eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ بر ظهورت مُلک و دولت‌داشتن ، کافی نبود گر چه کم گفتیم ازت ؛ امّا سخن ، کافی نبود رحمتِ حق بر شهیدان - جان‌نثارانِ رهت - ظاهراََ صِرفاََ رشادت‌داشتن ، کافی نبود! ماچه مذبوحانه ،دست و پا زدیم و این تلاش بر رهایی از بلایا و فِتَن ، کافی نبود از منِ گوینده تا ... ، آلوده‌ی دنیا شدیم تو عمل می‌خواستی ؛ حرف از دَهَن ، کافی نبود عاقبت باید چه گردد تا که مُضطرّت شویم؟! این مریضیّ ِ جهانی ، واقعاََ کافی نبود؟! رفعِ تکلیفانه، سردادیم که: " عَجِّل " ؛ " بیا " مُعترف هستیم که یابن الحسن! کافی نبود بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا آسمان چندیست بر عالَم نمی‌بارد دگر از تو بد ، غافل شدیم و کرده او از ما حَذَر حالِ ما گردیده چون بی‌تابیِ آن یخ‌فروش آب شد سرمایه‌ی ما لطف کُن ما را بخر! ظلمت و تلخیّ ِ دوری از تو را حِس می‌کنیم از درونِ ما بُرون ریزد شرر پُشت ِ شرر از بقیّه ، بیشتر ، زَخم ِ فراقت کاری اَست حجّت بنِ الْعسکری! پایان بده بر این سفر عنقریب از پرتگاهی ، می‌کنیم آخر ، سقوط تو کُنی ما را خلاص از این شقاوت‌ها مگر... روز شد ؛ " اَینَ الشُّموسُ الطّالعه؟ " آوای ما شب شد و شد بامداد و شد سحر ؛ اَینَ الْقَمَر؟ بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا اضطرار ِ از فراقت ، روحِ ایمان می‌شود ندبه‌های واقعی ، هم رزقِ خوبان می‌شود نیستی مخفی ؛ فقط از چشم ِ مردم ، غایبی حاضری ؛ امرِ خلائق با تو سامان می‌شود کی می‌آیی؟! هیچ‌کس وقّاتِ این اِظهار نیست دَفعَتاََ می‌آیی و عالَم ، گلستان می‌شود هست قرآن در معیّت با تو ؛ با تو غایب است تو بیایی ؛ تازه وقت ِ حفظ ِ قرآن می‌شود ای بهارِ مردمان! ما را خزان با خویش بُرد کی می‌آیی؟ روزها با تو بهاران می‌شود پیشوازِ روضه‌ی تو کعبه ، پوشیده سیاه " با اَلا یا اَهل... " بِیتُ الله ، گریان می‌شود... بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا اللهم_عجل_لولیک_الفرج انتظار ۲۱ آذر ۹۹ .
. با (عج) ویژه ▪️▪️▪️▪️ بی تاب یارم هر صبح جمعه دل بی‌قرارم هر صبح جمعه با درد دوری ، ندبه بخوانم شد گریه کارم هر صبح تسبیح اشکم دانه به دانه غم می شمارم هر صبح جمعه تا پا گذاری بر چشمم آقا چشم انتظارم هر صبح جمعه این عادتم شد حرف دلم را اینجا بیارم هر صبح جمعه من بین راهت تنها نشستم ای تکسوارم هر صبح جمعه موی سپیدم باشد گواهم بر غم دچارم هر صبح جمعه باشند اگرچه مردم به شادی من ناله دارم هر صبح جمعه وقتی که مُردم حتما می آیی پیش مزارم هر صبح جمعه من روضه خوان کرب و بلایم با قلب زارم هر صبح جمعه زینب ببیند با قلب خسته قاتل به روی سینه نشسته شاعر: حسین رحمانی✍ .👇
. جان به لب‌های ندبه خوان آمد بهترست با سپیده برگردی! العجل! یابن‌ فاطمه‌س! بشتاب! صبحِ جمعه رسیده، برگردی جامِ مِی ته کشید و قحطی شد شده آزارِ دل، نمکسالی جان‌من! ...تا نَمُرده‌ انسانم روحِ تازه دمیده! برگردی عشق، جاریِ زندگی‌ها نیست تا نیایی نفس بریده زمین نورِ چشمانِ عالمِ هستی کاش! جانم به دیده برگردی مطلع الفجر و شعله‌ی عشقی ندبه‌ی دیده‌های بارانی دانشِ صبر و استقامت نیست بهترست با سپیده برگردی (بی‌تاب)✍
. یا اباصالح المهدی سری که درد ندارد برای تو سر نیست پری که نیست گشاده بسوی تو پر نیست طبیعی اَست اگر غافلِ غمت جمعه... به خوانِ ندبه، نگاه رَمیده اش تر نیست تو خیر هستی و خیر است هر چه مال تو اَست هر آنچه هست به جز تو یقین، به جز شر نیست کسی که غیرتِ اکثار در دعایش نیست بدون شک به مسیر ظهور، یاور نیست کسی که از تهِ دل بر لبش دعات کند مُغیثِ او دَم ِ مُردن به غیر حیدر نیست کسی که بر پسرِ فاطمه دعا گو هست! پناه او به صفِ حشر، غیر مادر نیست دو روز، آب نخوردن، نتیجه‌اش مرگ است گذشت قرنها... آب نیست... ساغر نیست چگونه پَهن کند سفره ی دعا آن کس... که واقعاً دلِ او از غم تو مضطر نیست به روی گردن خیلی، سری نمی بینی سری که درد ندارد برای تو سر نیست ✍ جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ .
. ‍( منتقم ) سلام الله علیک یا خاتم الحجج ... شافع و منجی تویی ، آقای بی همتا تویی آخرین اوصیا ، مولای جان افزا تویی در مسیر عاشقی هستی مراد هر مرید چشم امید و دعا و خواهش طاها تویی عالمِین و انبیا و اولیا را سروَری سرو رعنا قامت زیبا رخ زهرا تویی زخمی ام آقا نگاهم کن به من مرهم بده شاه و شاهنشه وصی اعلم الاعلی تویی صوت قرآنت علی وار است ای موعود خلق صاحب اسرار "سبحان الذی اسری" تویی این حریفان در شب عشرت مرا یارند و بس روز محنت آنکه می آید برِ دلها تویی ای گرفتار نگاهت ما ، کجایی ؟ بازگرد نوربخش و روشنیِ ظلمت شب ها تویی رخصتی ده ذره پرور ! تا تماشایت کنیم مهدیِ صاحب زمان ! تنها امید ما تویی ای که فردا این زمین را نور باران می کنی پای تا سر جلوه دار خالق یکتا تویی تو امیری ، سروری ، ماهی ، منیری ، اعلمی مقتدای شیعیان و رهبر دنیا تویی بوی گلهای بهشتی نفحه ی پیراهنت یوسف خیرالنسا نور جهان آرا تویی دیده ی عشّاق مشتاق تماشای شماست این جهان زشت است در چشم همه زیبا تویی نور چشم حضرت مادر بیا ، یابن الحسن وارث تنهایی سردار عاشورا تویی یا معزالاولیا ، حُسن ختام اهل بیت آرزوی یازده خورشید حق تنها تویی عصر جمعه یک جهان نام تو را دارد به لب العجل ای منتقم ، راه نجات ما تویی .
. ! اَلا ای یوسف زهرا! مرا درسيست از قرآن يقين که نیست بی‌حکمت، کلام خالقِ منّان خدا فرموده در ذکرش،روایت کرده این‌را که... زلیخا ماتِ زیباییّ یوسف گشت و شد حیران به‌شوق روی زیبایش قرارش رفت از دستش پس از آن کرد دعوت،حجّت حق را به یک‌عصیان چه شد‌؟ با تَركِ یوسف،صحنه را یکباره در آنجا خدا نگذاشت تا یابد زلیخا عزم را سامان زلیخا باز، ظلم دیگری یک طور دیگر کرد به کِذب و خُدعه،بی‌جُرم و خطا انداختش زندان ندارم کار با این قصّه و تنها بُوَد حرفم: همین آدم که اینسان کرد با پیغمبر یزدان... در آخر گشت اهل او، کنار او... برای او... کرامت را ببین و لطف‌ومِهر و بخشش‌واحسان! الا ای یوسفِ زهرا! مرا در هجرِ رویت بین... خيالِ حُسنِ وجهِ تو، شکارم کرده آقا جان! اگر چه روسیاهم از گناهانِ فراوانم یقین‌دارم اگر خواهی شوم من،مال تو یک‌آن تمام ها حرفم: " اباصالح! بخر من را " دعای می‌خوانم به شوقِ خَتم ِ اين‌هجران سگ دربان نمی‌خواهی؟ الا ای یوسف زهرا! نی ام بدتر از آن زن، تو، بِهی از یوسف کنعان ✍ جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ .
. يا ابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِين! هستیم تا پای فرج، ما پای ندبه تا پای جان هستیم در نجوای ندبه در سردیِ این روزهای غفلتْ آلود محفوظمان دارد دَم ِ گرمای ندبه هست اوّلینْ حُکم، انتظار خالصانه در متنِ توضیحُ الْمَسائل های ندبه ما آدمیم امّا همه، هستیم ماهی وقتی که می اُفتیم در دریای ندبه تا جمعه ای که آگَه از امرِ تو گردیم... ساکت نمی گردد ز ما آوای ندبه وقتی که در لحظه، ظهورت گردد امضا پیش تو مأجوریم با امضای ندبه امروز اگر با ندبه در سوز و گدازیم در شادی و وَجدیم ما فردای ندبه یک آن، کنار کعبه زیر پات باشیم! یک جمعه ای، اِی کاش در اَثنای ندبه ✍ جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
. یابن الحسن! نیامدیّ و گذشت اربعین و ما ماندیم دوباره از طلبت تحت قبّه، جاماندیم چه خوش گذشت زیارت، ولی فرج نرسید نیامدیّ و از این غم، دوباره واماندیم دعای بر فرجت گر چه بود بر لب ها ز دل، ولی همه در حسرت دعا ماندیم به حجّ جاده ی مشّایه، تو شدی حاضر به محضرت نرسیدیم و بی لقا ماندیم بدونِ رؤیتِ تو از بهشت برگشتیم دوباره در دلِ زوراء، بی شما ماندیم تمام سال، به اُمّید اربعین بودیم گذشت فرصت و در هجر کربلا ماندیم گذشت عمر و هنوز از تو بی خبر هستیم ظهور را نگرفتیم و در بلا ماندیم کی آیی از سفر؟ ای صاحبِ لوای حسین! بیا که بی تو در امواج فتنه ها ماندیم میان مدّعیان، جمله ایم سر گشته ز فرط هجر تو یک بام و صد هوا ماندیم ولی نگو که ز چشمانِ پاکت اُفتادیم ولی نگو که میانِ شرر، رها ماندیم درون ظلمت شب، امر تو چو خورشید است به لطف ندبه، گدایت هنوز ما ماندیم ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ ✍ .
1.81M
چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید پیامی از سر کویش به ما نمی آید چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید چه قدر این الحسین را خواندیم چه کرده ایم جواب دعا نمی آید چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام نسیمی از طرف کربلا نمی آید به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟ شاعر : ✍ خبر از آشنا نمی‌آید روزها مثل باد رفت و ولی صاحب جمعه‌ها نمی‌آید شهریاری که از کرم باشد همنشین گدا نمی‌آید موقع الرحیل مان آمد وصل شاید به ما نمی‌آید مرگ نزدیک گشته میترسم خوف من را رجا نمی‌آید به درازا کشیده شام فراق صبح وصل شما نمیآید ما پیام فراق را دادیم گرچه باد صبا نمیاید میزنم لاف انتظار ولی او که با ادعا نمیاید نکند تحبس الدعاشده ام هر چه کردم دعا نمیاید به گمانم فقط زبانی بود هر چه میگویم بیا نماید گره خوردم به پنجره فولاد مداح 🎤
. مهدوی، به نیت شادی روح تمامی گذشتگان از محبین حضرات آل‌الله و منتظران حضرت بقیة‌الله‌الاعظم علی‌الخصوص شهید رئیسی و __________________________ ما را هوای وصل تو بی خانمان کرد دل را فراق و دوری‌ات آتشفشان کرد موی سیاه ما زده گرد سپیدی این قصه هجران چه با پیر و جوان کرد یک چشممان اشک‌ست و چشم دیگری خون این غصه را توصیف آیا می‌توان کرد؟ رفتند خیل ندبه‌خوانان در دل خاک این فصل دوری عمر آن‌ها را خزان کرد از جاده‌ی عمر غلامانت گذر کن آقا ببین دوری چه‌ها با عاشقان کرد باید که کنج مسجد سهله نشست و ... از این جدایی گریه‌های بی امان کرد باید پیاده رهسپار جاده‌ها شد درد و دل دوری میان جمکران کرد شاید گذر کردی شبی از روضه‌ی ما که روضه‌خوان هم صحبت از تیغ و سنان کرد آقا بگو از عمه جان قد خمیده آنجا چه‌ها در بین آن نامحرمان کرد ما را ببر در گوشه‌ی گودال وقتی... آن چکمه‌پوش بی‌حیا تیغش عیان کرد __________________________ ✍ .
. در ندبه به دنبال توأم مهدی جان جوینده ی احوال توأم مهدی جان در لشکر خود، نام مرا هم بنویس با هستی خود، مال توأم مهدی جان هر جمعه شدیم ندبه خوانت آقا کن روزی ما، برگ امانت آقا یک سر تو بزن به خانه ات باباجان بنگر شده پیر؛ نوجوانت آقا هر جمعه تو را صدا زدم در ندبه با بار  ِگناه آمدم در ندبه پاکم بِنِما، دعا کنم هر لحظه تنهاست ظهور؛ مقصدم در ندبه آقا بِنِگر که از زمانه سیریم بشتاب که ما بدون تو می میریم در ندبه ی جمعه ها امیدی داریم آخر ز خدا ، ظهور را میگیریم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. اَللّــهمّ بارِک لمـولانا صاحــب الزّمان من و جدا شدن، از ندبـه‌ها خدا نکند جدایی، از دم ِ « مهدی بیا » خدا نکند « بیا بیا گل نرگس! برس به فریادم » من و جدا شدن، از این نوا خدا نکند بوَد امام زمان، مظهر صفاتِ علی من و جدا شدن، از مرتضیٰ خدا نکند من و جدا شدن، از دردِ غیبت مولا جدا شدن، ز ولیّ خدا خدا نکند تمام دلخوشی من بوَد دعای فرج من و جدا شدن، از این دعا خدا نکند نَفَس کشیدنِ بی صاحب‌الزّمان، ننگ است من و تنفّس ِ در این هوا خدا نکند برای غربت مولای خویش، می‌گِریَم من و جدا شدن، از این بُکا خدا نکند خدا نیاوَرَد آن روز را که دستانم... شود ز دامن مهدی جدا، خدا نکند زیاد هر که دعا می کند رسد به فرج من و جدا شدن، از این عطا خدا نکند به زیر قُـبّه‌ی جدّش روا شود حاجت من و جدا شدن، از کربلا خدا نکند خدا کند که نباشد صحیح، روضه‌ی ذبح سری بریده شده از قَفا!؟ خدا نکند خدا کند که بوَد کذب، بین بزم شراب... سری نشسته به طشت طلا!؟ خدا نکند دعای ندبه، دعای ظهور منتقم است من و جدا شدن‌، از ندبـه ها خدا نکند ۱۴۰۳/۰۹/۲۲ .