eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. (شب شهادت بی‌بی امّ‌البنین علیهاسلام؛ ۱۸ بهمن ۱۳۹۸)💠 نسبتا" مشهور و نسبتا" قدیمی: ای امّ بنین که فاطمه بودت نام! از ما به تو و چار شهید تو سلام! دیروز کنار چار فرزند علی امروز کنار تربت چار امام 🦋تعجیل فرج حضرت، صلوات🦋 .
. 📝 🔖 های 🖌به پژوهش (تکمیل شده‌ی متنی که قبلا" برای سایت نوشتم) 💠این یادداشت مختصر ادبی، حاصل جُستاری است با نگاه به عبارت مشهور «سفینة النّجاة» راجع به امام حسین علیه‌السّلام و کاربرد و بازتاب آن در قالب «رباعی». نتیجه‌ی غور و فَحص در دواوین شعرا این مجموعه‌ی اندک را جمع آورده که به گمانم در حوزه‌ی جمع‌آوری اشعار ولایی، جای چنین کارهایی خالی است ولو این که ماحصلش یک یادداشت ادبی باشد. ⚛️شاعرانی که با عبارت مشهور «سفینة النّجاة» ـ عیناً یا ترجمتاً ـ مضمون ساخته و آن را در رباعی گنجانده‌اند، اوّلاً بیش‌تر در مصراع چهارم از آن بهره برده‌اند (جز اندک مواردی در مصراع‌های دیگر) و ثانیاً اغلب ردیف را «است حسین» انتخاب کرده‌اند. برخی از اشعار به دست آمده با سیاق مذکور به ترتیب الفبای شهرت یا تخلّص شاعر از این قرار است (از برخی اشعار که نام شاعرش معلوم نبود، فعلاً چشم پوشیدیم): ✴️: عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النّجاة است، حسین ✴️: شیرازه‌ی دفتر حیات است، حسین محبوب قلوب کائنات است، حسین از قصّه‌ی فطرسِ مَلَک شد معلوم کوتاه‌ترین راه نجات است حسین ✴️: من نرد غم لیلی لیلا زده‌ام دل‌خونم و چون لاله به صحرا زده‌ام آن جا که سفینة النّجاة است، حسین دریا، دلِ عشق و من به دریا زده‌ام ✴️: ای زنده‌ی عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتیّ نجات ✴️: محبوب تمام کائنات است حسین مصباح هدی، فُلک نجات است حسین دین نبوی زنده شد از کشتن او احیاگر ذکر صلوات است حسین ✴️: آیینه‌ی حق‌نمای عشق است حسین در نای زمان، نوای عشق است حسین بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف فرهیخته ناخدای عشق است حسین ✴️ شاهنشه کلّ کائنات است حسین بر خلق خدا، پُر برکات است حسین در بحر وجود، شیعیان را ز کرم هم لنگر و کشتی نجات است حسین ✴️: مصباح هدی به کائنات است، حسین فیّاض جمیع ممکنات است، حسین کان کرم و بحر عطا و احسان یعنی که سفینه‌ی نجات است حسین ✴️: شاهی که سفینة النّجاتش خوانند مصباح هدای کائناتش خوانند آلوده به خاک ماتم اوست هنوز آن آب که چشمه‌ی فراتش خوانند ✴️: خاک قدمش آب حیات است حسین مهریه‌ی مادرش فرات است حسین غرقیم به دریای معاصی امّا شادیم که کشتی نجات است حسین ✴️: حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟ جایی که سفینة النّجاة است حسین ✴️ (محمّدرضا کوزه‌گر کالجی): محبوب خدا چشمه‌ی جاری حیات، خورشید رسل که بر روانش صلوات، فرمود به امّت که حسین بن علی مصباح هدایت است و کشتیّ نجات ✴️: از روی حسین تا نقاب افکندند در کشور عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد کشتی نجات را به آب افکندند ✴️: من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام ✴️: سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین ✴️: سالار جمیع ممکنات است حسین فرمانده دین، اصل حیات است حسین دنیا ز بلیات بود بحر عظیم بر دوست چو کشتی نجات است حسین ✴️: هر چند که چشمه‌ی حیات است، حسین لب‌تشنه، لب آب فرات است، حسین غم نیست اگر غرق گناهیم همه چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین ✴️: اسباب نجات کائنات است، حسین فیّاض جمیع ممکنات است، حسین چون کشتی چار موجه شد در شط خون با آن که سفینة النّجاة است حسین 🔅تکمله: در این باب یک رباعی دیگر هم دیده شده که چون وجه تمایزی با دیگران داشت، جداگانه مطرح می‌شود. این رباعی از غافل مازندرانی است که به جای واژه‌ی «سفینه»، واژه‌ی «صحیفه» در آن آمده است: ✴️: در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر عنوانِ صحیفه‌ی نجات است، حسین ❤️خدايا! عیدی ما را امر فرج آقای ما قرار بده🙏 .
. بند(۱) رفتم امام‌زاده به چشمان پر ز آب دیدم كه آرمیده به ظلّ ابوتراب گفتم سلام و گفت مرا در پی جواب: "بعد از حسین، خانه‌ی شادی شود خراب" بند(۲) در حسرت صدای حسام است شيخ و شاب او مقتلِ نوشته و «یحیی! خُذِ الكتاب» یادش به خیر! داشت به لب اين كلام ناب: "بعد از حسین، خانه‌ی شادی شود خراب" بند(۳) یک عمر ریخت اشک به ارباب، بی حساب یک عمر خوانْد روضه‌ی عبّاس و مشک آب یک عمر گفت از دل آشفته‌ی رباب: "بعد از حسین، خانه‌ی شادی شود خراب" بند(۴) با صوت خوش ز چشم "محبّان" ربود خواب با لحن خوش ز جان "مجانین" گرفت تاب با خطّ خوش به سینه‌ی "احباب" کرد قاب: "بعد از حسین، خانه‌ی شادی شود خراب" بند(۵) وقتی که ذوالجناح سراسیمه باشتاب برگشت و بود غرقه‌ی خون یال تا رکاب گویی که با خیام حرم داشت این خطاب: "بعد از حسین، خانه‌ی شادی شود خراب" .
‍ . سبک یاران چه غریبانه (به سبک‌های دیگر هم می‌شود خواند) ای عمّه! پدر آمد هنگام سحر آمد آن یار سفر کرده امشب ز سفر آمد ای عمّه! حلالم کن🌷 فارغ ز ملالم کن🌷 ای عمّه! ز جان سیرم من طفل زمین‌گیرم بوسه ز لب بابا می‌گیرم و می‌میرم 🌷🌷🌷 ای عمّه! غریبانه در گوشه‌ی ویرانه جمعند به دور هم شمع و گل و پروانه 🌷🌷🌷 دیده ز جهان بستم راحت شدی از دستم ای عمّه! خداحافظ! راهیّ سفر هستم غم آمده پی در پی عمرِ کمِ من شد طی شد شام وداع من با سیلی و کعب نی 🌷🌷🌷 ◇عجّل لولیّک الفرج یا الله◇ ! 👇
.. ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود بر چهره‌اش ز عصمت و عفّت، نقاب بود پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه آیینه‌ی تمام نمای رباب بود نامش که بود آمنه، مادر سکینه خواند کآرام بخش جان و دل مام و باب بود پیوند بست عشق، حسین و رباب را یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود این دختر حسین به میدان کربلا با دختر بزرگ علی همرکاب بود در کربلا حماسه‌ی اشک و پیام داشت گلواژه‌ی قیام و گل انقلاب بود او را اگر حسین به همراه برده است نی حُسن اتّفاق که یک انتخاب بود در پاسخ عطش زده‌ی نوگلان عشق آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود لب‌های خشک و تشنه‌ی او را به هر سؤال یک مدّ آه فاصله وقت جواب بود می کرد ناله‌اش جگر سنگ را کباب از بس دلش ز آتش غم‌ها کباب بود از یاد قتلگاه و شهیدان سر جدا نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش طوفان خیمه زمزمه‌ی آب آب بود در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را آهسته بوسه می‌زد و او گرم خواب بود در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید خورشید پاره پاره به روی تراب بود آن ناز پروریده‌ی دامان افتخار کی جای او خرابه‌ی شام خراب بود در آفتاب گرم بیابان راه شام سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود .............................. 🖤🖤 دو بیت منسوب به (انتشار به مناسبت پنجم ربیع‌الاوّل): لَعَمْرُک اِنّنی لَاُحِبُّ دارا" تَکونُ بها سکینةُ و الرّبابُ اُحبُّهُما وَ ابذُلُ کلّ مالی و لیس لعاتب عندی عِتابُ به جان تو سوگند! من خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن‌ها را دوست دارم و تمامی ‌‌دارایی‌ام را به پای آن‌ها می‌‌ریزم و سرزنش كننده را از طرف من عتابی نيست. خدایااااا!!!! 🏴به حقّ این مادر و دختر عاشورایی! منتقم عاشورا را برسان... . .
. دو بیت از توجّهم را به خود جلب کرد: بت شکستن چنان که می‌دانی هست کار علیّ عمرانی بت شکستن ز مرتضی نیکوست از علی، میر لافتی نیکوست 🌺🌺🌺 یاد این بیت از استاد افتادم: دست‌هایی را که صدها بت شکست کس نمی‌بندد به غیر از بت‌پرست 💎💎💎 و چه خوب آورده مرحوم : بت‌پرستی به در کعبه‌ی مقصود و امید آتشی زد که برافروخته تا روز شمار (خدا آن به آن به عذاب ملعون ازل و ابد بیفزاید!) .
. گفتم: چگونه از همه برتر بخوانمت؟ آمد ندا: حبیبه‌ی داور بخوانمت دیدم رسول، امّ ابیهات خوانده است گفتم: کم است دخت پیمبر بخوانمت دیدم تویی هر آینه، آیینه‌ی علی گفتم: عجب بجاست که حیدر بخوانمت دیدم قیامت است درِ خانه‌ی شما گفتم: رواست بانو محشر بخوانمت گفتم: مفصّل است سخن، مجملش کنم جبریل گفت: سوره‌ی کوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن! مام زینبین! من هم اجازه هست که «مادر» بخوانمت؟
. |⇦•نیزه میرفت و برمی گشت .. به نفس کربلایی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نیزه میرفت و برمی گشت چشماش باز و بسته میشد هرکس تویِ مقتل اومد آنقدر میزد خسته میشد .. زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید؟ لب هاش مثلِ چوبِ خشکِ تشنه است دائم میره از حال خواهر رویِ تل ایستاده مادر میره تویِ گودال آتیش به ما نزن اینقده پنجه رو خاکِ کربلا نزن رو سینه اومدن زیر دستُ پاهاشون اینقدر دستُ پا نزن دق میکنم حسین دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید آی نامسلمونا! باید اول بُکشید بعداً غارتش کنید . 👇....................... . . (به سبک نیزه می‌رفت و برمی‌گشت) دست ادب روی سینه به یاد بین الحرمین: صلّی الله علیک یا اباعبدالله الحسین آقای من! سلام یکتای من! تو عشق دو دنیای من سلام مولای من! سلام اشکِ برا تو داروی درادی من سلام 😭 😭 ای رفته سر تو بر نی! وی مانده تن تو تنها! برخیز و یک نگاهی کن به سوی خیمه‌ی زن‌ها غارت شروع شده برا حمله به حرم ببین بگو مگو شده بی‌رحم عدو شده ذکر بچّه‌ها پدر پدر عمو عمو شده ۱۴۰۰ https://eitaa.com/emame3vom/46512 .👇
. علیه‌السلام روزگاران همه را در شب ماندیم در تب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم بر سر جادّه، سجّادهٔ صبر افکندیم چشم بر کعبهٔ موعود به صحرا ماندیم با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم روی بر قبلهٔ رویت به مصلّا ماندیم «رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم» تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم عجب این نیست شکیبایی‌مان را ببرد عجب این است به هجر تو شکیبا ماندیم در فراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم واژه‌ها در صف توصیف شما مانده و ما آه! از قافلهٔ قافیه‌ها جا ماندیم «اللهُمَّ‌العَنِ الجِبتَ والطّاغوت و النَّعثل» «اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج» .
. اگر تا به‌حالا نبخشیدی‌ام بزرگی کن و روز آخر ببخش گناهان فرزندها را بیا دمِ آخری جانِ "مادر" ببخش ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده مرحوم از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! گفتند "پذیرایی" و مهمان داری من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! چون روح که در قالبِ جان می‌آید باران به کویرِ تشنه‌گان می‌آید ای آن‌که وصالِ آسمان می‌خواهی برخیز صدایِ رمضان می‌آید آوای خوشی از آسمان می‌آید مهمانی یارِ مهربان می‌آید برخیز که با نسیم جان‌افزایی بوی خوش ماهِ رمضان می‌آید با سوزِ دل و ناله و با آه بيا با شرم حضور و دل آگاه بيا اكنون كه خدا سُفره‌ی رحمت چيده‌ست ای بنده، سـوي ضيــافت الله بيا ========================= .
. انّا لله و انّا الیه راجعون محمّد مختاری شاعر و ذاکر امام زمانی پر کشید جوان خوب و بامعرفت که عصر چهارشنبه در غرفه‌ی در حالی که چند ساعتی بود از سفر عتبات برگشته بود، ظهر دیروز یعنی پنج‌شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲شمسی به دیدار سیّدالشّهدا علیه‌السّلام برگشت. دو جلد کتاب استاد را در از محمل خرید. وقتی متوجّه شد، ۲۰۰ تومن شده، گفت از کارت، ۲۰۵ بکش. گفت عدد ابجد حضرت است. این بیت از اوست: یکی یکی همه رفتند و کم شدند از من تو رفته رفته به جای همه زیاد شدی ✍ .
. بیاییید بریم با هم یه سر به کربلا همون جایی که رفت سرا به نیزه‌ها یه طرف سر اباعبدالله _ واحزناه! یه طرف سر عمو قرص ماه_ واحزناه! سر قاسم و علی‌اکبر، آه _ واحزناه! واحزناه! جان حسین! ۳ _ حسین جان! می‌گرده خواهری پی برادرش پر از محبّته نگاه مضطرش یه طرف زبون گرفته لیلا _ واویلا یه طرف رباب می‌خونه لالا _ واویلا! جا داره بلرزه عرش اعلا _ واویلا! واویلا جان حسین! ۳ _ حسین جان! ✍ .👇👇
. علیه‌السلام هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟ گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟ ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟ آخر تو "کهنه‌پیرهنی" داشتی؛ چه شد؟ جسم تو ذرّه‌ذرّه در این‌دشت، پخش گشت در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟ ای دور از دیار که تا دِیر می‌روی! آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟ خود را چه‌خوب خرج‌خدا کردی! ای کریم! سر داشتی؛ چه‌شد؟ بدنی‌داشتی؛ چه شد؟ هم بی حبیب ماندی و هم بی زهیر؛ آه! نام‌آوران صف‌شکنی داشتی؛ چه شد؟ تو شمع و در طواف تو جمع مخدّرات در خیمه‌‌گاه، انجمنی داشتی؛ چه شد؟ بالین تو سکینه، کنارت رقیّه بود در باغ، یاس و یاسمنی داشتی؛ چه شد؟ .
. . آمد رمضان و مقدمش بوسیدم در رهگذرش طبق طبق گل چیدم من با چه زبان شکر بگویم که به چشم یک بار دگر ماه خدا را دیدم ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده مرحوم از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! گفتند "پذیرایی" و مهمان داری من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! چون روح که در قالبِ جان می‌آید باران به کویرِ تشنه‌گان می‌آید ای آن‌که وصالِ آسمان می‌خواهی برخیز صدایِ رمضان می‌آید آوای خوشی از آسمان می‌آید مهمانی یارِ مهربان می‌آید برخیز که با نسیم جان‌افزایی بوی خوش ماهِ رمضان می‌آید با سوزِ دل و ناله و با آه بيا با شرم حضور و دل آگاه بيا اكنون كه خدا سُفره‌ی رحمت چيده‌ست ای بنده، سـوي ضيــافت الله بيا ========================= . اگر تا به‌حالا نبخشیدی‌ام بزرگی کن و روز آخر ببخش گناهان فرزندها را بیا دمِ آخری جانِ "مادر" ببخش ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده مرحوم از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! گفتند "پذیرایی" و مهمان داری من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! چون روح که در قالبِ جان می‌آید باران به کویرِ تشنه‌گان می‌آید ای آن‌که وصالِ آسمان می‌خواهی برخیز صدایِ رمضان می‌آید آوای خوشی از آسمان می‌آید مهمانی یارِ مهربان می‌آید برخیز که با نسیم جان‌افزایی بوی خوش ماهِ رمضان می‌آید با سوزِ دل و ناله و با آه بيا با شرم حضور و دل آگاه بيا اكنون كه خدا سُفره‌ی رحمت چيده‌ست ای بنده، سـوي ضيــافت الله بيا
. از کعبه کاروانی        رود به میهمانی امّا چرا مهیّاست       برای جان‌فشانی؟ آواره شد به صحرا  حسین عزیز زهرا این کاروان به همره       ماه و ستاره دارد هم پیر و هم جوان و     هم شیرخواره دارد این کاروان به هم‌ره         آورده بلبل و گل امّا عطش رباید              از غنچه‌ها تحمّل این کاروان به هم‌ره        آورده باغ لاله کنار عمّه دارد            یک دختر سه‌ساله این کاروان به هم‌ره       عطر بهار دارد چون از سفیر کوفه        یک یادگار دارد این کاروان که سوی     قبله‌گه دل آید از چه اجل پی او      منزل به منزل آید؟ ✍ .👇
. قلم کجا و قدم در حریم حرمت تو؟ کلام را نبُوَد جوهر قداست تو سخن به حسرت مدح تو از نفس افتاد که هیچ حرف نباشد حریف مدحت تو چه هیجده غزلی داشت دفتر عمرت! قد کدام قصیده رسد به رفعت تو؟ تو ناسروده‌ترین شعر خلقتی، بانو! که شاعر تو همانا خدای خلقت تو مگر به شأن تو جبریل آورد کوثر مگر به قدر تو قرآن کند تلاوت تو، مگر که خطبه‌ی حیدر شود به تفسیرت مگر که منطق احمد کند روایت تو، وگرنه وصف تو از ما و من نمی‌آید کجا مدیحه‌ی ما و کجا مدیحت تو؟ تراوش یم عصمت ز رشحه‌ی اسمت  طلوع نور حیا از نقاب عفّت تو سپهر، جلوه‌ای از کهکشان دوستی‌ات بهار، غنچه‌ای از گلشن محبّت تو نسیم، کودک نوپای کوچه‌ی لطفت بهشت، سفره‌ی گسترده‌ی ضیافت تو سزد که شیعه کند با وضو نگاه به آب که این زلال بُوَد مهریه به حضرت تو نبود درخور تو ظلمت شب دنیا که هست صبح قیامت، صباح دولت تو به یُمن عید، تفأّل زدم چو بر "حافظ" 《نوید داد که عام است فیض رحمت تو》 ندیده‌ایم و نبینیم مثل تو خاتون نیامده است و نیاید زنی به رتبت تو چهل حضور، چهل خلوت و چهل معراج چه چلچراغ شگفتی است در ولادت تو!!! محبّت تو و اولاد توست خیر عمل ولای عترت تو نازم و ولایت تو! مراست دوستی هر که دوست است تو را و بغض آن که ندارد به دل، ارادت تو شگفت نیست کند فضّه، خاک را زر و سیم 《که نیست در سر او جز هوای خدمت تو》 سلام خویش رساندی به نسل خود تا حشر هنوز عاطفه می‌خوانم از وصایت تو چه حسّ و حال عجیبی است زائران تو را! چه اشک و آه غریبی است در زیارت تو! ز خاطرم نرود قاب عکس خاطره‌اش بقیع و تنگ غروب و حدیث غربت تو طواف خاک تو بیت‌الحرام چون نکند؟ که بود زاده‌ی کعبه به طوف "تربت" تو ▫️دو مصراع در گیومه، وامی از است. ✍ .