#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#کلیات_مصائب
#تدفین_شبانه
#سید_محمدجواد_شرافت
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار
هر لحظه دردی تازه داغی تازه دارد
در چشم خود غمهای بیاندازه دارد
مثل شبی تیرهست دنیای مقابل
تنها هلالی مانده از آن ماه کامل
گاهی که بر دیوار و در دارد نگاهی
آهی به لب میآورد از درد، آهی
لبریز از دردست اما غرق احساس
دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس
آه این نسیم با محبت، مادرانه
دستی کشیده بر سر و بر روی خانه
شرمندۀ احساس او شد خانهداری
با هر نفس آه از در و دیوار جاری
شب،نیمهشب،خسته،شکسته،مات،مبهوت
دستی به سر میگیرد و دستی به تابوت
از خانه بیرون میرود ناباورانه
جان خودش را میبرد بر روی شانه
خورده گِره با گَرد غربت سرنوشتش
در خاک پنهان میشود پنهان بهشتش
*«نَفسی عَلی...» آه از دل پر درد او آه
«یا لَیتَها...» آه از دل پر درد او آه
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
نَفْسی عَلیٰ زَفَراتِها مَحبوسَه
یالَیتَها خَرَجَت مَعَ الزَّفَرات....
__________________
#تدفین
زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با پیامبر صلوات الله علیه واله
در بر بگیر پیکر خیرالنسای من
جانم ببین که نیمه شبی شد جدای من
اینجا مزار فاطمه هست و مزار من
یعنی عزای فاطمه هست و عزای من
گویی که من کنار تنش خاک می شوم
گر چه شهادتش شده راز بقای من
این سرو ِتو که خم شده از داغ روی داغ
کرده تمام زندگی اش را فدای من
تا وقت بودنت همه بودند آشنا
بعداز تو شد غریبه همان آشنای من
از یاد شهر رفته برون آن سفارشت
گفتی رضای فاطمه باشد رضای من
شد لاله ات شکسته به کینه مقابلم
بوده ست جرم او که شده مبتلای من
این ردّ سیلی و ورم وزخم بازواش
بوده جواب پر زدنش در هوای من
از من بپرس از سبب روی نیلی اش
اما دهد جواب تو را مجتبای من
گم کرده راه خانه اگر بضعه ات نبی
در کوچه خورد سیلی محکم به جای من
اینجا مزار مخفی زهرا شود ولی
ازاین به بعد می شود هرشب سرای من
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلام اللهعلیها
#غسل_شبانه
#تدفین_شبانه
#قادر_طهماسبی
آن شب كه دفن كرد علی بیصدا تو را
خون گریه كرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشكست
ای آشیان درد! علی داشت تا تو را
ای مادر پدر! غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
زین درد سوختیم كه ای زهرۀ منیر!
كتمان كند به خلوت شب، مرتضی تو را
ناموس دردهای علی بودی و چو اشك
پیدا نخواست غیرت شیرخدا تو را
دفن شبانۀ تو كه با خواهش تو بود
فریاد روشنیست ز چندین جفا تو را
تا كفر غاصبان خلافت، علم شود
راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را!
یكعمر درگلویتو بغض، استخوان شكست
درسایه داشت گرچه علی چون هما تو را
دزدید نالههای تو را اشك سرخ روی
از بسكه سرمه ریخت بهشیون، حیا تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربت علی
انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه، كان فاطر غیور
میخواست از تمامی عالم، جدا تو را
درشطّ اشك،روح تو هرچند غوطه خورد
رفع عطش نكرد فرات دعا تو را
دادند در بهای فدك آخر ای دریغ!
گلخانهای به گسترۀ كربلا تو را
گلخانۀ مزار تو را عاشقی نیافت
ای جان عاشقان حسینی! فدا تو را
پهلو شكستهای و علی با فرشتگان
با گریه میبرند به دارالشّفا تو را
دارالشّفای درد جهان، خانۀ علیست
زین خانه میبرند ندانم كجا تو را
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 تسبیح گریه
.