eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) «مَا أَصَابَكُمْ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عُقُوبَةٍ أَوْ بَلَاءٍ فِي الدُّنْيَا فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَثْنِيَ عَلَيْهِمْ الْعُقُوبَةَ فِي الْآخِرَة» هر بیماری یا گرفتاری یا بلایی که در دنیا به آن دچار می‌شوید، نتیجه اعمال ناپسندی است که خود‌تان انجام داده‌اید، (اما با این حال) خداوند متعال بزرگوارتر از آن است در آخرت هم، برای این اعمال ناپسند شما را عقوبت نماید. 📗 الدعوات للراوندی، ص۱۶۷ 🔹کفارۀ گناهان🔹 ای در دلِ تو زلال ایمان جاری ای زخمِ زمانه بر وجودت کاری دامان صبوری، اگر از کف ندهی کفارۀ معصیت شود بیماری .
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹سیر الی الله🔹 شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود امواج مد واقعه تا ماه رفته بود هر یوسفی که پیرهنی از کمال داشت با طعن گرگِ حادثه در چاه رفته بود حتی زمین که دیر زمانی خروش داشت در خلسهٔ شکفتن یک آه رفته بود دختر طلای زنده به گوری به گوش داشت شیطان به بزم مردم گمراه رفته بود تنها به مکه بود که در جادهٔ حرا مردی به شوق سیر الی الله رفته بود آن مرد هم تو بودی و تکبیر زن شدی ذریّهٔ حقیقی آن بت‌شکن شدی... ارزانی کمال تو، قلب سلیم بود مستی هر پیامبر از این شمیم بود آنجا که شرح خلقت آدم نوشته شد وصف تو در کتاب به خلق عظیم بود مردی به نام احمد، از این راه می‌رسد این حادثه، نوشتهٔ عهد قدیم بود کوری چشم ظلمت شب راهه، مثل نور تنها نگاه آینه‌ات مستقیم بود فرعون نفس ساحر ما را چه خوش گرفت محو عصای معجزهٔ تو کلیم بود پر زد خدیجه همچو ابوطالب از حرم آن فصل، فصل هجرت دو یاکریم بود این زخم‌ها به سینهٔ تو غالب آمده‌ست دشوارتر ز شعب ابی‌طالب آمده‌ست خورشیدی است جلوهٔ هفت آسمان تو توحیدی است سیرهٔ پیشینیان تو آن عرشیان که سجده به آدم نموده‌اند بوسیده‌اند با صلوات آستان تو با آن‌که صبر نوح به نفرین گشود لب غیر از دعا نخواست بر امّت، زبان تو جدّت اگرچه لایق وصف خلیل شد شد واژهٔ حبیب سزاوار جان تو بر اسب باد بود سلیمان، ولی نداشت تیری که داشت لیلة الاسری کمان تو موسی اگر برای تکلّم به طور رفت شد آسمان هفتم حق، میزبان تو با گردباد خاک، اگر آسمان رود کی می‌رسد به پله‌ای از نردبان تو؟ نورت چو آفتاب در آفاق جلوه کرد از سینه‌ات مکارم اخلاق جلوه کرد... کردیم در حریم تو دست دعا بلند ای آنکه هست مرتبه‌ات تا خدا بلند بر دامن شفاعت تو چنگ می‌زند دستی که کرده‌ایم به یا ربنّا بلند خورشیدی آن‌قدر که به جسمت نمانده است حتی نسیم سایۀ کوتاه یا بلند همراه دسته‌های گل یاس، می‌شود نام تو از صلابت گلدسته‌ها بلند کفر ازهراس موج تو نابود می‌شود هرچند چون حباب شود از هوا بلند این جمع را بگو که به تحقیر کم کنند از پشت حجره‌های جهالت صدا بلند حتی خیال دوری اگر بال گسترد حنانه‌ایم و نالۀ ما در قفا بلند ما را به حال خویش مبادا رها کنی! این کار را -همیشۀ رحمت- کجا کنی؟... با آن‌که خلقت است طفیل امیری‌ات دم می‌زنی به نزد خدا از فقیری‌ات حتّی به کودکی ز خدا جلوه داشتی خورشید، خانه داشت به دندان شیری‌ات با آن‌که تاج و تخت سلیمان هم از خداست معراج می‌رویم ز فرش حصیری‌ات کمتر به شرح سورهٔ هود آستین گشا می‌ترسم آیه‌ها ببرد سمت پیری‌ات آفاق را چو آیهٔ انفاق زنده کرد از پابرهنگان خدا دستگیری‌ات با آن‌که ناز می‌دمد از سر بلندی‌ات شوق نماز می‌چکد از سر به زیری‌ات کوری چشم سامری از جنس نور هست هارون‌ترین وصّی خدا در وزیری‌ات وقتی سخن ز لطف بهار ولی شکفت بر غنچهٔ لبان تو نام علی شکفت... 📝 .
نوحه؛ چگونه گویم از مقامت.mp3
1.02M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹چگونه گویم از مقامت🔹 چگونه گویم از مقامت، که می‌دهد خدا سلامت دلم اگر چه سخت و سنگی، جوانه زد به احترامت خوش آن سری که، دمی به شانۀ تو باشد خداشناس است، دلی که خانۀ تو باشد شکسته سنگ جهل من اگر چه پیشانی‌ات همیشه می‌نوازدم سیرۀ قرآنی‌ات «یا رحمة للعالمین، یا سیدالانبیاء» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فدای نام جاودانت، فدای مهر بی‌کرانت به شوق امتت تپیده، همیشه قلب مهربانت پس از تو بدعت، به دین جاهلانه جان داد تو رفتی و غم، به جان اهل‌بیتت افتاد به زور و زر همین که امت تو وابسته شد چه عقده‌ها گشوده شد، چه دست‌ها بسته شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پس از تو روزمان سیاه است، جهان بی‌تو بی‌پناه است زمان زمانۀ دروغ و، زمین لبالب از گناه است جهان بسوزد، که شد شکسته حرمت تو از این مصیبت، چرا نمیرد امت تو گرچه مکدر نشود آینۀ پاک تو قسم که جان در نبرَد دشمن هتاک تو شاعر:
زمینه؛ بیت الاحزان.mp3
5.7M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیهاالسلام 🔹بیت الاحزان🔹 قُل لِلمُغَيَّبِ تَحتَ أَطبَاقِ الثَّرَى إِن كُنتَ تَسمَعُ صَرخَتِي وَ نِدَائِيَا مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدٍ أَنْ لَا يَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِيَا رفتی و هر شب چَشمم، بعد از تو شد پر باران رفتی و شد این خانه، بعد از تو بیت‌الاحزان رفتی و بعد از تو که بوسیدم مزارت را از چشم من افتاده حتی عطر گل بابا می‌میرد از دلتنگی و هجران تو زهرا «عَلیکَ مِنّی السَّلام، یا رَحمَةً لِلأنام» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قَد كنتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لَا أَخشَ مِن ضَيمٍ وَ كَانَ حِماً لِيَا فَاليَومَ أَخشَعُ لِلذَّلِيلِ وَ أَتَّقِي ضَيمِي وَ أَدفَعُ ظَالِمِي بِرِدَائِيَا در سایه‌سارت بودم، آسوده از هر ماتم رفتی و شد بعد از تو، هر روز من شام غم بی‌تو بهشتِ تو اسیر شعله‌ها می‌شد بعد از تو بین کوچه‌ها اَجرَت اَدا می‌شد سهم ذوی القربی غم و درد و بلا می‌شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صُبَّت علَيَّ مَصَائِبٌ لَوْ أَنَّهَا صُبَّت علَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا فَلَأَجْعَلَنَّ الحُزنَ بَعدَكَ مُؤنِسِي وَ لَأَجعَلَنَّ الدَّمعَ فِيكَ وِشَاحِيَا خورشید من بودی و، رفتی به سوی مغرب بعد از تو دلخونم از، نامردمان یثرب روزی در اینجا حرمتی آل پیمبر داشت آمد هر آنکس که به قلبش بغض حیدر داشت با تازیانه سوی این خانه قدم برداشت شاعر و نغمه‌پرداز:
Shab29Safar1398[03].mp3
7.29M
💠 قافله سالار یا رسول الله 🎙 بانوای: 🔰 در پی اهانت رئیس جمهور فرانسه به ساحت مقدس (ص)
. مجتبی علیه‌السلام علیه‌السلام آخر ماه صفر، اول ماتم شده است دیده‌ها پر گهر و سینه پر از غم شده است آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال! رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است عرشیان، منتظر واقعه‌ای جان‌سوزند چشم قدسی‌نفسان، چشمهٔ زمزم شده است شب تودیع پیمبر، شهدا می‌گفتند: آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است تا که برچیده شد از روی زمین سایهٔ وحی آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است مجتبی گلشنی از لاله به لب، کرد وداع داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود لاله، دل‌تنگ‌تر از حجلهٔ ماتم شده است میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت میزبان غم او عیسی مریم شده است از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول زهر در ساغر انگور فراهم شده است راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است پایتخت دل صاحب‌نظران است این‌جا مشهد انگشت‌نمای همه عالم شده است گر چه بسیار خطا دیده‌ای از ما، اما سایهٔ مهر تو، کی از سرِ ما کم شده است؟ گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس! باز پیوند من و عشق تو محکم شده است.. 📝 ✍ 🕋 .
هدایت شده از امام حسین ع
. صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹اذن ورود🔹 تو ای مرغ شباهنگم، به حسرت بال و پر وا کن صدای کوبۀ در شد، برو زهرا تو در وا کن به نزد او ببر با خود، سلام از من درود از من که این مهمان ناخوانده، گرفت اذن ورود از من.. حضور او بُوَد آری، کلید قفل در بسته به هر جا می‌گذارد، پا شود بارِ سفر بسته ولی می‌داند این مهمان، که اینجا خانۀ وحی است که دور شمع این محفل، پُر از پروانۀ وحی است نشسته بر لب زهرا، دعای عافیت‌سوزی: خدایا حرمت این در، مبادا بشکند روزی مدینه در خیال خود، غم ما را تجسم کن میان گریۀ حسرت، تو با زهرا تبسم کن :: مدینه! بعد پیغمبر، چه محزون و غم‌انگیزی بهارت در سفر رفت و تو مهمان‌دار پاییزی مدینه بعد پیغمبر، ندیدی روز خوش دیگر امان از بی‌وفایی‌ها، امان از چرخ بازیگر.. مدینه بعد پیغمبر، مصیبت سر به هر سو زد خودم دیدم که گلزارش، میان شعله می‌سوزد.. مدینه بعد پیغمبر، تو با زهرا مدارا کن علی مظلوم و تنها شد، گره از کار او وا کن مدینه بعد پیغمبر، در این گلشن چه دیدی تو؟ صدای قلب زهرا را، ز پشت در شنیدی تو 📝 آقا .
. صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹انا الیه راجعون🔹 فلک امشب نشان داده‌ست روی دیگر خود را که پس می‌گیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را.. فَلَک می‌ریزد امشب بر سر خود، خاک عالم را مَلَک بر اشک چشمش می‌کشد بال و پر خود را یکی «انا الیه راجعون» روی لبش جاری‌ست یکی با گریه می‌گیرد سر زانو سر خود را تمام عمر رو به قبله بود و حال می‌خواهد بچرخاند به سمت قبله، حتی بستر خود را بزرگان گِرد او هستند و می‌چرخد به آن سمتی که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را علی ماند و پی کاری همه رفتند... پیغمبر، به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را 📝 .
. صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیهاالسلام 🔹چشم و چراغ خانه🔹 خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن شریک روزهای سخت و شب‌‏های خطر بودن به هم می‌‏ریزی آداب قدیم بی‏‌قراری را شروع عاشقی کردن، کمی بی‌‏تاب‏‌تر بودن بزرگت می‏‌کند قلبی که سمت عشق چرخاندی کنار آفتابی زنده باید شعله‌‏ور بودن اگر از کوچه‏‌ها زخم زبان می‌‏خورد پیغمبر زنانه، خط به خط آموختی رسم سپر بودن وزیدی در بیابان‏‌های داغ فقر و تنهایی و تا منزل به منزل از محمد باخبر بودن نشان دادی به دنیا زن برای مرد خود این است: کنار یک نفر ماندن، برای یک نفر بودن به شمشیر علی می‌‏نازد و سرمایه‌‏ات، احمد به کوهی تکیه دادن، زیر سقفی پرثمر بودن نفیسه! آب و جارو کن، صدای پای خوشبختی‌ست بس است آهی نشسته روی لب، چشمی به در بودن خدا پل می‏‌زند با یک سلام از آسمان تا تو چه چیزی بهتر از این که دمی زیر نظر بودن بیا چشم و چراغ خانۀ پیغمبر ما باش بیا لبخند شو بر اخم‌‏های خون‏‌جگر بودن خدا دست تو را با دست پیغمبر عجین کرده نوشته در خط پیشانی تو: بال و پر بودن تو پشت عشق را خالی نکردی، حق تو این است کنار شانۀ مردی خدایی همسفر بودن 📝 .
. صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیهاالسلام 🔹اعجاز عشق🔹 دلش را برده‌ای، هر وقت صحبت کرده‌ای بانو! محمد را، چنین غرقِ محبت کرده‌ای بانو! تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این‌ است به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کرده‌ای بانو! به محراب دو ابرویش، تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش، عبادت کرده‌ای بانو! اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را چه سودی، در میان این تجارت کرده‌ای بانو!.. تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را، نذرِ اُمّت کرده‌ای بانو!.. نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت به لطف دست زهرایت، تو بیعت کرده‌ای بانو! چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا به یک پیراهن کهنه، قناعت کرده‌ای بانو! به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر ببینم شاعرت را هم شفاعت کرده‌ای بانو! 📝 .
. صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹گل محمدی ما🔹 تو آمدی و بهشتِ برینِ مکه شدی امانِ آمنه بودی، امینِ مکه شدی گل از جمال تو الهام شاعرانه گرفت محمدی شد و نام تو را بهانه گرفت گلاب، عطر تنت را به چشم می‌ساید شمیمِ پیرهنت را به چشم می‌ساید چه عطر دامنه‌داری چه شوق لبریزی عجب ادامۀ زیبا و حیرت‌انگیزی بهار و چشمه و باران و رود می‌دانند که تربیت‌شدگان کدام دامانند اگر تو لب بگشایی کلام تو خیر است سکوت تو پر پرواز منطق‌الطیر است اگر تو لب بگشایی به لهجۀ دلخواه لب مبارک تو می‌شود «کلام الله» لب تو گرم نماز است و گرم ابراز است دو مصرعی‌ست که سرمشق گلشن راز است شناسنامۀ تابندگی‌ست پیشانیت اگر مجال دهد طرۀ پریشانیت تبسم تو به ما حس و حال می‌بخشد عواطف بشری را کمال می‌بخشد به خندۀ تو بهشت برین، بدهکار است به خاک پای تو کل زمین بدهکار است به سینِ سروری تو قسم که فصل بهار به تو نه هفت که هفتاد سین بدهکار است خدا به خلقتش احسنت گفته اما باز به خُلق و خوی تو صد آفرین بدهکار است چه کرده‌ای که سلیمان به اسم اعظم تو نه یک نگین که هزاران نگین بدهکار است بگو بگو که به پیراهنت جناب کلیم چقدر معجزه در آستین بدهکار است همیشه سایه به خورشید متکی بوده دم مسیح به تو اینچنین بدهکار است به جبرئیل، امین گفته می‌شود به تو نیز به این مقایسه روح الامین بدهکار است تو با امانت خود از همه طلب داری جهان چقدر به تو بعد از این بدهکار است قسم به شانه، زمانی که شانه می‌کردی دو سوی مویت را رودخانه می‌کردی دو رودخانه موّاج تا ابد جاری! که دیده رحمت جاری به این سزاواری؟ قسم به نور! تماشایی است چشمانت رسول اکرم زیبایی است چشمانت بهشت از لب حوض تو چون وضو کرده‌ست برای خویش چنین کسب آبرو کرده‌ست اذان چه خوب ادا کرده است دِینش را همین که گفته کنارت شهادتینش را از آسمان خدا یاکریم می‌بارد به برکت تو «الف، لام، میم» می‌بارد بهار آمده با اقتباس از رویت نسیم ترجمه فارسی‌ست از مویت تویی مُشَبَّه و در شأن تو شبیهی نیست مُشَبّه‌ٌبِه تشبیه‌های ما فانی‌ست ز شرم در تب و تاب هلاک می‌افتند تمام وَجهِ شَبَه‌ها به خاک می‌افتند گل محمدی ما که سرخوش از یاسی چقدر روی گل یاس خویش حساسی عجب گلی و عجب طینت معطره‌ای چه یاس طاهره‌ای داری و مطهره‌ای حکایت تو و مولا علی و ریحانه جناس تام پروانه است و پروانه رسانده دست تو بحرین را به یَلتَقِیان چنان که ماحصلش گشته لؤلؤ و مرجان تمام عالم و آدم پر است از حَسَنات به برکت گل رویت به برکت صلوات 📝 ✍ .
سرود؛ قول خداوند.mp3
2.41M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹قول خداوند🔹 راز جهان امشب برملا شد عالم و آدم حاجت‌روا شد قول خداونده: دیگه وقتِ اومدنِ ختم الانبیا شد حک می‌کنم رو قلبم، نقش نام زیباشو پر نکرده تو قلبم، کسی یک لحظه جاشو «یا رسول الله، یا رسول الله» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عشق، تو دل‌ها می‌تونه جا شه اسم رسول‌الله هر جا باشه مهر علی روزیِ محباش قهر علی سهم دشمناشه «تَبَّت یَدا» می‌خونم، در جواب بدخواهش پشتِ ابرای تیره، کی مونده روی ماهش؟ «یا رسول الله، یا رسول الله» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عاشق تو هستیم از دل و جان به لطف تو هستیم اهل ایمان دلای ما دست اهل‌بیت و نگاهمون به آیات قرآن اسم تو رو لب‌هاشه، هر کسی باشه لایق زنده مونده تا امروز، دینت با «قالَ الصادق» شاعر و نغمه‌پرداز:
سرود؛ بارون رحمت.mp3
1.13M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹بارون رحمت🔹 نور تو رسیده به نزدیک و به دور دونه دونه دارن، میان به سمت نور حقیقت و آخر می‌فهمه روزگار نمی‌شه که حق‌و، کنی زنده به گور می‌ترسن که اسمت، یه روزی پر کنه دنیارو عشق تو بگیره، معبد و دیر و کلیسا رو وقتش می‌شه با هم بخونیم انا فتحنا رو تو ختم الانبیایی، تویی نگین عزت روی کویر دل‌ها، ببار بارون رحمت «یا رسول‌الله، یا محمد» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از اون قد و بالا باشه بلا به دور تو ماهی و می‌ترسم از چشای شور خدا برای تو، می‌خونه «ان یکاد» ان‌شالله که چشم حسودات بشه کور چشم دیدنت رو کسی که نداره بیچاره‌س توی بند شیطون، توی بند نفس اماره‌س تو صحرای ظلمت به خدا همیشه آواره‌س کسی که احترامِ گل‌و نگه نداره این‌و باید بدونه، به چشم همه خاره «یا رسول‌الله، یا محمد» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چه روشنه قلبت، یا ایهاالرسول ستارۀ بختت نمی‌کنه افول دین تو یه روزی می‌گیره عالم‌و به قول بزرگا می‌شه جهان‌شمول جاری کن دوباره، تو دلا زلال توحیدو بی‌وقفه بتاب و، ببر این هالۀ تردیدو کی می‌خواد بگیره، جلوی تابش خورشیدو همه امید کعبه، خدا می‌دونه اینه صبح ظهور دوباره، گل روتو ببینه «یا رسول‌الله، یا محمد» شاعر و نغمه‌پرداز:
. صلوات‌الله‌علیه‌وآله زمین، به زمزمه می‌آید، همان شبی که تو می‌آیی همان شب آمنه می‌بیند، درون چشم تو دنیایی ستاره‌ای بدرخشید و رسید و ماهِ دل ما شد چه سرنوشت دل‌انگیزی، چه عاشقانۀ زیبایی همین که آمده‌ای از راه، حجاز، محو تو شد، ای ماه! یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی! سلام ماه بنی‌هاشم! سلام بر تو ابوالقاسم! دل از نگاه تو شد مُحرم، چه حج محشر و گیرایی چنان کنار ابوطالب، ستوده حُسن تو را یثرب که شد یقین به دل راهب، همان ستودۀ عیسایی به هیچ آینه، جز حیدر، نه پادشاه و نه پیغمبر شکوه و حُسن تو را دیگر، خدا نداده به تنهایی به دختران نهان در گِل، بیا محمدِ نازک‌دل! ببار تا که شود نازل، به قلب پاک تو، زهرایی به آرزوی نگین تو، درآمده‌ست به دین تو مسیح من! به کمین تو، نشسته است یهودایی قسم به لیل و به گیسویت، به ذکر یاحق و یاهویت به آیه‌ آیۀ ابرویت، به آن دو چشم تماشایی در این هزارۀ ظلمانی، میان این همه حیرانی برای این شب طوفانی، بخوان از آن دل دریایی! از او که خال تو را دارد، که نام و حال تو را دارد به شانه‌، شال تو را دارد، می‌آید او و تو می‌آیی بخوان که در عرفاتم من، کنار آب حیاتم من طنین یک صلواتم من، به شوق این همه زیبایی .
. (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) 🔸أیها الرّسول🔸 هر عاشقی‌ست در طلبت أیها الرّسول، اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول عالم هنوز تشنهٔ درک حضور توست اَرض و سماست در طلبت أیها الرّسول روشن شده‌ست تا به ابد عالم وجود از سجدهٔ نماز شبت أیها الرّسول تو می‌روی و در دل هر کوچه جاری است عطر متانت و ادبت أیها الرّسول آمادهٔ سفر شدی و با وصیتت جان‌ها اسیر تاب و تبت أیها الرّسول گفتی رضای فاطمه شرط رضای توست خشم خداست در غضبت أیها الرّسول اما تو چشم بستی و یک شهر درد و داغ شد سهم یاسِ جان‌به‌لبت أیها الرّسول مَنْ أَتَانِی زَائِراً، وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ 📗 كامل الزیارات، باب۲، حدیث۹ .
زمینه؛ بیت الاحزان.mp3
5.7M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیهاالسلام 🔸بیت الاحزان🔸 قُل لِلمُغَيَّبِ تَحتَ أَطبَاقِ الثَّرَى إِن كُنتَ تَسمَعُ صَرخَتِي وَ نِدَائِيَا مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدٍ أَنْ لَا يَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِيَا رفتی و هر شب چَشمم، بعد از تو شد پر باران رفتی و شد این خانه، بعد از تو بیت‌الاحزان رفتی و بعد از تو که بوسیدم مزارت را از چشم من افتاده حتی عطر گل بابا می‌میرد از دلتنگی و هجران تو زهرا «عَلیکَ مِنّی السَّلام، یا رَحمَةً لِلأنام» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قَد كنتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لَا أَخشَ مِن ضَيمٍ وَ كَانَ حِماً لِيَا فَاليَومَ أَخشَعُ لِلذَّلِيلِ وَ أَتَّقِي ضَيمِي وَ أَدفَعُ ظَالِمِي بِرِدَائِيَا در سایه‌سارت بودم، آسوده از هر ماتم رفتی و شد بعد از تو، هر روز من شام غم بی‌تو بهشتِ تو اسیر شعله‌ها می‌شد بعد از تو بین کوچه‌ها اَجرَت اَدا می‌شد سهم ذوی القربی غم و درد و بلا می‌شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صُبَّت علَيَّ مَصَائِبٌ لَوْ أَنَّهَا صُبَّت علَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا فَلَأَجْعَلَنَّ الحُزنَ بَعدَكَ مُؤنِسِي وَ لَأَجعَلَنَّ الدَّمعَ فِيكَ وِشَاحِيَا خورشید من بودی و، رفتی به سوی مغرب بعد از تو دلخونم از، نامردمان یثرب روزی در اینجا حرمتی آل پیمبر داشت آمد هر آنکس که به قلبش بغض حیدر داشت با تازیانه سوی این خانه قدم برداشت ✍🏻
زمزمه؛ بابا خوش اومدی.mp3
1.38M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹وقت وداع🔹 وقت وداع اومده با تو پدر، آه می‌ری سفر بی تو نصیب من، می‌شه چشای تر می‌سوزه دل من تو آتیش غم و فراق تو چه‌جوری می‌تونم کنار بیام آخه با داغ تو؟ ذکر لب منه، اَمن یجیب زهرات بدون تو، می‌شه غریب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلواپسم دخترم برای تو، از غمای تو چشمام بارونیه، بابا فدای تو بمیرم برای غصه و آه و غربت شما بمیرم عزیزم شکسته می‌شه حرمت شما باید بشی سپر، واسه علی ای وای می‌شه کبود، یاس علی شاعر:
واحد؛ شب غربت.mp3
1.47M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹غریب وطن🔹 زمین و زمون بی‌قراره آسمونه که چشم انتظاره رسول خدا می‌ره اما اهل‌بیتو امانت می‌ذاره می‌بینه که آتیش فتنه، گُر گرفته علی رو غریبونه به فاطمه می‌سپاره گریونه مولا، بی‌تابه زهرا عالم تلاطم می‌کنه وقت وصیت با حرف بابا زهرا تبسم می‌کنه آه از غریبی «امون از غریبی خدایا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌بینه غریب وطن رو تو دل شعله‌ها یاسمن رو نفس‌های آخر گذاشته روی سینه‌ش حسین و حسن رو کمه از کفن‌ها یکی آه، تا پیمبر بخونه واسه فاطمه‌ش روضۀ بی‌کفن رو می‌ذاره لب رو، بر حنجری که گل می‌کنه رو نیزه‌ها صدر نبی بود، جای تنی که یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثّریٰ آه از غریبی «امون از غریبی خدایا» شاعر: نغمه‌پرداز:
. صلوات‌الله‌علیه‌وآله دو عیسی دم دو موسی ید دو حسن خالق سرمد یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا یکی بنیانگر مکتب یکی آرنده ی مذهبی یکی انوار را مشعل یکی اسرار را گویا یکی از مکه انوار رخش تابید در عالم یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا یکی نور نبوت را به دل ها تافت تا محشر یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا رسد آوای قال الصادق و قال رسول الله به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا یکی جان گرامی در دو جسم پاک و پاکیزه دو تن اما چو ذات یک تا هر دو بی همتا محمد کیست جان جان جان عالم خلقت که گر نازی کند در هم فرو ریزد همه دنیا محمد کیست روح پاک کل انبیا در تن که حتی در عدم بودند بی او انبیا یک جا محمد کیست مولایی که مولانا علی گوید منم عبد و رسول الله بر من رهبر و مولا محمد از زمان ها پیشتر می زیست با خالق محمد از مکان پیموده ره تا اوج او دانی محمد محور عالم محمد رهبر آدم محمد منجی هستی محمد سید بطحا محمد کیست آنکو بوده قرآن دفتر مدحش که وصفش را نداند کس به غیر از قادر دانا محمد را کسی نشناخت جز حق و علی هرگز چنان که جز خدا و او کسی نشناخت حیدر را ................................................ . زیک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا که رخت نور پوشاندند بر تن آسمان ها را دو مرآت جمال حق دو دریای کمال حق دو نور لایزال حق دو شمع جمع محفل ها دو وجه الله ربانی دو سر الله سبحانی دو رخسار سماواتی دو انسان خدا سیما دو عیسی دم دو موسی ید دو حسن خالق سرمد یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا یکی بنیانگر مکتب یکی آرندۀ مذهبی یکی انوار را مشعل یکی اسرار را گویا یکی از مکه انوار رخش تابید در عالم یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا یکی نور نبوت را به دل ها تافت تا محشر یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا رسد آوای قال الصادق و قال رسول الله به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا یکی جان گرامی در دو جسم پاک و پاکیزه دو تن اما چو ذات یک تا هر دو بی همتا محمد کیست جان جان جان عالم خلقت که گر نازی کند در هم فرو ریزد همه دنیا محمد کیست روح پاک کل انبیا در تن که حتی در عدم بودند بی او انبیا یک جا محمد کیست مولایی که مولانا علی گوید منم عبد و رسول الله بر من رهبر و مولا محمد از زمان ها پیشتر می زیست با خالق محمد از مکان پیموده ره تا اوج او دانی محمد محور عالم محمد رهبر آدم محمد منجی هستی محمد سید بطحا محمدکیست آنکو بوده قرآن دفتر مدحش که وصفش را نداند کس به غیر از قادر دانا محمد را کسی نشناخت جز حق و علی هرگز چنان که جز خدا و او کسی نشناخت حیدر را وضو گیرم ز آب کوثر و شویم لب از زمزم کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا ششم مولا ششم هادی ششم رهبر ششم سرور که هم دریای شش گوهر بود هم در شش دریا صداقت از لبش خیزد فصاحت از دمش خیزد فلک قدر و ملک عبد و قضا مهر و قدر امضا بسی زهاد و عبادند بی مهرش همه کافر بسی عالم بسی عارف همه بی نور او اعمی دو خورشید منیر او هشام و بو بصیر او دو کوه حکمت و ایمان دو بحر دانش و تقوی مرا دین نبی مهر علی و مذهب جعفر سه مشعل بوده و باشد چه در دنیا چه در عقبی در دیگر زنم غیر از در آل علی هرگز ره دیگر روم غیر از ره این خاندان حاشا بهشت من بود مهر علی و مهر اولادش نه از محشر بود بیمم نه از نارم بود پروا سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پیکر اگر گردم جدا یک لحظه از ذریۀ زهرا شاعر : استاد غلامرضا سازگار ✍ ــــــــــــــــــ .