیره ابن شعبه حاکم کوفه بود و به دستور معاویه، حضرت علی (ع) را لعن میکرد. حجر ابن عدی به همراه عمرو ابن حمق خزاعی به او اعتراض میکردند. مغیره ، مقداری پول برای فریب دادن حجر ابن عدی فرستاد تا او را جذب کند ولی حجر زیر بار او نرفت. اولین مسلمانی که با دست بسته به شهادت رسید حجر بود.امام حسین (ع) در نامه خود به معاویه ، زشت ترین کار او را شهادت حجر و یارانش دانستند. 2_ حضرت مولا با این که مالک اشتر را از دوستان خود میدانست و همیشه از ایشان تعریف و تمجید میکرد ، ولی زمان انتصاب او به عنوان استاندار مصر ، به مصری ها نوشت: به حرف مالک گوش کنید و از او پیروی کنید تا زمانی که سخن او حق است . زمانی که دیدید سخن او حق نیست از او پیروی نکنید. 3_ یکی از آثار تلخ و شوم سقیفه این است که مجاهدین در راه خدا را به عنوان محاربه با خداوند معرفی میکنند و آن ها را با بدترین وضع به شهادت میرسانند. دوشنبه_ 1402/12/14_  ارسال از زاهدان،مرکز استان سیستان و بلوچستان خداوند یار و نگهدارتان  🌹 🌹🌷🌹🌷🌹🌷
🌹 به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین رقیه خاتون (س) سفر ................ اگرچه روی لب، «یا نورُ یا قدوس» اغلب داشت شب میلاد من بر لب، فقط «یا ربُّ یا رب» داشت سه سالِ آخرِ عمرِ پدر با من چه زیبا شد حسین از آن همه شیرین زبانی، خنده بر لب داشت سفر می خواستم، او هم مرا با خود به صحرا برد چه صحرایی که بیش از هر زمان، سرباز و مَرکب داشت در او خون محمد (ص) بود و زهرا (س) و علی (ع) یعنی اگر نیزه قلم می شد، به اندازه... مُرکّب داشت اگر گوشی برای حرف های آسمانی بود حسین آن روز قدر یک جهان با خَلق، مطلب داشت ولی هر بار آمد رازی از خلقت بگوید آه... سه شعبه آمد و او را به یک شکلی معذب داشت برایم بعدها تعریف کردند آن دم آخر پس از ذبح تو شمر بی حیا، بادی به غبغب داشت همینکه کاروان از قتلگاهِ آسمان رد شد خودم دیدم از آن بالا که وضعی نامرتب داشت من از سیلی نمی نالم، که از زخمِ زبان مُردم زبان مردم شامات و کوفه، مار و عقرب داشت خدا را شکر با این قافله یک مرد می آمد خدا را شکر در کرب و بلا سجادمان تب داشت نمی ماند از حرم چیزی و از اهل حرم، نامی خدا را شکر که این قافله یک عمه زینب داشت!
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 علیه‌السلام اگه اشکتون جاری شد التماس دعا😭🙏 🥀 ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام‌الله علیها به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف آن حضرت در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: 🥀 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمودند: 🥀 «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند. 🥀 دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه سلام‌الله علیها را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! 🥀 سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. 🥀 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. 🥀 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. تا آنکه دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. 🥀 سیّد ابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند و از حالش جویا شدند. 🥀 اما او هی می‌گفت: ای وای بر من... وای بر من... 🥀 به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" سلام‌الله علیهما شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. 🥀 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. 🥀 وقت نماز که می‌شد، سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 🥀 از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند، دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. 🥀 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. 🥀 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه و سایر مخدرات سلام‌الله علیهم اجمعین را به سید ابراهیم واگذار کرد. 🥀 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: 🥀 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» 🥀 آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود...! 🥀 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید. و فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. 📕 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸ 📕 ستاره درخشان شام، شیخ علی ربانی خلخالی (ره) 🏷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🌺 برای دردانه حسین رقیه (س) مهر و ماه ................. سه سال با پدرش بود همدم و همراه سه سال، زهرا بود و کشید از دل، آه عمو به بالینش می رسید هر جا بود - صدا که می زد او را به هر زبان، هر گاه شبی که رفت به بازار و گوشواره خرید - بغل گرفت عمو را... به ماه کرد نگاه خبر نداشت به بازار می رود یک روز خبر نداشت تنش می شود به کوفه، سیاه خبر نداشت که آتش به خیمه می افتد خبر نداشت که موهاش می شود کوتاه گذشت و... همسفرِ کاروان غربت شد گذشت و... آمد ظهر دهم به قربانگاه چگونه شمر، دلش آمد از قفا ببُرد!؟ گناه داشت رقیه، گناه داشت... گناه از اینکه در دل گودال، او چه ها دیده فقط خبر دارد عمه جان و ثارالله سوار ناقه ی عریان شد و زمین افتاد در آن شبی که تو میدانی و منِ مداح چگونه زجر، دلش آمد آنچنان بزند!؟ مگر نمی دانست او... اوست دخترِ شاه! برای اینکه خرابه، شبی شود روشن به خاک، نقاشی کرد مِهر را با ماه
پویش امضای کارزار؛ درخواست مردم دارالمومنین و دارالشهدای اصفهان از وزیر فرهنگ و ارشاد نسبتا اسلامی: وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی سلام علیکم ما مردم استان اصفهان عاشق هنر و طرفدار شادی و نشاط در جامعه هستیم. از شما خواهش می‌کنیم ملاحظات فرهنگی استان اصفهان در اجرای برنامه‌های فرهنگی و هنری در این استان داشته باشید. مردم دارالمومنین و دارالشهدای اصفهان از شما و دولت انقلابی انتظار بیشتری دارند. https://www.karzar.net/105486 لطفاً امضا کنید و به دوستان دیگر ارسال کنید.
Ba Amadanash-Mix Final-mp3-320.mp3
9.33M
شهر روشن شده از نور نگاهش عالمی غرق در خال سیاهش مست از عطر خوش شاخه نرگس مانده اند عالمیان چشم به راهش روزها میگذرد تا تو بیایی می‌رسد صبح وصال از تو ندایی کر کند صوت شما گوش فلک را که به سر آمده این فصل جدایی با آمدنش ظلم به سر می‌آید صبح سحر می‌آید موسم شادی هم با فتح ظفر می‌آید با آمدنش روح جلا میگیرد مرده شفا میگیرد عالم فانی با او باز بقا میگیرد ای صاحب ذوالفقار حیدر ای ذخیره نسل پیمبر ای راه سعادت،معنی عدالت امید همه حضرت حجت تو جان جهانی، تو در گرانی تو مهدی صاحب الزمانی با آمدنش... ✍️ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفتن اُلگوت کیه،بلند گفتم قنبر گفتن مولات کیه،نعره کشیدم حیدر کعبه براش پیراهنش رو چاک زده علمشو اول توی افلاک زده شنیدم اونجا جبرئیلم مات شده مگه چجور مرحب رو روی خاک زده مولود کعبه و شریف المکان علی اسطوره ی نبرد جهان پهلوان علی عشقم اینه بگم اذان تا اذان علی وقتی میگم علی خدا میگه جان علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفتن دیدار کجاست،بلند گفتم محشر گفتن کی محشره،نعره کشیدم حیدر اول دفترهام پر از یا حیدره هرکی بشه خاکش رو بالا میبره من به اذون بی علی بی رغبتم هرکی بهش ایمان نداره کافره دنیای بی علی جهنم که بهتره دنیای با علی بهشت معطره ای منکر علی نمازات قصبیه سیاره ی زمین همش ملک حیدره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ابي عبدالله آقای مهربونم ابي عبدالله ذکر دم اذونم ابي عبدالله اي حسن انتخابم ابي عبدالله بالاترين ثوابم حالا كه آقا نوكريتون شده برازندم از اينهمه لطفي كه به من تو داري خرسندم به اين اميد كه تورو ببينم چشامو ميبندم عمرمو ميدم تا برسم با تو به آيندم آسمونا به زير قدم حسينه بهترين جاي دنيا حرم حسينه پرچم كربلا بايد بمونه بالا تا به دست ابالفضل علم حسينه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ابي عبدالله نور خدای منان ابي عبدالله صلی علی الحسین جان ابي عبدالله آرامش میده نامت ابي عبدالله حق دارم که بخوامت چه خوبه آقا سايه ي رو سرم علم باشه فاصله مون با همديگه خيلی خيلی كم باشه ازت ميخوام سهم دلم از غمت كرم باشه الهی كه روزيم سالی چن دفه حرم باشه خوشبحال اونا كه به غمت رسيدن از نزديك حرمت رو ديدن توي اون دنيا هم به احترام نامت بهترين مقامو به نوكر تو ميدن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام جنون،به دستور خون به جای اذان،مؤذن بگو حسین خون می‌دمد هنوز،از خاک کربلا ای شاه سر به نی،سرها فدای تو پادشه مظلوم،حس نامعلوم تو رو میخونم،با نفس مهموم سِرّ ناگفته،راز به خون خفته حال ما مثل،موی تو آشفته ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیر غریب،رفیق حبیب بکُش ما رو بعد،بکِش بر صلیب حسین یعنی شود تو را در بر بگیرمت چون برخیا به دِیر،چون یوحنا به چشم ای محک زرسا،قمه جان فرسا ای خداوند،سلسله ی ترسا کرده‌ای برپا،با نگهت غوغا صاحب خوابا،لوده ترین چشم ها ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ الف لام و میم،خدای کریم سرم نذر تو،ذبیح عظیم حسین چون در ازل زدند،فریاد الصلاة گفتی قدح به کف،یا ربنا بلیٰ محکمه ی محشر،حضرت داور به ظهور آید،با بدن بی سر همچنان مجنون ما همگی در خون در طواف او،غم زده و مجنون ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای زخمای تنت گریه میکنم اشکمو بهت، هدیه میکنم منو جدایی از حرم عادتم نده ای مهربون ببین،حالم چقدر بده میونِ این شلوغیا گمم نکن،ذلیلِ مَردُمم نکن اگه شکستم دلتو به روم نیار،دستتو رو دلم بذار نعم الامیرم، الهی برات بمیرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به هرکی گفتم نوکرم زد زمین منو بعد از این فقط،خودت ببین منو به هرکی گفتم عاشقم، من نفهمیدم اما برای تومن جونمم میدم منو تو دریای غمت غرق می‌کنی، تو با همه فرق می‌کنی با روضه هات چشمامو مرطوب می‌کنی،حال منو خوب میکنی نعم الامیرم، الهی برات بمیرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️ پام برسه به حرمت حسابی گریه می‌کنم تو این زمونه من فقط به روضه تکیه می‌کنم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
،🌷🙏🏻 برای میلاد نازدانه اباعبدالله الحسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها سفر ............ پیچید تا در خانه ی مولا صدایش گل از گل زینب شکفت و شد فدایش خواهر، لباس نو تنش کرد و... برادر زد بوسه بر پیشانی و بر دست و پایش دست عمو گهواره شد تا او بخوابد می خواند عمه سوره ی کوثر برایش در باغ انگورش عرق می ریخت بابا تا جرعه ای مستی ببخشد بر هوایش یک یا دو سال بعد تا که از درآمد یک گیره مو بود پنهان در عبایش مثل سکینه در کنار مادر خود چادر به سر دارد به وقت ربنایش گاهی به همراه علی می رفت مسجد تا گل کند در کوچه، دستان دعایش یک روز دید از خانه خود رفته اند و در این سفر بودند هرچه آشنایش خوشحال شد از دیدن کوه و در و دشت آری سفر بود و سفر، تنها دوایش او بی خبر بود از تمام اتفاقات از قصه های واقعی در خواب هایش آخر مگر دختر نداری تو خودت زجر!؟ ای کاش سیلی می زدی من را به جایش شرمنده خواهد شد عمو از روضه ی آب چیزی نمی گویم اگر از کربلایش