eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
10.5هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ .... با عج ، در ----------- تا به کی از غم هجران تو من گریه کنم یا که از چهره ی پنهان تو من گریه کنم عرفه آمد و دریاب مرا ای همه نور تا کنار رخ تابان تو من گریه کنم معرفت نیست اگر بی تو بخوانم عرفه کاش می شد که به دامان تو من گریه کنم به منِ خاک نشین هم نظرت افتاده ست باید از این همه احسان تو من گریه کنم تو بخوان آیه ی قرآن ، تو بخوان آیه ی نور تا که با نغمه ی قرآن تو من گریه کنم باید از لعل تو بشنید دعای عرفه تا که با ناله ی سوزان تو من گریه کنم این تویی باغ گل افشان و منم ابرِ بهار بی رخ باغ گل افشان تو من گریه کنم ای که تو طالب خون شهدایی بازآ تا به گلهای شهیدان تو من گریه کنم ای که بر جدّ غریبت همه دم گریه کنی کاش چون دیده ی گریان تو من گریه کنم دل من خون شود از موی پریشان شده ات بر چنین مویِ پریشان تو من گریه کنم بر تنِ بی سرِ فرزند علی آه کِشم یا که بر عمّه ی نالان تو من گریه کنم مثل «یاسر» شده ام خسته و دلتنگ ببین از فراق رخ رخشان تو من گریه کنم ** محمود تاری «یاسر»
. و هجران یار آمده ام شکسته دل تا که خدا خدا کنم هرچه گناه و جرم را از دل خود جدا کنم ناله ی من شده فزون می روم از خودم برون رو به خدا برم کنون بر همه من دعا کنم از گل خود ، بهار خود می طلبم قرار خود من که به یاد یار خود با گل خود صفا کنم ای عرفه ببین مرا بی گل خود غمین مرا با غم وی قرین مرا من که ورا صدا کنم این من و روی ماه او منتظر نگاه او آمده ام به راه او هستی خود فدا کنم چشم کبود خویش را بود و نبود خویش را مس وجود خویش را با نگهش طلا کنم پرده ز رخ کشیدنش وقت سحر دمیدنش من به هوای دیدنش طایر دل رها کنم گرچه فتاده ام به چاه گشته دو چشم من سیاه آمده ام به اشک و آه تا مگرش رضا کنم با کرم دوباره اش یک نظر و اشاره اش تا که کنم نظاره اش دیده ی بسته وا کنم آمده ام بسوی او دیده و دل چو روی او از عرفات کوی او راهی نینوا کنم داده به دل زمینه را عطر گل مدینه را تا که حریم سینه را کوفه و کربلا کنم حال سرشک نم نم و شیون و ناله در غم و گریه برای ماتم و غربت لاله ها کنم «یاسر» دل شکسته را در غم گل نشسته را ز قید تن گسسته را لایق این عطا کنم ** «یاسر»✍ .
. گربردل ما نور امیدی برسد برقفل دل بسته کلیدی برسد ای کاش که در دعای روز عرفه ازصاحب ما به ما نویدی برسد ✍ .
مهمانی عرفه آمده و بار دگر مهمانی است ابر رحمت به سر خلق خدا بارانی است پرتو مهر تو افتاده به روی دل خلق آسمان عرفات تو زبس نورانی است حاجیان در عرفات تو همه جمع شدند حال آن خسته دلان در عرفه عرفانی است ای خطا پوش بپوشان گنهم را و ببخش حال این بنده ی شرمنده شده بحرانی است شاهد و ناظر من بر تو پناهنده شدم از گناهان بزرگی که همه پنهانی است چه کنم گر ندهی توشه ی راهم ای دوست راه سخت است و مسیر ره من طولانی است نشد امسا ل که در کرب وبلا گریه کنم باز هم قسمت من جای حرم حیرانی است در دعای عرفه مژده ی عفوی بفرست به حسینی که کلامش همگی قرآنی است سرو سامان بده ما را به ظهور مهدی ز فراقش همه را بی سر وبی سامانی است همه ی کار«وفایی» است گدایی از تو ای کارت ز ازل تا به ابد سلطانی است .
. آمده و باز صدایم کردی میهمان حرم جود وسخایم کردی فرصت دیگری آمد که مرا عفوکنی تا ببخشی گنهم را تو صدایم کردی دل ما را به سوی خویش کشیدی یارب باز از پنجه این نفس رهایم کردی تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیاز بر در رحمت و امید گدایم کردی کرمت هیچ مرا فرصت گفتار نداد هرچه می خواستم ای دوست عطایم کردی حالم ازحال دعای عرفه بخشیدی با چنین حال تو راهی منایم کردی گفتی اوّل نظرت هست به زوارحسین عاشق و شیفته کرب و بلایم کردی چون سبکبال شدم تا حرم کرب و بلا همره و هم سفر پیک صبایم کردی کربلا گفتم و فریاد زجانم برخاست شکرلله که چنین غرق نوایم کردی همره زمزم اشکی که مرا بخشیدی حاجی کعبه ایمان و وفایم کردی گر مشرف نشدم کعبه و حج و عرفات راهی مشهد و حج فقرایم کردی شکرلله دراین روز پر از رحمت و فیض میهمان حرم قدس رضایم کردی کاش گویی ولی عصر دعایم کرده است جز امامم ز همه غیر جدایم کردی چون«وفایی»تو مراعشق و سعادت دادی تا که مشغول مناجات و دعایم کردی ✍ .
. ای نگار عرفاتی لک لبیک حسین چشمه ی آب حیاتی لک لبیک حسین خط پیشانی تو مظهر وجه الهی بس که مستغرق ذاتی لک لبیک حسین ز ازل بندگی ام نوکری خانه ی توست حقاً ارباب صفاتی لک لبیک حسین بین توفان گنه غرق شدم کاری کن ای که کشتی نجاتی لک لبیک حسین کاش سر تا به قدم گریه شوم آب شوم تو قتیل العبراتی لک لبیک حسین باز از قافله ی کرب و بلا جا ماندم کن عطا برگ براتی لک لبیک حسین 🎼 .👇
. با تَضرع ایستاد و رو به رویش حرف زد با خدای خویش از راز مگویش حرف زد دست بر زیر محاسن برد و گفتا: پیشکش از خطوط صورت و زیر گلویش حرف زد هر بلایی بود را روز ازل با جان خرید جان چه قابل، جان به کف از آبرویش حرف زد از گلستانش ،جوانش از هر آن چه داشت گفت از گل شش ماهه ی خوش رنگ و بویش حرف زد هق هق مولای ما آن دشت را شرمنده کرد از علی اکبر و از خُلق و خویش حرف زد در مناجاتش گریزی زد میان قتلگاه از همان سینه که می آیند رویش حرف زد سينه ی خود را برای سُمِّ مركب ها گذاشت لحظه ای كه از جنايات عدويش حرف زد ماجرا را دید تا آن جا که بین راه شام دختر آمد پای نیزه با عمویش حرف زد: با عمو می گفت این جا هستی و ما را زدند؟ از لبش از گونه اش از تار مویش حرف زد یاد ضرب سنگ ها و خون پیشانیش بود وقتی از نوع نماز و از وضويش حرف زد شرح داد و شرح داد و شرح داد و شرح داد از تمام ماجرا و مو به مويش حرف زد ✍ .
. ‍ 🎤 تحلیل علیه السلام (ع) : پرورش روضه❗️ 👇 درماتم تو آل پیمبر گریستند چشم بتول و احمد و حیدر گریستند عباس و عون قاسم و اکبر گریستند در موج خون دو بسمل بی سر گریتند آخه دوتا پسراشم کشتن. اون یکی می گفت داداشم امانته اول منو بکش. مادرم اونو به من سپرده. این یکی می گفت من طاقت داغ برادر ندارم. اول منو بکش... در هر دری به یاد تو فریاد و آه بود حتی حسین یاد تو در قتلگاه بود بردختر تو چون خبر قتل تو رسید اشک از دو دیده ریخت و آه از جگر کشید آن داغ دیده قصه ی قتل تو را شنید دیگر سر بریده میان طبق ندید هرچند ریخت خون دل از دیده ی ترش زینب گرفت در بر خود همچو مادرش شاعر گفت ای دسته گل زیبایم من از امروز تورا بابایم دختر کوچک من خواهر توست خواهر غم زده ام مادر توست روز عاشورا هروقت سکینه میخواست بیاد برا وداع هی چشمش به این دختر می خورد خجالت می کشید. تا اینکه حسین رفت سوار مرکب شد دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده... جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی. بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین. من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن. بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی... 🔽 💠پرورش روضه❗️: اگر عین مطالب مندرج در کتابها را بخواهیم برای مستمع بگوییم مثل این است که آشپزی، مواد خام و ناپخته ی غذایی را جلوی میهمان بگذارد. 💥مداح بایستی محتوای اولیه ای را که از منابع استخراج می کند، پرورش دهد بعد به مستمع ارائه نماید. در روضه این فایل این موضوع بخوبی دیده می شود. در روضه قبل از بیان ماوقع روضه وداع، به «خجالت کشیدن حضرت سکینه(س) از دختر حضرت مسلم(ع)» اشاره می شود. حرکت نکردن ذوالجناح اینگونه بیان می شود: «دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...» سخن حضرت سکینه اینگونه تعبیر می شود که: «جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی» «بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین» ماجراهای بعد از شهادت سیدالشهداء(ع) از زبان حضرت سکینه(س) اینگونه بیان می شود: «من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن» «بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...» 💥اگر دقت کنید فاصله بین آنچه در متن کتابها آمده با آنچه که در بیان آقای حدادیان پرورش پیدا کرده بسیار زیاد است. بیان در قالبی که محتوا را برای مخاطب مجسم می کند، استفاده از عباراتی که بیشترین تأثیر را در آن مفهوم دارد، توجه به حساسیتهای مخاطب و مواردی از این قبیل، دست به دست هم می دهد و مضمون خام را پرورش یافته به مستمع ارائه می نماید. .👇